سخن گفتن پیرامون حجاب و عفاف تدریجا به امری بیش از حد دشوار تبدیل شده است، چرا که مدتهای مدیدی است این موضوع میان سیاستگذاران، نویسندگان و خوانندگان دست به دست میشود. بنابراین، یکی از نکات قابل تأمل دربارهی حجاب و عفاف، روایت همین داستان بلند است.
داستان حجاب و بیحجابی به قدمت عمر بشر و اختیار بر سر راه خیر و شر است و به این اعتبار در تمام ادوار گذشته- که اجمالا ذیل عنوان سنت شناخته میشود حجاب و بیحجابی وجود داشته است. اما این داستان پس از آشنایی ایرانیان با جهان متجدد، صورت جدیدی یافته است. داستان حجاب و بیحجابی جدید، در چارچوب «خیر و شر»، «توسعهیافتگی و ترقیخواهی» و «جدال بر سر سیاست و حکومت در حیطهی مرزهای ملی» تعریف میشود و البته این جدال بر سر «حاکمیت» نیز، از راه جدال بر سر «خیر و شر» و «توسعه و ترقی» میگذرد. به عبارت دیگر، کشاکش نخبگان جهان سومی در جهت دستیابی به قدرت در حیطهی مرزهای ملی و تحقق توسعه و ترقی از طریق سیاستگذاری و برنامهریزی، بخش بزرگی از تاریخ فرهنگی این جوامع از جمله تاریخ حجاب و عفاف را تشکیل میدهد. برای توضیح این مسئله تمرکز بر نحوهی مواجههی ایرانیان با تمدن غرب ضرورت دارد.
حجاب و اولین مواجهات با تمدن غرب
بیشک درباریان، قجرزادهها و اشراف، اولین سطوح مواجههی ایرانیان با تمدن غرب را تحقق بخشیدند و به سرعت با مسئلهی حجاب در جامعهی غربی و قیاس آن با جامعهی خود اهتمام ورزیدند. اینکه فرنگرفتههای ایرانی در نگاه اول چه برداشتی از بیحجاب داشتند، امریست نامعلوم. هنوز نمیدانیم همراهی توسعه با بیحجابی عامل شوقشان به کشف حجاب بود یا صرف امکان بقاء جامعهای با بیحجابی!؟ (این سئوال دو پاسخ کلیشهای دارد و چنانچه درهمتنیدگی این دو پاسخ نیز لحاظ نگردد؛ هر دو غلط هستند. کلیشهی اول مربوط به عقلا و علمای صدر مواجهه است که سستی ایمان را علتالعلل میدانستند و کلیشهی دوم مربوط به عقلای معاصر است که با شناخت جامعتر از کلیت غرب، توسعهخواهی را روح زمانه و علتالعلل دانسته و با غفلت از جزئیات امور، مبادرت به تطهیر تلویحی مینمایند.)
حجاب در دوران مشروطه تا انقلاب اسلامی
انواع و اقسام موضعگیریها در قبال حجاب و بیحجابی در ایران در سالهای منتهی به مشروطه و به ویژه پس از آن پدید آمدهاند که بخش قابل توجهی از آنها در کتاب «رسائل حجابیه» اثر رسول جعفریان منعکس شده است. اجماع مثبت روشنفکران بر سر بیحجابی تا آنجا پیش رفت که با کمک رضاخان قلدر تبدیل به ضرورت و مورد پیگیری قانونی گردید و کشتار معترضان کشف حجاب در صحن مسجد گوهرشاد را به دنبال آورد. در سالهای بعد، اگر چه شرایط برای کشف حجاب مهیا نبود ولی تلاش برای رفع حجاب، با جدیت پیگیری میشد. اهمیت «مسئلهی حجاب» در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی به اندازهای بوده است که یکی از آثار تئوریسین اصلی انقلاب اسلامی، یعنی شهید مطهری را به خود اختصاص داده است.
