نوشتن دربارهی عملکرد دولت به معنای حکومت، در موضوع حجاب نمیتواند بیتوجه به عملکرد دولت در حوزه فرهنگی باشد. در واقع هرگونه اظهار نظر دربارهی نحوهی مواجههی دولت با بدحجابی، مستلزم توجه به نحوهی مواجههی دولت با سایر آسیبهای فرهنگی در جامعه است.
این دو مقوله به گونهای در هم تنیده است که توجه صرف به یک بعد و غفلت از بعد دیگر، باعث نتیجهگیریهای نادرست و تفاوتهای نابجا خواهد شد. از سوی دیگر هرگونه قضاوت دربارهی نحوهی این عملکرد، مستلزم درک شرایطی است که حکومت در آن قرار دارد و اولویتهای که برای حل مسئله برای خود قائل است. بنابراین تا شرایط درک نشود، عملکرد نیز دیده نخواهد شد؟
برای اصلاح بدحجابی چه باید کرد؟
روزی در محل کارم مراجعه کنندهای داشتم که میگفت: «طرحی دارد که اگر مجلس از آن حمایت کند و (احتمالا آن را تبدیل به قانون کند) معضل بدحجابی در جامعه حل خواهد شد، من این طرح را با مراجع و علمای دیگر در میان گذاشتهام و همهی آن ها تشویقام کردهاند که کار را ادامه دهم، میخواهم بدانم اگر این طرح آماده شود، آیا مرکز تحقیقاتی شما حاضر است از آن حمایت کند؟»
سکوت کردم و اندکی به چهرهاش خیره شدم؛ خطهای پیشانی و صورت مرد 50 سالهای که پر بود از دغدغه، نگرانی و دلسوزی دربارهی دیگران. «میگفت به خاطر وضع حجاب! از امام خجالت میکشد» حرفش را شنیدم و سعی کردم موقعیت مسئله را برایش توضیح دهم و امکانهای مختلف پیشروی حل مسئلهی بدحجابی و پیامدهای هر یک از آن ها را برایش شرح دهم. طرحش را نگفت ـ چون هنوز تمام نشده بود ـ اما قرار شد به محض تمام شدن طرح ـ که به گفتهی خودش برای تکمیل یک هفته زمان لازم داشت ـ آنرا به مرکز تحقیقاتی بیاورد و من نیز قول دادم اگر چنین طرح معجزهکنندهای در میان باشد! در حد توان از آن حمایت کنم. تا امروز که سه ماه میگذرد، از آن مرد دغدغهمند خبری نشده است.
در این سطور میخواهم شرح آنچه را که برای آن مرد بیان کردم، بازنویسی کنم تا شاید از رهگذرش پاسخی برای این سؤال پیدا شود که برای حل مشکل بدحجابی چه میتوان کرد؟
قبل از هرگونه اندیشهای در خصوص این سؤال باید موضع خود را در قبال دو پرسش زیر روشن سازیم؛ زیرا هرگونه توضیحی در خصوص پرسش چه باید کرد، مستلزم پاسخ به این دو پرسش است:
1- وضعیت بدحجابی در جامعه چگونه است؟
2- چرا بدحجابی در جامعه حادث شده و گسترش یافته است؟
در خصوص وضعیت بدحجابی دو روایت متفاوت وجود دارد:
1- روایتی که آمارها و پیمایشهای اجتماعی دارند، مبنی بر اینکه تعداد افرادی که به شکل غیرمتعارف بدحجاب هستند را کمتر از یک درصد افراد جامعه میدانند و با اصطلاح هنجار شکنان از آن ها نام میبرند2 از نظر این تحقیقات، سایر بدحجابها اغلب کسانی هستند که حجاب شرعی خود را از روی ناآگاهی و یا غفلت رعایت نمیکنند. نتیجهی حائز اهمیت این روایت، آن است که هنوز هستهی اصلی اعضای جامعه را افراد با حجاب تشکیل میدهند.
