در دوران مدرن، بروز تغییرات اساسی در نهاد خانواده، از ابعاد ساختی و كاركردی, آنرا تحت تأثیر قرار داده است. در خانوادههای قدیمی، تعداد افرادی كه به طور ثابت در مكان مشترك زندگی میكردند، بیشتر از وضعیت كنونی بود؛ به نحوی كه پدر و مادرِ همسران یا فرزندانِ فرزندان را نیز
شامل میشد. همچنین خانواده در قدیم، متكفل برآوردن نیازهای بیشتری بود. به عنوان نمونه، آموزش مهارتهای شغلی و حرفهای، انجام فعالیتهای اقتصادی و معیشتی، انتقال هنجارها و آموزههای فرهنگی از طریق خانوادهها صورت میگرفت. با واگذاری عمدهی كاركردهای فوق به سایر نهادها، خانوادهها مجبورند، كاركردهای حداقلی خود در وضعیت جدید را برآورند. نهادهای آموزشی و تعلیمی عهدهدار كاركرد آموزشهای شغلی و مهارتهای حرفهای شدند. كارخانهها، صنایع و سایر اماكن اقتصادی مكانهایی اختصاصی برای انجام فعالیتهای اقتصادی شدند. در چنین وضعیتی، این مسأله مطرح میشود كه آیا امكان دارد فرایند كاركردزدایی از نهاد خانواده تا جایی ادامه یابد كه دیگر نیازی به وجود چنین نهادی در نظام اجتماعی نباشد؟!
هر خردهنظام یا نهاد اجتماعی تا هنگامی میتواند به حیات خود ادامه دهد كه نیازی از سایر بخشها برآورد. هنگامی كه دیگر نیازی را برآورده نسازد، یعنی كاركرد خود را در حیات اجتماعی از دست داده و به تدریج زایل میشود. نهادهای قدیمی و سنتی در بعد تعلیم و تربیت (مانند مكتبخانهها)، به این دلیل حیات خویش را در زندگی شهری از دست دادهاند كه نهادهای رسمی دیگری (مانند: نهادهای تعلیمی- آموزشی، نهادهای صنعتی و...) كاركردهای آن را بر عهده گرفتهاند. آیا ممكن است، تمامی كاركردهای خانواده بر عهدهی سایر نهادهای اجتماعی قرار گیرد؟! در چنین وضعیتی، آیا میتوان هنوز خانوادهای داشت یا خیر؟! به صورت فرضی، زمانی را در نظر آورید كه امكان توالد و تناسل هم، وابسته به ازدواج نباشد و راهكارهای فنآورانهی جایگزینی برای آن مطرح شده باشد. در چنین شرایطی، آیا میتوان انتظار اضمحلال چنین نهادی را كشید؟! یا همچنان خانواده، كاركردهای اصیلی را بر عهده دارد و به همین دلیل، در عرصهی اجتماعی به حیات خود ادامه خواهد داد؟! تلاش میشود تا به این پرسش به صورت موجز، با تأكید بر نظر اسلام، پاسخ داده شود.
اگرچه خانواده در شرایط فعلی، به نحو فزایندهای دستخوش فرایند كاركردزدایی شده، اما كاركردهای اصیلی هست كه بنیان خانواده بر آنها استوار شده و اسلام هم بر همین ابعاد تأكید فراوان دارد. خداوند در قرآن، كاركرد اساسی خانواده را به دستآوردن آرامش برای طرفین میداند. آیا نهاد دیگری میتواند چنین كاركردی را به صورت جایگزین ایفا كند؟! به منظور تبیین دیدگاه اسلام، به سیاق و لحن آیهی مربوطه توجه كنید: «و از نشانههای خداوند آن است كه برای شما همسرانی از خودتان آفرید تا در كنار آنها آرامش یابید. میان شما رشتهی محبت و مودت قرار داد. همانا در این امر، نشانههایی است برای كسانی كه اهل تفكرند» (روم/21).[1]در این آیه، ضمیر «كُمْ» اشاره به مخاطبِ عامّ دارد و تمامی انسانها كه مخاطب آیه هستند را شامل میشود. چنین نیست كه صرفاً مؤمنان یا مسلمانان مورد خطاب خداوند باشند و تشكیل خانواده صرفاً برای آنها كاركرد آرامش را به دنبال داشته باشد. بنابراین، تمامی كاركرد اساسی كه نهاد خانواده خواهد داشت، حصول آرامشی است كه در نهایت به رشتهای از مودت و رحمت میانجامد (طباطبایی، 1417، ج16: 166).