با وقوع انقلاب اسلامی به سرعت، ضرورت الزامی شدن حجاب در دستور کار نهادهای انقلابی قرار گرفت و به خواستهی مردم و رهبران نهضت تبدیل به امری قانونی گشت. این کش و قوسها در شرایطی اتفاق میافتاد که بسیاری مبارزان و فعالان واقعهی مسجد گوهرشاد در صحنه بودند. این بود که به سرعت مخالفین حجاب دست به کار شدند و اقدام به برگزاری راهپیمایی نمودندکه با عدم استقبال مردم به یک افتضاح سیاسی تبدیل شد.
تا اینجا گفته شد که تاریخ حجاب و بیحجابی تا پیش از آشنایی با تجدد، نوعی عامل تمایزبخش دینداری و بیدینی و شکلدهندهی مرزبندیهای اعتقادی بوده است. پس از آن نیز موضوع حجاب، با سیاست و حکومت درآمیخت و حکومت ضدحجاب، ترقیخواه نامیده شد. بدین جهت حجاب و بیحجابی پیش از وقوع انقلاب اسلامی، حامل سویههایی سیاسی بود و این مسیر در سالهای پس از انقلاب نیز پیگیری شد.
حجاب در سالهای جنگ تحمیلی
تحولات فرهنگی- اجتماعی در سالهای دفاع مقدس تنها در هیئت رفع حرمت تماشای تلویزیون و رفع کراهت فرستادن دختران به مدرسه که سابقا از طرف برخی از علما و مراجع مذمت میشد، پیگیری گردید و با اعتماد مردم به صحت کردار رهبران انقلابی و بدون مقاومت چندانی همهگیر شد3. همچنین، توسعهخواهی با گسترش آموزش عالی و تأسیس دانشگاه آزاد که همواره در پناه موافقت امام (ره) و حضور مسئولین جمهوری اسلامی در هیئت امنای آن، موقعیتی تنشزداییشده را تجربه نمود، وارد مراحل جدیدی شد و با انبوه شدن دانشآموختگان به یکی از عوامل مؤثر در تحولات سالهای بعد تبدیل گردید.4
برای فهم اهمیت مسئلهی فوق، باید بدانیم که یکی از شاخصهای توسعهیافتگی، سطح تحصیلات اعم از عمومی و عالی است، که در سالهای اولیه پس از انقلاب به سرعت گسترش یافت. از جمله نتایج این دوره که در سالهای بعد به بار نشست، گسترش کمی و کیفی دانشآموختگان دانشگاهی بر اثر اعتماد مردم به رهبران انقلاب در دهههای گذشته بود که منجر به گسترش نگاه توسعهگرایانه و جایگزینی اعتماد مردم به صحت ایدئولوژی شبه علمی توسعهگرا به جای رویکرد دینی در همهی امور از جمله حجاب و عفاف گردید. به عبارت دیگر، پذیرش دعاوی شبه علمی که گزارههایی نظیر تفاوت زن و مرد، اصالت نقش مادری و همسری و... را زیر سؤال برده و آنها را ناشی از رویکرد مردسالارانه میداند نه تنها اصالتی برای حجاب قائل نمیشود بلکه حتی مقولهی دین را نیز مورد پرسش جدی قرار میدهد. بسط این نگرش جدید به گونهای است که قرائتهای اقتباسی از دین همخوان با مدرنیته که در دهههای گذشته، منزوی گردیده بود، بار دیگر در عرصهی جامعه حضور یافته و «اسلام رحمانی» را مطرح کرد5.
حجاب پس از جنگ تحمیلی (دورهی سازندگی)
همنشینی بیحجابی و توسعهخواهی که در سالهای جنگ تحمیلی مغفول مانده بود، پس از جنگ و در دورهی سازندگی مجددا احیا گردید و برخی بزرگان نظام نتوانستند از خیر سهم 50 درصد جامعه، یعنی زنان در به گردش درآوردن چرخهای توسعه چشم بپوشند و اینگونه بود که دایرهی حجاب را وسعت دادند و لباس رسمی زنانه را به «لباس محل کار» و «لباس غیرمحل کار» تقسیم نمودند و سنخشناسی جدیدی از حجاب را با اتیکت «برتر» و «غیربرتر» جایگزین «باحجاب» و «بدحجاب» نمودند. این سنخشناسی نوظهور، فرصت ابراز وجود، مشروعیت و تداوم حجاب «غیربرتر» را به دنبال داشت.
