اولین نکته دربارهی مجلهی سوره در گفتوگوهای مختلف، حجم بالای مطالب است. ما مطالب فراوانی منتشر میکنیم اما واقعیت این است که حجم انبوهتری مطلب، اندیشیده، شنیده، گفته و نوشته میشود که بسیاری از آنها هیچگاه منتشر نمیشود.
چندی پیش در جستوجوی مطلبی در میان فایلهای سبک زندگی بودم که با یکی از این نوشتهها مواجه شدم. این مطلب مربوط به آغاز برنامهریزی برای طراحی محتوایی سرویس سبک زندگی بود. بهنظرم رسید که میتواند بخشی از پاسخ کسانی باشد که از تجربیات بخش سبک زندگی میپرسند. مطلب البته در خصوص کلیت مجلهی سوره است، اما همین نیز حاوی این نکتهای است که ما در تجربهی خود، وقتی برای یک بخش مثل سبک زندگی برنامهریزی میکردیم، خود را ملزم به اندیشیدن در خصوص کل میدانستیم. در واقع این مطلب را میتوان پشتصحنهی فکری سبک زندگی دانست. ممکن است در شمارههای آینده، بخشهایی که مستقیما با سبک زندگی مرتبط است نیز تقدیم خوانندگان گردد. آن تجربهی ما در روزهای نخست اندیشیدن به سبک زندگی در مجلهی سورهی اندیشه به این شرح است:
در مواجهه با سوره اندیشه دو مسئله داریم:
اول اینکه محتوای سوره اندیشه باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟
دوم این است که کدام محتوا تأمین کنندهی این خصوصیات است؟
خصوصیات محتوای سوره اندیشه (اهدافی که محتوای سوره اندیشه باید محقق کند):
1_ مهمترین نیازهای واقعی مخاطب را در راستای تحقق آرمان انقلاب اسلامی تأمین کند.
2- مهمترین نقطه جهت تحول در علوم انسانی را هدف قرار دهد.
3- فراهم کننده زمینهی تحقیق در مهمترین موضوعات برای کادر مجموعه باشد، مقصود از مهم برای کادر، ناظر به چهل ـ پنجاه سالگی و نیز پس از مرگ اعضا است.
4- کارآمد برای تربیت نیرو و کادرسازی باشد.
5- پوشش دهندهی مهمترین خلأها در فضای اندیشه باشد؛ یعنی تأمین کننده حاکمیت معارف انقلاب اسلامی در عرصه تفکر باشد.
6- پشتوانه علمی جهت برنامهریزی، تصمیمگیری اجتماعی و تحولات اجتماعی در راستای آرمان انقلاب اسلامی باشد.
حال سخن اینجاست که آیا شش مورد گفته شده همگی به یک محتوا ختم میشوند؟ و اگر نه آیا میتوان به نحوی محتوا را تنظیم کرد که هر شش مورد محقق شود؟ و باز اگر نه کدام تابع دیگری است؟
به نظر میآید که یک و پنج کاملا همخوان باشند و شاید اساسا یکی باشند. دو و شش نیز اگر چه ورودیهای متفاوتی هستند اما هریک به دیگری میانجامد و برای تحقق هریک، دیگری لازم است و بنابراین در یک برنامهریزی میتوان جایگاه هریک را مشخص نمود. هریک از موارد به شرط عمق و اثرگذاری و کارآمدی حداقل در همان محور، برای چهار مناسب است. از همینجا، تبعی بودن چهار روشن میشود. چه اینکه محتوای کادر ساز، یک مؤلفهی بسیار مهمش اولویت خود موضوع است. مقصود آن است که اگرمحتوا خود ضرورت و اولویت نداشته باشد، برای کادرسازی یک پایش میلنگد.
اما مسئله جمع بین یک و دو است. یک، فضای گفتوگو در مباحث عام اندیشه است که کمتر خصوصیات تخصصی رشتهها و اصطلاحات و موضوعات آنها را ـ به خصوص آنجا که در شاخهها ریز میشوند ـ در بر دارد که البته مباحثش مقدماتِ دو نیز میباشد، اما برای دو کفایت نمیکند. مهم این است که با توجه به وضعیتی که دو در آن به سر میبرد، اکنون زمان ورود در مسائل تخصصهاست و سخن گفتن در کلیات، نه مخاطب اهل زمان خویش را اقناع میکند و نه موضوع دو را پیش میبرد.
به هر تقدیر مباحث در شش بر سر مسائل واقعی و عینی است که میبایست برای دستیابی به تصمیم، با استفاده از ظرفیتهای علوم انسانی به صورت موردی در آن وارد شد و تحقیق کرد و نتیجهی کاربردی استخراج نمود. اما در پنج سخن از مبانی و کلیات است و اندیشه در ورای مسائل و نظریهها حرکت میکند. البته ایندو عرصه، بیارتباط نیستند و ثمرات یکی در دیگری کاملا مؤثر است اما به هر حال متفاوتاند.
