دبير مجمع عالی حكمت اسلامی به بيان نكاتی در باب اسلامیسازی علوم انسانی پرداخت و درباره روند تحول در اين علوم اظهار كرد: بحث علوم انسانی و انقلاب فرهنگی در زمان حضرت امام(ره) مطرح شد و مجموعهای از بزرگان حوزه و اساتيد دانشگاه جمعيتی را ايجاد كردند و كارهايی انجام شد كه به تشكيل دفتر همكاری حوزه و دانشگاه منجر شد.
حجتالاسلام و المسلمين حسن معلمی در گفتوگو با خبرگزاری بينالمللی قرآن (ايكنا)، با اشاره به كند بودن اين جريان، عنوان كرد: گرچه همه عزيزان زحمت كشيدند و خيلی زياد هم تلاش كردند، اما در واقع آن اتفاقی كه لازمه انقلاب بود نيفتاد، تا اين كه با اطلاعات ناقص بنده حدود 10 سال است كه اين مسئله جدیتر شده است؛ مخصوصاً در اين سالهای اخير و با تأكيد مقام معظم رهبری در بحث علوم انسانی و اينكه ايشان خواستار اين شدند كه مبانی علوم انسانی اصلاح شود و بعضاً اگر اين علوم مبانی الحادی دارد، تغيير پيدا كند و تأثير اين مبانی در خود مسائل هم ديده شود و تغييرات لازم نيز داده شود.
وی با اشاره به برخی از اقداماتی كه در همين سالها در برخی از مراكز صورت گرفته گفت: برای مثال تا حدی كه من اطلاع دارم، در دفتر همكاری حوزه و دانشگاه كتابهای زيادی در زمينه روانشناسی اسلامی و جامعهشناسی اسلامی نوشته شده و حتی به صورت كتاب آموزشی درآمده و مورد استفاده قرار گرفته است. در مجمع عالی حكمت اسلامی نيز از سال 84 به فلسفههای مضاف توجه ويژه شده است و يكی دو سال است كه به فلسفه علوم انسانی نيز در مجموعه جدايی پرداخته میشود و كارهای خيلی خوبی در آن جا شده و اساتيد بزرگواری آمدهاند و ظرفيتشناسی علوم انسانی صورت گرفته است؛ كه حاصل آن به چاپ خواهد رسيد.
معلمی ادامه داد: اخيراً هم در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) همايش مبانی فلسفی علوم انسانی اسلامی را برگزار شد و حتی در نمايشگاه بينالمللی قرآن هم، هم در سال گذشته و هم امسال اقداماتی شد و بحثهايی مطرح شد و البته مجموعههای ديگری هم در حال انجام كارهايی برای علوم انسانی هستند و مجموعاً شاهد هستيم كه در سه چهار سال اخير و با تأكيد مقام معظم رهبری كار مقداری جديتر شده و لذا كارهای خوبی در حال انجام است.
دبير مجمع عالی حكمت اسلامی افزود: مجموعا كارهای خوبی انجام شده و در حال انجام است، اما همه میدانيم كه اينها برای آن اتفاق بزرگی كه بايد بيفتد و ما با علوم انسانی اسلامی مواجه شويم، كافی نيست.
وی ادامه داد: علوم طبيعی مثل رياضيات، فيزيك، شيمی و ... بحث ديگری دارد، ولی علوم انسانی مثل جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد، تعليم و تربيت و... واقعاً اسلامی بودنشان ضرورت دارد؛ چون به هر صورت متعلق و مخاطب دين انسان است و ما معتقديم كه اسلام به تمام ابعاد انسان، شامل ابعاد فردی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، سياسی، تربيتی، اخلاقی، عقيدتی و ... هم نظر دارد؛ لذا ما بايد تكليفمان را روشن كنيم.
اين مدرس حوزه علميه قم با تأكيد بر دلالت نداشتن اين معنا بر بطلان كامل علوم انسانی غربی، بيان كرد: اينگونه نيست كه آنچه كه در غرب گفتهاند، همه باطل باشد، بلكه خيلی از مطالبی كه هم روانشناسان، هم جامعهشناسان، هم حقوقدانان، اساتيد تعليم و تربيت و ... گفتهاند مطالب درستی است، اما چون بعضاً برخی از مكاتب و ديدگاهها براساس الحاد و مبنای الحادی بنا شده است، اگر در اين موارد مسائل متأثر از مبنا باشند، آن مبانی به نحو گسترده تأثير خود را نشان میدهد و بايد به اين موارد توجه شود و آنها را اصلاح و بازسازی كنيم.
حجتالاسلام معلمی در ادامه اين گفتوگو در باب تعريف علوم انسانی مطلوب، گفت: از علوم انسانی تعاريف زيادی شده است و ما نمیخواهيم به درست و غلط بودن اين تعاريف وارد شويم، ولی آنچه كه من در يك مقاله با عنوان «نقش اجتهاد در تدوين علوم انسانی اسلامی» كه در تابستان 89 در مجله «انسانپژوهی دينی»چاپ شده است، نوشتهام، اين است كه آن علوم انسانیای كه بيشتر مورد نظر ماست، علومی است كه موضوع آنها به طور اخص انسان و انسانيت اوست و با سعادت و شقاوت و تكامل معنوی او مرتبط است.
اين محقق و پژوهشگر فلسفه ادامه داد: در واقع اگر ما بگوئيم كه علومی را بايد در نظر داشته باشيم كه فقط با انسان مرتبط است، اين علوم جغرافيا را هم شامل میشود، در حالی كه جغرافيا محل نظر ما نيست بلكه علومی است كه با انسان و انسانيت او و با سعادت و شقاوت او و تكامل او هم مرتبط است. در اين معنا جامعهشناسی، روانشناسی، تعليم و تربيت، اقتصاد، حقوق و سياست نيز میگنجد و مقصود ما از علوم انسانی بيشتر اين دسته از علوم است.
وی خاطرنشان كرد: اگر هم فرض كنيد كه فردی بيايد و تعريف جامعی ارائه كند و همه علوم را ذيل عنوان انسانی بياورد و بايسته بودن تحول را در اين گستره مطرح كند و معتقد باشد كه در چنين وسعتی علم دينی بايد ساخته شود من نزاعی با اين موضع ندارم، اما اگر اولويتبندی هم بخواهيم بكنيم، حداقل الان، اولويت اولاً با علوم انسانی و نه مطلق علوم و ثانياً علوم انسانیای است كه با انسانيت انسان و با شقاوت و سعادت او مرتبط است. بنابراين اگر بنا باشد در يك زمانی در 10 سال يا 20 سال علوم انسانی اسلامی يا علوم دينی اسلامی داشته باشيم، اولويت اول با علوم انسانی با اين دو قيد است؛ يعنی با انسانيت انسان مرتبط باشند و به سعادت و شقاوت او هم به نحوی مرتبط باشند.
معلمی با بيان اينكه اين اولويت مربوط به انواع و اقسام علوم انسانی و نه تعريف آنهاست، خاطرنشان كرد: ما میخواهيم بگوئيم كه علوم انسانیای كه ما دغدغه اسلامی كردن آن را داريم، اين است و اگر بقيه اين علوم اسلامی شد، شد و اگر هم نشد، نشد؛ اما اگر كسی اصرار دارد كه آنها هم بايد اسلامی شود، خب در اولويت دوم قرار میگيرند و وقتی كه ما در علومِ در اولويت تحول ايجاد كرديم و آنها را اسلامی كرديم، اگر فرصت يافتيم به سراغ اولويتهای ديگر هم میرويم.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.