سبک زندگی
هر یک از انسانهاراه و روشی را برای زندگی بر میگزینندکه این سبک زندگی موفقیت و یا شکست آنها را در دنیا و آخرت رقم خواهد زد. از اینرو سبک زندگی ما در تکامل ابعاد مادی و معنویمان بسیار با اهمیت است و ما باید آگاهانه سبک زندگی مناسبی را برای خود برگزینیم. هر مکتبی سبکی برای زندگی ارائه مینماید. مکتب اسلام نیز از این قاعده مستثنی نیست. از آنجاکه ما دین اسلام را عامل رسیدن به تکامل و سعادت انسان میدانیم، باید سبکی که این مکتب برای زندگی ارائه مینمایدرا فرا گرفته و خود را منطبق با آن گردانیم. یکی از فلسفههایتشکیل حکومت اسلامی نیز تغییر سبک زندگی مردم بر اساس مبانی اسلام است. حکومت میتواندبا تغییر ساختارهای اجتماعی، زمینهسازترویج سبکی خاص شود. از اینرو ضمن کاوش و تبیین سبک زندگی اسلامی در ابعاد مختلف و سعی در پیاده نمودن آن در زندگی فردی و اجتماعی، باید سعی نماییم که ساختارهای اجتماعی که مروج سبک زندگی اسلامی هستند را نیز شناسایی و پیاده نماییم.
از اینرو وظیفه محققان اسلامی آن است که برای اصلاح سبک زندگی جامعه ابتدا به ابعاد فردی و پس از آن به اقتضائات اجتماعی پیاده شدن چنین سبکی از زندگی بپردازند.
بر اساس جهان بینی اسلامی، سبک زندگی یک مسلمان باید به گونهایباشد که به توحیدی و ولایی شدن همه ابعاد زندگی او ختم شود.
در تبیین چرایی این موضوع برخی از فلاسفه اینگونهگفتهاندکه منشأ همه خوبیهاخداوند متعال است و همه شرور از دوری و غفلت از او ناشی میشود. از اینرو تقرب به حضرت حق منشأ همه خوبیهاو دوری از او منشأ همهی مشکلات و بدبختیهایبشریت است. از اینرو انسان سعادتمند، انسانی است که بتواند تمامی وجوه زندگی خود را به گونهایشکل دهد که در مسیر تقرب به حضرت حق قرار گیرد. برای تقرب به خداوند متعال و یافتن صفات کمالیه و دور شدن از صفات نقصان، باید تمامی اجزاء زندگی انسان رنگ و بوی توحیدی و ولایی بگیرد. پس اگر بخشی از زندگیمان وجهه الهی داشته باشد ولی بخشی از آن غیرالهی باشد، در حرکت کلیمان به سمت خدا خلل و نقصان بهوجود خواهد آمد.
اکثر ما در هنگام عبادت و انجام تکالیف مذهبی به حقیقت توحید و ولایت توجه داریم ولی در سایر آنات زندگی، مخصوصا هنگامی که به فعالیتهایاقتصادی مشغول هستیم، از این حقیقت غافل میشویم. برای مثال در هنگام کار کردن اهدافی غیرتوحیدی سرلوحهی ما قرار میگیردو زندگی اقتصادیمانکمکی به مشی عرفانی و توحیدیماننمیکندو به این خاطر همواره تعارضاتی میان اقتضائات زندگی اقتصادیمان با توحید و ولایت وجود خواهد داشت.
قطعا برای تحقق روح توحید و ولایت در تمامی ابعاد زندگی، نباید قطعهایاز زندگی خارج از مسیر توحید و ولایت باشد؛ زیرا این حالت مستلزم دوگانگی و تعارض در مشی زندگی انسان میگردد. از اینرو اگر سبک زندگی مبتنی بر توحید و ولایت را برای خود برگزیدهایمو سعادت را در آن دیدهایم، باید سعی نماییم که اقتضائات آن در همه بخشهایزندگی را بشناسیم و به آن پایبند باشیم تا هدف اصلی زندگیمان که رسیدن به سعادت توحیدی و ولایی است، محقق شود.
