X

فهم امام به‌مثابه انسان متقی

 
دکتر محمد رجبی
سیره و شخصیت فردی امام ملاک مناسبی برای شناخت اندیشه‌های امام

ما امروز چگونه امام را می‌فهمیم و چه آسیب‌هایی متوجه فهم امروز ما از امام خمینی (ره) می‌شود؟ چه ملاک یا معیاری برای سنجش فهم‌های ما از امام وجود دارد؟ 

 از چند جهت در خصوص امام خمینی (ره) گفتگو می‌شود. در وهله‌ی اول، ایشان بیش‌تر به عنوان یکی از رهبران انقلابی بزرگ دوران معاصر مطرح شده‌اند. اما در دیدگاهی عمیق‌تر، امام به‌عنوان طراح انقلابی که به لحاظ مبانی و غایات و صورت، در تاریخ معاصر بی‌سابقه بوده مدّ نظر قرار می‌گیرند.

برای مسلمانان و به‌خصوص علمای شیعه، موضوع فقاهت امام و اینكه ایشان به عنوان فقیه با كدام مبانی و با چه استدلال اصولی چنین امر خطیری را استنباط و اجرا كرده و نظام نوینی را به وجود آورده‌اند، تكان‌دهنده و حیرت‌انگیز است. برای گروه دیگری كه اهل تأملات حكمی هستند، این نكته جلب توجه كرده است كه امام علاوه بر جهات یاد شده، به شهادت آثار و دروس خاص خود، حکیم و عارف برجسته‌ای با گرایش آشكار به حوزه‌ی ابن عربی بوده‌اند و لذا مسیر خاصی را كه برای انقلاب اسلامی پیموده‌اند، بیش‌تر در تداوم انقلابات تاریخی عارفان شیعی نظیر سربه‌داران و مرعشیان به نظر می‌رسد.

اما سوای این جهات، شخصیت فردی استثنائی ایشان نیز موضوعیت خاصی دارد كه متأسفانه كم‌تر به‌عنوان یك عامل مؤثر مورد توجه قرار گرفته است؛ زیرا در قیاس با سایر انقلابات بزرگ تاریخی، این‌گونه باور كرده‌اند كه هرچند شخصیت رهبران و به‌ویژه فرد تراز اول هر انقلابی، در پیروزی یا شكست انقلاب تأثیر به‌سزا دارد، ولی آن را هرگز همتراز با شرایط خاص سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی وقت ارزیابی نمی‌كنند و البته در بسیاری از موارد هم محق و مصیب‌اند. اما در انقلابی كه صفت ممیزه‌ی دینی دارد، و مردم حضور در آن را برای خود یك «تكلیف شرعی» از سوی  «مرجع تقلید» خویش به حساب می‌آورند، شرایط به‌گونه‌ای است كه نقش رهبر و تأثیر شخصیت و افكار او را بسیار برجسته می‌نماید. به‌خصوص بعد از شروع مبارزات، شخصیت فردی و ویژگی‌های شخصیتی ایشان تبدیل به عامل مهمی برای هدایت جریان انقلاب شد و اصل رفتاری و گفتار ایشان به‌منزله‌ی یکی از ملاک‌ها و مبانی عملی و نظری در امور سیاسی و حتی دینی قرار گرفت. بنابراین متأسفانه اغلب به یک یا دو وجه از این وجوه توجه می‌کنند و شخصیت ایشان به‌صورت جامع مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