توسعهخواهی پا را از این هم فراتر نهاد و در صدور نرم ارزشهای انقلاب نیز سهم زنان را لحاظ کرد. صدور انقلاب در صورت جدید در بستر مسابقات ورزشی زنان و با طراحی لباس فوتبال، تکواندو، تیراندازی... و برافراشتن پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی تداوم یافت. به زودی اخبار ورزشی 13:30 شبکه سوم مأمور گسترش رشتههای ورزشی بانوان و گسترش مدالهای صدور انقلاب گردید و ایرانیان درحالی با نام «سِرنا ویلیامز6 »ها آشنا شدند که در صدور ارزشهایشان از ما پیشی گرفته بودند!
توسعهخواهی شاخصهایی از جمله سلامت، تحصیلات، مشارکت، فراغت و... شهروندان، از جمله زنان را نیز در خود نهفته داشت. به همین علت «فرودستی زنان» و تلاش برای «توانمندسازی» این طبقهی محروم از اولین ابداعات توسعهگرایی زنان با محوریت آقازادگانی بود که حتی نابرابری جنسیتی در آقازادگی را نیز برنتافتند و بدین سان دختران آقازاده پا به رکاب فعالیتهای سیاسی و اجتماعی شدند. همچنین در این دوره، ایدئولوژی توسعه به کتب درسی مدارس نیز راه یافت و مثلا آنقدر به شرایط «امر به معروف و نهی از منکر» در متون درسی و کتب معارف اسلامی افزوده شد که هیچ کسی را یارای امر به معروف نبود.
یکی دیگر از کلیدهای فهم تحولات فرهنگی دهههای اخیر ایران از جمله در زمینهی حجاب و بیحجابی، دوگانهی «متعهد» و «متخصص» نه بهعنوان یک گونه بلکه بهعنوان نمایندهی یک جریان، مبتنی بر نوع خاصی از بازی زبانی7 است. جریانی که پس از ناکامی در کاربرد این دوگانه در زمان مهندس بازرگان و دکتر بنیصدر، بار دیگر در دورهی سازندگی مطرح شد و این بار مؤثر افتاد. کاربرد این دوگانه در دههی دوم انقلاب، عملا افراد و جامعه را با سئوالی جدی مواجه ساخت؛ چرا جریان امور کشور به متعهدان بیتخصص سپرده شده است؟ چرا متخصصان صرفا به دلیل نداشتن تعهد کنار گذاشته شدهاند؟
طرح این دوگانه لسانی، طرح دو سئوال ذهنی فوق را پیشبینی میکرد و راه حلی مبتنی بر دعوت به کار کارشناسان دورهی شاهنشاهی، متخصصان غیرانقلابی و غیرمذهبی را پیشنهاد میکرد که پوشش نامناسب، تراشیدن ریش، آستین کوتاه، آرایش صورت و... از ابتداییترین مشخصاتشان بود. طرح این دوگانه و سئوالات بعدی، نه تنها انتقادات نسبت به امور جاری را نشان میدهد، بلکه مقصران را معرفی و به انفصال از خدمت محکوم نموده و متخصصان بیتعهد را نیز منصوب و تأیید مینماید. پرسش اساسی جریان مذهبی در آن زمان این بود که: چه ضرورتی دارد که این دوگانه، سه گانه یا پنجگانه نباشد؟ آیا همهی داوطبان خدمت، در این دو دسته میگنجند؟ ... در همین ایام بود که «تهاجم فرهنگی» بهعنوان یک نگرش کلان در حوزهی فرهنگ مطرح گردید. نگاه آسیبشناسانه به اقدامات صورت گرفته جهت مقابله با «تهاجم فرهنگی» نشان میدهد که:
1- تنها با صورتهای ملموس این مسئله نظیر بیحجابی، ممنوعیت و جمعآوری ویدئو و ماهواره و... برخورد شده است.
