درآمد سخن
وقتی سخن از کلام اسلامی یا کلام جدید به میان میآید، برخی که آشنایی با این دانش ندارند گمان میکنند، منظور از کلام، سخنوری و گفتن و شنودن است و علم کلام، دانشی است که در آن، فن خطابه و آموزش سخنرانی تعلیم داده میشود؛
درحالیکه، این دانش، هیچ ربطی به خطابه و سخنوری ندارد، هر چند برای تأمین اهدافش از سخنوری هم بهره میگیرد. بنابراین، تعریف دقیق علم کلام و بیان موضوع و محور اصلی و روش و هدف و مسائل آن، به مثابه نقشهی راهنمایی است که راهبر را در مسیر و هدف معین شده، راهبری میکند. پس چیستی ماهیت کلام، بر سایر مباحث آن تقدم دارد.
علم کلام اسلامی، یکی از دانشهای دینپژوهی است که در تاریخ دینشناسی از اهمیت ویژهای برخوردار است. متکلمان، در طول تاریخ به اثبات اعتقادات دینی پرداخته و به شبهات مخالفان و معاندان پاسخ دادهاند. عظمت علم کلام به قدری زیاد بود که از آن به فقه اکبر یاد میشد. عمدهی فقهای اسلامی، علاوه بر بیان مباحث فقهی و اصول فقه، به تبیین معارف اعتقادی نیز میپرداختند و کتابهایی در دفاع از دین مینگاشتند.
تعریف و گسترهی دینپژوهی
دینپژوهی عبارت است از: رشتههای مختلفی که با روشهای گوناگون به تحقیق و بررسی ابعاد و ساحتهای مختلف دین میپردازد. با توجه به این که دین آسمانی، به ویژه اسلام، مشتمل بر ابعاد عقیدتی، فقهی، حقوقی، فردی، اجتماعی، تربیتی و سیاسی است، دانشهای دینپژوهی به گونههای متنوعی دستهبندی میشوند.
گسترهی دینپژوهی به اعتبار مبانی، محتوا، کارکردها، ماهیت دینداری و مباحث تطبیقی به پنج بخش تقسیم میشود. 1- مبانی دین در فلسفهی دین، 2- محتوای دین در علوم کلام، فقه و اخلاق، 3- کارکردهای دین در جامعهشناسی دین، روانشناسی دین، مردمشناسی دین و اسطورهشناسی دین، 4- ماهیت دین و دینداری در پدیدارشناسی دین و 5- مباحث تطبیقی در دینشناسی تطبیقی و تاریخ ادیان مطرح میگردد.
بخشی از شاخههای دینپژوهی مانند: فلسفهی دین و کلام، به صدق و کذب گزارهها و دستهی دیگر همچون تاریخ ادیان، دینشناسی تطبیقی، پدیدارشناسی دین، جامعهشناسی دین و روانشناسی دین تنها به توصیف آن ها میپردازند و به صدق و کذب گزارههای دینی کاری ندارد.2
تعاریف کلام اسلامی
حال که تعریف و گسترهی دینپژوهی معلوم گشت، نوبت به تعریف کلام اسلامی به عنوان یکی از شاخههای دینپژوهی میرسد. بزرگان اسلام به تعاریف گوناگونی از علم کلام پرداختهاند، که پارهای از آن ها به شرح ذیل بیان میگردد:
فارابی در تعریف این علم مینویسد: «صناعت کلام، ملکهای است که انسان به کمک آن میتواند از راه گفتار، به یاری آرا و افعال محدود و معینی که واضع شریعت، آن ها را به صراحت بیان کرده است بپردازد؛ و هر چه را مخالف آن است باطل نماید.»3
قاضی عضدالدین الایجی (م 756 هـ. ق) مؤلّف «المواقف»، در تعریف علم کلام میگوید: «کلام، دانشی است که انسان در پرتو آن، قدرت پیدا میکند که عقاید دینی را از راه ایراد دلایل و رد شبهات اثبات نماید.»4
سعدالدین تفتازانی (متوفی 793 هـ. ق) نیز دانش کلام را چنین تعریف میکند: «کلام، علم به عقاید دینیه از روی دلایل قطعی و یقینی است.»5
ابن خلدون میگوید: «دانش کلام، آن دانشی است که متضمن اثبات عقاید ایمانی به وسیلهی ادلهی عقلی است؛ و رد بدعتگذارانی است که از اعتقادات مذاهب سلف و اهل سنت منحرف شدهاند؛ رمز اثبات این عقاید ایمانی، توحید است.»6
محقق لاهیجی بعد از بیان اشکال بر سایر تعاریف متکلمان از دانش کلام، این علم را چنین تعریف می کند: «کلام، صناعتی نظری است که به واسطهی آن، انسان بر اثبات عقاید دینی توانا میشود.»7
