اولین موضوعی که با بیدار شدن از خواب به آن توجه میکنید چیست؟ پس از آن ذهن شما با چه موضوعاتی مواجه میشود؟ در طول روز چه چیزهایی در مقابل چشم شما قرار میگیرد؟ کدام یک را میبینید؟ کدام را رنگی میبینید؟ کدام را پررنگتر میبینید؟
نقش کدام یک در ذهنتان میماند؟ امواج چه صداهایی بهگوشتان میخورد؟ کدام یک را میشنوید؟ وقتی وارد خیابان میشوید توجهتان بیشتر به چه چیزهایی جلب میشود؟ نگاهتان بر چه متمرکز میشود و در کجا گره میخورد؟ در طول مسیر رسیدن به محل کار یا تحصیل، به چه فکر میکنید یا چه موضوعاتی از ذهنتان خطور میکند؟ آیا تا بهحال توجه کردهاید که کدام خطورات ذهنیتان شفاف و پررنگ است و کدام مبهم و مغشوش؟
غروب که راهی خانه هستید، کدام جنس از مشغولیتهای روزتان را مرور میکنید؟ آیا میتوانید در یک جمعبندی خطورات ذهنی خود را دستهبندی کنید و مثلا در ده دسته قرار دهید؟ کدام دسته مشغولیت بیشتر ذهنی شماست و توجه شما را بیشتر از همه در طول شبانه روز به خود جلب میکند؟ بیشترین یادها و خطورات ذهنی و توجهات شما از چه جنسی هستند، مسائل علمی، خوراکیها، مشکلات مالی، رابطه با اطرافیان، اخلاق انسانی و اسلامی، لذتهای مادی، مسائل معنوی و روحی، موضوعات مربوط به شغلتان، مشکلات اجتماعی و...؟ در بین خطورات ذهنی شما چه جنس اموری وجود ندارد یا بسیار کم و کمرنگ است؟
اگر انسان در خصوص خطورات ذهنی و توجهاتش و مواردی از قبیل سؤالهای فوق فکر نکرده باشد ممکن است به سادگی نتواند گزارشی از خطورات ذهنی خود را در مقابلش قرار دهد، اما در صورتی که پس از مدتی دقت بر ذهن خود، به تصویر روشنی از خطورات ذهنی، یادها، مشغولیتهای فکری و دیدهها و شنیدههایی که برایش جلب توجه کننده است، دست یابد، میتواند با توجه به این تصویر، شناخت بسیار خوبی از خود به دست آورد.
وقتی تلویزیون روشن میشود، افراد مختلفی که در مقابل صفحه تلویزیون قرار دارند همگی بر یک نقطه متمرکز نمیشوند. اگر از افرادی که سال گذشته با هم، فیلمی را در سینما دیدهاند بخواهید که آنچه را به یاد دارند بیان کنند، به نتایج جالبی دست مییابید. حتی همهی صداها را همه به یک میزان نمیشنوند. اینکه ما چه چیزی را میبینیم و میشنویم، و اینکه وقتی خاطراتمان را مرور میکنیم چه چیزهایی را فراموش کردهایم و چه چیزهایی را بهیاد میآوریم، یکی از تابلوهای معرف شخصیت ماست.
اما در این بررسی شاید مؤلفهی بسیار مهم این باشد که بیشترین و عمیقترین توجه ما به چه چیزی تعلق میگیرد، و شاید مهمتر این که ما اصلا به چه چیزهایی توجه نمیکنیم. توجه نکردن به یک موضوع، گاهی نشان از نداشتن قابلیت توجه دارد. کسی که نابیناست هیچگاه به زیباییهای دیدنی توجه نمیکند و کسی که ناشنواست ذهنش به شنیدنیها مشغول نمیشود.
گاهی افرادی یافت میشوند که توجه و مشغولیتی در روابط محبتآمیز انسانی ندارند. چنین کسانی رفته رفته قابلیت توجه به روابط عاطفی انسانی را از دست میدهند. برخی تور فهمشان فقط ماهیهای بزرگ را نگه میدارد و برخی به مرواریدهای ریز و لطیف هم دست مییابند.
یکی از خصوصیاتی که انسان اهل روضه مییابد لطافت توجه است؛ یعنی به اموری توجه میکند که کمتر به قلاب فهم دیگران میافتد. به خصوص اگر روضهخوان با ذوقی برای لمس بهتر روضه بر این ظرافتها تأکید کند.
من حتی یک بار هم همسایههای مادرم را، هنگامی که مرا حمل میکرده، در ذهن خطور نداده بودم، تا اینکه روضهخوانی به مناسبت روضهای که میدانید، گفت: برای آن همسایهای دعا کنید که وقتی غذایی میپخت برای مادرتان نیز میآورد، برای کسانی که هنگام تولد شما شاد بودند، و به مادرتان تبریک میگفتند، برای کسانی که نمی شناسیدشان و شما را در شش ماهگی با محبت در آغوش گرفته و نوازش کردهاند، و به شما هنگام تشنگی آب دادهاند... برای همهی اینها دعا کنید.
فقط برای کسی که به لطافتی رسیده باشد چنین توجهی معنادار است و چه بسا برای دیگرانی چنین سخنانی نه فقط بیمعنا که خندهدار هم باشد. از آن روز به بعد توجهام به لطافت توجه اهل روضه جلب شد، گاهی فقط همین زیبایی لطافت فهم و توجه اهل روضه اشک را ریزان میکند. هیئتیها که خوب است اهالی کربلا بنامیمشان، در زندگی عادی خود به چیزهایی توجه می کنند که دیگرانی که کمتر اهل روضهاند آنها را نمیبینند. اهالی کربلا به موضوعاتی مشغول میشوند که دیگران ممکن است هرگز به ذهنشان هم خطور نکرده باشد. خطورات ذهنی مردم ما در محرم با سایر ایام فرق میکند. در محرم ما رفتارهای ظریف کودکان را بهتر میفهمیم، و بیشتر به آن توجه میکنیم.
یکی از موضوعات مهم سبک زندگی «توجه» است، و روضه شاید بهترین راهها برای سامان دادن به توجه، و عاشواریی کردن توجه، بهترین راه سامان دادن به بخشهای مختلف زندگی است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.