مقدمه
نقش صفویان در تاریخ تشیع درچه متغیرهایی میتواند بررسی شود؟
برای پاسخگویی به این سوال، این فرضیه پیش روست که: «صفویان شرایطی را فراهم نمودند که مذهب تشیع توانست به عنوان ایدئولوژی حاکمیت در جهان اسلام مورد توجه و پذیرش قرار گیرد.»
بررسی این موضوع در حوزه مطالعات تاریخی و از نوع توصیفی- تحلیلی قرار میگیرد. در این بررسی از روش تحقیق تاریخی استفاده شده و روش جمعآوری دادهها مبتنی بر نوشتههای مورخان ایرانی عصر صفوی و سفرنامههای اروپاییان و نیز تحقیقات جدید میباشد. یافتههای اساسی تحقیق، فرضیهی فوق را تایید مینماید و نشان میدهد که در دوران حاکمیت سیاسی صفویان و رسمیت مذهب تشیع، شرایطی فراهم شد که حکما، فقها، علما، دانشمندان و هنرمندان شیعه مذهب با فعالیت و تلاش و کوشش خود، توان مذهب تشیع را به عنوان ایدئولوژی حاکمیت و توانمند در جهت ایجاد هویتی جدید و تمدن ساز، تثبیت نمایند.
چشم انداز تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا صفویه
اگرچه دولت صفویه به عنوان عامل اصلی رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع در ایران شناخته میشود، اما موضوع گرایش مذهبی یک جامعه نیز به مانند دیگر پدیدههای تاریخی، یک موضوع شبکه محور است. عوامل متعددی در یک دورهی زمانی نهصد ساله دست به دست هم داد و شرایطی را فراهم نمود که تشکیل دولت صفویه و اعلام رسمی مذهب تشیع، نتیجه و ثمرهی آن بود. تکیهگاه اصلی این شرایط، نفوذ تدریجی اما آهسته و آرام تشیع در ایران از همان قرن اول هجری بوده است. پذیرش تشیع و گرایش به آن در تاریخ ایران یک پدیدهی تدریجی و در بستر زمانی نُه قرن بود، اگرچه رسمیت آن در دورهی صفویه به صورت دفعی رخ داد. صرفنظر از آگاهی ایرانیان از موقعیت و جایگاه اهل بیت(علیهمالسلام) در قرآن و نظر رسول خدا (صل الله علیه و آله) و گرایش قلبی به اهل بیت (علیهمالسلام)، برخی از نواحی ایران از همان قرن اول هجری به عنوان پایگاه شیعیان شناخته شده است. قیام مختار و همراهی ایرانیان با وی، کشتار وحشیانهی ایرانیان به وسیله مصعببنزبیر، جنایات و مظالم آلامیه و حجاجبنیوسف، موجب همراهی ایرانیان با اهل بیت(ع) و مهاجرت عدهای از شیعیان کوفه به ایران شد تا بتوانند بدون دغدغهی خیال و به آسودگی در این سرزمین زندگی کنند؛ از جمله فرزندان سائب بن مالک اشعری بودند که از کوفه به ایران مهاجرت کردند و در قم ساکن شدند.1 اشعریان مهاجر به قم، دوستدار اهل بیت(ع) بوده و اظهار تشیع مینمودند. لذا اهل قم به زودی به تشیع گرویدند و قم به اولین پایگاه تشیع در ایران تبدیل شد، به ویژه از آن رو که مسکن دیگر قبایل شیعی نیز شد.2
انتظار ایرانیان شیعی برای حضور فعالانهتر در مسائل جامعه با حملهی مغولان به بغداد و سقوط خلافت عباسی تحقق یافت. سقوط عباسیان در سال 656 ه.ق، که در جریان حملهی هولاکوخان به بغداد و کشتهشدن المستعصم بالله صورت پذیرفت، به ویژه با توجه به نقشی که برای خواجه نصیرالدین طوسی و ابنعلقمی در این ماجرا بر شمرده شده است،6 از یکسو و تسامح مذهبی مغولان از سوی دیگر، گرایش ایرانیان به تشیع را بیشتر و گسترش تشیع را در ایران فراهم کرد. براین اساس، تغییر مذهبی که از گذشته و در مسیر تسنن به تشیع آغاز و در مسیرهای مختلفی همچون سیاست، فرهنگ، ادب، حدیث، عرفان و تصوف به جریان درآمده بود،7 با سقوط خلافت عباسی شتاب بیشتری به خود گرفت. در این میان، نقش خواجه نصیر الدین طوسی، حکیم شیعی با تاسیس رصدخانه و دانشگاه مراغه با یک برنامهریزی تمدنساز برای جبران ویرانیهای مغول و پیشرفت علمی و تمدنی ایران را نباید نادیده گرفت. وی با جمعآوری دانشمندان از سراسر ایران و از چین و اندلس و مصر و شام در مراغه، گامی دراز مدت در راه تولید علم تمدنساز مبتنی بر عقلانیت شیعی برداشت. اقدامات خواجه نصیرالدین، زمینه توسعهی