کتاب آسمانی ما سراسر قصههای پندآموزی است که همهی انسانها با هر سن و جنسی بتوانند با شخصیتهای آن همزادپنداری کنند و نقشهی راه زندگی خود را پیدا کنند.
زمانی که خدا آدم و حوا را آفرید آن ها را در بهشت سکنی داد؛ در میان نعمتهای بیشمار بهشتی یک درخت ممنوعه قرار داد. درختی که برای دسترسی به میوهی آن هیچ مانعی جز ارادهی آن ها در میان نبود. رنجی که آن ها باید متحمل میشدند تا به گنج آدمیت دست یابند. «لقد خلقت الانسان فی کبد»
اما از زمانی که آدم و حوا از میوهی آن درخت چشیدند، نعمت پوشیده بودن زشتیها از آنان سلب شد و زشتیهایشان نمایان شد. و آنان که از وضع جدید خود شرمنده شده بودند برای پوشاندن خود به برگ درختان پناه بردند. این ماجرا را میتوان آغاز موضوع حجاب دانست؛ یعنی پوشیده بودن نعمتی بود که بهواسطهی نافرمانی سلب شد، و برهنه ماندن اولین مجازاتی بود که خداوند برای اولین انسان جاری ساخت. پس پوشیدگی نعمت و برهنگی نقمت است.
اما زندگی در دنیای مدرن وارونه شده است؛ هرچه رفتارها از شخصیت حقیقی آدمی فاصله داشته باشد بیشتر جلوه میکند. نمونهی این ارزشگذاری در کتاب رکوردها مشهود است. همه در تلاشاند کارهای غیرعاقلانه انجام دهند تا در تاریخ ماندگار شوند!
برهنگی مجازات خدا بود اما اکنون بهترین مد سال از لباس عروس گرفته تا مانتوها و یا حتی لباس راحتی در منزل، برای زیبایی بیشتر باید برهنه باشد. برهنگی مزیت است نه مجازات!
خداوند در زندگی همهی انسانها درختان ممنوعهی بسیاری کاشته است؛ درخت ممنوعهی ما گناهانی است که به راحتی میتوانیم آنرا انجام دهیم. تفاوت این است که تا به گناهکاری خود افتخار نکردهایم عیوب ما نیز پوشیده میماند. اما اکنون بشر دیگر منتظر مجازات نمانده و خود با اشتیاق برهنگی را انتخاب کرده است. اما شاید بتوان پرسید که برهنگی گستردهی کنونی بشر مجازات کدام نافرمانی اوست؟
برهنگی برای انسان خواه مؤمن و خواه گناهکار امری قبیح محسوب میشود. انسان گناهکار نیز زشت را زشت میبیند. اما اکنون گویا زیبایی و زشتی جایشان تغییر کرده است. به چه علت برهنگی تبدیل به معیار زیبایی شده است؟ در حالی که پوشیدگی عین زیبایی است. خداوند امر به زیبایی میفرماید و محال است که به زشتی امر بفرماید. اگر برهنگی زیبا بود خداوند به آن امر میفرمود و اگر پوشیدگی زیبا نبود خداوند به آن امر نمیفرمود. اما اکنون برهنگی شاخص زیبایی است.
چرا وضعیت حجاب در جامعهی ما به این مرحله رسیده است؟ چون ما حجاب را زیبا نمیدانیم و برهنگی را زیبا میدانیم. ما در جامعه دزدی و قتل نیز داریم، اما همهی افراد جامعه دزدی و قتل را زشت و ناپسند میدانند چه خود مرتکب شده و یا نشده باشند، اما برهنگی چطور؟ چنین نیست که افراد بدحجاب مانند کسی که مرتکب قتل یا دزدی میشود، بدحجابی را مایهی زشتی خود بدانند. بلکه برهنگی را ملاک زیبایی میدانند. بدحجاب که سهل است بسیاری از کسانی که خود مرتکب بدحجابی نمیشوند نیز ممکن است بدحجابی را نوعی زیبایی بدانند، اما چون مقید به رعایت احکام الهی هستند از آن صرفنظر میکنند. اینکه در جامعه چه چیز زیبا و چه چیز زشت دانسته میشود، مقدم است بر اینکه در عمل چه اتفاقی میافتد.
اگر ما حجاب را همانگونه که خداوند فرموده است طرح کنیم، زیبایی آن برای جامعه روشن خواهد شد. در حالی که ما گاهی از جانب خود چیزهایی را به آموزههای دینی میافزاییم یا از آن میکاهیم. بهعنوان نمونه حجابی که خداوند در خصوص نامحرم مطرح نمودهاند بهصورت مطلق است، اما اکثر ما میان نامحرم غریبه و نامحرم آشنا تفکیک قائل میشویم. میان چشمپاک و غیر آن تفاوت خودساختهای قرار دادهایم. نامحرم را فقط غریبهی ناپاکِ متجاوز معرفی میکنیم، در حالی که حیا و حجاب در مقابل نامحرم هر چند چشمپاک، آشنا و فامیل باشد، ضرورت دارد. این نمونهای بود برای توضیح اینکه حجاب را باید آنگونه بفهمیم که خداوند فرموده است نه مطابق با ملاکهای خود.
حال جا دارد بپرسیم چرا پوشیدگی که زیبایی است، زشت جلوه کرده است و برهنگی که به تصریح قرآن آشکار شدن زشتی است، شاخص زیبایی در جامعهی ما شده است؟ پاسخ روشن است، وقتی در همهی زوایای زندگی غریزه بر هر چیز دیگر مقدم شد، زشت و زیبا، خوب و بد نیز در همان چارچوب تعیین میشود. فردی که مهمترین لذتش خوردن باشد، یک غذای لذیذ را از زیباترین اشعار حافظ زیباتر میبیند.