یکی از ابعاد بسیار حساس زندگی هر انسانی، بعد اقتصادی آن است. همه ما برای ادامه حیات و تحقق اهداف زندگیمان نیازمند امکاناتی هستیم که بدون آن امکانات نمیتوانیم ادامه حیات داده و یا به اهدافمان برسیم. حال سؤال این جاست که کسب این امکانات، یعنی کسب درآمد چگونه باید انجام شود که منطبق با سبک زندگی اسلامی بوده و ما را در مسیر کلی زندگیمان، یعنی تحقق روح توحید و ولایت کمک نماید؟
اهمیت پول در زندگی انسان
هر انسانی باید بتواند امکانات مورد نیاز برای ادامه زندگی و تحقق سایر اهداف خود را تهیه نماید. بنابراین نوع و میزان امکانات را شرایط زندگی و اهداف معین میسازد. تأمین نیازهای اولیه از قبیل خوراک، پوشاک و مسکن برای ادامه حیات همه افراد بشر ضروری است ولی برای اهداف برتری از قبیل تعالی روحی و فکری و معنوی، آزادی و آزادگی، کمک به همنوعان، استقلال و برپایی حکومت الهی و .... به امکانات مضاعفی نیاز است که باید آنهارا نیز برآورده ساخت.
اگر بشر به اهمیت تقسیم کار پینمیبرد، هر فرد انسانی برای برآوردن نیازهای خود مجبور بود که تمامی امکانات مورد نیاز را خود برآورده سازد. ولی با کشف قابلیت تقسیم کار، افراد بشر به این نتیجه دست یافتند که میتوانکارها را بین یکدیگر تقسیم نمود و هر فردی به دنبال فراهم ساختن یکی از امکانات رفته و با بهدستآوردن آن، میزان اضافی را با سایرین مبادله نموده و سایر امکانات را نیز از سایرین بهدست آورد. با توجه به قابلیتهاییکه در تخصصی شدن کارها نهفته است، این تقسیم کار باعث شد که در مجموع، شرایط بسیار بهتری برای هر کدام از افراد بشری (چه به لحاظ سادگی کار و چه به لحاظ بهرهمندیبیشتر از امکانات) فراهم گردد.
بر این مبنا هر کدام از افراد جامعه به تناسب علایق خود به یک حرفه (برای برآوردن یکی از نیازهای بشری) مشغول گردید و حاصل کار خود را با سایرین مبادله نمود. مبادلات اقتضا میکردکه مبنایی برای سنجش ارزش و ذخیره آن ابداع شود که این مبنا همان پول بود. پولهاابتدا یک کالای حقیقی بودند ولی به مرور به سمت طلا و نقره سوق پیدا کردند و پس از مدتی تبدیل به پولبا پشتوانه و پس از آن به پولبدون پشتوانه و اعتباری سوق یافتند.
با توجه به نقش محوری پول، فرآیند تقسیم کار و تخصصی شدن کارها بهاین صورت شد که هر فردی برای برآوردن نیازهای خود، سعی مینمودکه به نحوی یکی از نیازهای افراد جامعه را برآورده سازد تا بتواند مبلغی پول بدست آورده و بتواند با این مبلغ، تمامی نیازهای خود را برآورده سازد. از طرف دیگر به علت پیچیده شدن فرآیند تولید، برای تولید برخی کالاها نیز مجموعهایعظیم مورد نیاز بود.
انواع درآمدهایی که یک فرد میتواندکسب نماید:
یکی از نعمتهایبزرگ الهی آن است که خداوند متعال بهگونهاینیازها و امکانات برآوردن نیازها را در میان بندگان خویش تقسیم نموده که هر فردی به سایر همنوعانش محتاج است و هر فردی نیازی از سایر همنوعانش را برطرف میسازد. برای کسب درآمد میتوانیکی از مایحتاج مورد نیاز سایر انسانهارا بهگونهایبرآورد و مابهازایپولی آن را دریافت. برخی از فعالیتهاکه افراد برای آن پول میگیرند، مستقیما برای رفع یک نیاز استفاده میشودولی برخی دیگر به صورت غیرمستقیم برای رفع نیاز استفاده میشود. برای مثال کسانی که چرم خام را برای کفاشی دباغی میکنندو در قبال آن درآمدی کسب مینمایند، به صورت غیرمستقیم نیازی را برآورده ساختهاندولی کسانی که چرم دباغی شده را تبدیل به کفش مینمایندو آن را در اختیار مصرف کنندهی نهایی قرار میدهند، مستقیما نیازی را برطرف مینمایند.
