شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (58-59) شماره هفتم نظام اجتماعی ایران سرمایهداری، در پشت دیوارهای خانه
مقدمه
میتوان از زوایای متعددی به مسئلهی سرمایهداری و نسبت آن با آنچه ما در ایران دوران معاصر و قبل از آن مشاهده میکنیم، نگاه کرد.
نگاه اول برش تاریخی است و نگاه به آنچه در ایران بهویژه در قبل از عهد ساسانی، بعد از اسلام و ایران معاصر اتفاق افتاده است. در برش تاریخی، آنچه به عنوان کانونهای شکلگیری ثروت، نهادهای انباشت سرمایه و نهادهای تعاملات مربوط به سرمایه و کار مورد بحث است، میتواند مورد توجه قرار گیرد. البته در کنار وقایع اقتصادی میتوان به عقاید و اندیشههای اقتصادی نیز توجه کرد.
بدون شک در هر نوع سیستم اقتصادی نقش سرمایه را باید مدنظر قرار داد و کسی نمیتواند در یک سیستم اقتصادی از عنصر سرمایه چشمپوشی کند. به طور قطع در آنچه بهلحاظ وقایع اقتصادی و تاریخ اندیشههای اقتصادی در بین متفکرین ایران قدیم و معاصر مشاهده شده نیز، نوعی توجه به مسئلهی سرمایه مشهود است. اما موضوع این است که سرمایهداری، یک نظام فکری، ایدئولوژیک، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، نهادها و عناصر و ترتیبات نهادی و قاعدههای تعاملاتی خاص خود را دارد که در عمل نمیتوان از یک پدیده و یک مسئلهی واحد، در بحث سرمایهداری صحبت به میان آورد. آنچه در شرق اتفاق افتاده گرچه در توجه و تاکید بر سرمایه و روابط سرمایه و کار باشد، قطعا با آنچه که در غرب اتفاق افتاده یکسان نیست. اما تمام این موارد و مسائل، ما را به تاریخ وقایع و اندیشههای سرمایهداری، چنانچه در غرب اتفاق افتاده و ارتباط آن با آنچه در ایران اتفاق افتاده است، رهنمون مینماید.
البته باید در کنار توجهات مربوط به تاریخ و برشهای مربوط به روابط وقایع و تفکرات اقتصادی، ارتباط سرمایهداری با سبک زندگی را مورد توجه قرار دهیم. و با بررسی سبک زندگی ایرانیان بهویژه در ایران معاصر بیابیم که عناصر خاصی که موجبات شکلگیری یک سبک زندگی سرمایهدارانه میشود، چیست؟ به همین دلیل بهعنوان مثال مواردی از سبکهای مختلف زندگی، اعم از زندگی شخصی و حیات خانوارها و زندگی ناظر بر مراودات تجاری و اعتباری و تولیدی را مثال میزنیم و مصداقهایی را در این مقوله میآوریم که نشاندهندهی اعتبار نسبی این فرضیه است که ما برای یافتن و مشاهدهی سرمایهداری لازم نیست در کتابها به اروپای قرن هجده و نوزده مراجعه کنیم. و نیز لازم نیست برای جستجو و پیگیری سرمایهداری و عناصر آن، در خیابان وال استریت و پشت دربهای بازارهای سهام حضور داشته باشیم. فرضیهی مورد نظر این است که ما میتوانیم سرمایهداری را در پشت دیوارهای منزلمان و چه بسا در درون منزل لمس کنیم و ببینیم. اگر اینگونه باشد منظور این خواهد بود که سرمایهداری بهعنوان یک نظام فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و بعد از همهی آنها، اقتصادی، خود را شانهبهشانه و دیواربهدیوار و در کنار ما نشانده و خود را در دسترس همگانی قرار داده است. به همین علت سرمایهداری را در همین خیابان و در این کوچه و در این خانه و در تعاملات بین انسانهای ایرانی امروز میبینیم. اگرچه این روابط در بستری چون انقلاب اسلامی ایران، جاری باشد. یعنی تعارضی که انقلاب اسلامی در جوهره و اساس خود با اساس نظام سرمایهداری دارد، تعارضی نیست که بخواهد به بیرون مرزها کشیده شود و یا تعارضی نیست که صرفا در لایههای فلسفی کتابها و کلاسهای دانشگاهی و حوزوی مطرح شود. تعارض انقلاب اسلامی با سرمایهداری و فشار سرمایهداری برای به رخ کشیدن سیطرهی خود، چیزی است که همه روزه در جراید، رفتارهای ایرانیان و بعضی از سیاستها و تصمیمگیریهای مسئولین خودمان هم قابل مشاهده است. برای این فرضیه، که به طور مختصر بیان میکند که سرمایهداری همینجا و پشت همین دیوارهاست و برای دیدن آن لازم نیست راه به جای دور برد، شواهدی را بیان میکنم.
