بهعنوان اولین سؤال، با توجه به اینکه شما به نقش انحصارات در اقتصاد کشور توجه ویژهای داشتهاید، نقش تحریمها را در ایجاد این انحصارها و دلالیهای تجاری چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه ساختارهای اقتصاد کشور در شرایط کنونی بسیار آسیب خورده است. در هر صورت فقط تحریمهای ناشی از پرونده هستهای برای کشور مسئلهساز نبوده است، بلکه ما سیوپنج سال است که تحریم داریم. عملاً بعد از تسخیر لانه جاسوسی به اینطرف، ما با تحریمهای متعددی از سوی امریکا مواجه هستیم و این زمانی است که چیزی به نام دبی، ابوظبی، قطر و بقیهی شیخنشینها به یک معنایی وجود خارجی ندارند.
و عمدتا به این دلیل که تحریمها مانع حضور مستقیم شرکتهای خارجی در ایران میشد، فرصتهایی را برای این کشورها فراهم کرد. منتها در این فرآیند گروههایی از داخل خود ایران به این کشورها رفتند و دست به سرمایهگذاری زدند یا شرکتهای واسطهای ایجاد کردند. بهطور مشخص در این سیوپنج سال کالاها با چند نوبت واسطه و با قیمت بالاتر به دست مصرفکنندهی ایرانی رسید. عملاً مردم ایران، طی این سالها بخشی از هزینهی توسعه کشورهای دیگر را تأمین کردند. یعنی اقتصاد ایران عملاً تقاضای بزرگی را برای اقتصادهایی مثل ترکیه و شیخنشینها فراهم کرد. منتها در اینجا تعداد زیادی از واسطهها و دلالهای داخلی خودمان هم حضور داشتند که امروزه قدرتهای اقتصادی بزرگی شدهاند. در سالهای اخیر هم بهخصوص نهادهای نظامی و انتظامی در این دسته از فعالیتها وارد شدند و طبیعتاً مسئله را خیلی پیچیدهتر ساختند. حضور این نهادها عملاً یک تبعیض آشکار علیه بخش خصوصی فراهم کرده است.
بر این اساس وجود انحصارگران در تمامی بخشها، از جمله ورود و فعالیت سرمایهگذار خارجی، اخلالآفرین است؛ تقابل سرمایهگذار خارجی و انحصارگران را چگونه ارزیابی میکنید؟ و به نظر شما نقش دولت برای جذب و هدایت این سرمایهگذاران باید چگونه باشد؟
باید گفت در حال حاضر انحصارهای زیادی داریم. این انحصار، متأسفانه موجب ناکارآمدی فعالیتهای این بنگاهها شده است. دولت هم تا کنون تلاش جدی برای اصلاح این وضع انجام نداده است. به هر صورت حضور شرکتهای خارجی بهخصوص در حوزههای صنعتی میتواند برای اقتصاد کشور مفید باشد و با ایجاد رقابت، انحصارها را تحت تأثیر قرار دهد؛ مشروط بر اینکه دولت برای این حضور برنامه داشته باشد که هم امکان ورود سرمایهگذاران را تسهیل کند و هم اینکه اقتصاد ایران بهلحاظ موقعیت جغرافیایی بتواند به یک هاب منطقهای تبدیل شود؛ و مرکز تولید بسیاری از کالاهای این دسته از شرکتها و صادرات آن به بازار چهارصد میلیونی اطراف ما باشد. آنوقت خود این شرکتهای چندملیتی و بزرگ جهانی میتوانند به بازاریابی کالاهایی بپردازند که در آنها شریک ما هستند. برای مثال این کافی نیست که دولت و وزارت صنایع بگوید ما به شرکتهای خارجی میگوییم باید تکنولوژی به ایران بیاورند. باید بدانیم تکنولوژی ابزار کنترل در دنیاست و به این سادگی و سهولت نیست. منتها امتیازهایی که آنها میتوانند از اقتصاد ایران بگیرند، قطعا آنها را ترغیب خواهد کرد و با علم به اینکه اکثر این شرکتها در بحران به سر میبرند بایستی در یک چانهزنی قاعدهمندی که مبتنی بر یک برنامه توسعه صنعتی است، منافع کشور را تأمین کنیم که متأسفانه شاهد چنین برنامهای از طرف دولت نیستیم که بر اساس آن بدانیم که امروز چه صنایعی باید به ایران بیایند و ما مشوق حضور چه صنایعی در کشور باشیم؛ یا اینکه نقش آنها در انتقال فناوری و دانش فنی چه خواهد بود و سهم نیروی کار متخصص ایرانی چیست و یا اساسا اینها در چه مناطقی از کشور باید مستقر شوند؟