روایت دوم مربوط به دو گروه کاملا متضاد است:
1- دشمنان و مخالفان جمهوری اسلامی ایران:
که با هدف فشار بر جمهوری اسلامی تلاش میکنند با جا انداختن این که بیشتر مردم حجاب خود را رعایت نمیکنند، از یک سو زمینه را برای بدحجاب کردن تعداد بیشتری فراهم سازند و از سوی دیگر به دلیل گره خوردن مسئلهی بدحجابی با ماهیت نظام سیاسی، آنرا نشانهای از تضعیف حاکمیت و عدم اقبال مردم به حاکمیت تفسیر کنند.
2- گروهی از مومنان و دلسوزان:
در اینمیان گروهی از مؤمنین و دلسوزان نیز با اهداف و نگرانیهای دیگری که دارند، به این روایت از وضعیت حجاب دامن میزنند. طرح مسئله در تریبونهای نماز جمعه و برگزاری تجمعهای مختلف در خصوص این مسئله اگر چه با انگیزهها و مقاصد متفاوت صورت میگیرد، اما در حال تقویت این روایت است که: وضعیت حجاب روز به روز در حال بدتر شدن است!
بنابراین اولین گام آن است که مشخص کنیم کدام روایت را میتوان مبنا قرار داد؟ زیرا پذیرش هر یک از روایتها در خصوص وضعیت پوشش و حجاب در جامعه تأثیر بنیادینی در پاسخ به این سؤال دارد که برای اصلاح حجاب چه باید کرد.
اگر به تجربهی زندگی روزمرهی خود رجوع کنیم و مولفههای محل زندگی و وضعیت فرهنگی آنرا لحاظ کنیم و نگرانیها و دغدغههای خود را کنار گذاشته و تلاش کنیم بیطرفانه به وضعیت حجاب در جامعه نگاه کنیم، میبینیم روایت اول قدرت و قوت بیشتری داشته و به واقعیت نزدیکتر است. این سخن به معنی بیاهمیت بودن تعداد بدحجابان جامعه نیست؛ بلکه به معنای درست دیدن واقعیت است.
بنابراین بدحجابان جامعه هنوز در اقلیتاند و علیرغم تلاش عدهای برای اکثر نشان دادن آنها، تعداد آن ها به لحاظ کمی نسبت به جمعیت با حجاب قابل توجه نیست. اگرچه این نسبت در شهرهای مختلف و مناطق مختلف شهری بهخصوص مناطق مرفهنشین شهرها ممکن است تفاوت داشته باشد، اما به نظر میرسد که حتی در شمال شهر تهران نیز، در بدترین وضعیت تعداد بدحجابان از تعداد افراد محجبه بیشتر نیست.
مبتنی بر این توصیف، سؤال میکنیم که چرا این تعداد بدحجاب شده و یا به سمت بدحجابی گرایش پیدا کردهاند؟
در پاسخ به این سؤال، مجموعهای از عوامل ذکر شده است، که هریک با وزن متفاوتی در ایجاد این مسئله دخیل بوده است. متناسب با گرایشهای فکری و رویکردهای نظری و حتی علایق سیاسی تحلیلگران موضع حجاب، آن ها به برخی از این عوامل وزن بیشتری داده و حتی در تحلیلهای گروههای مختلف، برخی از عوامل متناقض و متضاد به عنوان علل بدحجابی طرح میشوند.
عواملی که در اینجا مطرح میشود، بخشی از سخنانی است که در دیدار با آن مرد دغدغهمند طرح شد و الزاماتی که بیان میشود، طبیعتا در مقام احصای عوامل نیست. آنچه گفته میشود بیش از آنکه عوامل باشند، شرایطی هستند که وضعیت عینی جامعهی ما را رقم زدهاند و هرگونه اندیشه در خصوص حجاب، مستلزم توجه به آن ها است. نمیتوان به گسترش حجاب اندیشید اما به موارد زیر بی توجه بود:
1- اختلال در مکانیسم پاسخ به نیاز جنسی
وقتی نیازهای دائمی مثل خوراک، پوشاک و... وجود دارد، جامعه برای برآورده ساختن آن نیازها، مکانیسمهایی را تعبیه میکند و از دل آن ها نهادهایی متولد میشوند که وظیفهی اصلی آن ها تنظیم مناسبات افراد در حیطهی خاص و برآورده ساختن نیاز بر اساس قواعد و روشهای معین و مشخص است. نهاد اقتصاد با استفاده از ابزارهای تولید، توزیع و در چارچوب قواعدی تلاش میکند نیازهای مبتنی بر خوراک، پوشاک و... را برآورده سازد.
