تاریخ سرگذشت زندگانی ماست اما در بستری دیگر، داستان حیات مردم امروز است لکن در روزگاری که گذشت، چرا که اسلاف ما همنوعان ما هستند که چندی پیش از ما بر این کره خاکی میزیستند، لذا نگاه عمیق و دقیق به زندگینامه آنان و ریشهیابی علل صعود و سقوط و کشف رموز سربلندیها و سرافکندگیهایشان تجربهی گرانی برای عمر کوتاه ماست.
حجم زیادی از آیات قرآن مجید مربوط به نقل تاریخ زندگی پیامبران گذشته و اقوام آنان و بیان سرگذشت افرادی چون قارون و بَلعَم باعُورا و ذُوالقَرنین و اصحاب کهف میباشد، جای بسی تأمل است که چرا آمار آیات تاریخی به مراتب افزونتر از آیات مربوط به ادلهی توحید و معاد است، تاریخ چه نقش کارساز و حیاتی در هدایت بشر دارد که خداوند متعال در یکتا کتاب تحریف نشده و بیهمتا و هدایتگر خویش از آن مدد میجوید، و به این اندازه به نقل آغاز و انجام سرگذشت امم پیشین اهتمام میورزد.
البته قرآن کریم در آخرین فراز سوره یوسف(ع) پس از نقل تلخ و شیرین زندگی آن حضرت و بیان نشیب و فرازهای عمر شریف آن پیامبر صدیق(ع) به این پرسش پاسخ داده است، فرمود:
«لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُوْلِی الْأَلْبَابِ مَا کانَ حَدِیثًا یفْتَرَی وَلَکنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَتَفْصِیلَ کلِّ شَی وَهُدًی وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ»2
(براستی سرگذشت آنان برای عقلا مایه پند و عبرت است، سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق چیزی است که پیشتر بوده و روشنگر هر چیز و برای مردمی که ایمان میآورند، رهنمود و رحمت است.)
این آیهی شریفه از دو راز مهم در مورد تاریخ پرده برمیدارد:
نخست آنکه رمز نقلهای زیاد از سرگذشت پیامبران و غیره خاصیت ویژه و مهم عبرتآموزی قرآن است، عبرت نوعی انفعال قلبی است نه فعالیت ذهنی، به دیگر سخن عبرت باورساز است و ایمانِ انسان را تقویت میکند و از آنجا که ایمان نیروی محرک آدمی است، نقش خطیر و هنر ممتاز تاریخ را در میان منظومه معارف و دانشهای بشری روشن میکند. و معلوم میشود که خداوند متعال با یادآوری و ذکر سرگذشت پیشینیان برای بشر، باورهای حق را جُرعِه جُرعِه در چالهی دل انسانها میریزد و از این رهگذر ایمان انسان را به خدا، پیامبران، عالَم غیب و معارف حقه تقویت میکند، اگر در قرآن مجید دهها برهان در باب اثبات وجود خدا و توحید در ذاتِ ربوبیت اقامه میشد، هرگز کارایی نقل داستان حضرت موسی(ع) در مواجهه با فرعون و یوسف در مواجهه با برادران حسودش را در ایمان به خدا و القای روحیه توکل واعتماد به حضرت حق ندارد.
راز دومی که آیهی شریفه بدان اشاره میکند، و با بیان آن معمایی را که برای اکثر آشنایان با تاریخ مطرح میشود حل مینماید این است که هرچند مطالعه، به ذهن سپردن و آموختن گزارههای تاریخ امری آسان و شیرین است، اما عبرتآموزی از تاریخ کاری ظریف و محتاج تدبر و نگاه حکیمانه است، از این رو تنها صاحبان عقل ناب (به تعبیر قرآن أولی الألباب) میتوانند با تیزبینی و دقت، فرازهای حساس تاریخ امتها و اقوام پیشین را خوانده، علل پیروزیها و رموز ناکامیهای ایشان را ریشهیابی نمایند، از آنها عبرت گرفته و از چند راههای زندگی خویش با چراغ راهنمای تاریخ گذر کنند.