تعریف برگزیده، (تعریفی جامع با توجه به رسالت و وظایف متکلمان و اهداف و روش دانش کلام) چنین است: «علم کلام، دانش و مهارتی دینپژوهی است که با کمک متون اسلامی، به استخراج و تنظیم و تبیین معارف و مفاهیم اعتقادی پرداخته و آن ها را بر اساس روشها و رویکردهای مختلف درون و برون دینی، اثبات و توجیه میکند و به اعتراضها و شبهات مخالفان اعتقادی پاسخ میدهد.» در این تعریف، به موضوع کلام اشاره نشده است؛ برای اینکه دانش کلام، دانش بلاموضوع است، ولی از غایت و روش آن سخن گفته میشود. بنابراین، اولا: علم کلام، از سنخ دانش و مهارتی است که علاوه بر جنبهی آموزشی، ساحت مهارتی و کاربردی نیز دارد و متکلمان، همانند پاسبانانی که از امنیت اجتماعی مردم حراست میکنند، از امنیت اعتقادی عوام و خواص، پاسداری مینمایند. ثانیا: علم کلام، شاخهای از دینپژوهی است. ثالثا: سنخ مسائل و مباحث علم کلام، مفاهیم و معارف اعتقادی است. رابعا: اهداف علم کلام و وظیفهی متکلمان عبارتند از:1- استنباط 2- تنظیم،3- تبیین معارف و مفاهیم اعتقادی، 4- اثبات مدعیات اعتقادی و عقلانی کردن آنها، 5- پاسداری از آموزههای دینی و زدودن شبهات از آنها، خامسا: روشهای مختلف برون و دروندینی مانند: روش عقلی، نقلی، تجربی و وجدانی و رویکردهای استدلالی، توصیفی، تحلیلی و تفسیری در علم کلام استفاده میشود.
مهمترین مسائل کلام اسلامی عبارت است از: اثبات وجود خداوند متعال، بررسی صفات الهی، اثبات توحید خداوند سبحان، مباحث مربوط به افعال الهی از جمله حدوث یا قِدَم عالم، حدوث یا قِدَم قرآن و کلام الهی، قضا و قدر علمی و عینی حق تعالی، جبر و اختیار، آلام، هدایت و ضلالت، اعواض، آجال، ارزاق، اسعار، عدل الهی، ضرورت بعثت انبیا، امامت و خلافت، مسائل مربوط به معاد و حیات اخروی و پارهای از قواعد کلامی از جمله: قاعدهی حُسن و قبح عقلی، قاعدهی لطف، قاعدهی اصلح و ...8
چیستی کلام جدید
اصطلاح «کلام جدید»، در محافل علمی و دینپژوهی اسلامی، نخستین بار توسط سیداحمدخان هندی بهکار رفت، وی در یکی از سخنرانیهای خود در حدود سال 1286ق میگوید: «امروز ما به علم کلام جدیدی نیاز داریم که به یاری آن بتوانیم یا بطلان تعالیم جدید را اثبات کنیم یا نشان دهیم که این تعالیم منطبق بر مراتب ایمان اسلامی است.»9 پس از او، عنوان علم کلام جدید در کتاب دانشمند هندی شبلی نَعمانی (1274-1332ق) مطرح گردید و توسط سیدمحمدتقی فخرداعی گیلانی ترجمه شد.01 استاد شهید مرتضی مطهری (1298-1358ش)، نخستین کسی است که از چیستی و ضرورت کلام جدید در ایران سخن گفت.11 بحث مهم این است که مقصود از کلام جدید و تجدد در علم کلام چیست؟ آیا تجدد، وصف علم کلام است یا وصف مسایل آن؟ دوازده دیدگاه در این زمینه وجود دارد که تنها به دو دیدگاه اصلی اشاره میشود.12
دیدگاه ناسخیت
دیدگاه کسانی است که میان کلام جدید و قدیم، تنها به اشتراک لفظی در عنوان کلام معتقدند و بر این باورند که میان این دو، تفاوت جوهری و گوهری وجود دارد و کلام جدید، ناسخ کلام قدیم است؛ برای این که فضای تفکر به طور کلی در این روزگار تغییر کرده و جازمیت علمی و فلسفی رخت بر بسته است، اثبات عقلی و یقینی عقاید حقه که هدف کلام سنتی به شمار میرفت، ناممکن گشته است و در یک کلام، سؤالها، پرسشهای جدید، روشها، مبانی، مبادی و فضای دیگری حاکم شده است؛ بنابراین، به ناچار باید به شیوهی دیگری از خدا، نبوت، انسان، معاد و وحی سخن گفته شود.31 این رویکرد، گرفتار نوعی سنتستیزی است و اسیر تحولات غربی شده است و با متأثر شدن از نسبیتانگاری جدید، تلقی خاصی از وحی و کلام پیدا کرده است. علاوه بر این که با توجه به رویکردهای مختلف اندیشمندان غربی در باب روششناختی و نسبیانگاری، این رویکرد مشخص نکرده که در کلام جدید، خواهان کدام رویکرد غربی است. آیا رویکرد شلایرماخر در کلام جدید را میپذیرد یا دیدگاه آلستون و یا رهیافت شخصیت دیگری را؟ هر کدام از اینها در شناخت کلام جدید تأثیر بهسزایی دارند.