حال به برخی از انواع کسب درآمد اشاره مینماییم:
1- اجاره داراییهابرای استفاده نهایی یا استفاده در فرآیند تولید
2- انجام کاری که دیگری سفارش آن را داده است (چه کاری که مستقیما نیازی را برطرف میسازدیا اینکه در فرآیند تولید بهکارگرفته میشود)
3- در اختیار قرار دادن پول خود برای استفاده در فرآیند تولید کالا یا ارائه خدمت
4- استفاده از عوامل تولید و جمعآوریآنهابرای تولید یک کالا (چه کالای نهایی یا کالای واسطهای)
اثر انگیزشی کسب درآمد و توجه مکتب اسلام به این موضوع
یکی از نکاتی که باید مورد توجه طراحان نظامهایاجتماعی قرار گیرد، این است که درآمد میتواندموجب انگیزش برای انجام کار شود. گاهی اوقات، انگیزش برای کسب درآمد میتواندموجب انحراف افراد در انجام مسئولیتهایشانشود. از این رو مکاتب قدرتمندی مانند مکتب اسلام، در چنین مواردی ترتیبی چیدهاندتا انگیزه کسب درآمد موجب انحراف افراد نشود. برای مثال بر اساس حکم اسلام، درآمد قاضی نباید از دو طرف دعوا تأمین شود؛ زیرا در چنین حالتی امکان انحراف قاضی بسیار زیاد خواهد بود. در عوض حکومت اسلامی باید عهدهدارتأمین حقالزحمهقاضی باشد.
از طرف دیگر اگر حقالزحمهقاضی بر اساس تعداد پروندههایاو معین شود، ممکن است دقت قاضی کاسته شده و انگیزه کسب درآمد بیشتر او را به قضاوتهایشتابزدهوادارد. از این جهت حقوق قاضی به جایگاه قضاوت وی پرداخت میشود.
از طرف دیگر ممکن است برخی از هزینههاییکه برای برخی از امور خیر مصرف میشودموجب کم شدن انگیزش کسانی که برای آن پول خرج میکنندشود، مکتب اسلام حق کسب درآمد مستقیم از چنین کارهایی را ممنوع نموده است و در عوض حکومت اسلامی برای انجام دهنده آن کارهای خیر سهمی از بیتالمالتعیین مینماید. برای مثال معلم قرآن حق طلب اجرت از یادگیرنده ندارد ولی حکومت اسلامی موظف است او را از بیتالمالمسلمین تأمین نماید.
انسان باید چه نگاهی به درآمد داشته باشد؟
نوع نگاه به رزق و روزی و کسب درآمد، یکی از فاکتورهای فرهنگی نظام اقتصادی اسلام است. مولفه فرهنگی اصلی بسیار مهم در این زمینه عبارت است از نگاه توحیدی به رزق و کسب درآمد.
در فرهنگ اقتصادی اسلام، هر مسلمان خداوند متعال را عامل اصلی اعطاء رزق میداند. از این رو قواعدی که او برای رزق بر میشمرد را معتبر میداند. برخی از این قواعد مربوط میشود به تعریف عواملی که موجب ازدیاد و یا کمبود رزق میگردند. برای مثال در دین مبین اسلام تأکید شده که کارهای خیری از قبیل انفاق، پرداخت خمس و زکات، شکر نعمات الهی و محبت به پدر و مادر و ... موجب ازدیاد رزق میشودو کارهایی از قبیل اسراف، کفران نعمت و انجام گناهان مختلف موجب بروز فقر و کاهش رزق انسان میگردند. این نوع نگاه به رزق ثمرات بسیار زیادی دارد. از جمله اینکه این نگاه موجب میشود مشوقهایی دنیوی نیز برای انجام خیر و ترک افعال ناپسند وجود داشته باشد.