مدنیت و شهرسازی و علوم گوناگون را فراهم ساخت. در جریان این تلاشهای علمی و مجاهدتهای عالمانه، جریانهای فکری و مذهبی زیادی نیز بوجود آمد که« گاه در کسوت تصوف و گاه -و صد البته بیشتر اوقات- در مذهب تشیع -شیعه اثنی عشری- متبلور گردید.»8 پیدایش چنین فضایی بر تحکیم جایگاه تشیع در ایران میافزود، لذا در روزگار ایلخانان و به ویژه با سقوط آنها با وجود حکومتهای سنی مذهب در ایران، رشد چشمگیر تشیع بسیار محسوس بود. در این دوره، نوع جدیدی از گرایش مذهبی اسلاممدار در جامعه ایرانی رایج شد که از آن با عنوان «تسنن دوازده امامی» یا «اسلام مردمی» یاد شده است. برخی از وِیژگیهای این جریان جدید عبارت بودند از:
-گرایش به اهل بیت (ع) با نگارش فضایل و مناقب ایشان و اظهار ارادت به ساحت آنها با وجود داشتن اعتقاد به خلفای راشدین. این گرایش عمومی به ویژه در میان جریانهای منشعب شده از تسنن در این دوره مشهود بود.
- گرایش به برخی آموزههای اعتقادی شیعی و رواج برخی از مناسک و آداب مذهبی شیعه به ویژه در موضوع عاشورا.
- پرهیز از تعصبهای مذهبی شدید به ویژه در برخورد با دیگر فرق مذهبی و ایجاد تمایل برای همکاری و دوستی با آنها.
-عقیده به حاکم آرمانی که همه منتظر او بودند؛ خلیفه واقعی پیامبر(صل الله علیه و آله)که مشتاقانه به انتظار رهبری او بر جامعه نشسته بودند و او کسی نبود جز مهدی موعود(عج) که مذاهب مختلف انتظار آمدنش را میکشیدند.
صفویان، از گرایش به تشیع تا اعلام رسمی آن
یکی از موضوعات مهم در تاریخ صفویان، بررسی گرایش مذهبی آنها به تشیع، پیش از تشکیل دولت صفویه است. این موضوع را میتوان اصلیترین مسئله در بررسی تاریخ شیوخ صفویه، در کنار بررسی خاستگاه و پیشینهی آنها محسوب کرد. دور از ذهن نخواهد بود اگر گرایش خاندان صفویه را به مذهب تشیع ادامه و تالی گرایش غالب مذهبی در روزگار ایلخانان و بعد از آن بدانیم. یک وِیژگی بارز گرایشهای مذهبی آن دوره، جریان یافتن آن در مسیرهای مختلفی بود که از آن میان، مسیر تصوف و عرفان از اقبال بیشتری در بین مردم برخوردار بود. مقبولیت تصوف در ایران پس از حملهی مغولان و قرن هفتم تا دهم هجری از یکسو و گرایشهای متمایل به تشیع در بین آنها از سوی دیگر، ترکیب جدیدی را ایجاد کرده بود که صفویان از آن استفاده بهینه نموده و حرکتی را بنیان گذاشتند که در نهایت به تشکیل این دولت و اعلام رسمی مذهب تشیع منجر شد.
میزان باور و اعتقاد شیوخ صفوی به آموزههای شیعی را در میانهی محوری میتوان تصور نمود که یک سوی آن را انواع اتهامات و هتاکیهای مخالفینی چون ازبکان فراگرفته که نسبت به اعتقادات مذهبی شاهان صفوی بیان داشتهاند14و سوی دیگرش را تعاریف و تمجید و تکریم نویسندگان دوره صفویه و به ویژه آثاری همچون «صفوه الصفا» تشکیل میدهد.15 در این میان و بدون آنکه درصد اثبات یکی و ابطال دیگری باشیم، اذعان به این امر ضرورت دارد که شیوخ طریقت اردبیل نیز در همان میدانی حرکت میکردند که دارای شاخصههایی میباشد. لذا بکاربردن واژهی«سیاسی» بودن اقدام آنها در استفاده از گرایشهای مذهبی جامعه و پایبند نشان دادن خود به آن، دور از ذهن نخواهد بود. گرایش صفویان به تشیع تا پیش از تشکیل این دولت و اعلام رسمی مذهب تشیع به عنوان ایدئولوژی جدید حاکمیت، صرفنظر از نزدیکی آموزههای شافعی که آنها بدان معتقد بودند، متاثر از شرایط جامعه و رواج همان نوع از اسلام پیش گفته بود. نکتهی مهم در این جریان این است که حرکت سیاسی تشیع روز به روز گسترش مییافت و شیوخ طریقت اردبیل نیز بخشی از این حرکت را تشکیل میدادند. لذا گرایش آنها به تشیع، دقیقا تابعی از جریانهای سیاسی - مذهبی ایران آن زمان محسوب میشد. اما با ورود اسماعیل به تبریز در 907 ه.ق و آغاز حکومت صفویان، این موضوع صورت دیگری به خود گرفت که تاحدودی با مسائل پیش از آن، تفاوت داشت.