قبل از بیان، این نکته قابل اشاره است که صحبت کردن از سرمایهداری مانند هر ایسم و مکتب دیگری، بدون سه اندیس نشدنی است! وقتی صحبت از سرمایهداری میکنیم باید حتما توجه داشته باشیم که سرمایهداری در چه زمان و مکان منظور است و چه قرائتی از سرمایهداری را از زبان کدام متفکر مورد توجه قرار میدهیم. زیرا ما تقریبا در تاریخ عقاید اقتصادی با یک پدیدهی واحد و همگن به نام سرمایهداری مواجه نیستیم. در این نوشته مقصود آن است که به فصل مشترکهای سرمایهداری در طول این تاریخها و قسمتهای مشترک فرامکانی و فرازمانی و فراتر از اندیشهها و قرائتهای یک مکتب خاص، اشاره شود. ما برای نشان دادن سرمایهداری و توصیف چگونگی آن چهار شاهد مهم را مطرح میکنیم:
شاهد اول: سرمایه، خلق اعتبار و بازارهای پولی
یکی از عناصری که در سرمایهداری و بهویژه سرمایهداری مدرن وجود دارد، در خود مسئله و کلمهی سرمایه نهفته شده است. واقعیت این است که سرمایه و مفهوم سرمایهی حقیقی جز در یک اقتصاد کشاورزی بدوی، تعریفنشدنی است. در یک اقتصاد بدوی کشاورزی، میتوان از بذری که مورد مصرف کشاورز قرار نگیرد و برای تولید به دورهی بعد احاله شود، بهعنوان پسانداز و سرمایهی حقیقی نام برد.
اما از این مدل سادهی اقتصادی که فراتر رویم، تعریف و چیستی سرمایه محل مناقشه شده است. بزرگان علم اقتصاد در اوایل قرن بیستم مثل خانم جون رابینسون، آقای کالدور (12:08) و بزرگان مکتب اتریش و... امروزه اذعان کردهاند که صحبتکردن از سرمایه، نشدنی است و مفهوم لازم در اقتصاد را ندارد. به طور مثال ما نمیتوانیم واحدی برای سرمایه نام ببریم. اگر بخواهیم سرمایه را مبتنی بر واحدهای پولی نام ببریم، قطعا دچار یک دور و تسلسل باطل میشویم که بحث از آن مجال دیگری میطلبد.
آنچه بیانش لازم است این است که سرمایهداری مبتنی بر مفهوم سرمایه و مفهومی که فاقد پایههای تئوریک میباشد، شکل گرفته است و سرمایه بهعنوان مفهوم بذر کنار گذاشته شده است. سرمایه، اعتباری است که با عنصر اختصاص و مالکیتی که نهادهای خاصی آن را حمایت میکنند آمیخته میشود و این اعتبار که در یک بستر سیاسی- اجتماعی معنا پیدا میکند به عدهای در جامعه، مرتبه، سیادت و آقایی، و همچنین سیطره و سلطهای میدهد که رابطههای عمودی بالادستی و فرودستی خاصی را میتوانند با سایرین برقرار کنند. اینجاست که شاهد مفاهیم طبقهی سرمایهدار و یا رعیت هستیم و با ادبیات خاص گروههای چپ با طبقهی بورژوا و پرولتاریا مواجه میشویم.