دیدگاه تکامل
دومین دیدگاه از آنِ کسی است که تجدد را وصف شبهات و ابزار معرفی میکند و تفاوت و اختلاف جوهری میان کلام قدیم و جدید قائل نمیشود. کلام جدید را تکاملیافته و ادامهی کلام قدیم معرفی میکند. برخی از طرفداران این دیدگاه مینویسند:
«کلام جدید دنبالهی کلام قدیم است و اختلاف جوهری با آن ندارد. ما به سه جهت میتوانیم کلام جدید داشته باشیم: یکی اینکه، از اهم وظایف کلام؛ دفع شبهات است و چون شبهات نوشوندهاند، کلام هم نو میشود. البته نباید پنداشت که همیشه با همان سلاحهای قدیمی میتوان به شبهات پاسخ گفت. گاهی برای پاسخ به شبهات جدید، به سلاحهای جدید احتیاج است و بنابراین، متکلم، محتاج دانستن چیزهای تازه میشود؛ از این رو علم کلام، هم از طریق معارف تازه و هم از طریق مسئلههای تازه تغذیه میشود.»41
تفسیر رایج و مشهور در باب کلام جدید، این است که تجدد، وصف مسائل کلامی است. بدین معنا که علم کلام در گذشته، بیشتر با مسائلی در حوزهی خداشناسی و معادشناسی روبهرو بوده است؛ ولی امروزه مباحث، بیشتر به قلمرو انسانشناسی و دینشناسی نظر دارند.51
نظریهی برگزیده
حق مطلب آن است که اگر علم کلام را تبیین، اثبات و دفاع از اعتقادات دینی بدانیم، باید کلام جدید را دنبالهی کلام سنتی معرفی کرده و نسبت کلام قدیم و جدید را همچون فیزیک قدیم و جدید تلقی نکنیم و کلام جدید را ناسخ کلام قدیم ندانیم. ولی اگر کلام جدید، همان اعتقاداتی است که در الهیات مدرن مسیحیت پروتستانتیزم مطرح است؛ (به گونهای که خدای متشخص و معاد دینی را نفی میکند و وحی را با تجربهی دینی شخصی و غیرمعصومانه مترادف میگیرد و به حقانیت مطلق تمام ادیان رو میآورد) در آن صورت، کلام جدید، ناسخ کلام قدیم است. ولی چگونه ممکن است، چنین دانشی را کلام نامید که باید ماهیتش، دفاع از اعتقادات دینی باشد؟! آیا میتوان نام سارقی را که امنیت مردم را به خطر میاندازد، پاسبان گذاشت و نام سربازی را که به یاری دشمن میشتابد و سرزمین ملت را در اختیار خصم قرار میدهد، پاسدار میهن نامید و نام جنایتکاری که جوارح انسانها را میرباید، پزشک گذاشت؟ بیشک نمیتوان کسانی را که به انکار باورهای دینی و اعتقادی میکوشند و از شبهات دینی دفاع میکنند و در زمین مسیحیت پروتستان، بازیگرند، متکلم دانست؛ بلکه در نهایت -اگر لیاقت داشتند- میتوان آن ها را فیلسوف دین نامید. جالب اینکه برخی با لباس فلسفی، وارد صحنهی مباحث کلامی میشوند و خود را متکلم میخوانند تا اعتقادات مردم را تغییر داده و تخریب کنند و گاهی وظیفهی کلام را فلسفیدن میشمارند. به گفتهی برخی: «علم کلام یک وظیفهی تازه هم پیدا میکند و بر سه وظیفهی دفع شبهات، تبیین معارف و اثبات مبانی، وظیفهی دیگری افزوده میشود به نام دینشناسی. دینشناسی، نگاهی است به دین از بیرون دین؛ به همین جهت، کلام جدید گاهی «فلسفهی دین» نامیده میشود.»61 این ادعا ناصواب است و باید توجه داشت که فلسفهی دین، غیر از کلام اسلامی است؛ چراکه اولا فلسفهی دین دانشی عقلی است ولی کلام دانشی عقلی-نقلی است، ثانیا کار فلسفهی دین معقولسازی گزارههای اعتقادی است درحالیکه کلام به اثبات و دفاع از ماورای دینی میپردازد.