از آنجا که حجم عظیمی از فعالیتهای زندگی انسان فعالیتهای اقتصادی است و به انگیزه کسب روزی انجام میشود، هنگامی که فرد در طی انجام فعالیتها خداوند متعال را عامل اصلی کسب درآمد و روزی بداند و در هنگام انجام فعالیت خود، روزی را از او طلب نماید، بخش عظیمی از ساعات زندگی فرد به یاد خدا و طلب روزی از وی سپری شده. توجه به خداوند متعال و طلب از او که از مختصات فرهنگ توحیدی است، موجب تعالی روحی انسان شده و مراتب معنوی انسان را به حقیقت توحید نزدیکتر مینماید. از این رو در این شرایط باید گفت که فعالیتهای اقتصادی که در این شرایط فرهنگی انجام شوند نیز میتوانند در خدمت تعالی معنوی فرد و جامعه قرار گیرند. در این صورت فرد در طی انجام فعالیتهای اقتصادی خود برای کسب منفعت و درآمد بیشتر دست به کارهای ناشایست نمیزند.
یکی از موضوعاتی که از لحاظ فرهنگی در دین مبین اسلام مورد تأکید زیادی قرار گرفته، عدم هراس از کسب درآمد است. در فرهنگ اسلامی رزق یکی از موضوعاتی است که مورد تضمین خداوند متعال است و تأکید شده که بخشی از آن حتی بدون اینکه انسان زحمتی بکشد به سوی انسان روان شده و به انسان میرسد. عدم ترس نسبت به رزق موجب آن میشود که اولا هر فردی برای انتخاب شغل خود و کسب درآمد صرفا به مسائل اقتصادی و درآمد آن شغل خود نیندیشد و سائر وظایف خود را نیز درنظر بگیرد. برای مثال معلمی که میتواند به اعتلای روحی و معنوی دانشآموزان بپردازد، با توجه به مفهوم تضمین رزق، از ترس کم بودن روزی، شغل خود را رها نمینماید و وظایف دینی خود را در تعلیم و تعلم دانشآموزان، مقدم بر کسب روزی میگرداند.
تاثیر دیگر این نگاه آن است که انسانها در مواقع تنگی روزگار برای تامین زندگی به کارهای نامشروع دست نزنند و از طریق حلال به دنبال رزق و روزی خود باشند.
انگیزش الهی در کسب درآمد
از آنجاکه انگیزهی انجام اعمال و رفتار یکی از مولفههاییاست که روح انسان را مستقیما شکل میدهدو موجب تعالی یا سقوط آن میشودو اعمال و رفتارهایی که به انگیزههایالهی انجام شوند موجب تکامل روح و باطن انسان شده و اعمال و رفتارهایی که به انگیزههایغیرتوحیدی انجام شوند موجب سقوط روح میشوند، انگیزهی کسب درآمد باید در مسیر توحید و تعالی انسانی قرار گیرد و اگر جز این باشد، انجام فعالیتهابه انگیزه کسب درآمد موجب سقوط معنوی و روحی انسان شده و پس از مدتی روح انسان را تاریک و بیمار میسازد. از این رو اسلام ترتیبی اندیشیده است که افراد به انگیزشهایالهی از قبیل جهاد اقتصادی برای تأمین روزی خانواده و یا تأمین احتیاجات مملکت اسلامی به کسب درآمد اقدام نمایند و انگیزش آنان در کسب درآمد، رنگ و بوی الهی و توحیدی داشته باشد. در این صورت فعالیت اقتصادی موجب تعالی روحی فرد میگردد.
در آمدهای حلال و حرام از دیدگاه اسلام:
یکی از موضوعات اصلی فقه آن است که از نظر دین مبین اسلام چه درآمدهایی مجاز و حلال و مشروع شمرده میشود و چه درآمدهایی نامشروع و حرام شمرده میشوند.