سوال اینجاست که چه نهادها و قواعد بازیهای خاصی موجبات شکلگیری سرمایه را فراهم میکنند؟ مهمترین این نهادها عناصری هستند که بازارها و مراودات پولی به راه میاندازند؛ اعم از آنهایی که در بازارهای ربوی پول جابجا میکردند و بازارها و نهادهای پولی که در بانک و یا بورس متجلی میشود. در ادامه، شکلگیری مفهومی به نام اعتبار را داریم که با بحث سرمایه همراه است. هر جا بخواهد از سوی بازارها و نهادهای سرمایه، اعتباری پمپاژ شود و شایستهمداری در افرادی که باید عهدهدار و صاحب این اعتبارات باشند نادیده گرفته شود، عملا در آنجا سرمایهداری شکل میگیرد.
شاید تا اینجای بحث برای خواننده مبهم است که قصد داریم چه عنصری از روابط موجود در ایران امروزی را معادل سرمایهداری بگیریم و آن را به چالش بکشیم. همهی خوانندگان محترم در چند وقت اخیر از مسئلهای که با نام اختلاس بانکی عنوان شد مطلع هستند، که البته به نظر میآید از لحاظ فنی اصطلاح اختلاس را نتوان برای آن به کار برد. اختلاس مذکور در واقع یک نوع خلق اعتبار بدون پشتوانه و خلاف قواعد اقتصادی و بانکی بوده است که در کنار انواع پولشوییها و خلافهای مالی که متصور است، به وجود آورندهی این قضیه شده است. این خلق اعتبار، امکان این را فراهم کرده است که با روش تنزیل بتوان از هیچ، اعتباری را خلق کرد. این مکانیزم تنزیل دیون که در بانک ما به دلیل فقدان عناصر نظارتی توانسته خلق اعتبار بیپشتوانه کند، به همراه بعضی از ورودهای دولتی که به بانک مرکزی غیرمستقل، فرمان و دستور خلق اعتبار بیفایده میدهد، چیزی است که دقیقا عمق و عنصر محورین مربوط به سرمایهداری را شکل میدهد. سرمایهداری چیزی نیست جز نهادی که قلب تپندهی آن در خلق اعتبار میتپد. بههمین علت مارکس وقتی میخواست نقدی جامع و عمیق از سرمایهداری اشاعه دهد، انگشت نقد خود را بر عنصر سرمایه نهاد، و وجه تسمیهی کتاب مارکس به سرمایه نیز همین است.
ما شاهدیم که سیستم بانکیمان یک سیستم مریض میباشد و مرض آن هم از اینجا پیداست که در هیچ کشوری مشاهده نمیکنیم که در خیابانها و کوچه و بازارش بیش از سوپر مارکت، شعب بانک داشته باشد! و در هیچ کشوری در دنیا حتی سرمایهدارترین آن ها نیز شاهد نیستیم که تبلیغات بازرگانی رسانههای آن تا این حد دارای تبلیغات بانکی باشد! در چنین کشوری و با داشتن این شواهد و البته با خلق اعتباراتی که دولت میکند و مکانیزمهای غلط و بدون نظارت سیستم بانکی، میتوان ادعا کرد و مفروض این است که پررنگترین عنصر سرمایهداری را در همین کوچه و خیابان خود شاهد هستیم. حتی اگر فعلا بازارهای پولی غیر متشکل و غیر رسمی را بتوان نادیده گرفت، متأسفانه امروزه در بازارهای پولی متشکل و در سیستم اقتصادی ایران، پررنگترین نوع سرمایهداری را شاهد هستیم.