آری فلسفهی بازگو کردن محنتکشیها و عزتچشیهای یوسف صدیق، راهنمایی و پندگیری عقلا میباشد. این نشان میدهد در فرهنگ قرآن ارزندهترین ثمرهی مطالعهی تاریخ عبرت گرفتن از آنست.
اساسا علوم بشری به دو دسته تقسیم میشوند برخی از علوم تنها با ذهن انسان سر و کار دارند یعنی بر گزارههای ذهنی انسان میافزاید، علومی مانند فیزیک، شیمی، ریاضیات و جامعهشناسی، مدیریت و بسیاری از علوم پایه، طبیعی و انسانی از این دست به شمار میآیند، ولی برخی از علوم علاوه براینکه ذهن انسان را بکار گرفته و بر دانش ذهنی انسان میافزایند، با قلب آدمی سر و کار داشته و باورهای انسان را تغییر میدهند، تاریخ در میان خانوادهی علوم بشری چنین نقشی ایفا میکند. زیرا با مطالعهی داستان گذشتگان ذهن انسان تاریخی میشود و با تمام وجود طرفدار شخص یا گروهی و مخالف دیگری میشود و خواهان شکست برخی و پیروزی دیگران میگردد و بصورت ناخودآگاه به عنوان بازیگر تاریخ با گذشتگان همراه میشود، از افت و خیزهایشان درس میگیرد. و از اوج و حضیضشان تجربه میآموزد. از این رو تاریخ قفل دل انسانها را میگشاید و بر بصیرت و ایمان انسان میافزاید و عامل محرک انسان در راه سعادت میگردد.
کم نبودند انسانهایی که خیر خویش را میشناختند و به راه و رسم سعادت خود عارف بودند لکن به مقتضای علمشان عمل ننموده و راه سعادت را نمیپوییدند اما تنها با شنیدن داستان زندگی عارفی صالح و یا فاجری طالح عبرت گرفتند و بیدرنگ به هوش آمده و ره به صلاح بردند، پس مطالعه سرگذشت اُمَم دیروز و تورق صحیفه کهنه گذشتگان میتواند دلهای مرده را زنده و غافلههای بخواب رفته امروز را بیدار نماید. و موجبات فلاح و رستگاری جوامع کنونی را فراهم نماید.
از این رو، بر امت پیامبر(ص) واجب است با هوشمندی، تدبر و نگاه فکورانه در پیشینهی امت اسلامی درنگ کنند و همواره زمان خویش را با گذشته مقایسه کرده و در صفحات تاریخ، نسخههای مشابه عصر خویش را جستجو نموده، شرایط عهد خویش را با آن مقایسه نمایند و از آن عبرت آموخته، رمز موفقیت و شکستشان را بدست آورده، خطاهای آنان را تکرار ننماید. براین اساس در شرایط کنونی شایسته است جامعهی اسلامی ما بیش از پیش زوایای حکومت علی بن ابیطالب (علیه السلام) را مورد مطالعه قرار دهد و عوامل تضیف شدن اقتدار ایشان را مورد بررسی قرار دهد؛ چرا که حاکمیت و زمانهی ما، همانند زمانِ حکومت علی(علیه السلام) است و راه عبور از فتنههای این دوران بصیرت و بردباری است چه اینکه امیرمؤمنان (ع) میفرمودند: «لایحملّن هذا العلم إلا أهل البصر و الصبر»3 «این پرچم را کسی نمیتواند حمل کند مگر اینکه اهل بصیرت و شکیبایی باشد.»
پی نوشت:
1- عضو گروه تاریخ موسسه امام خمینی(ره) 2- . یوسف/111 3- نهج البلاغه ، خ 173
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.