رویکردهای مختلف بررسی تلویزیون
تلویزیون بهمثابه یک مورد مطالعاتی از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است: رویکرد ارتباطاتی: این رویکرد در ایران بیشتر از سایر رویکردها مورد توجه قرار گرفته است.
اندیشمندان در این حوزه به بررسی نسبت تلویزیون -بهعنوان یک مدیوم انتقال اطلاعات- با نوع خاصی از ارتباطات پرداختهاند، که حداقل دوازده رویکرد مختلف در این حوزه مطرح شده است. رویکرد فلسفی: در این دیدگاه که حتی در غرب نیز بسیار کمتر از دیدگاه ارتباطاتی مورد بحث قرار گرفته است، ذات و ماهیت تلویزیونبهعنوان یک مقولهی فلسفی بررسی میشود. از آنجا که تلویزیون یکی از مظاهر تمدنی مدرن است و تمامی این مظاهر با تفکر مدرن نسبت دارند، بررسی فلسفی تلویزیون امری ضروری است. در ذیل این دیدگاه مسائل مختلفی مطرح میشود که از آن ها میتوان به شناختشناسیِ تلویزیون و نسبت آن با کمیت و کیفیت خاصی از شناخت انسان، در مقایسه با سایر وسایل ارتباطی، اشاره کرد که ژیل دلوز به آن پرداخته است. رویکرد زیباییشناسی: علاوه بر دیدگاههای فوق، میتوان تلویزیون را یک سازهی زیباییشناختی نیز در نظر گرفت. زیباییشناسی بهعنوان یک بحث خالص فلسفی ذیل رویکرد فلسفی قرار میگیرد، که در آن مسائلی چون چیستی زیبایی، زیبایی مطلق و نسبی، زیبایی ذهنی و عینی و... مطرح میشود. اما وقتی زیباییشناسی تبدیل به یک مبنا میشود و سپس با موضوعاتی مثل هنر و تلویزیون نسبت برقرار میکند، میتوان آن را نوعی فلسفهی مضاف تلقی کرد. پس منظور از زیباییشناسی مجموعهای از دستاوردهای بیانی و امکانات انتقال معنا و مفهوم است که بهصورت بالقوه و بالفعل در تلویزیون تعبیه شده است و زیباییشناسیِ تلویزیون متوجه این جنبهی تلویزیون است. بر این مبنا تلویزیون یک زبان هنری است که دارای یک رمزگان و گرامر ویژهی خود است که باید ویژگیها آن احصا شود.
مبانیِ زیباییشناسی تلویزیون
برای دستیابی به مبانیِ زیباییشناسی، باید به هنرهای ایرانی-اسلامی در سنت خودمان رجوع کنیم. مبانی زیباییشناسی این هنرها نیز ریشه در مبانی حکمی ما دارد و به بیان دیگر ترجمان حکمت اسلامی در این حوزه است. به همین دلیل خیلی متفاوت با مبانی هنر کشورهای دیگر است، زیرا زیبایی را صفتی از وجود میپندارد. پس از آنکه ما در در بعد حکمی به یک چهارچوب کلی در خصوص زیبایی دست یافتیم، آنگاه نسبتی که این مباحث با هریک از هنرها برقرار میکند را بررسی میکنیم.
مسئلهی اصلی این است که تلویزیون و سینمایی که ما اکنون وارث آن شدهایم تا چه حد با مبانی حکمی ما و دستاوردهای زیباییشناسی ما در هنرهای سنتی نسبت دارد. تلویزیون و سینما دارای جنبههای تصویری، داستانی، نمایشی، موسیقیایی، و بعد فضا است؛ لذا باید این جنبهها را در حوزههای مختلف هنر سنتی، چون نگارگری و نقاشی، ادبیات داستانی، نمایش، موسیقی و معماری بررسی کرد. آیا تصویری که در سینمای ما وجود دارد میتواند در امتداد سنتهای تصویری ما قرار بگیرد؟ و یا فیلمنامههایی که اکنون غالبا براساس الگوهای ارسطویی نوشته میشود میتواند پیوندی با داستانهای سنتی ما برقرار کند؟ آیا موسیقی سنتی ما میتواند نسبت دقیقی با نیاز ما به موسیقی در سینما و تلویزیون، یعنی موسیقی متن و موسیقی ناترال (Natural) و فضاسازی طبیعی، داشته باشد؟
ابعاد مختلف زیباییشناسی تلویزیون و سینما در غرب با هنرهای غربی نسبت دارد. مثلا بین تصویر در نقاشی غربی و تصویر در سینما گسستگی وجود ندارد و اساسا بسیاری از دستاوردهای نقاشان وارد سینما شده است. در ادبیات غرب نیز چنین است و فیلمنامه مولود رمان است.