در نظام بانکداری کشورهای غربی و در مهد سرمایهداری، در بازار متشکل پولی با نرخ بهرهی بسیار اندک مواجهایم. در کشوری مثل ژاپن 25/0 و در امریکا 25/1 و حداکثر تا 2 درصد نرخ بهره وجود دارد، که با احتساب نرخ بهرهی واقعی که تعبیر شده از نرخ تورم باشد، عملا در کشورهای پیشرفتهی غربی و سرمایهداری نرخی بالای 2 درصد را شاهد نیستیم. اما در بازار متشکل پولی کشور، با نوسانی گسترده از نرخ، بهویژه در برخی برههها و زمانها و برخی از قراردادهای پسانداز و روابط سرمایهگذارانه مواجه هستیم. در قراردادهای پسانداز و روابط سرمایهگذارانهی کوتاه مدت تا نرخهای 7- درصد و در برخی قراردادهای دیگر تا نرخهای 10+ درصد بهره را در چنین بازهی نسبتا طولانی در این سیستم بانکی میتوان نظارهکرد. در واقع از یک سو منفی بودن و از سوی دیگر مثبت بودن نرخ بهره، تعاملات تولیدی کشور را فلج کرده است. و البته در بازار غیر متشکل پولی و نیز مشخصا در بازار پولی ربوی که در مراودات پولی مستقیم (عیان) و در بعضی مراودات پولی غیر مستقیم مثل رهنهایی که امروزه ایرانیان درگیر آن شدهاند، ما متأسفانه شاهد نرخهایی هستیم که در برخی مواقع این نرخها از آنچه در کشورهای غربی میشنویم و میبینیم بسیار فراتر است. ما در کشوری مثل امریکا در کنار بازار متشکل پولی، بازار غیر متشکل پولی و مشخصا قانون ربا را داریم. قانون ربا در امریکا یک قانون رسمی است و ایالتهای مختلف، ژوریلَوهای خاص خود را دارند که در برخی ایالتها نرخی معادل 7 درصد است و در برخی ایالتهای دیگر تا 24 درصد را شامل میشود. و به بیان برخی از بزرگان نوبِلیست علم اقتصاد مثل آقای استیگلیتز، اساسا بروز بحرانهای مالی در امریکا ناشی از این نوسان و این فاصلهی شدید بین نرخهای بازارهای ربوی است. اما در کشور خودمان مسئله از آنچه در آنجا دیده میشود پررنگتر است. به دلیل اینکه بازارهای غیر متشکل در ایران شامل و محکوم هیچ نوع قانون و حکمی از سوی هیچ نهادی نیستند. در این بخش اولین شاهد بر فرضیهی خود را محدود کردیم به عنصر سرمایه، خلق اعتبار و بازارهای پولی و نرخهایی که بر اساس این پول گرفته میشود.
شاهد دوم: نرخ تنزیل
عنصر دوم از شواهد قابل طرح بر مسئلهی سرمایهداری، عنصر مربوط به نرخ تنزیل است که بروز آن را در مسائل مربوط به بهره و ربا شاهد هستیم. هر مخاطب آشنا با تاریخ عقاید اقتصادی اذعان میکند که یکی از فصل مشترکهای تمامی قرائتهای سرمایهداری در تمامی زمانها و مکانها، مسئلهی ربا و بهرهی پولی است. ربا و بهرهی پولی از این حقیقت روانشناختی در وجود بشر نشأت گرفته که انسانها به دلایل مختلف روانشاختی و تاریخی، نقد را بر نسیه ترجیح میدهند. وقتی اینگونه شد، خود به خود نرخی شکل میگیرد که اگر قرار بر این شد که یک دارایی نقد به یک دارایی نسیهی مؤجل تبدیل شود، حتما باید دارایی نسیه بیش از دارایی نقد باشد. یعنی باید یک عنصر انگیزشی مالی و پولی شکل بگیرد تا شخص حاضر به مبادلهی دارایی نقد با یک دارایی نسیه شود. این مابهازاء صبر که خود را در قالب نرخ تنزیل نشان میدهد، مابهازائی است که اصل آن مبتنی بر یک عنصر روانشناختی است که انسانها اساسا نقد را بر نسیه و امروز را بر فردا ترجیح میدهند.
اما آنچه حد فاصل و متمایز کنندهی تفکر سرمایهدارانه و تفکر اسلامی است، این است که آیا ما حق داریم در تمامی عرصههای مبادلات انسانی، این نرخ را اعمال کنیم؟ ما آنچه در دین میبینیم به زبان ساده این است که در معاملات واقعی و کالایی، اسلام به ما اجازه داده است که اینچنین نرخ مبادلهی بین زمانی و اینچنین عنصر انگیزشی بین زمانی را مورد توجه قرار دهیم. به طور مشخص، قیمت خرید نسیه و خرید نقد همیشه متفاوت بوده است و فقهای ما نیز در طول تاریخ فقه و فقاهت از قرن چهارم به بعد تاکنون همیشه اذعان کردهاند که: «للشرط قسطٌ من الثمن» و اینکه افراد میتوانند مابهازای قیمتی را در نسیه نسبت به نقد بالا ببرند. اما وقتی که این نرخ تنزیل به حوزهی پولی وارد شد، در اندیشههای دینی و بهویژه در اندیشهی اقتصاد اسلامی این نرخ معادل ربا تلقی شده و حرام اعلام شده است. به تعبیر دیگر دین دنبال این بوده که با اعمال نرخ تنزیل صفر در عرصهی پولی، انگیزههای بین زمانی را ماکزیمم کند و با روشهای خاص دیگری که بیشتر در گفتمانهای اخلاقی و حقوقی شکل داده است، در قالب اینکه صبر را به عنوان یک عنصر ارزشی مورد توجه قرار دهد و عجله را به عنوان یک عنصر ضد ارزش بداند، در پی این بوده که انسان را صبور بار بیاورد. انسان صبور کسی است که نرخ تنزیل بین زمانی او در حال گرایش به صفر است.