نکته‌ی قابل توجه در مورد حضرت امام این است که امام علی‌رغم چند وجهی که برای سیره‌ی سیاسی و اجتماعی ایشان برشمردیم، از دیدگاه خود، تنها یک وظیفه بیش‌تر نداشت و آن، به‌جا آوردن وظیفه‌ی عبودیت در پیشگاه معبودش حق تعالی بود. این حقیقت در وجوه مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، فقهی، فلسفی، عرفانی و ادبی رفتار و گفتار و آثار ایشان جلوه‌گر بود. بنابراین، آنچه شاخصه‌ی تفکر و مشی امام است، همان شاخصه‌ی تجلیات عینی شخصیت فردی امام است. ما بسیاری از رهبران جهان و شخصیت‌های بزرگ حكمی و علمی و هنری و ادبی را داریم که در مورد آن‌ها می‌گوییم نباید کار و آثار ماندگار آن‌ها را با شخصیت و خصوصیات فردی آنان مرتبط ساخت، زیرا کار مثبت آن‌ها جدا از جهات منفی شخصیت آن‌ها است. اما در مورد راهبران دینی حقیقی و از جمله امام، چنین نیست و کار و آثار آن‌ها عینیت شخصیت فردی ایشان است. زیرا «ایمان دینی» كه بر اساس معرفت عقلی و قلبی است، برخلاف معرفت فلسفی، علمی و حتی هنری، مستقیماً از سلوك عملی فرد ناشی می‌شود، كه در اصطلاح قرآنی به آن «تقوا» گفته می‌شود. لذا با آنكه ما با فردی كه منكر مقام فلسفی و علمی و هنری و ادبی كسی می‌شود و دلیل آن را سوء اخلاق و رفتار وی می‌شمارد، برخورد می‌كنیم و می‌گوییم امور اخلاقی و رفتار شخصی او را نباید با آثار معتبرش خلط ‌كرد، به فردی كه می‌گوید فلان آقا ادعای دین و ایمان دارد، ولی دارای چنین رذایل اخلاقی است، حق می‌دهیم كه در دین‌داری و ایمان ادعایی فرد مورد نظر تردید جدی داشته باشد.

معلومات دینی غیر از ایمان دینی و معرفت ایمانی است؛ و لذا غیرِمسلمانان دانشمندی هستند كه از بسیاری دانشمندان مسلمان اطلاعات و تحقیقات وسیع‌تری درباره‌ی اسلام دارند؛ ولی واجد معرفت و بصیرت دینی‌ای كه موجب تشخیص حق از باطل گردد، نیستند و عملی منطبق با شریعت و طریقت اسلامی از آن‌ها سر نمی‌زند. ما صدق این حكم را در مورد پیامبر(ص) و ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام نیز ملاحظه می‌كنیم. هنگامی‌كه سال‌ها پس از رحلت پیامبر(ص) یکی از همسران ایشان مورد سؤال قرار می‌گیرد كه اخلاق و رفتار آن حضرت چگونه بود؟ او بلافاصله پاسخ می‌دهد «قرآن بود» و اضافه می‌كند آنچه شما در قرآن می‌خوانید و می‌یابید، ما در رفتار پیامبر همه را می‌دیدیم. در مورد ائمه‌ی شیعه نیز با آنكه اهل تسنن وقت آن‌ها را خلیفه‌ی پیامبر و امیرالمؤمنین خویش نمی‌دانستند، و شرعاً خود را مكلف به اطاعت از خلفای اموی و عباسی می‌شمردند؛ ولی هرگز مقام معنوی و بینش و دانش دینی و پاكی سلوك عملی فردی و اجتماعی هیچ‌كدام از آنان را با هیچ‌یك از خلفای خود مقایسه نمی‌كردند. اگر این واقعیت را ملاک قرار دهیم، شاخصه دادن برای معرفی درست امام خمینی(ره) به مخاطبان آسان می‌شود.

شاخصه‌ی شخصیت امام از زمانی که مردم ایشان را شناختند تا زمان رحلت‌شان این بود که می‌کوشید یک بنده‌ی محض حق‌تعالی باشد. لذا بنده‌ی حق بودن، اقتضای آن دارد كه نه‌تنها از باطل پرهیز شود، بلکه در نابودی باطل هم لحظه‌ای درنگ نگردد. كسی كه می‌خواهد در سلامتی كامل باشد، سوای اینكه از آلودگی‌ها و افراط و تفریط‌ها می پرهیزد، برای پاكسازی كلی محیط زیست نیز از هیچ كوششی دریغ نمی‌ورزد و به سختی كار خود و یاری یا مخالفت دیگران نیز هرگز نمی‌اندیشد. شخصیت امام نشان داد در زمانی که خیلی از علما در قم رساله‌ی توضیح‌المسائل منتشر می‌کردند، ایشان اقدام مشابهی نکرد و انتشار رساله را تا زمانی که مراجع دیگر بودند، ضروری ندید. برای ایشان هیچ اهمیتی نداشت که به‌عنوان مرجع تقلید شناخته شود، یا فقط استاد برجسته‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی قم بماند. این وضعیت ادامه داشت تا زمانی که ایشان احساس تکلیف کرد که باید به‌طور رسمی وارد میدان مبارزه با مداخلات روزافزون اجانب در امور كشور شود. اما جالب است بدانید در مباحثی که ایشان در طول دوره‌ی مبارزه‌ی علنی بیان کردند و آنچه بعد از پیروزی انقلاب تا زمان رحلت گفتند و نوشتند، هیچ نکته‌ای با آنچه سی‌و‌هفت سال قبل در کتاب کشف‌الاسرار نگاشته بودند، متناقض و متفاوت نبود.