تصرف زیباییشناسی و تلویزیون ملی
اگر ما بتوانیم براساس تجربیات و تلاشهای زیباییشناختی که در هنرهای سنتی کردهایم، سینما و تلویزیونی را تعریف کنیم که امتداد آن هنرها باشد، آنگاه میتوانیم ادعا کنیم که به یک سینمای ملی و یا تلویزیون ملی دست یافتهایم. مثلا ما باید فکر کنیم که آیا میشود نقاشی ما در خود یکسری تواناییها را سراغ کند که بتواند از لحاظ بصری به سینما و تلویزیون کمک کند. زیرا نمیتوان از فرمهای نگارگری موجود، بدون اینکه تصرفی در آن صورت بگیرد، در سینما و تلویزیون استفاده کرد، زیرا فاقد پرسپکتیو است و از لحاظ رنگ و کومپوزوسیون خیلی خاص است. اگر این بهرهبرداری صورت گیرد، آنوقت است که ما توانستهایم سینما را در امتداد نقاشی خود قرار دهیم. یا در حوزهی ادبیات داستانی، اگر داستانهای کهن ما نمیتوانند در سینما و تلویزیون آنطور که شایسته است گسترش یابند بهخاطر این نیست که مفاهیم آن ها کهنه است، بلکه به این سبب است که ما با دو مدیوم مختلف مواجهیم که هرکدام ویژگیهای زبانی خود را دارند. مثلا در داستانهای ما شخصیتپردازی به آن معنایی که در اندیشههای ارسطویی وجود دارد مطرح نیست و پلات به معنای مکانیکال آن وجود ندارد.
از طرف دیگر، سینما و تلویزیون نیز باید تحول زیباییشناختی پیدا کند، چون سینما و تلویزیون در ابتدا یک دستگاه فنی بودند که بهتدریج دارای ویژگیهای زیباییشناختی شدند. مثلا با مطالعه روی تصویر، دکوپاژ بهوجود آمد، یا مثلا گریفیس میگوید که من ایدهی تدوین موازی را از آثار دیکنز که یک رماننویس قرن نوزدهمی است وام گرفتهام.
لذا در حال حاضر مهمترین مباحث ما در سینما و تلویزیون، بحث زیباییشناختی است. در مورد سایر ابزارهای مدرن، مثل تلفن اینطور نیست و جنبهی ارتباطی آن نسبت به جنبهی زیبایشناختی آن اولویت دارد. اما اگر در حوزهی سینما، تلویزیون، رادیو، اینترنت و... بتوانیم به لحاظ زیباییشناختی گونههایی را بهوجود بیاوریم که متعلق به ما باشد، آنوقت میتوانیم بگوییم که در این وسایل تصرف کردهایم.
ما دارای یکسری محتوا هستیم که در هیچکدام از ژانرهای موجود تلویزیون، مثل نمایش، مستند، مسابقات و... قابل ارائه نیست. مثلا وقتی محتواهای مذهبی مثل دعا، مراسم سینهزنی، منبرهای وعظ و... در تلویزیون بهنمایش در میآید، ما احساس میکنیم که آن مراسم متنزل شده است و احساسی که حضور در آن مراسم در ما بهوجود میآورد از طریق تلویزیون به ما منتقل نمیشود. ما باید بهگونهای این محتوا را «تلوایزد» (Televised) کنیم و زبان تلویزیون را در آن جاری سازیم.
پی نوشت:
1- عضو هیئت علمی دانشکدهی هنر و معماری دانشگاه تربیت مدرس.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.