مهمترین مسائل جدید کلامی را میتوان اینگونه برشمرد: تعریف دین، انتظارات بشر از دین، منشأ دین، معقولیت گزارههای دینی، کارکردهای دین، گوهر و صدف دین، زبان دین، کثرتگرایی دینی، عقل ودین، علم و دین، دین و اخلاق، دین و دنیا.
پس نتیجهی سخن این شد که کلام جدید، ادامهی کلام قدیم است و باید هر دو در ساختار و نظامی واحد با عنوان کلام نوین اسلامی مطرح گردند.
ساختار کلام نوین اسلامی
حال که تعریف کلام اسلامی و ماهیت کلام جدید و نظر نگارنده در این زمینه و همچنین ضرورت ترکیب مباحث کلام سنتی با کلام جدید روشن گشت؛ پیشنهاد ساختاری کلام اسلامی با رویکرد جدید به شرح ذیل بیان میگردد:
بخش اول: مبادی و مقدمات
گفتار نخست: چیستی علم کلام (تعریف، موضوع، روش، اهداف و ساختار علم کلام، تفاوت کلام سنتی با کلام جدید و توجیه جدید بودن کلام، فرق علم کلام با فلسفهی دین، جامعهشناسی و روانشناسی دین و سایر علوم همگون)
گفتار دوم: معقولیت و اثباتپذیری گزارههای دینی
بخش دوم: خداشناسی
گفتار سوم: شناخت و اثبات وجود خداوند (راههای شناخت خدا در تفکر غربی و اسلامی، اثبات وجود خدا از طریق دلیل فطرت و برهان نظم و برهان وجوب و امکان و غیره)
گفتار چهارم: اثبات و مراتب توحید الهی (توحید نظری و عملی)
گفتار پنجم: صفات الهی (چیستی، دستهبندی و اثبات صفات الهی و عدل الهی)
گفتار ششم: افعال الهی (نیازمندی ممکنات به واجب تعالی، فاعلیت الهی و فاعلیت مخلوقات، قضا و قدر الهی و جبر و اختیار، هدایت و ضلالت الهی و اختیار انسانی، صفات الهی و دستاوردهای نوین انسان، بداء، نظام احسن جهان، فلسفهی آفرینش جهان و انسان، فلسفهی آفرینش شیطان، توجیه شر در جهان)
بخش سوم: دینشناسی
گفتار هفتم: حقیقت دین
گفتار هشتم: حقیقت تجربهی دینی
گفتار نهم: انتظار بشر از دین
گفتار دهم: منشأ دین
گفتار یازدهم: ایمان دینی
گفتار دوازدهم: کثرتگرایی دینی
بخش چهارم: نبوت شناسی
گفتار سیزدهم: نبوت عامه
گفتار چهاردهم: نبوت خاصه
گفتار پانزدهم: اعجاز قرآن
گفتار شانزدهم: قرآن و فرهنگ زمانه
گفتار هفدهم: خاتمیت پیامبری
بخش پنجم: امامتشناسی
گفتار هجدهم: امامت عامه(چیستی امامت و مؤلفههای آن و نسبت امامت با دموکراسی و صفات فرا بشری امام)
گفتار نوزدهم: امامت خاصه
گفتار بیستم: مهدویت
بخش ششم: اسلامشناسی
گفتار بیست و یکم: چیستی و زبان اسلام
گفتار بیست و دوم: منطق فهم اسلام (اثبات روش شناسی اجتهاد و نفی تاریخمندی فهم دین)
گفتار بیست و سوم: جامعیت اسلام (در عرصههای بینش، منش و کنش)
گفتار بیست و چهارم: اسلام و نیازهای دنیوی (نفی سکولاریسم، اثبات ایدئولوژی اسلامی و اثبات حکومت ولایی)
گفتار بیست و پنجم: گوهر و صدف اسلام
گفتار بیست و ششم: اسلام و عقل و عقلانیت
گفتار بیست و هفتم: اسلام و غرب متجدد (نسبت مؤلفههای مدرنیسم و پست مدرنیسم با اسلام)
گفتار بیست و هشتم: اسلام و علوم مدرن (طبیعی و انسانی)
گفتار بیست و نهم: علم دینی
بخش هفتم: فرجامشناسی
گفتار سیام: معاد جسمانی و روحانی
گفتار سی و یکم: رجعت
گفتار سی و دوم: ابطال تناسخ
گفتار سی و سوم: عالم برزخ و قیامت
ر2- . برای مطالعهی بیشتر ر.ک به: محمدرضا کاشفی، مقالهی «فلسفه دین و کلام جدید»، کلام جدید در گذر اندیشهها، به اهتمام علی اوجبی، تهران، مؤسسهی فرهنگی اندیشه معاصر، 1375، اول، ص256-258.