به همین شیوه، در خصوص برآوردن نیاز جنسی نیز در جامعه مکانیسم مشخصی وجود داشته و نهاد خانواده متولی اصلی این امر بوده و ازدواج به اشکال مختلف از جمله روشهای مورد پذیرش در خصوص پاسخ به این نیاز بوده است. زمانی که نهاد مشخصی وجود دارد و مکانیسمهای تعبیه شده، کار ویژههای خود را به درستی انجام میدهد، اعضای جامعه میتوانند و میدانند که طریق و روش برآورده ساختن نیازهایشان، مثلا در مورد نیاز جنسی چیست و قواعد و هنجارهای عمل در این مورد کدام است و چه شیوهای انحراف از آن اصول و قواعد است؟ در چنین حالتی به محض پیدایش یک نیاز، افراد جامعه از طریق قواعد و روشهای مقبول اقدام به پاسخ به آن نیاز میکنند.
اما در شرایطی که ازدواج کم و دیر صورت میگیرد و تعداد ازدواجهایی که به فروپاشی میانجامد، افزایش مییابد و مواردی غیرطبیعی از اختلاف و خیانت در برخی از ازدواجها و خانوادهها وجود دارد، میتوان تشخیص داد که اختلالی در مکانیسم پاسخ به نیاز جنسی پیش آمده و حداقل در برخی موارد، دیگر این مکانیسم پاسخگوی نیاز نیست. وقتی آغاز پیدایش نیاز جنسی برای پسرها تقریبا 15 سالگی است و ازدواج بعد از 25 سالگی اتفاق میافتد؛ یعنی با سن رایج ازدواج در جامعه، هر فرد به مدت ده تا پانزده سال، دارای نیازی به نام نیاز جنسی است که جامعه در خصوص برآورده ساختن آن بهصورت رسمی تصمیمی نگرفته است و حتی مشخص نکرده است که آیا باید در این مورد تصمیمی گرفته شود یا نه؟
ایدهای چون ازدواج موقت که توسط برخی از چهرههای سرشناس طرح شده است و یا ایدهای که توسط دکتر ابراهیم فیاض ارائه شده است، همه تلاشهایی است جهت یافتن مکانیسمی برای رفع این نیاز، اما میدانیم که تاکنون هیچ یک از این تلاشها به نتیجه نرسیده است؛ زیرا از یکسو فرهنگ جامعهی ایرانی در وضعیت کنونی امکان ازدواج موقت را منتفی کرده است، و از سوی دیگر اجرایی شدن سایر ایدهها با موانع جدی شرعی مواجه است.
بنابراین از یکسو تعداد افرادی که به مرحلهی بلوغ جنسی میرسند و نیاز آن ها برآورده نمیشود زیاد میشود و از سوی دیگر، تعدادی از افرادی که ازدواج کردهاند، با طلاق، به انبوه این جمعیت اضافه میشوند دراین میان برای این افراد چه اتفاقی میافتد؟ این گروه که آمار دقیقی از آن ها وجود ندارد، واقعا چه میکنند؟
گروهی قطعا تقوا پیشه میکنند و تحمل میکنند. تعدادی نیز از طریق سرکوب، نیاز را از بین میبرند. اما اگر حداقلی در این میان باشند ـ که وجود دارند ـ و نخواهند یا نتوانند تقوا پیشه کنند، چه اتفاقی باید بیافتد؟
همهی این مسائل را باید در شرایط گسترش امکان دوستی با جنس مخالف و روسپیگری در شهرهای بزرگ و پیچیده امروزی دید. اگر در جامعه سنتی به دلیل کوچک بودن محیط زندگی و شناخت افراد از یکدیگر، هرگونه عمل انحرافی با مجازات توسط جامعه روبهرو میشد و در نتیجه، اقدام به اینگونه اعمال بسیار دشوار بود، در شهرهای جدید با از بین رفتن همسایگی و محلهها و ناشناخته بودن افراد، بسیاری از نظارتهای عمومی و اجتماعی از بین رفته است. همسایهها حتی بهسختی همدیگر را میشناسند. روشن است که در چنین شرایطی امکان اقدام به اعمال انحرافی بسیار بیشتر شده است. به این ترتیب به مرور قبح یک عمل زشت میتواند از بین برود و افراد به آسودگی به این سنخ رفتارها اقدام کنند.