حتی اگر بسیاری از كاركردهای خانواده در طول زمان به سایر نهادهای اجتماعی واگذار شده باشد، مطابق آیهی شریفه، كاركرد اساسی آن قابل واگذاری به سایر نهادها نیست. از سوی دیگر، ممكن است نهادهای مكمّلی در كنار خانواده، امر تعلیم و تربیت فرزندان را بر عهده داشته باشند، اما از اهمیت خانواده به دلیل تقدّمی كه نسبت به سایر نهادها داراست، كاسته نمیشود. فرد پس از تولد، در خانواده و در مواجههی با والدین اولین تعاملات اجتماعی خود را تجربه میكند. شاكلهی هویتی فرد، از نخستین ارتباطات اجتماعی در محیط خانواده شكل میگیرد. مراد از «هویت»< title="">[2]در اینجا، همان برداشتی است كه فرد در اثر تعامل با دیگران، از خود به دست میآورد. هویت، از این جهت اهمیت دارد كه در نهایت در ساختهشدن نظام شخصیتی فرد مؤثر است. فرد بر اساس آنچه از خود برداشت میكند، با دیگران رفتار میكند. هنگامی كه فردی خود را در آینهی دیگران، منحرف قلمداد میكند، به احتمال زیاد، در آینده نیز دست به اعمال انحرافی خواهد زد. به تدریج كسی كه چنین برداشتی از چیستی و كیستی خود به دست آورد، واجد نظامی شخصیتی و عادتی میشود كه حتی در اثر قرارگرفتن در محیطهای عادی نیز نمیتواند «منش اجتماعی»[3]خود را تغییر دهد یا اصلاح كند. امیرالمؤمنین(ع) در روایتی، بر این امر با اشاره به پایداری و ماندگاری معرفتهای اندوختهشده در ابتدای زندگی و عنفوان كودكی اشاره میكنند: «دانش [فراگرفته شده] در دوران كودكی، چون نقش بر سنگ میماند» (مجلسی، 1404، ج1: 224؛ روایت شماره 13).[4]
بنابراین، تقدمی كه خانواده نسبت به سایر نهادهای اجتماعی در زمینهشكلگیری نظام شخصیتی از خلال هویتپذیری دارد، مورد توجه و تأكید اسلام نیز هست. چنین توجهی از آن جهت قابل تفسیر است كه نقشهای اجتماعی كه افراد در نظام اجتماعی بر عهده میگیرند، از خلال آموزشها در محیط خانواده شكل خاص خود را مییابد. از جمله مهمترین این نقشها، «نقشهای جنسیتی» است. زنبودن و مرد بودن همگی در فرایند جامعهپذیری در محیط خانواده برای اولین بار شكل میگیرد. افراد میفهمند كه به دلیل زنیا مرد بودن چه كنشهای اجتماعی خاصی باید از خود بروز دهند. تعارضهای نقشی میتواند در آینده به میزان انحرافات اجتماعی دامن بزند. بر اساس نقشهای اجتماعی (از جمله نقشهای جنسیتی) كه افراد فرامیگیرند، شیوهی عمل آتی افراد قابل پیشبینی خواهد بود. افراد در نظام اجتماعی، از یكدیگر انتظارات متقابلی دارند؛ چراكه نیازهای دوسویهای میان آنها برقرار میشود. هرگونه نقص در پذیرش یا قبول نقشهای مذكور میتواند نظام اجتماعی را دچار نقصان و بحران كند. بنابراین، خانواده از این جهت كه افراد را برای اولین بار با نقشهای اجتماعی و جنسیتی آشنا میكند، حایز اهمیتی غیر قابل چشمپوشی است. هرگونه تداخل در هویتهای برساختهشده و نقشهای فراگرفتهشده، میتواند در آینده، شیوههای تعامل اجتماعی فرد با دیگران را دچار مشكل سازد. ابهامی كه ناشی از چنین تداخلی است، ذهنیت كنشگر را در موقعیت اجتماعی، از فهم وظایف و انتظارات دیگران بازمیدارد؛ چراكه مشخص نیست فرد در این موقعیت باید چه بكند یا چه نكند.
بنابراین، گرچه در دوران مدرن، از كاركردهای خانواده به نحو فزاینده و رو بهتزایدی، كاسته شده و به دیگر نهادهای رقیب واگذار شده است، اما چنین نیست كه بتوان شرایطی را فرض كرد كه تمامی كاركردهای اساسی آن به سایر نهادها واگذار شده و رفتهرفته با مرگ تدریجی چنین نهادی در ساحت اجتماعی مواجه باشیم. این امر، از نقطهنظر اسلامی نیز مورد تأكید قرار گرفته است؛ چراكه خداوند به صراحت كاركرد اصلی خانواده را دستیابی به آرامشی میداند كه در غیر این صورت (و بدون تشكیل خانواده) امكان دستیابی به آن وجود ندارد. نهاد رقیبی را نمیتوان فرض كرد كه بتواند چنین كاركردی را به نحوی جایگزین برآورده سازد. از این رو، به نظر میرسد، گرچه در دوران مدرن, نهاد خانواده دستخوش تمایز كاركردی شده، اما كاركردهایی اصیل همچنان برای خانواده باقی مانده است كه سایر نهادها یا خردهنظامهای اجتماعی قادر به برآوردن آن نیستند. علاوه بر این، نقش خانواده به عنوان اولین نهادی كه شخصیت و هویت فرد در آن شاكلهی اصلی خود را مییابد، انكارناپذیرست. ممكن است، از سنین خاصی فرزندان تحت پوشش سایر نهادهای تعلیمی، آموزشی و تربیتی قرار گیرند و مهارتهایی را فراگیرند، اما نمیتوان از نقش خانواده به دلیل تقدم ضروری كه نسبت به تمامی این موارد دارد، گذشت. در روایات، بر این نكته و تأثیری كه نقش اولیه در دوران كودكی بر سراسر زندگی اجتماعی فرد خواهد داشت، اشاره شده است. از این رو، همچنان خانواده در آینده به حیات خود ادامه خواهد داد؛ چراكه كاركردهای اصیلی توسط آن نهاد برآورده میشود.
منابع:
1- طباطبایی، سید محمد حسین (1417). المیزان، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم.
2- كراجكی، ابوالفتح (1410). كنز الفوائد. قم: انتشارات دارالذخائر.
3- مجلسی (1404). بحار الانوار. بیروت: مؤسسهالوفاء.
پی نوشت:
1- قرآن كریم
2- «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ» (روم/21).
3- identity
4- socialhabitus
5- متن روایت نقلشده، چنین است: «الْعِلْمُ مِنَ الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ». مشابه به این تعبیر در روایات دیگری نیز نقل شده است. از جمله ابوالفتح كراجكی در «كنز الفوائد» از حضرت امیر (ع) چنین نقل میكند: «الْعِلْمُ فِی الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ» (كراجكی، 1410، ج1: 319)
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.