2- برخوردهای صورت گرفته در این حوزه نیز عمدتا از طریق نهادهای غیرفرهنگی و صرفا از راههای سلبی صورت گرفته است. در حالی که سیاستگذاری فرهنگی از طریق نهادهای آموزش و پرورش، آموزش عالی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مطبوعات، رسانهها، جراید و نشریات، سینما، محصولات فرهنگی و... جاری میشود و به همین علت چنانچه سیاست فرهنگی، از مجاری غیر فرهنگی اجرایی شود و یا از سوی ابزارهای سیاست فرهنگی مورد تردید، رد یا دشمنی واقع شود به نتیجهی لازم که اثرگذاری بر جامعه است، نخواهد رسید. به عبارت دیگر، برخورد با رویهی سطحی تهاجم فرهنگی، آنهم از طریق نهادهای غیرفرهنگی و عمدتا انتظامی قضایی نه تنها به نتایج قابل توجهی دست نیافته بلکه در برخی مواقع باعث وخامت اوضاع نیز شده است8.
حجاب پس از سازندگی (دورهی اصلاحات)
در سالهای بعد، برخی جریانهای درون نظام پی به اهمیت توسعهی اجتماعی و فرهنگی برده و آنها را شرط ضروری تحقق توسعهی سیاسی و بلوغ توسعهی اقتصادی دانستند و با نقد عملکرد فرهنگی انقلابیون در سالهای گذشته، سیاهنمایی بزرگی را علیه دههی اول انقلاب به راه انداختند. جالب آنکه جریان رقیب نه تنها درصدد نفی این سیاهنمایی برنیامد، بلکه سعی در شفاف نمودن متهم حقیقی (تندروهای سابق و توابین فعلی) برآمد و تلویحا تندروی دوستان سابق را پذیرفت و ضمن افشا کردن آنان، عملا دامنهی فعالیت خود را در حدود جدیدی که جریان تواب تعریف میکرد و مخالف آزادیهای مدنی نبود، محدود کرد!
خبر «شکاف نسلی» توسط رئیس دولت اصلاحات به استحضار مردم رسید. طرح و ترویج گفتمان شکاف نسلی با محور قرار دادن ارزشهای دفاع مقدس، موافقان و مخالفان بسیاری داشت ولی با بودجهی نهادهای دولتی تبدیل به انگارهی ذهنی غالبی در جامعه شد. همچنین طی یک بازهی زمانی کوتاه، نظرات مخالف گسست نسلی منزوی شده و با کمک ابزارهای سیاستگذاری فرهنگی، کلیدواژههای «نسل سوم» و «تغییر روزگار» به موضوعات مورد توافق جامعه تبدیل و باعث خسارات قابل توجهی به خانوادهی ایرانی شد9.
شکاف نسلی ابتدا شکاف میان «والدین و حاکمیت» با «فرزندان و جوانان» را مفروض گرفت و سپس والدین وحکومت را به عدم درک تغییر روزگار متهم کرد. حال این نسل سومیها بودند که باید با عبور از ارزشها و هنجارهای کهنه و مندرس والدین و حکومت، خودِ بهروز رسانیشده را در تمام عرصهها از جمله پوشش و آرایش متجلی میساختند. مؤلفههای تغییر روزگار نیز به سرعت در ابزارهای سیاستگذاری فرهنگی و بویژه سینما ظاهر شدند و سمت و سوی مُرجح هماهنگی با تغییرات را هدایت کردند!