بنابراین میبینیم که در چنین شرایطی، هرگونه اندیشه در خصوص حجاب، مستلزم چارهجویی برای این نیاز؛ یعنی نیاز جنسی است.
2- فضای معماری شهری
وقوع رفتارها و آسانی یا دشواری آن ارتباط زیادی با محیطهای عینی و فیزیکی خاصی که افراد در آن واقع میشوند دارد. در برخی محیطها و فضاها، امکان انجام رفتارهای خاص بهخصوص رفتارهای انحرافی بسیار کاهش مییابد. درحالیکه در شرایط و فضاهای خاص دیگر، این امکان افزایش مییابد. برای مثال فضای محیط سالن سینما برای برخی رفتارهای خاص فراهم میسازد با آنچه ممکن است در محیطهای عمومی دیگر فراهم باشد کاملا متفاوت است.
از جمله دگرگونی های جدی که تأثیری قابل توجه در عرصهی رفتارهای مرتبط با حجاب و عفاف دارد، فضای شهری و معماری شهری شامل محیط زندگی (آپارتمان نشینی)، مکانیسمهای عمومی حمل و نقل و... است. در فضایی که تعداد قابل توجهی از افراد با فرهنگهای متفاوت در یک محیط زندگی میکنند و طراحی محیطهای زندگی بهگونهای است که امکان مواجه افراد بیگانه (نامحرم) با هم را افزایش میدهد، شرایط به گونهای رقم میخورد که فضا برای انجام برخی رفتارها مهیا میگردد.
به عبارتی دیگر معماری مدرن امکان عدم ارتکاب برخی رفتارها را دشوارتر از ارتکاب آن ها ساخته است. علاوه بر این در سیستم حمل و نقل عمومی جابهجایی همین افراد بیگانه به گونهای است که مراوده و ارتباط آن ها را تسهیل میسازد و اگر به این موارد، محیطهای کاری و غیره نیز اضافه شود، در آن صورت با شرایط دیگری مواجهیم که نمیتوان از تأثیرات آن غفلت کرد.
به عبارتی دیگر از یکسو مکانیسم برآورده شدن نیاز جنسی مختل شده و از سوی دیگر، شرایط و فضاهای عمومی و شهری زمینهی ارتباط با نامحرم را تسهیل کرده است. در این شرایط اتفاق دیگری افتاده است که این پازل را تکمیل کرده است:
3- فراخوان زنان به دانشگاه و اشتغال:
در کنار دو عامل دیگر، به هر دلیل فراخوان جدی برای حضور زنان برای کار و تحصیل صورت گرفته است. به گونهای که به سرعت زنان متقاضی حضور در دانشگاه از مردان پیشی گرفتند و در حوزهی اشتغال نیز تقاضاهای جدی از سوی زنان وجود دارد. اینکه چه دلیلی باعث این اتفاق شده است، اگر چه مهم است اما اکنون محل بحث نیست؛ مهم این است که روز به روز بر تعداد زنان شاغل و تحصیلکرده افزوده میشود و این یعنی، حضور آن ها در فضای بیرون از خانه بیشتر است و نیز یعنی نقش سنتی خانواده تغییر کرده است و یا حداقل، عرصه بر نقشهای مادری، خانهداری و همسری تنگ شده است. تأثیر این شرایط بر کاهش ازدواجها، افزایش طلاقها و به تبع آن آسیبهای دیگر در حوزه اجتماعی مرتبط با مقولهی حجاب، قابل چشمپوشی نیست.