فارغ از نقش مخرب انحصار، تأثیر نیروهای مولد داخلی را در افزایش سرمایهگذاری خارجی تا چه اندازه مؤثر تلقی میکنید؟
حضور شرکتهای خارجی در کشور منوط به حضور خود سرمایهگذار ایرانی است. اگر ما فرصتهایی را برای سرمایهگذار ایرانی فراهم نکرده باشیم، چگونه میتوان انتظار داشت یک سرمایهگذار خارجی رغبتی برای حضور در بازاری داشته باشد که تورم بالای پانزده درصد دارد و این نظام بانکی را برای تأمین مالی خود در نظر بگیرد! اصلاً چنین چیزی امکانپذیر نیست. با حضور بانکهای خارجی در کشور، خارجیها تلاششان این خواهد بود که از طریق نظام بانکی ما یا سیستم بانکی خودشان تأمین مالی بشوند و طبیعتاً این رقابتی ایجاد میکند. اما نکتهای که وجود دارد موانع عملی برای حضور آنها وجود دارد. متأسفانه ما الان در واقعیت با فرار سرمایه مواجه هستیم؛ به دلیل همین نااطمینانیهایی که در اقتصاد کشور وجود دارد. ولی باید بدانیم حرکت موتور تولید اقتصاد میتواند به حل بسیاری از معضلات دیگر کمک کند؛ میتواند به موقعیت بهتر ما برای چانهزنی با رقبای خارجی کمک کند. ما وقتی بتوانیم ظرفیتهای داخلیمان را رشد بدهیم، میتوانیم در مذاکرات سیاسی هم چانهزنی بهتری داشته باشیم. اگر آنها بدانند که وضعیت ما در داخل بهشدت شکننده است، طبیعتاً این را بهعنوان یک ابزار در مذاکرات علیه ما استفاده خواهند کرد و به تبع آن وقتی ما از موقعیت بهتری برخوردار باشیم میتوانیم در چانهزنیها امتیازات بیشتری بگیریم. آنچه که طی دولتهای نهم و دهم اتفاق افتاده اعطای فرصت تحریم جهانی علیه ایران است. دولت نهم و دهم فرصتهای این تحریم را با نابودکردن تولید داخلی و وابستگیِ به واردات، به آمریکا و غرب اعطا کرد.
به نقش اختلالهای سیستم بانکی کشور اشارهکردید. این سیستم چگونه و به چه دلایلی سدی برای سرمایهگذاری محسوب میشود؟
اختلالهای بانکی چند آسیب جدی داشته است: یکی از آنها افزایش هزینههای معاملاتی است؛ به این ترتیب که انتقال پول برای فعالین اقتصادی بسیار پرهزینه است و به همین دلیل خیلی از فعالین اقتصادی عملاً کار را تعطیل کردهاند؛ چراکه امکان پرداخت چنین هزینههایی در اقتصاد برای دریافت کالاهایشان از خارج، وجود ندارد. مورد بعدی این است که با این ناکارآمدی نظام بانکی و دسترسی آنها به سرمایه مالی بسیار گرانقیمت در مقایسه با کشورهای همسایه ما، رغبتی برای انجام فعالیت نمیماند. در ترکیه سرمایهگذاران میتوانند منابع مورد نیاز خودشان را از نظام بانکی با نرخ چهاردرصد و ظرف یکروز تأمین کنند، درحالیکه در کشور ما حتی کسانی که پارتی و رابطه داشته باشند و زدوبند بکنند، با کمتر از سیوپنجدرصد قادر به تأمین مالی نیستند. بنابراین این ریسک بزرگی را متوجه فعالیتهای سرمایهگذاری و تولیدی در کشور کرده است.
در کنار همه این مشکلات بهنظر میرسد مشکلات نهادی و ریشهای در اقتصاد کشور نقش تعیینکنندهای دارند؛ برای مثال حقوق مالکیت، امنیت اقتصادی و انگیزهی سرمایهگذاری را میتوان نام برد. اهمیت این مشکلات را در چه حد میدانید؟
ما مشکلات جدی در اقتصاد ایران داریم. یکی از مسائل اصلی مسئله حقوق مالکیت است. هنوز این مسئله کاملاً روشن نیست؛ هنوز سایه مصادره بر بالای سر بسیاری از صنایع ایران وجود دارد و این علامت خوبی برای اقتصاد ما نیست.