در این دوره، به کرسی نشستن متخصصان بیتعهد و انفصال از خدمت والدین و حاکمیت متعهد و تاریخ مصرفگذشته، راه فهم تغییر روزگار، چشمانداز آینده و الگوهای نسل جوان را تعیین کرد و بیحجابی مظهر نوعی فرهیختگی، سرمایهی فرهنگی بالا و کلید کسب آینده گردید. چرا که در یک دوره کوتاه بسیاری ممنوعات و مکروهات، آزاد و مباح شدند و متخلفان متخصص، مسئولیت ادارهی ممنوعات سابق را به عهده گرفتند. به عنوان مثال، رفع ممنوعیت بازیهایی چون بیلیارد، نوعی تأیید بیلیاردبازهایهای زیرزمینی و نوعی امتیاز تأسیس باشگاه و مشارکت در مدیریت فدراسیون جدیدالتأسیس را به دنبال داشت.
حجاب پس از اصلاحات (دورهی عدالتخواهی)
اوضاع بر همین پاشنه میگردد تا اینکه در دولت هشتم بر اثر فشارهای جریانها و نهادهای مذهبی، شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبهی حجاب و عفاف را تصویب و اجرای آن را به آیندگان میسپارد01. دولت نهم بر سر کار میآید و تنش بر سر عملکرد نیروی انتظامی بهعنوان تنها نهاد پیگیر اجرای مصوبه، شکل میگیرد. دولت دهم درحالی پا به عرصه میگذارد که گشتهای ارشاد را از علل افزایش خسارات نظام در فتنه 88 میداند و این مسئله سبب موضعگیری رئیسجمهور و اعتراض وی به گشت ارشاد میشود.
در اینجا چند نکتهی قابل تأمل وجود دارد:
1- چنانچه مسئلهی حجاب را در چارچوب مقولهی حجاب خلاصه کنیم؛ مصوبهی شورای عالی انقلاب فرهنگی، بینقص است.
2- فارغ از نتیجهی گشت ارشاد، موضع دولت دهم، در شرایطی که عملا جریان معاند با همهی هزینههای زیاد و تلفات فراوان زمینگیر شده است؛ آثار تخریبی فراوانی دارد.
3- اقدامات فرهنگی دولت نهم در سازمان ملی جوانان و وزارت ارشاد، نه تنها ثمری نداشته است، بلکه با محدود کردن حجاب و عفاف به برنامههای نمایشی و بالاخص «برگزاری نمایشگاه مد و پوشش اسلامی» عملا نوعی اتلاف منابع است.
4- متصدیان حجاب هنوز نمیدانند مد و شوی لباس پدیدههایی متعلق به جهان مدرن است، و نمیتواند کارایی چندانی داشته باشد.
مجموع تحولات فوق منجر به شرایط جدیدی میشود. مثلا حجتالاسلام علیرضا پناهیان این ایده را ترویج میکند که «این مقدار حجاب موجود چیزی جز یک معجزهی معنوی نیست، ما حتی یک فیلم خوب در خدمت حجاب و بنیاد خانواده نداریم»11 یا «بخش قابل توجهی از دختران به علت ترس از توهین و تمسخر حجاب خود را کم کردند که این هم نوعی اجبار و تحمیل است و موجب رواج بیحجابی میشود»21. همچنین در موضعگیری مشابهی دکتر حسین کچویان میگوید: «یادم نمیآید برای تحکیم خانواده سیاستگذاری شده باشد»31.
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت، برنامهریزان و سیاستگذاران فرهنگی در ایران با مقدم داشتن «توسعهی اقتصادی» نسبت به مسائل فرهنگی و از جمله حجاب، ضربات جبرانناپذیری به حجاب و عفاف در جامعه وارد آوردند و آنچه در برنامههای توسعهی کشور، توسعهی فرهنگی نامیده میشود، چیزی جز بسط فرهنگ توسعهی غربی نیست.41 به عبارت دیگر، جریان مذهبی و پایبند به حجاب برتر! را کسانی تشکیل میدهند که مصداق بارز «مقاومتکنندگان فرهنگی» هستند. همچنین فهم تحولات حجاب و عفاف در ایران نیازمند طرح مباحث دیگری از جمله «فرهنگ جوانی» و «آموزش زبان انگلیسی» در ایران است که در فرصت دیگری بدان خواهیم پرداخت.