نکته اینجاست که در سرمایهداری دقیقا برعکس این است. سرمایهداری به یک نوع اعمال نرخ تنزیل بین زمانی بهویژه در عرصههای پولی، با عنصر ربا و بهرهی پول، رسمیت و مشروعیت میدهد. آنچه امروزه همهی مدلهای اقتصادی و حتی مدلهای ریاضی برای ما اثبات میکنند این است که در جامعهای که نرخ تنزیل بالا باشد، تعاملات انسانی به سمت رقابت و جنگ و منازعه سوق پیدا میکند. و در جامعهای که نرخ تنزیل در بین افراد پایین باشد (افراد در آن جامعه صبورتر باشند) تعاملات اقتصادی به همکاری و ایثار میل پیدا میکند. ما در عمق سرمایهداری، مشروعیت ربا و تنزیل بین زمانی را داشتهایم. از سوی دیگر این موضوع نیز مورد قبول بوده که رقابت و مدلهای رقابتی پایهی واقعی اقتصاد است. یعنی اقتصاد غیر رقابتی و اقتصاد مبتنی بر مدلهای همکاری در سرمایهداری کلاسیک جایگاهی نداشته است. در قرن هجدهم پروفسور ماندویل با نگارش افسانهی زنبوران به این عنصر مهم اشاره میکند که زنبوران تا وقتی در پی حرص، آز و سودمداری گام برمیداشتند، کندوشان پر از عسل بود و رونق اقتصادی داشت. اما از وقتی به قناعت، صرفهجویی، ایثار و نو دوستی افتادند فلاکت و بیچارگی زنبوران را فرا گرفت. این افسانهی زنبوران پروفسور ماندویل عملا بیانیهی ایدئولوژیک سرمایهداری در قرن هجدهم بوده که سعی کرده ایدئولوژی سرمایهداری را از آن زمان در ذهن افراد نهادینه کند. ما همزمان با پروفسور ماندویل جریانات اندیشهی آدام اسمیت را داریم که به نفع شخصی تاکید بیش از حد میکند و صرفا تمایلات انسانی را در نفع شخصی خلاصه میکند. نفع شخصی، رقابت، منازعه و قانونهای مربوط به جنگل در عرصهی مبادلات اقتصادی با عنصر نرخ تنزیل گره میخورد و این موضوعی است که در سرمایهداری از اهمیت ویژه برخوردار است.
در مقابل و در اقتصاد اسلامی، با توجه به نفع شخصی بر عنصر نوع دوستی و منفعت دیگران، در کنار رقابت، به همکاری و ایثار و در کنار اعمال نرخهای بین زمانی در عرصهی واقعی اقتصاد، نرخهای تنزیل صفر را در عرصهی پولی و در قالب تحریم ربا مشاهده میکنیم. اکنون به جامعهی خودمان برمیگردیم. آیا در جامعهی ایرانی نرخ تنزیل و منشأ و زمینههای رقابت و تنازع اقتصادی و اعمال نفع شخصی بالاتر است یا در جوامع غربی که مهد سرمایهداری میباشند؟ آنچه با یک نگاه اجمالی میتوان دید این است که متاسفانه در روابط اجتماعی، برخی مردم امروزین ایران، بسیار مبتنی بر نفع شخصی میاندیشند و عمل میکنند. این نفع شخصی را شما میتوانید در ترافیک خیابانها و نحوهی رانندگی ما مشاهده کنید که افراد چقدر حاضر به گذشت و ایثار هستند و چه مقدار در پی افزایش نفع شخصی خویش میباشند. در تحقیقی که در دانشگاه تهران و در دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) طی دو پایان نامهی کارشناسی ارشد به طور همزمان صورت گرفت، ثابت شد که نرخ تنزیل اجتماعی ایرانیها و به بیانی درجهی بی صبری ایرانیها رقمی معادل 5/6 درصد است. اما درجهی بی صبری در کشورهای پیشرفتهی صنعتی که مهد سرمایهداری به حساب میآیند، بین 1 الی 2 درصد است. یعنی سرمایهدار مسلکی افرادی که در جامعهی سرمایهداری تربیت شدهاند از برخی افرادی که امروزه ما در ایران اسلامی داریم، کمرنگتر است.