از سویی اما شما نمیتوانید در یک مجله با این مختصات، به طرح مسائل خاص رشته مدیریت بپردازید یا یک نظریهی اقتصادی را نقد کنید. نمیتوانید مسئلهشناسی در تخصصهای مختلف علوم انسانی را در بستر مجله تعریف کنید. نمیتوانید به روششناسی خاص فضای علم دینی به صورت کامل در این مجال بپردازید . البته میتوان از هر موضوعی به نوعی در مجله سخن گفت. اما سخن گفتن از یک موضوع سخنی است و تمرکز و برنامهریزی تا دستیابی به هدف در آن موضوع سخنی دیگر.
در هر مورد بخشی از سه تأمین میشود و ما بقی را باید هر فرد به صورت فردی یا جمعی خود تأمین کند. همین که کار محتوایی باشد و در یکی از حوزههای مهم علمی تقویت کننده باشد کفایت میکند. اما تعارض اصلی بین دو و شش از سویی و یک و پنج از سوی دیگر است، که اگر سهم هر یک در فضای تحقیقی پشتوانهی مجله و یا خارج از آن ادا شود، جای نگرانی نیست. به هرحال یادمان نرود که ما مکلف به جنبش نرمافزاری بودیم...
برای پاسخ گفتن به مسئله دوم باید تکلیف مسئله اول تا حدی روشن باشد. مسئلهی دوم این بود که روی چه محتوا و موضوعات و مسائلی باید کار کرد؟ و مجله چه محتوایی باید داشته باشد؟ و به تعبیر آغاز کلام، کدام محتوا تأمینکنندهی انتظار ما است:
1- بازشناسی خود از طریق بازخوانی تاریخ بدون عینک مفاهیم غربی.
2- رمزگشایی از رابطهی تفکر با شئون مختلف تاریخ و نیز ارتباط شئون مختلف با هم.
3- بررسی مؤلفههای غرب مدرن و آموزههای محوری آن.
4- لغت شناسی که البته باز هم بهانهای برای نقد منظومهی مفهومی حاکم است.
5- سبک زندگی.
6- محورها، نمونهها و راهکارهای نجات؛ (مثلا کارآمدی اصول را به نمایش میگذارید) از این طریق دائما حتی به صورت پراکنده، راه رهایی را چه در قالب ارائهی مبانی و روشها، و چه در قالب ارائهی نمونهها معرفی میکنید.
محصول موارد فوق همگی نقد و اثبات ناکارآمدی اندیشهی الحادی و افزایش اعتقاد به راه صحیح است. مثلا چنانچه شما در حوزهی علم شناسی مبتنی بر یک فلسفهی اصیل بتوانید نظام کاملی را برای تبیین مباحث مختلف طرح کنید، در حوزهی علم شناسی حاکمیت از دست آموزههایی که نهایت تعارض را با آموزههای دینی در مورد علم دارد، خارج میکنید. و یا اگر در حوزه اندیشهی سیاسی بتوانید تبیین جامع و کاملی از مردمسالاری دینی و نقش مردم در نظام ولایی ارائه نمایید، مفاهیمی مانند دموکراسی و شهروندی با همه تبعات جبران ناپذیرش در فضای اندیشه حکومت نخواهند کرد. اگر در بازخوانی تاریخ، تاریخ را بر محور دو جریان حق و باطل و مبارزهی این دو و جنود هریک بیان نمودید، خود به خود بسیاری از نگرشهای جامعه تصحیح میگردد و تا حدی بصیرت مورد نیاز تأمین میشود.
اما سخن در این است که این مباحث صرفا با ذهن ونگرش مخاطب سرو کار دارد و هرچند در خصوص موضوعاتی مثل ساختارهای اجتماعی سخن بگوید به صورت مستقیم برای تغییر آنها تولید محتوا ننموده است. برای این منظور محور بعدی مطرح میشود.
7- نظریه اجتماعی یا علوم انسانی، که در این محور به مباحث مختلف برای تحقق علوم انسانی مطلوب و راهگشا پرداخته میشود و طرح مسائل خاص ادارهی جامعه به عنوان مسائل علوم انسانی مورد توجه قرار میگیرد.
باب تفکر در مورد کلیت مجله و عناصر داخل آن و بخشهای مختلفی که باید در آن بیاید و تغییر و توسعهی محتوای آن باید گشوده بماند. حال برای تحقق قدر متیقن آنچه در بالا گذشت چه باید کرد؟
دبير سرويس سبک زندگي
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.