3- . ابونصر محمد بن محمد فارابی، احصاء العلوم، انتشارات علمی و فرهنگی، ص 114.
4- . الکلام علم یقتدر معه اثبات العقاید الدّینیه ما یراد الح و دفع الشبهه. عضد الدین الایجی: شرح المواقف، قم: منشورات الشریف الرضی، چاپ اول، 1370؛ ج 1، ص 24؛ و نیز ر.ک: عبدالرزاق لاهیجی، شوراق الالهام، مکتبه الفارابی، تهران، 1401 ق، ج 1، ص 3.
5- . الکلام هوالعلم بالعقاید الدّینیه عن الادلّه الیقینیه، سعدالدّین التفتازانی. شرح المقاصد، بیروت: عالم الکتب، بیتا؛ ج 1، ص 163.
6- . عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج 2، ص 932.
7- الکلام صناعه یقتدر بها علی اثبات العقاید، عبدالرزاق لاهیجی، شوارق الالهام، ج 1، ص 5.
8- . ر.ک: مبادی و منابع کلام، درسهای نگارنده در مؤسسهی امام صادق (علیهالسلام)، ص 100 و 101.
9- . میان محمد شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، نصرالله جوادی، اسماعیل سعادت، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1370ش، اول، ج4، ص201-202.
10- . علامه شبلی نعمانی، علم کلام جدید، ج دوم، سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، چاپ سینا، 1329ش.
11- . آن فرزانهی یگانه که به حق باید احیاگر کلام اسلامی نامش نهاد، با درک ضرورت کلام جدید در پاسداری حریم اندیشه و ایمان دینی، اندیشمندان متأله را متوجه رسالت خطیر خود نموده، میفرماید: «با توجه به اینکه در عصر ما شبهاتی پیدا شده که در قدیم نبوده و تأییداتی پیدا شده که از مختصات پیشرفتهای علمی جدید است و بسیاری از شبهات قدیم در زمان ما بلاموضوع است، همچنان که بسیاری از تأییدات گذشته ارزش خود را از دست داده است، از اینرو لازم است که کلام جدیدی تأسیس شود...» (ر.ک. به: مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، شهریور 1384، هفدهم، ص37-38.) و از همین روست که برخی معاصران، او را «بنیانگذار کلام جدید اسلامی» دانستهاند. (ر.ک.به: رضا داوری اردکانی، «مطهری و علم کلام جدید»، یادنامهی استاد شهید مرتضی مطهری، جلد دوم، عبدالکریم سروش، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1363ش، اول، ص35؛ همایون همتی، «آشنایی با کلام جدید»، مقدمهای بر الهیات معاصر، ج.ه.لیث و دیگران، ص40.
12- . برای اطلاع بیشتر ر.ک به: عبدالحسین خسروپناه و مهدی عبداللهی، چیستی کلام جدید، فصلنامهی اندیشهی نوین دینی.
13- . محمد مجتهد شبستری، هرمنوتیک کتاب و سنت، تهران: طرح نو، ص 168 170.
14- . عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، تهران: انتشارات صراط، چاپ سوم، 1368،ص 78 79.
15- . ر. ک: استاد جعفر سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، قم:موسسهی امام صادق (علیهالسلام)، 1375، ص 10.
16- . عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 78 79.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.