وقتی وصیت حضرت امام (ره) و حتی وصیت فرزند ارشد ایشان، حاج آقا مصطفی را که قبل از پدر رحلت کرد می‌خوانیم، شاهدیم که شخص اول كشور و کسی که قبل از آنکه رهبر شود، مرجع تقلید بود و آن همه وجوهات به ایشان می‌رسید، در وصیت‌نامه‌ی خود از مال دنیا چیزی چندان نداشت، و فرزند ایشان نیز فقط تعداد محدودی کتاب و مقداری قرض برای مخارج جزئی روزمره داشت، كه وصیت می‌كند ادا شود. زندگی امام این واقعیت را نشان می‌دهد که ایشان در مقام عبودیت حق، عمر خود را به ستیز علمی و عملی با باطل كه در قدرت و ثروت نامشروع پنهان است، گذرانید و در این مسیر به تحمل هرگونه سختی سیاسی و معیشتی راضی بود. حق‌پرستی كه ملازم با حق‌گویی و حق‌پویی است و صداقت و عدالت را ایجاب می‌كند، متضمن شجاعتی نیز خواهد بود كه این همه را متحقق سازد. شجاعتی كه نه‌فقط در برابر دشمن، كه در برابر دوستان نیز باید جلوه‌گر شود و به تصریح قرآن مجید در مقام حق‌گویی، ملاحظه‌ی پدر و مادر و خویشان و دوستان را نكند و مصداق فرموده‌ی پیامبر(ص) باشد كه «حق را بگویید، اگرچه به زیان شما باشد».  

امام نیز بدون داشتن چنین شجاعتی نمی‌توانست چنان شخصیتی داشته باشد و با داشتن همین شجاعت بود كه در مواردی، مثل انتخاب دولت بازرگان، صریحاً و بدون هیچ پرده‌پوشی و دلیل‌تراشی گفتند «ما اشتباه کردیم». عظمت امام در همین پیوستگی و تسلیم بی‌چون‌وچرا به حق و بی‌اعتنایی به غیرِحق بود. برای امام اصلاً مهم نبود که با چنین اعترافی احتمالاً جایگاه خود را در افكار عمومی از دست بدهد یا ندهد، زیرا آنچه را مهم می‌شمرد، آن بود كه تابع حق باشد و نه تابع میل ناحق عده‌ای یا حتی تمام خلق.

بنابراین از نظر حضرت‌عالی شخصیت فردی امام ملاک مناسبی برای معرفی و شناخت تفکر و مشی امام و کار اصلی ایشان در این زمانه است. حال براساس این ملاک چه آسیب‌هایی در فهم ما از امام رخ داده است؟ چرا برخی نظرات و سیره‌ی امام را مصادره به مطلوب می‌کنند و در عین حال به ظاهر نیت خیر و دلسوزانه‌ای هم دارند.

متأسفانه شاهدیم که عده‌ای ناآگاهانه و حتی آگاهانه امام خمینی (ره) را مصادره به مطلوب می‌کنند. مثلاً امامی که زندگی او، سخن او، راه او و انقلاب او برای نیل به حق بود و یکی از موانع وصول به حق را انباشتن زر و سیم می‌دانست، توسط کسانی که سرمایه‌داری را وحی منزل می‌دانند و هرکس را كه مخالف سرمایه‌داری است کمونیست قلمداد می‌كنند، مصادره به مطلوب می‌شود. صحبت ما در خصوص مواردی است که سرمایه‌داری ارزش می‌شود و دیگر ارزش‌ها از ثروت برمی‌خیزد و تجمل و ایراف و اتراف فضیلت شمرده شود. این‌ امور در سیره‌ی نبوی و علوی امام خمینی (ره) نبود، اما شاهدیم که همین اشخاص با جمله‌ای از امام که در رد کمونیسم است، ایشان را شخصیتی معرفی کنند که اگر با کمونیست‌ها مخالفت کرده، خواسته است جاده را برای سرمایه‌داری لیبرال و نئولیبرال هموار کند.