اکنون چه مخالفان حجاب و چه مدافعان، در یک اصل مشترک هستند و آن هم اینکه پوشیدگی زشتی است و برهنگی زیبایی. از اینرو اکثر مدافعان حجاب نیز در تلاشند که حجاب را با دستکاریهای بسیار، جذاب نشان دهند. به همین خاطر مدهای مختلف طراحی کرده و به دنبال رقابت با بدحجابها هستند و ما هر روز در جامعه شاهد تغییر مدل روسریها و حتی رنگ و جنس آن ها هستیم. چادرها با انواع اسم و رسمی که برای خود انتخاب کردهاند تنوع و جذابیت را افزایش دادهاند. آنچنان سرگرم طراحی مدهای زیبای حجاب شدهایم که فراموش کردهایم حجاب خودش زیباست. ما برای دلنشین شدن حجاب، تلاش میکنیم آنرا با ملاکهای زیبایی غریزی تطابق دهیم، بهگونهای که هم قسمتهایی که پوشیدنش واجب است، پوشیده باشد و هم زیبایی حفظ شود.
اگر با ارزشها و زیباییهای حقیقی و معنوی به مقابلهی حجاب با بدحجابی بپردازیم، ممکن است به نتیجه برسیم اما رقابت براساس شاخصها و ارزشهای بدحجابی بیمعنا است؛ بهعنوان نمونه میتوان به این رقابت نادرست درخصوص چادر اشاره داشت.
تاریخ چادر در ایران به دوران صفویه باز میگردد؛ زمانی که شاه عباس مذهب شیعه را به رسمیت شناخت، زنان ایرانی به طراحی پوششی مناسب بودند. دو استوانهی همسان که از پشت در ناحیهی کمر متصل شده و از جلو تا پایین پا میپوشاند؛ همراه با پوشیهی بلندِ سفید به عنوان حجاب زنان عرضه شد. امروزه به این مدل چادر، چادر کمری گفته میشود که مقعنه بلند جایگزین پوشیه شده است.
با چادر کمری سنگینی روی سر احساس نمیشود و دیگر نیازی نیست با دست آنرا جمعوجور کرد. از مزیتهای دیگر این نوع چادر، پوشیدگی کامل آن است؛ فرقی نمیکند که زیر آن لباس مهمانی پرزرقوبرق پوشیده شود و یا بدون مانتو بیرون آمد، در هرصورت کسی متوجه لباس زیر چادر نخواهد شد.
چادر کمری در زمان قاجار دستخوش تغییراتی شد درحالی که از پوشیدگی آن کم میشد دستها به راحتی امکان خارج شدن از زیر چادر را داشتند. بعد از مدتی چادر نماز و یا چادری که در خانه برای مهمانیها استفاده میشد و معروف به چادر نیمدایره بود جایگزین چادر در خیابان شد. چادر نیمدایره سنگینی زیادی بر سر وارد میکند و لازم است به صورت مداوم با دست آنرا حفظ کرد. درواقع ما باید چادر را حفظ کنیم نه او ما را! برای اینکه نوع حجاب کامل شود مانتو نیز به کمک آمد و به دنبال آن مشکلات پوششی مانتو از قبیل رنگ، سایز و... مطرح شد.
طراحان مد برای استقبال بیشتر از چادر و راحتی محجبهها نوعی چادر با عنوان چادر ملی طراحی کردند. مانتوی بلندی که به مقعنه وصل شده بود و جلوی آنرا با دکمههای فشاری میتوان بست. این نوع پوشش هیچ همخوانی با پوشش ملی ایرانی ما ندارد و برعکس نوعی برهنگی را ترویج میکند. وقتی دستها از آستین چادر بیرون میآید اندام برجسته زن که خود دلیل اصلی حجاب است نمایان میشود و نیز کششی که در پارچهی چادر از روی سر حاصل میشود این برجستگیها را بزرگتر خواهد کرد.
چادر دانشجویی، شالدار، عربی، لبنانی، جلابیب و... هر کدام به دنبال آسان شدن کار حجاب وارد عرصهی تولید شدهاند در حالی که اغلب آن ها خود با معضلات اینچنینی روبهرو هستند. این نوع پوششها فقط بازار مد لباس را گرمتر خواهد کرد.
آری کاملا درست است که راه اصلاح وضعیت حجاب آن است که جامعه زیبایی و دلنشینی حجاب را درک کند، اما زیبایی حجاب با دستکاری حجاب و طراحی مدهای محجبه مطابق شاخصهای غریزی درک نمیشود. تا زمانی که ملاک زیبایی و زشتی شاخصهای غریزی باشد، هرچقدر چادر ملی طراحی کنیم و هر چقدر زیر چادر روسریهای رنگارنگ و مانتوهای تحریککننده تبلیغ کنیم، باز هم برهنگی برتر و زیباتر است، زیرا ملاک زیبایی غریزه است. تنها خاصیت این تلاشها، مخدوش کردن حجاب صحیح محجبهها است، و نه محجبه شدن بدحجابها.
راه اصلاح وضع حجاب درک زیبایی حجاب است، و این درک در گرو تغییر ملاک زیبایی و جذابیت است. جامعهای که هیچ درکی جز زیبایی غریزی نداشته باشد، نمیتواند زیبایی حجاب را درک کند.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.