شاهد سوم: رابطهی سرمایهدار و نیروی کار
مطلب سومی که به عنوان شاهد بر بحث سرمایهداری قابل اشاره است، رابطهی بین صاحب سرمایه و رعیت است. رابطهی بین صاحب سرمایه و رعیت در مدل سرمایهداری مبتنی بر آنچه از نظام اقتصادی فئودالی گرفته میباشد و همیشه رابطهی بالادست و فرودستی بوده است. یعنی تا جای ممکن باید روابط اقتصادی بین آن ها بدین شکل باشد که در بین فرودستان به شکل مزد ثابت گرفتن و آن هم در حداقل خود باشد و آنچه به نام سود باقی میماند به بالادست برسد. ما این مطلب را در برهههای مختلف تاریخی در سرمایهداری شاهد هستیم. قابل غفلت و چشمپوشی نیست که سرمایهداری در برههای از زمان قانون مفرغ دستمزدها در قرن نوزدهم را اعمال میکرد. قانون مفرغ دستمزدها که به قانون ریکاردو هم مشهور است این را بیان میکند که نباید دستمزد دریافتی کارگر و فرودست از حد جبران استهلاک او بیشتر باشد. یعنی شخص باید با دستمزدی که در روز دریافت میکند، صرفا بتواند خود را بهاندازهای که در توان جسمی دچار استهلاک شده جبران کند و فردا هم با همان توان و نشاط دیروز، بر سر کسبوکار سرمایهدار بازگردد. این قانون در طول تاریخ بیش از یکصد سال در جامعهی سرمایهداری غرب اعمال گردید و در نهایت بعد از بحرانهای متعدد قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که سرمایهداری با آن مواجه شد، متفکرین آن در مورد قانون مفرغ دستمزدها هشدار دادند. آن ها قانون مفرغ دستمزدها را کنار زدند اما اصل و جوهرهی اندیشهی این قانون در روابط سرمایهدارانهی بعد از بحران بزرگ 1930 هم باقی ماند. یعنی علیرغم اینکه به تعبیر مرحوم دکتر شریعتی «سرمایهداری به سر عقل آمد» و به ظاهر این رابطهی ظالمانه را کنار گذاشت و بیمههای بیکاری، کاهش ساعات کار، افزایش تفریح و دادن انواع امکانات رفاهی به کارگران را در دستور کار خود قرار داد، اما در تمام طول تاریخ ما شاهدیم که طبقهی ثروتمند، ثروتمندتر و طبقهی کارگر و کارمند فقیرتر شده است. طبق آمارهای بانک جهانی، شکاف بین فقر و غنا در چهل سال اخیر شدیدتر شده است و بر میزان فقرای دنیا که فقر مطلق (فقر روزانهی یک دلار و 25 سنت) را تجربه میکنند افزوده شده است. و مفهومش این است که اگرچه به طور نرم، اما به طور حتم ایدئولوژی سرمایهداری در قانون مفرغ دستمزدها بر جامعهی سرمایهداری حاکم گشته است. این عنصر را ما در دوران فئودالیسم بدین شکل میدیدیم که کارگر، مالک تولید خویش نمیشد و در سرمایهداری پیش از مدرن و سرمایهداری مدرن امروزی شاهدیم که سود برای صاحبان سرمایه است و کارگر با نرخ دستمزد حداقلی ثابت، جبران خدمات میشود. نتیجهی این موضوع این است که طبقهی فرودست هیچگاه نتواند رشد کند. و حداکثر درجا بزند!