بههمین دلیل این مسئله سادهای نیست که به سهولت بشود آن را مرتفع کرد. حالا فرض کنیم که حتی دولت ضمانتهایی برای حضور سرمایهگذاران خارجی و حتی انتقال صددرصد سودشان از کشور را داشته باشد که اینها همه مسائلی است که با توجه به ملاحظات ادوار تجاری که کشور با آن روبهرو است در دوران رکود متأسفانه سختگیریهای قانونیمان بیشتر میشود و طبیعتاً اینها میتواند یکی از منابع نگرانی حضور سرمایهگذار خارجی باشد؛ حالا چه سرمایهگذار خارجی چه سرمایهگذار ایرانی که در خارج است و منابعی دارد. اگر امنیت اقتصادی برای اینها مهیا بشود، سرمایهدار طبیعتاً به دنبال سودش است و بازار ایران یک بازار استثنایی تاریخی است؛ یعنی اینکه بسیاری از کشورهای دنیا فاقد چنین ظرفیتی هستند و این میتواند موتور محرک رشد بالا در اقتصاد ایران باشد؛ منتها بخشیهایی از این موانع سیاسی است. یعنی برای این کار گفته میشود توسعه پنج رمز دارد و اولین آنها عزم سیاسی برای حل مسائل توسعه است. پس برای حل تمامی مشکلات به یک وفاق ملی و عزم سیاسی نیاز است.
تأثیرات فضای کسبوکار، از نظر اکثر صاحبنظران عاملی مؤثر بر کندی فعالیتهای مولد میباشد؛ و شاید عاملی برای کم رغبتی سرمایهگذاران دیگر کشورها؛ نظر شما در این مورد چیست؟
به هر صورت این یک مسئله جدی است و حضور سرمایهگذار خارجی نیازمند فضای کسبوکار رقابتی در کشور است و اگر قرار باشد که اینها در فرایندهای اداری پرپیچوخمی که سرمایهگذار ایرانی پیش رو دارد قرار بگیرند، نتیجه خوبی را شاهد نخواهیم بود. و یا اینکه با مشکلات عجیب و غریب تأمین مالی از سوی نهادهای مالی کشور مواجه باشند، طبیعتاً امکان حضور آنها هم سلب خواهد شد و حضور پیدا نخواهند کرد. بنابراین ما همزمان نیازمند این نوع اصلاحات هستیم. البته خودِ به فعلیترسیدن همین قرارداد(برجام) و شروع حضور شرکتهای خارجی در خوشبینانهترین حالت، پایان سال میباشد و عملاً امسال این فرصت را برای اقتصاد کشور از دست دادهایم. دولت باید برای همین چندماه اخیر برنامه کوتاهمدت داشته باشد؛ چگونه میخواهد نیازهای دسترسی به اعتبارات بانکی را برای بنگاههای کوچک و متوسط کشور فراهم کند؟! الان اقتصاد ما تعطیل است؛ اولاً با شروع سال جدید بهخاطر تحولات سیاسی، ابهاماتی در روابط خارجی وجود دارد؛ همچنین ابهاماتی که در مورد قیمت ارز و انتظاراتی که نسبت به قیمت ارز بهوجود خواهد آمد، همه اینها سبب شده سرمایهگذار داخلی دست روی دست گذاشته، منتظر روشن شدن فضای کسبوکار کشور باشد که بالاخره واردات اینها با چه دلاری صورت میگیرد؟ آیا ارزش این دلار کاهش یا افزایش پیدا خواهد کرد و چگونه خواهد شد؟ چه منابعی قرار است وارد بشود؟ چه سرمایهگذاران خارجی میتوانند حضور داشته باشند؟ چهبسا حضور بسیاری از سرمایهگذاران خارجی در حوزهای خاص، بهعنوان مثال خودروسازی نیازمند هزاران واحد کوچک قطعهسازی و صنایع خرد باشد. که خود بیانگر نیاز ما برای شکلگیری صنایع کوچک در داخل کشور است. همهی این عوامل بر امید و ابهام آینده اقتصاد کشور میافزاید، و نقش دولت را برای داشتن یک استراتژی صنعتی آشکار میسازد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.