در چنین شرایطی است که دشواریهای اقتصادی برای تأمین حداقلهای زندگی کمک میکند تا فعالیتهای رسانهای از قبیل شبکههای ماهوارهای و سینماهای خارجی و داخلی زمینهی مساعدی برای فعالیت پیدا کرده و مخاطبان بیشتری برای خود بیایند.
آنچه باعث مخاطب پیدا کردن برنامههای این شبکهها میشود وجود زمینهی عینی مناسبی است که در جامعه وجود دارد. این مخاطبان به میزان ارتباط با این شبکهها و پیامهای آنها، با زمینههای عینی و ساختاری مواجه هستند که امکان رفتارهای خاص را برای آن ها تسهیل میکند.
آنچه این شبکهها و پیامهای آن ها انجام میدهد باعث تغییراتی میشود که این بار به جای تغییر در فضای فیزیکی جامعه، فرهنگ یا معانی موجود در یک فرهنگ را هدف قرار میدهد. در نتیجه تلاش میشود پوشش اسلامی نشانهی عقب ماندگی، تحجر و املی تلقی شود و برهنگی نشانهی شخصیت، ارزش و اعتبار محسوب معرفی گردد. در این راه تمام توان رسانهای شامل فیلمهای سینمایی، زندگی خصوصی هنرپیشههای سینما، سریالهای تلویزیونی، قهرمانان رمان ها و زندگی مجریان تلویزیونی و... به کار گرفته میشود تا عالم معنایی معطوف به نشانههای همراه با حجاب دارای بار ارزشی منفی القا شود. به محض اینکه این تلقی نهادینه شود ـ که متأسفانه برای گروههایی هر چند اندک در جامعه این اتفاق افتاده است ـ پوشش مناسب با مقاومت درونی افراد مواجه میشود.
با این اوصاف، چه همهی این اتفاقات بهصورت غیربرنامهریزی شده رخ داده باشد و چه بهصورت آگاهانه، هم شرایط عینی شامل اختلال در مکانیسم رفع نیاز جنسی، معماری شهری و ... و هم شرایط مرتبط با بار معنایی نشانههای حجاب به گونه ای در حال تغییر است که همچون گاز انبری، امکان هر نوع رفتارهای عفیفانه و محجبه بودن را قطع کرده و افراد را به سمت بیحجابی سوق دهد.
در نتیجه همهی شرایط برای فساد مهیا است. حال در چنین شرایطی چگونه میتوان به این سؤال پاسخ داد که «برای اصلاح بدحجابی چه باید کرد؟» آیا باید منتظر حکومت بود؟ حکومت چه میتواند انجام دهد؟ آیا باید به صورت فردی و گروهی اقدام کرد؟ چگونه باید اقدام کرد؟ آیا همانگونه که برخی تصور میکنند میتوان درحالیکه شرایط عینی جامعه، زمینهی پیدایش چنین رفتارهای را تسهیل کرده است، چشم بر همهی آن ها بست و تمام همت را معطوف رفتارهای خاص هنجارشکن کرد؟ اگر اقدامی صورت گیرد اولویت با کدام است؟ از بین بردن شرایط عینی یا از بین بردن منحرفان؟ اولویت کدام مهم بیشتر است؟ یافتن راهحلی برای پاسخ به نیاز جنسی، رفع چالشهای فضاهای عمومی شهری و توجه به فراخوان بیمنطق زنان به حوزهی عمومی یا تذکر دادن به افراد؟
اگر تلاش برای حل مشکل مسکن و اشتغال باشد؛ یعنی همهی همت متوجه فراهم ساختن زمینه برای تشکیل خانواده و تسهیل ازدواج برای پاسخ به نیازهای جنسی مصروف شود، تا وضع حجاب اصلاح شود، باید توجه داشت که باز هم تلاش بدون توجه به نقش عوامل دیگر، از جمله تأثیر فضاهای عمومی، معماری، شهرسازی، رسانهها و... به نتیجهی مطلوب نخواهد رسید.
پی نوشت:
1- دانشجوی دکترای جامعه شناسی فرهنگی
2- برای اطلاع بیشتر رجوع شود به گزارش سنجش وضعیت مترددین شهر تهران، شورای فرهنگ عمومی
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.