اگر این محور را به عنوان یک خط فکری از سرمایهداری ببینیم، حال باید بررسی کنیم که در جامعهی امروز ایرانی، ما شاهد چه پدیدهی سرمایهدارانهی سخیفی هستیم. امروزه اکثر شهرنشینان ایرانی در حوزهی مسکن دچار روابط و تعاملاتی میشوند که از بدترین و شنیعترین روابط سرمایهدارانه که در طول تاریخ اقتصادی غرب و دنیای سرمایهداری شاهد بودهایم، کمتر نمیباشد. یک کارمند ساده اگر در ماه بتواند یک میلیون تومان پسانداز کند و در طول سال مبلغی معادل دوازده میلیون تومان پسانداز کند، مخاطبان محترم اذعان میکنند که این پول باید عینا به پول پیش رهن خانهی مسکونی تبدیل شود تا شخص بتواند در پایان سال در همان خانه و در همان متراژ مسکونی که زندگی میکرده است، ثابت بماند. با حقوق 700 یا 800 هزار تومان یک کارگر چگونه میشود ماهانه یک میلیون تومان پسانداز کرد؟! این مطلب نشان دهندهی این است که ما در بهترین حالت و در خوشبینانهترین شرایط صرفا با کم کردن مصرف خود و اکتفا کردن به حداقل معیشت، سعی میکنیم پسانداز مالی داشته باشیم تا این پسانداز مالی را در پایان سال یکجا تقدیم به موجر کنیم.
این رابطه، بین کسی که صاحب مسکن و کسی که فاقد مسکن است، چیزی نیست جز آنچه در عرصهی سرمایهداری در طول قرون متعدد شاهد بوده و هستیم. این یک ویروس کشنده است که زندگی شهرنشینی و در برخی موارد روستانشینی ایرانیان را تحت تاثیر خود قرار داده است و میتوان گفت امروزه کسی که دو واحد آپارتمان مسکونی داشته باشد از هر نوع کار کردن بینیاز است و میتواند از آوردههایی که از یک سیستم ظالمانه شکل گرفته است ارتزاق نه چندان حلالی را برای خویش شکل دهد. این هم شاهد دیگری بود بر اینکه فرضیهی خود را محکم بدانیم که سرمایهداری را به شدیدترین و متعفنترین شکل در همین گوشه و کنار خود احساس میکنیم.
شاهد چهارم: مصرفزدگی
شاهد دیگری که قصد مطرح کردن آن را دارم، یکی از مهمترین عناصر سرمایهداری در طول تاریخ بهویژه در قرن بیستم میباشد و آن همان مسئلهی مصرف بوده است. مصرف و مصرفزدگی رگ حیاتی و قلب تپندهی سرمایهداری شناخته میشود. دنیای سرمایهداری اگر بر مصرف تاکید نکند و به انواع روشهایی که مصرفزدگی را تشدید میکند دامن نزند، گردش سرمایه و سودمداری در آن غیر فعال میشود. دنیای سرمایهداری بهویژه در پنجاه سال اخیر با استفاده از روابط فرهنگی مثل مسئلهی مد و رقابتهای فرهنگی و مصرفی و همچنین با استفاده از علم طراحی صنعتی که این امکان را به سرمایهداری داده که کالاهایی با دوام کمتر بسازد، افراد را به سمت مصرف بیشتر سوق داده است. البته سایر ابزارهایی مثل کاهش قیمت و حسابداری برونزا که بخشهایی از هزینهها را بر دوش کشورهای استعمارشده و استثمارشده میاندازد، نیز عنصر مصرف را برای سرمایهداری زنده و پویا نگاه میدارد.