این همان کاری است که در صدر اسلام هم امثال ابوهریره‌ها با احادیث پیامبر(ص) كردند و بعدها نیز تداوم یافت. ما زمانی که بخواهیم به آیه‌ای از قرآن استناد کنیم، ابتدا می‌بینیم شأن نزول آن چه بوده است و آیا با استنادی که امروز می‌خواهیم از آن کنیم، مطابقت دارد یا خیر. امام نیز سخنانی را در ارتباط با موضوعات خاصی در مواقعی بیان کرده‌اند که اگر بدون مطرح کردن پیش و پس جملات و بدون مطرح کردن زمان و موضوع آن مباحث، این سخنان برای اغراض سیاسی هر جناحی مورد سوء استفاده قرار گیرد، مصادره به مطلوب کردن آشكار است.

البته مصادره به مطلوب‌هایی که از حضرت امام (ره) می‌شود، چند نوع است. عده‌ای با تغییر و تحریف عبارات، و دست‌كم با حذف مطالب قبل و بعد، جملاتی را چنان‌كه گفتیم بدون توجه به مقام و موقع سخن، بنا بر نیاز خود به قول مرحوم دكتر فردید «مصرف» می‌كنند. برخی دیگر بدون مخدوش ساختن عبارت، آن را با معیارهای دلخواه خود «تفسیر» می‌کنند، و اغلب از محتوا وجه دینی را خالی می‌سازند. البته این کار مهمل و مضحکی است؛ زیرا انقلابی را که با شعار الله‌اکبر و یاحسین و به اقتدای مرجع تقلید صورت پذیرفت و نظامی را که امام به عنوان حکومت اسلامی برپا کرد و جهانی شاهد و گویای این ماجرا بود، نمی‌توان اینگونه كودكانه مصادره کرد. نوع دیگر مصادره به مطلوب این است که عده‌ای در موارد ایجابی مستحدث می‌گویند چون حضرت امام امر به انجام این کار نكرده است، ما هم نمی‌كنیم. یا برعكس، در موارد سلبی مستحدث می‌گویند چون امام چنین كاری را نهی نكرده است، ما انجام می‌دهیم. اینطور برخوردهای سطحی ممکن است ناشی از ناآگاهی و نادانی افرادی باشد که عموماً ظاهربین و ظاهر‌گرا هستند و یا ممکن است آگاهانه و به قصد سوءاستفاده از جایگاه والای امام باشد. این نوعی اخباری‌مآبی است كه بر این فرض استوار است كه گویی باید به جای استنباط قاعده‌ی كلی از گفتار و نوشتار اولیاء، انتظار داشت كه آن‌ها در هر مورد جزئی كه تا آخر عمر جهان روی می‌دهد، حكمی سلبی یا ایجابی داشته باشند. اما نوع دیگری از مصادره به مطلوب امام به نفع خود توسط بنی‌صدر در زمان حیات ایشان رخ داد كه جدا از تمام موارد ذكر شده بود: در زمان اولین انتخابات تا آخرین آن در زمان امام، ایشان از هیچ کاندیدایی حمایت نکرد. از بنی‌صدر پرسیدند کاندیدا می‌شوی یا خیر، و او گفت هنوز تصمیم قطعی نگرفته است. ولی یك بار که از ملاقات با امام برمی‌گشت، به خبرنگاران گفت که حالا می‌توانم اعلام كنم کاندیدا می‌شوم! او با چنین شگردی این تصور را به وجود آورد که به توصیه و اصرار امام کاندیدا شده و فرد دلخواه ایشان است و لذا رأی زیادی به دست آورد.