اسلام قواعدی را برای انجام رفتارهای اقتصادی تعیین کرده که متضمن رعایت حقوق افراد اجتماع باشد. رعایت این قواعد شرط لازم صحت درآمدها است. برای مثال شفاف بودن دو کالای مورد مبادله و یا شرایط قرارداد، عدم ایراد ضرر به فرد دیگر و یا اجتماع، عدم اشتغال به کارهای لهو و بیهوده، نخوردن اموال سایرین به باطل و ... شرایطی است که باید در ضمن کسب درآمد رعایت شود.
یکی از ضوابط مهم حلال بودن درآمد آن است که فعالیت اقتصادی که منجر به کسب درآمد می شود، در خدمت کفر و شیطان و ضربه زدن به دین و معنویات قرار نگیرد. برای مثال خرید و فروش آلات موسیقی و قمار و یا خرید و فروش شراب و یا خرید و فروش مواد اولیهای که دو طرف میدانندکه در این راهها به کار گرفته میشود، حرام است. به عبارت دیگر هر نوع فعالیتی که یاری رساندن به گناه و فساد و کفر و مبارزه با حق محسوب شود، حرام است.
ضابطه دیگر در کسب درآمد آن است که فعالیت اقتصادی مسلمین نباید باعث ایجاد تسلط کافرین بر آنان گردد. برای مثال فعالیتهایاقتصادی که موجب وابستگی اقتصادی مسلمین به کفار میشودیا اینکه موجب قدرت گرفتن آنهاو تسلطشان بر مسلمین میشود، نامشروع است.
مشکل اشتغال و کسب درآمد در دوران مدرنیته
تا قبل از دوران شکوفایی صنعت و تکنولوژی، به علت عدم تأمین مایحتاج اولیه انسانها، راه کسب درآمد برای مردم مشخص بود ولی امروزه به علت ارتقاء تکنولوژی و تأمین اکثر مایحتاج اولیه انسانها، یکی از سؤالات اساسی برای افرادی که به دنبال کسب درآمد میباشند این است که به دنبال تولید چه کالاها و خدماتی باید رفت تا بتوان نتیجه آن را با سایر کالاها مبادله نمود؟
با پیشرفت صنعت و تکنولوژی حجم تولیدات بیشتر از حجم احتیاجات بشر شد ولی به علت آنکه برخی از افراد بشری درآمدی نداشتند که با مبادله آن درآمد، مایحتاج خود را تهیه نمایند و نیاز مبرم به تولید بیشتر کالاها وجود داشت، بخشی از ظرفیت تولیدی بلااستفاده ماند. از این رو متخصصان علوم اقتصاد و بازرگانی در پی آن برآمدند تا با ایجاد مشاغل جدید، برای همهی افراد جامعه بشری درآمدی ایجاد نموده تا آنها نیز بتوانند از حجم عظیم امکانات تولید شده سهمی ببرند و حجم تولیدات را افزایش دهند.
اشباع شدن نیازهای اولیه انسانها موجب آن شد که برخی از دست اندرکاران کسب و کار برای افزودن بر حجم اقتصاد، به دنبال ایجاد نیازهایی جدید برآیند و با فرهنگسازی مصرف بیشتر، زمینه را برای ایجاد مشاغل و درآمدهای بیشتر فراهم آوردند. این مساله موجب آن گردید که خود به خود سبک زندگی مصرفانه رایج شود و این مساله به فرهنگ جامعه بشری ضربههایفراوانی وارد آورد.
حال سؤال اساسی آن است که چگونه میتوانبدون آن که به گسترش فرهنگ مصرف در جامعه دامن زده و نیازهای کاذبی برای بشر به وجود آورد، درآمدی برای جاماندگان از قافلهی تولید مایحتاج بشر تأمین نمود تا آنها نیز بتوانند با آن درآمد سهم خود را از تولیدات انبوه بهدست آورند؟
پی نوشت:
1 - دانشجوی دکترای مدیریت مالی
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.