اکنون این سوال قابل طرح است که آیا روابط مربوط به مصرفزدگی را باید در جامعهای مثل امریکا بیشتر مشاهده کنیم یا در جامعهای مثل ایران؟ حق آن است که بر حسب آنچه در سبکهای زندگی روزمرهی خودمان شاهد هستیم، باید اذعان کنیم که عنصر مربوط به مصرفزدگی در بین ما ایرانیها بهویژه بخشی از ایرانیهای شهرنشین که از طبقات متوسط به بالا هستند با برخی از کشورهای سرمایهداری مدرن رقابت میکند و بلکه پیشی میجوید! در کشوری مثل امریکا بهرهوری بسیار بالاست و اگر کارگری در آنجا درون چرخهی باطل مصرف بیافتد، در سوی دیگر نظام سرمایهداری، کار و بهرهوری را از او میطلبد. اما در جامعهی ما که بهرهوری طبق برخی از آمارهای بدبینانه به 20 دقیقه از هشت ساعت و طبق آمارهای خوشبینانه به 2 ساعت از هشت ساعت محدود میشود، وقتی با عنصر مصرفزدگی جامعهی شهری نیز در کنار هم قرار داده شود قطعا میتوان ادعا کرد که مصرفزدگی نسبی بر حسب تولید و بهرهوری در جامعهی ایرانی، بیش از آن چیزی است که در جامعهی امریکاست. و آنچه که این مصرفزدگی را دامن میزند بخشی مربوط به پول نفت و بخش دیگر خلق اعتبارهای غلطی است که سیستمهای دولتی قبل از انقلاب و برخی از دولتهای بعد از انقلاب در اقتصاد ایران اعمال کردهاند. اگر مصرفزدگی نسبی در جامعهای بالا باشد، سرمایهداری در آن جامعه پررنگتر و متعفنتر است. و ما این را در لایههایی از جامعهی خود شاهد هستیم. شواهد بسیاری از این دست در مورد پیدا کردن و رصد کردن عناصر سرمایهداری در جامعهی ایرانی قابل ذکر است که آن را به خوانندگان محترم واگذار میکنم که با تأمل در سایر وجوه سبکهای زندگی ایرانیان مشاهده کنند.
مواجههی انقلاب اسلامی ایران و سرمایهداری
آنچه در پایان گفتنی است این است که در انقلاب اسلامی ایران مرز مقابله و جبههی مواجهه با اندیشه و نظام سرمایهداری به مرز کتابهای فلسفی و مباحث اندیشهای محدود نشده است. مرز مواجههی سرمایهداری با نظام انقلاب اسلامی در خارج از مرزها و در بازارهای خارجی نیست. مرز مواجههی انقلاب اسلامی با سرمایهداری در همین کوچه و خیابان و پشت دربهای منازل ماست. امروزه در جامعهی ایران پس از انقلاب لایههایی از این جامعه چه در عرصهی خانوارها و چه در عرصهی تولید و سازندگی مبتنی بر نظام اندیشهی انقلاب اسلامی شکل گرفته است و فعالیت و پویایی خود را اعمال میکند. و همزمان و به طور موازی لایههای دیگری از سبکهای زندگی و مصرفی ما مبتنی بر اندیشههای سرمایهداری کلاسیک بسیار پررنگ است و ما شاهد هستیم که سرمایهداری ناب در این سبکها جاری میباشد. به تعبیر دیگر انقلاب اسلامی ناب و سرمایهداری ناب، همزمان در لایههای مختلف این جامعه جاری است و میتوان تقابل را مشاهده کرد. مقام معظم رهبری در طی این سالها با تاکید خاصی که به حوزهی اقتصاد داشتهاند و با شعارهایی که مکرر در سالیان اخیر بر محور عنصر اقتصاد داشتهاند، به این مقابله و جنگ تمام عیار صحه نهادهاند. ایشان با توجه خاص به نوآوری و شکوفایی، به همت و کار مضاعف، به حرکت و تلاش جهادگونه در اقتصاد، به تولید ملی و اصلاح الگوی مصرف، منظومهای از اندیشههای خاصی را ترسیم فرمودند که الگوی فکری و عملی انقلاب اسلامی را در عرصهی اقتصاد شکل میدهد و این الگو تناسبی با آنچه در دنیای سرمایهداری مشاهده میشود، ندارد. در نهایت، ما ایرانیان مسلمان هستیم که باید با درک و فهم مختصات ایدئولوژیک و فکری انقلاب اسلامی بتوانیم از این مقابله و جنگ تمام عیاری که دشمن سرمایهداری بر علیه ما به راه انداخته سربلند بیرون بیاییم.
پی نوشت:
1- عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد و معارف اسلامی دانشگاه امام صادق (علیه السلام)
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.