پی نوشت:
1- پیشاپیش، تذکر این نکته ضرورت دارد که هدف این یادداشت، نوعی آسیبشناسی «سیاست فرهنگی حجاب و عفاف» به عنوان مهمترین سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی بوده و طرح فعالیتهای سلبی و ایجابی مردمی در حفظ و حراست از مقوله ی حجاب و عفاف و موفقیتهای چشمگیر این حوزه نیاز به مجال دیگری دارد.
2- کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی(ره)
3- نگاه کنید به: خانواده و مصرف کالاهای فرهنگی جدید، بیانیه تحلیلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان به مناسبت روز زن، تیرماه 1389، قابل دسترسی در سایت دفتر مذکور به آدرس:
http://www.womenrc.com/action=article&cat=92&id=80&artlang=fa
4- نگاه کنید به: قرائت انتقادی نظام آموزشی با رویکرد جنسیتی، بیانیه تحلیلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان به مناسبت روز زن، تیرماه 1387، قابل دسترسی در سایت دفتر مذکور به آدرس:
http://www.womenrc.com/action=article&cat=92&id=80&artlang=fa
5- نگرش منفی مؤمنان نسبت به دانشگاه آزاد به عنوان یکی از نمادهای مدرنیزاسیون، در دهه 70 مربوط به حضور دانشجویان متمول و عمدتا ثروتمند تهرانی در شهرهای دیگر و دور شدن دختران و پسران مجرد از خانواده و کاهش نظارت خانواده بر ایشان و وقوع حوادث نابهنجار در شهرهای مذهبی و غالبا کمجمعیت نظیر قم و کاشان بود. نگرش منفی جریان مذهبی در دهه 80 نسبت به مداخلات مادی و معنوی دانشگاه آزاد در تحولات سیاسی کشور از جمله انتخاباتها بود. ولی متأسفانه این اعتراضات بصیرانه با دادن وام شهریه، آلودن طبقات پایین و متوسط به دانشگاه آزاد، دادن سهمیه به دانشآموزان بسیجی و... از یکسو و با تقلیل مطالبات جریان حزبالله به تخلفات مدیریتی شخص دکتر جاسبی عملا استحاله گردید.
6- Serena Williams
7- language game
8- نگاه کنید به: فراهانی؛ اسماعیل، ملاحظات سیاستگذاری فرهنگی جوانان: 2- مفهوم تهاجم فرهنگی، تهران، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، شماره مسلسل 12076 قابل جستجو در سایت مرکز به آدرس: http://rc.majlis.ir/fa/report
9- نگاه کنید به: فراهانی؛ اسماعیل، ملاحظات سیاستگذاری فرهنگی جوانان: 1- مفهوم شکاف نسلی، تهران، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، شماره مسلسل 12042 قابل جستجو در سایت مرکز به آدرس: http://rc.majlis.ir/fa/report
10- نگاه کنید به: «سیاستها و راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب» مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی مندرج در سایت شورای فرهنگ عمومی کشور به آدرس:
http://www.pcci.ir/index.phpoption=com_content&view=article&id=758:880303095959&catid=258:1384&Itemid=498
11- نگاه کنید به:
http://effat.ir/fa/index.phpoption=com_content&view=article&catid=53:1389-05-07-09-19-41&id=1222752:1390-09-15-20-35-37
12- نگاه کنید به:
http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/&Id=235216
13- نگاه کنید به:
113093=http://www.rajanews.com/detail.asplang_id=&id
14- نگاه کنید به: آوینی؛ سید مرتضی، مقاله «فرهنگ یا فرهنگ توسعه؟» مندرج در سایت مؤسسه فرهنگی- هنری شهید آوینی به آدرس:
http://www.aviny.com/article/aviny/Chapters/FahangeToseeh.htm
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.