واقعیت آن است كه نمی‌توان جلوی چنین اقداماتی را گرفت و نمی‌توان هر روز با هر گروهی درافتاد که آنچه شما می‌گویید حرف یا مقصود امام نیست. تنها کاری که می‌توان كرد همان است که در مورد انبیاء و اولیاء و معصومین(ع) انجام گرفته است؛ یعنی آنکه ایشان را در «جامعیت»شان بشناسیم تا به‌سهولت موارد تحریف لفظی یا معنوی مشخص شود. بنایراین، سیره‌ی عملی و نظری امام خمینی را باید در جامعیت آن ببینیم تا به حقیقتی که در امام جلوه کرده است، آگاه شویم. اما آنچه باید در مورد قرائت صحیح از امام خمینی (ره) در نظر گرفته شود، این است که سیره‌ی عملی و شخصیت فردی امام را از مباحث نظری ایشان جدا ندانیم و توأمان به آن‌ها بپردازیم. هرگونه تفکیکی، چه آگاهانه باشد و یا ناآگاهانه، خود‌به‌خود با حقیقت راه و كلام امام  بی‌ارتباط می‌شود و منجر به مشوش کردن فهم نسلی که امام را ندیده و اطلاع کاملی از ایشان ندارد، می‌شود.

ابتدای بحث اشاره کردید که با ملاک شخصیت فردی امام دیگر سنجش درستی یا نادرستی تفسیرهای منتسب به امام دشوار نیست. اما امروز گاه استدلال می‌شود که شخصیت امام در طول زمان و در نسبت با موضوعات خاصی تغییر کرده است. به‌طور مثال امام در یک زمان مرگ بر آمریکا را در عمل و نظر پیاده می‌کردند، اما در ادامه به‌مرور این موضع امام مقداری تلطیف شده یا از شدت آن کاسته شد. این استدلال در موضوع پذیرش قطعنامه نیز مطرح می‌شود.

این مطالب هیچ‌کدام با واقعیت سازگار نیست. پذیرش قطعنامه به معنی توبه کردن از دفاع و امضا كردن سند محکومیت ما نبود. بلكه بدین‌معنی بود که مصلحت در ادامه‌ی جنگ نیست و آن هم بر اساس اطلاعاتی بود که به امام داده بودند. این فرق می‌کند با اینکه بگوییم امام موضع خود را تغییر داد. در واقع، از بین رفتن امکان، به معنی ابطال نیت و نظر نیست.

گاه نیز استدلال می‌شود که اگر امام آمریکا را شیطان بزرگ می‌دانند، بدین معنی نیست که نخواهیم مذاکره کنیم و نخواهیم از ابزارها و سلاح‌های دیگر استفاده کنیم. در واقع استدلال می‌کنند که نظر امام دقیقاً اینگونه نیست و رابطه با آمریکا را نفی نکرده‌اند.

رجوع به واقعیت، بسیاری از مسائل را روشن می‌کند. وقتی انقلاب پیروز شد و نظام جمهوری اسلامی مستقر گردید، امام رابطه با آمریکا را قطع نکرد و به جز اسرائیل و آفریقای جنوبی اصلاً با هیچ کشوری قطع رابطه نشد. زمانی که آمریکا به شاه پناه داد و وقتی به این رفتار خود ادامه داد، ماجرای اشغال سفارت آمریكا توسط دانشجویان پیش آمد و رابطه از طرف آمریكا قطع شد. اما در مورد عربستان، زمانی‌که فاجعه‌ی حج خونین اتفاق افتاد، امام رابطه را قطع کرد و گفت: حتی اگر زمانی ما بر فرض محال با اسرائیل رابطه برقرار کنیم، با عربستان و با این رژیم دست‌نشانده نمی‌توانیم رابطه برقرار کنیم. اما پس از امام با تغییر شرایط سیاسی منطقه‌ای، موضوع به صورت دیگری انجام شد. این مسئله پیچیده است و برخی از روشنفکران ما که مثلاً تحلیل می‌کنند ولی از حقایق غافل هستند، سعی می‌کنند از ضرورت برخی ارتباطات، برای نفی اصل تضاد ریشه‌ای آمریکا و غرب با ما، آن هم از قول امام! استفاده کنند؛ در حالی كه در صورت پایان خصومت آمریكا با ما، می‌توان با خودآگاهی كامل به تضادهای بنیادین پنهان و آشكار، برخی ارتباطات ضروری را توسعه بخشید؛ چنان‌كه چین نیز با آمریكا چنین می‌كند.

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

امروز چگونه می‌توان امام را فهم کرد؟

به ‌خود آمدن

روایتی متفاوت از ولایت فقیه امام

فهم امام به‌مثابه حکیم جامع

نقد فهم فلسفی از انقلاب اسلامی و تفقه امام

زمانی غیر زمان‌ها

آیا حرم مطهر، زیبا است؟

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی