یاریرسانی و کمک به همنوع
یاریرسانی و کمک به همنوع پیشینهای به پهنای تاریخ دارد. از روزی که انسانها براساس خوی اجتماعی خویش در کنار یکدیگر جمع آمده و با هم در یک جامعه به کنش و واکنش پرداختند، ناملایمات و دشواریهایی زندگی برخی از ایشان را با سختی روبهرو کرد. این مسئله باعث شد که انسانهای دوران گذشته نیز به رسم فطرت و وجدان بیدار خویش به یکدیگر کمک کرده و دست یکدیگر را به یاری بفشارند؛ نوعدوستی همواره تقویت بنیان زندگی اجتماعی و تحکیم پایههای جامعهی انسانی را به همراه داشته است. در میان آموزههای ادیان مختلف نیز این مسئله دارای اهمیت زیادی است. در اوستا کتاب زردشتیان آمده است: «خشتر مچا اهورایی آئیم درگوبیوددت و استارم» یعنی: اهورا مزدا از کسی خشنود است که از بینوایان دستگیری کند.» (مجله گنجینه اسناد، بهار و تابستان 1374، شماره 17 و 18، ص 98). همچنین در آیین زردشتی هر شخص موظف است یکدهم درآمد خود را خرج فقرا و مستمندان کند. (تارنمای رسمی زردشتیان ایران). یکی از سنتهای ایران باستان که مربوط به خیرات و کمک به فقرا است آیینی به نام «گاهنبار» بوده که از این طریق مستمندان جامعه مورد تفقد و دلجویی واقع میشوند.2
دین اسلام به عنوان اکمل ادیان آسمانی نیز این مهم را در دستور کار خویش قرار داده و در بسیاری از آیات قرآن کریم و روایات معصومین (علیهالسلام) این موضوع مورد تأکید قرار گرفته است. بهعنوان مثال در سورهی مبارکهی انسان آیهی 8 که به اوصاف ابرار پرداخته، آمده است: «ویطعمون الطعام على حبه مسکیناً و یتیماً و أسیراً» «و غذای خود را با علاقه به آن و از روی محبت خدا به مسکین و یتیم و اسیر انفاق میکنند.» همچنین در آیهی 36 سورهی نساء آمده است: «و اعبدوا اللّه و لا تشرکوا به شیئاً و بالولدین احساناً و بذى القربى و الیتمى و المسکین و الجار ذى القربى و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابنالسبیل و ما ملکت ایمنکم ان اللّه لا یحب من کان مختالاً فخوراً» «و خدا را بپرستید، و چیزى شریک او نگیرید، و به پدر و مادر احسان کنید، و همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایهی نزدیک و همسایهی دور و رفیق مصاحب و در راهمانده و بردگان که مملوک شمایند، که خدا افرادی را که متبختر و خودبزرگبیناند، و به دیگران فخر میفروشند دوست ندارد.»
نشستوبرخاست با فقرا
دین مبین اسلام به همهی جنبههای وجود انسانی توجه داشته و برای یک موضوع از همهی ابعاد برنامه دارد. همانگونه که اشاره شد یکی از مباحث مورد تأکید این دین آسمانی اهمیتدادن به قشر مستضعف، مستمند و فقیر جامعه است به حدی که حتی نسبت به نشست و برخاست با ایشان نیز برنامه و دستور صادر کرده است. بهعبارت دیگر یک از جلوههای اهمیت به قشر فقیر جامعه همنشینی با آنها به جهت دلجویی و رفع مشکلات ایشان است.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مورد همنشینی با فقرا فرمودهاند: «با فقرا همنشینی کن و شکرگزاری خدا را زیاد نما» (غرر الحکم، ج3، 357). حضرت رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) میفرمایند در شب معراج خداوند باری تعالی فرمودند: «... ای احمد! دوست داشتن من، دوست داشتن فقیران است. به فقیران و مجلسشان نزدیک شو و از ثروتمندان و مجلسشان دور شو که فقیران دوستان مناند.» (ارشاد القلوب،قم، انتشارات رضی، ج 1، ص 200 - 201). از سلمان فارسی نقل شده است که «حبیبم رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) مرا به هفت خصلت سفارش فرمود و اینکه در هیچ حالی آنها را ترک نکنم: این که به پایینتر از خود بنگرم و به آنکه برتر از من است ننگرم و اینکه مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزدیک شوم...». (شیخ مفید؛ الحکایات، قم، کنگره شیخ مفید، 1413، ص 96). نباید در این تردیدی داشت که همنشینی با فقرا و نزدیک شدن به منش و روش زندگی ایشان، به نوعی روحیهی تکبر و خود برتربینی که شروع بسیاری از مفاسد است را در انسان از بین میبرد و آدمی را مسئولیتپذیر بار میآورد. در تاریخ صدر اسلام آمده است: روزی یکی از مسلمانان ثروتمند، با لباس تمیز و گرانقیمت به محضر رسول خدا آمد و در کنار حضرت نشست، سپس فقیری با لباس کهنه وارد شد و کنار آن مرد ثروتمند قرار گرفت. مرد ثروتمند، لباس خود را جمع کرد و خویش را به کناری کشید تا از فقیر فاصله بگیرد. پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) از این رفتار متکبرانه، سخت ناراحت شد و به او فرمود:
آیا ترسیدی چیزى از فقرش به تو سرایت کند؟
خیر اى رسول خدا!
آیا ترسیدى از ثروت تو چیزی به او برسد؟
خیر.
ترسیدی لباس تو را کثیف نماید؟
خیر ای پیامبر خدا!
پس چرا از او فاصله گرفتى و خودت را کنار کشیدی؟
من همدمی (شیطان و نفس اماره) دارم که فریبم میدهد و نمیگذارد واقعیتها را ببینم. او هر کار زشتى را زیبا جلوه میدهد و هر زیبایی را زشت. این عمل زشت که از من سر زد، یکى از فریبهای اوست. من اعتراف میکنم که اشتباه کردم. اکنون حاضرم براى جبران این رفتار ناپسندم، نصف سرمایهی خود را رایگان به این فقیر مسلمان بدهم.
پیامبر به مرد فقیر فرمود: آیا این بخشش را میپذیری؟
فقیر گفت: نه یا رسول الله!
ثروتمند پرسید: چرا؟!
فقیر گفت: زیرا میترسم من نیز مانند تو، متکبر و خودپسند شوم و رفتارم نادرست و دور از عقل و منطق گردد. (داستانهاى بحارالانوار، محمود ناصری، ج1، ص22 و23، دارالثقلین، 1378ش).
الگوهای عینی نفی اشرافیت در سیره ائمه (علیهالسلام) در هنگام غذا خوردن
دنیا پرستی و غرق شدن در امور دنیوی سبب خودخواهی و بیتفاوتی نسبت به مسائل زندگی و اجتماع میشود. بالتبع این امر، مستمندان، نیازمندان و فقرای جامعه مورد غفلت واقع شده و روزبهروز فاصلهی بین ایشان و طبقهی متمکن جامعه افزایش مییابد. مسئلهای که در اینباره بایستی به صورت جدی مدنظر قرار گرفته شود این است که بسیاری از سفارشات دین در زندگی دینی بهجهت مغفول نماندن این قشر جامعه و مشکلات پیشروی ایشان است. این موضوع با اهمیت، در نوع غذا خوردن و تغذیه نیز مورد سفارش ائمهی دین قرار گرفته و حتی میتوان گفت از سوی دین مدلهایی از تغذیه برای عدم فراموشی فقرای جامعه و از بین رفتن روحیهی تکبر و اشرافیگری ارائه گردیده که در ادامه به نمونههایی از آنها اشاره میگردد.
1. نوع نشستن به هنگام تناول غذا
در روایت آمده است امام صادق فرمودند: «رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) از روزی که خداوند او را به نبوت مبعوث کرد و تا روزی که از دنیا رفت در حال تکیه غذا نخورد، بلکه مانند بردگان غذا میل می-فرمود و مانند آنها مینشست، پرسیدم چرا؟ فرمود: برای اظهار کوچکی و تواضع در برابر خداى عزوجل.» (کافى ج 6 ص 27 ح 1). علاوه بر مطالب بیان شده نکتهی دیگری که میتوان از این روایت برداشت کرد این است که نوع تناول غذا چگونه میتواند موجب ایجاد تواضع و از بینرفتن روحیهی تکبر در شخص شود بهحدی که میتوان غذا خوردن شخص را نیز نوعی گارگاه آموزشی تواضع و فروتنی برشمرد. بهعبارت دیگر حتی در نوع نشستن و غذاخوردن نیز تأثیراتی وجود دارد که البته توجه به آنها ثمرات زیادی را بههمراه دارد. در همین راستا در روایتی آمده است پیامبر همیشه بر روی زمین غذا میل فرموده و بستر خواب پهن میکردند. (کافی، ج6، 271). ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که موارد یاد شده (عدم تکیه و نشستن بر روی زمین به هنگام تناول غذا) در سیرهی ائمه، همانگونه که ذکر شد، همگی برای دور شدن از سبک و سیاق اشرافیت و تفرعنمنشی بوده است. چنانکه در روایت آمده است پیامبر هیچگاه بهجهت اینکه خود را شبیه پادشاهان قرار ندهد تکیه به جایی نمیداد. (همان).
2. تناول غذا با وسایل ساده
در این رابطه در روایت آمده است: «رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) هیچگاه بر روی سفرههای بزرگ و همچنین در سکرجه3 غذا میل نفرمودند. بلکه همیشه بر روی سفرههای کوچک غذا تناول میفرمودند.» (جامع ترمذی، ج ۷، ص ۲۸۲). این مطلب نیز نشاندهندهی اهتمام پیامبر به سادهزیستی در تغذیه و عدم وجود تکبر و خودپرستی بههنگام غذاخوردن بوده است. نکتهی قابل توجهی که میتوان از این مطالب و روایات برداشت کرد، همراهی پیامبر با مستضعفان جامعه و همرنگشدن با آنها در غذاخوردن و نوع تغذیه ایشان است. آنچه در این رابطه بهنظر میرسد این است که حضرت بهجهت اینکه این قشر از جامعه در بین مردم فراموش نگردند، همواره خود را با ایشان همراه کرده و حتی در هنگام غذاخوردن نیز این مهم را رعایت میفرمودند. ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که خوی سادهزیستی و فراموشنکردن فقرا و مستضعفان جامعه هرگز بهمعنای دچارشدن و قراردادن خود در فقر نیست. چه، خود این امر بسیار مذموم بوده و البته که از سوی اولیای دین نیز بسیار نهی شده است. ذکر این مطالب بهمعنای درک جامعه از وضعیت فقرا و مستمندان و کمک به حل مشکلات ایشان است که این امر مهم حتی در غذا خوردن و تغذیهی یک فرد مسلمان نیز بایستی وارد شود که بهگونهای عدهای مستکبرانه و خودخواهانه غذا نخورند و کسانی نیز به جهت فقر و تنگدستی محتاج نان شبانهی خویش باشند. «گر که اطفال تو بیشامند شبها باک نیست/ خواجه تیهو میکند هرشب کباب ای رنجبر»4.
حضرت علی (علیهالسلام) در اینباره میفرمایند: چون سفره غذا گذارده شد و سائل و مستمندی از راه رسید او را رد نکنید. (محاسن برقی، 423). اهمیت به قشر فقیر و مستمند جامعه بهحدی است که در روایتی از حضرت رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که مرا در میان ضعیفان بجوئید زیرا شما بهواسطه مردمان ضعیف است که روزی میخورید و یاری میشوید. (پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله و سلم) از نگاه قرآن و اهل البیت، ص 195 ح 181 –182). بهغیر از مطالبی که در اینباره بیان شد، نکتهی دیگری که در این روایت میتوان مورد نظر قرار داد این است که فقرای جامعه منبع فیض الهی بوده و سرکشی و نظارت بر ایشان دریچههای رحمت الهی را میگستراند. البته میتوان به این نکته نیز در همینجا اشاره کرد که خداوند روزی فقرا را در ظرف متمکنین قرار داده است و البته این نکته اشارهای به توزیع عادلانه ثروت در جامعه بوده به حدی که مردم به صورت متوازن از نعمتهای الهی بهره ببرند. هدف دین از اینگونه امور این بوده است که طبقاتی را که نمیتوانند بدون کمک از دیگران، حوائج زندگی خویش را برآورده کنند مورد حمایت قرار دهد تا سطح زندگی خود را بالا ببرند. (تفسیر المیزان، ج2، 378).
همانگونه که اشاره شد حضرت رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) همیشه با وسایل ساده غذا میخورد که بیان شد به جهت ایجاد منش تواضع و دوری از تکبر و اشرافیگری بوده است. بر همین اساس اشاره به این روایات نیز خالی از فایده نیست که ائمه (علیهالسلام) غذا خوردن در ظروف از جنس طلا و نقره را نهی میفرمودند. (کافی، ج6، 267) به نظر میرسد یکی از دلایلی که میتوان برای این موضوع برشمرد دوری از خوی اشرافیگری بوده است. چه، ظروف غذای بسیاری از پادشاهان از طلا و جواهرات گرانقیمت بوده است.
3. همراه کردن فقرا در تناول غذا
چنانکه در مطلب قبل اشاره شد حضرات معصومین (علیهالسلام) توصیه فرموده بودند که بههنگام غذا خوردن فقرای جامعه را نیز به سفره خویش مهمان کنید بهنحوی که پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) خود را در میان مستمندان جامعه قرار میداده است. بههمین دلیل در گفتمان حاکم بر دین اسلام توصیهی اکید به همراهکردن دیگران بههنگام غذاخوردن است تا مردم آنچه دارند با یکدیگر تقسیم کرده و از این طریق روح تعاون و همکاری بین ایشان از بین نرود. در روایتی از حضرت رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) وارد شده است که دسته جمعی غذا بخورید که برای شما با برکت باشد. (سنن ابنماجه ۳۲۸۶). در جای دیگری آمده است که حضرت رسول هیچگاه تنها غذا میل نمیفرمودند. در روایت دیگری فرمودهاند بهترین فرد شما آن کسی است که دیگران را اطعام کند. (مسند احمد، ج ۶، ص ۱۶). در روایت آمده است که امام رضا (علیهالسلام) وقتی سفرهی غذا را میگستراندند همهی افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سفرهی خویش مینشاندند و آنان نیز به همراه امام غذا میخوردند. (کافی، ج8، 230). این روایت نشان دهندهی از بینبردن خوی اشرافیگری توسط اهل بیت (علیهمالسلام) بوده است. چه، اشراف و تجملپرستان در هیچیک از میهمانیهای خویش اشخاص معمولی را بر سفرهی خویش دعوت نمیکردند چه رسد به فقرا و مستمندان. از اینجهت اشاره به مهمانی فرماندار حکومت حضرت امیرالمؤمنین در بصره ضروری به نظر میرسد. چه، در نامهی امیرالمؤمنین به ایشان، عثمانبنحنیف از اینکه به یک میهمانی دعوت شده و بر سر سفرهای نشسته که فقرا و مستمندان حضور نداشتهاند بهشدت مورد اعتراض حضرت علی (علیهالسلام) قرار گرفته بود. در نامه حضرت به فرماندار بصره آمده است: «ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایهداران بصره، تو را به مهمانی خویش فرا خواند و تو بهسرعت بهسوی آن شتافتی، خوردنیهای رنگارنگ برای تو آوردند، و کاسههایی پر از غذا پیدرپی جلوی تو مینهادند، گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محرومشده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند، اندیشه کن در کجایی؟ و بر سر کدام سفره میخوری؟ پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمیدانی دور بیافکن، و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن.» (نامه 45 نهج البلاغه). همانگونه که بیان شد متن این نامه نیز مشعر به این است که غذا خوردن و مهمانی بهنحوی که در آن مستمندان جامعه به فراموشی سپرده شده و در آن حضور نداشته باشند بسیار مذموم است. در روایت دیگری آمده است مردی از اهالی بلخ میگوید: در سفر خراسان با امام رضا علیه السلام همراه بودم، روزی سفره گسترده بودند و امام همهی خدمتگزاران و غلامان حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه او غذا بخورند. من به امام عرض کردم: فدایتان شوم. بهتر است اینان بر سفرهای جداگانه بنشینند. فرمود: ساکتباش، پروردگار همه یکی است، پدر و مادر همه یکی است، و پاداش هم به اعمال است (همان). این روایت نیز نشاندهندهی اهمیت همراه کردن فقرا بر سفره غذاست. این توجه به حدی است که در روایتی از حضرت رسول اکرم وارد شده است: «هیچ سفرهای با برکت تر از سفرهای نیست که یتیم5 بر سر آن بنشیند.» (کنزالعمّال، ح 6040).
4. نهی تنوع بیش از حد غذا در سفره
نکته جالب توجهی که در متن نامهی حضرت علی (علیهالسلام) به عثمان حنیف میتوان مدنظر قرار داد این است که حضرت امیر (علیهالسلام) در نامهی خویش بهنوعی به سبک تغذیهی اشراف و مدل غذا خوردن مبتنی به آموزههای دینی اشاره فرمودهاند. با توجه به این مطلب، نکاتی که در این رابطه میتوان به آن اشاره کرد اینکه در مدل زندگی دینی سفرههای طعامی که در آن انواع و اقسام غذاها و نوشیدنیها وجود دارد جایگاهی ندارد. صرفنظر از ابعاد بهداشتی و پزشکی آن، وجود غذاهای رنگارنگ و انواع و اقسام مأکولات و مشروبات زمینه و مقدمهی اسراف را فراهم میکند. نکتهی دیگری که حضرت امیرالمومنین (علیهالسلام) در ادامهی فرمایشاتشان در این نامه به آن اشاره فرمودهاند این است که در این مهمانی کاسههای پر از غذا پیدرپی بر سر سفره قرار میگرفته است. این مطلب نیز ما را به این نکته رهنمون است که در زندگی دینمدار بایستی غذا به اندازه سرو شود تا از اسراف و تبذیر جلوگیری به عمل آید. به هر جهت این مدل تغذیه که در الگوی زندگی اشرافی دیده شده و به آن دامن زده میشود، مقدمهی اسراف را فراهم میآورد.
در میان مطالبی که بیان شد، میتوان مشاهده کرد که غذاخوردن که نیاز طبیعی و معمول انسان است در الگوی دینی زندگی تبدیل به بستری برای کارکردهای فرهنگی مختلف میشود. که این کارکردها متناسب با ظرفیتهای آن بستر است. همانطور که دیده شد برای ترویج توجه به فقرا و نفی اشرافیت و نیز پرورش روح تواضع یکی از قالبهای مناسب از نظر دین غذا خوردن است. ممکن است بر این اساس بتوان برای سایر امور فرهنگی نیز قالبهای دیگری را یافت. آنچه مورد توجه و تأکید از منظر سبک زندگی است این است که قالبهای فرهنگی همان نیازها و امورات مختلف زندگی است. یعنی هر جزء از زندگی روزمره میتواند بهمثابه یک قالب فرهنگی دیده شود و سنجیده شود که قالب مناسبی برای کدام کارکرد فرهنگی است؟ غذاخوردن و سفره قالب مناسبی برای ترویج تواضع است، اما آیا قالب مناسبی برای ترویج شجاعت یا تفکر نیز هست؟ قالب مناسب برای ترویج عفت و حجاب در جامعه کدام یک از بخشهای زندگی روزمره است؟ کدام بخش از زندگی روزمره بستر مناسبی برای ترویج غیرت است و...
پی نوشت:
1- کارشناس ارشد فقه و مبانی حقوق
2- این آیین مربوط به دورهی پیشدادیان بوده و اولین مبدع آن را جمشید (شاه پیشدادیان) دانستهاند. گاهنبار جشنهای ششگانهای است که در مواقع مختلف سال برگزار میگردد و در آن زردشتیان به شکرانهی نعمتهای الهی به بذل و بخشش اموال خود به فقرا میپردازند. (مجلهی وقف میراث جاویدان شمارهی 3، پاییز 1372، ص46).
3- سکرجه، ظرف کوچکی است که غذای اندکی در آن میتوان خورد.
4- پروین اعتصامی
5- به نظر میرسد منظور از واژهی یتیم در اینگونه اخبار افرادی نیازمندی هستند که نیاز به دلجویی و سرکشی دارند.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.