علم کلام اسلامی علیرغم فراز و فرود و طی مراحل و ادوار تاریخی در کل، علمی پویا، مستمر و فعال بوده است.
متکلمان مسلمان براساس ضرورت، ذوق، رویکرد و تأثر از شرایط جغرافیایی و تاریخی ضمن تفاوت در رویکرد نصگرایی، عقلگرایی و فلسفی با هدف انجام وظایف و رسالت این علم به ایفای نقش پرداختهاند و سعی کردهاند همیشه بر اساس ضرورت و نیاز زمان مباحث جدید کلامی را با رویکرد مناسب، و تنظیم و تبیین خاص ارائه نمایند.
در پی فضای فکری ایجاد شده در کشورهای اسلامی در پی نهضت اصلاح و تجددگرایی و رفرمیسم، در دو قرن اخیر جریانهای کلامی و فکری در هند، مصر، ترکیه، ایران و عراق راه افتاد و متکلمان در هر جا و منطقهای با رویکرد خاص و گاه جمع بین آن ها به انجام وظایف خود پرداختند. مهمترین آن جریانها را میتوان چنین نام برد.2
الهیات فلسفی
این جریان هر چند سابقهی دیرینهای دارد و میتوان ریشههای آن را در مدرسهی بغداد عصر نوبختیها یافت، اما بعدا توسط خواجهنصیر طوسی تکمیل و ترمیم شد و در مکتب صدرا با بهرهی بیشتر از نصوص شرعی نضج گرفت و در مدرسهی تهران -قرن سیزدهم- توسط ملاعبدالله زنوزی (1357ق) و آقاعلی حکیم (1307ق) تا متأخرانی مانند سیدمحمدکاظم عصار، علامه شعرانی، آیت الله محمدتقی آملی، سید حسین رفیعیقزوینی، فاضل تونی و محمدمهدی الهیقمشهای ادامه یافت و سپس به مدرسهی نجف و قم انتقال یافت که در پی تلاشها و کوششهای علامه طباطبایی و شاگردان مدرسهی او با قوت و جدیت ادامه دارد.
الهیات نقلی
دغدغهی التزام به نصوص و متون وحیانی همیشه در بین پیروان ادیان مختلف و از جمله جهان اسلام و تشیع وجود داشته و دارد. در جهان اسلام علیرغم افراط و تفریط در این مسئله، این امر در دوران معاصر به گونهای دیگر و با نام دیگری مطرح شد. در جهان اهل سنت «وهابیت»، در عربستان «اهل حدیث» و «القرآنیون» در شبه قارهی هند و در جهان تشیع «شیخیه» و «مکتب تفکیک» یا «مکتب معارفی خراسان» از مهمترین مکاتب پایبند این جریان فکری هستند.
الهیات اجتماعی
ارتباط و تعامل غرب و مناطق جهان اسلام، طرح اشکال غربیها مبنی بر معرفی اسلام به عنوان عامل اصلی انحطاط مسلمانان، بازکاوی عالمان و متفکران و متکلمان مسلمان در احیای تفکر و اندیشهی دینی، بازیابی تمدن و فرهنگ قرنهای نخستین جهان اسلام و پاسخ علمی و عملی به شبهات غربیها و از جمله «پوزیتیویسمها» در بیفایدهانگاری گزارههای دینی و نشان دادن نقش عملی دین و آموزههای آن در ابعاد مختلف اجتماع، موجب طرح جریان فکری کلامی با گسترهی جغرافیای وسیعی در جهان اسلام شد. سید جمالالدین اسدآبادی (1314ق)، محمد عبده (1323ق) در مصر، البته بهتر از آن ها علامه طباطبایی در رسالههای متعدد و از جمله «ابعاد اجتماعی اسلام»، شهید مطهری با سخنرانیها و مقالات متعدد و از جمله کتاب «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی» -که با رویکردی عقلانی، فلسفی و وحیانی و استناد به نصوص دینی به انجام وظیفه پرداخت- و شخصیتهای متعدد علمی-دینی امروزه نیز در این جریان قرار دارند.
الهیات تطبیقی
ترابط و تعامل جهان اسلام با اندیشههای مختلف بیرونی و درونی، سرعت پیشآمده در انتقال و ترویج آثار دیگران در داخل کشورهای اسلامی و از جمله ایران و تأثیرپذیری برخی از مسلمانان از آن اندیشهها (ر.ک: الهیات التقاطی) موجب شد تا متکلمان و متفکران اسلامی به تطبیق، مقارنه و مقایسهی دیدگاههای آنان پرداخته و ضمن نقد آرا، اندیشهها و مبانی نادرست به تبیین موارد اشتراک و افتراق بپردازند.
البته انجام این وظیفه و رسالت از همان دورههای آغازین صدر اسلام توسط پیامبراکرم (صلیالله علیه و آله) و ائمهی هدی (علیهمالسلام) و صحابهی گرام انجام میشده است، اما به مرور و با توجه به نیاز بیشتر، کارهای جدیتری صورت گرفت که میتوان از «اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات» شیخ مفید (413ق) در مقارنهی بین شیعه و معتزله،«قواعد العقائد» خواجهنصیر طوسی (672ق) در مقایسهی بین شیعهی امامی و اسماعیلی و «نهجالحق و کشفالصدق» علامه حلی (726ق) در تطبیق بین شیعه و اشاعره نام برد. در دوران معاصر این امر با سه گرایش تطبیق بین اسلام و ادیان، اسلام و غرب و تشیع با دیگر مذاهب اسلامی به انجام رسیده است.
دربارهی گرایش اول میتوان موارد زیر را نام برد: آثار مستقل و غیر مستقل سیدجمالالدین اسدآبادی، الاسلام و المدنیه محمد عبده، الوحی المحمدی رشید رضا و الرحله المدرسیه محمدجواد بلاغی.
در مورد دوم، اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی، علل گرایش به مادیگرایی و شرح مبسوط منظومه شهید مطهری و برخی آثار استاد جعفر سبحانی و آیتالله جوادی آملی قابل ذکر هستند.
و در مورد سوم، معالمالمدرستین علامه عسکری، الانصاف علامه سبحانی و کلام تطبیقی استاد علی ربانیگلپایگانی را میتوان نام برد.
جریان التقاط
این جریان توسط کسانی ایجاد شد که آرا و اندیشههای فکری خود را -نه با پشتوانهی علمی و استناد به منابع اصیل اسلامی و مذهبی- بلکه آمیختهای از چند مکتب و تفکر مانند اسلام، غرب، ایران و تشیع اخذ کرده و خواسته و ناخواسته با این التقاط جریان نوظهوری را به وجود آوردهاند که خود و آحاد جامعه را با انحراف و آسیبهای جدی مواجه کردهاند.
این جریان را در کشور ایران میتوان با سه گرایش معرفی کرد:
الف) التقاط اسلام و غرب
گروهی از اینان برآنند تا با تفکر لیبرالی و آزادیخواهی فکری و عقیدتی، آموزههای اسلام را با معیارهای غربی و اروپایی و گاه ایران باستان محک بزنند و چه بسا با همان معیارها به رد و نقد اسلام بپردازند. از جملهی این افراد میتوان روشنفکران غربزدهای را مانند میرزا ملکمخان، فتحعلی آخوندزاده و سپس سیداحمد کسروی نام برد.
گروهی دیگر علیرغم اعتقاد خالص به اسلام و پایبندی به احکام آن، در روش و رویکرد پردازش مباحث و مسائل دچار التقاط شده و با دلدادگی به روش علمی-تجربی غرب به تبیین و تشریح و دفاع از آموزههای دینی میپردازند که در این گروه میتوان از سید احمدخان هندی (1314ق) و مهندس مهدی بازرگان (1375ش) -البته با تفاوتهای جدی- نام برد.
ب) اسلام و مارکسیسم:
که میتوان از سازمان مجاهدین خلق و سوسیالیستهای خداپرست در این جریان نام برد.
ج) تشیع و وهابیت
کسانی که اکثرا از چهرههای روحانی و حوزوی بودهاند ولی تحت تأثیر اندیشههای وهابیت از یک طرف و انحرافات و تحریفهای درونمذهبی و عامیانهی شیعه از طرف دیگر و سرخوردگی و یأس روحی و فکری از طرف سوم موجب پیدایش جریان التقاط مذهبی شدهاند. میتوان از شریعت سنگلجی (1323ق)، سید احمد کسروی (1324ق) -در برخی از دورههای فکری- و سیدابوالفضل برقعی (1372ش) را نام برد.
ترویج الهیات غربی
در سالهای اخیر برخی از شخصیتها و گاه مراکز علمی -خواسته و ناخواسته- به ترجمه و ترویج مبانی، اندیشهها و منابع بیرونی، فلسفهی غرب، الهیات مسیحی، یهود و زرتشتی بدون هیچ نقد و نظر و گاه با تجلیل و تکریم فراوان پرداختهاند. از میان شخصیتهای این جریان میتوان از آقای عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان و از مراکز علمی-آموزشی، دانشگاه ادیان و مذاهب -البته در مقطعی از زمان- را نام برد.
پی نوشت:
1- استادیار گروه کلام پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی.
2- نگارنده تفصیل بحث را در دو اثر «سیر تطور کلام شیعه» و «سیری در تفکر کلامی معاصر» آورده و توضیح داده است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.