تشکیل دولت صفویه از نتایج نفوذ معنوی شیخ صفیالدین اردبیلی و فرزندان او در میان ایلات قزلباش بود. این نفوذ معنوی، آنها را به صورت رهبران مذهبیای درآورد که از قدرت سیاسی و نظامی ایل نیز بهره میبردند. 16
طرح شعارهای مذهبی شیعه از سوی اسماعیل و الزام به پذیرش آن برای جامعه صرفنظر از مسائلی که در روابط صفویان با عثمانیها و ازبکان بوجود آورد، شرایط داخلی و منطقهای را نیز شدیدا تحث تاثیر خود قرار داد. پذیرش مذهب رسمی جدید در ایران با وجود گزارش مورخین از صدور فرمانهای شدید در برخورد سخت با مخالفین و انتشار این مذهب با استفاده از گروهی که وظیفه گردنزدنها را داشتند و با عنوان تبرائیان از آنها یاد میشود،17 در مقایسه با برخورد دولتمردان عثمانی با مخالفین مذهبی خود، موضوع سخت و پیچیده اجتماعی نبود. فراهم بودن شرایط مذهبی جامعه برای پذیرش مذهب جدید و رشد گرایشهای شیعی در آن دوره، تدریجی بودن پذیرش آیین تشیع در ایران صفوی و فشار مضاعفی که از سوی دولتهای سنی مذهب شرق وغرب ایران بر این دولت وارد میشد، از دلایل اصلی این تفاوت است. بر این اساس، تشیع رسمی شده در آغاز دولت صفوی نیز همچون گرایش مذهبی پیش گفتهی آنها؛ از نوع سیاسی بود. لذا پذیرش حاکمیت اسماعیل در هر منطقه و ناحیه را میتوان به نوعی، تایید پذیرش مذهب او هم دانست. علاوه بر این، فاصله زیادی بین تشیع اعتقادی و فقاهتی با تشیع سیاسی در آن مقطع میتوانست وجود داشته باشد. در توجیه این اقدام اسماعیل، آن را به حساب بکارگیری یک ایدئولوژی مذهبی پویا توسط دولت جدید برای غلبه بر مشکلات اولیه و نیز ایجاد تمایز آشکار بین خود و دولت عثمانی سنی مذهب گذاشتهاند.18 اما علاوه بر این و حتی مقدمتر اینکه تصمیم اسماعیل متاثر از شرایط داخلی و گرایش از پیش موجود در جامعه نسبت به مذهب تشیع بود. اسماعیل با این کار خود، سه قرن تلاشهای صورتپذیرفته برای اشاعه آموزههای مذهب تشیع را از قوه به فعل درآورد و با حمایت از این جریان، مذهب تشیع را یکی از مولفههای حاکمیت خود قرار داد. قضاوت پیرامون اینکه در این مورد او به تاریخ سیاسی دینی ایران دوران باستان و به ویژه دوره ساسانیان نظر داشته، به دلیل فقدان اطلاعات و سکوت منابع ممکن نیست، اما آنچه درادامه حیات صفویان دیده میشود، نشان از سیاست دینی آنها داشت. لذا منطقی است اگر گفته شود که اعلام رسمی مذهب تشیع در آغاز دولت صفوی، به این دولت، هویّت ارضی و سیاسی داد19 اما در ادامه و تا پایان دولت صفوی، مذهب رسمی این دولت، نقش اصلی را در تکوین هویت ملی ایرانیان داشته است. به عبارت دیگر، مذهب تشیع در این دوره توانست با شکستن و پشت سر گذاشتن عوامل هویت قومی و سیاسی، در نقش عامل هویتساز ملی ایرانیان ظاهر شود و همین امر، موجبات استمرار آن را به عنوان مذهب رسمی دولتهای بعدی نیز فراهم نمود.20
در بررسی تاریخ مذهبی ایران عصر صفوی و گرایش صفویان به تشیع اصیل دوازده امامی و به ویژه تشیع اعتقادی و فقاهتی، یکسانبینی مسیر گرایش و عوامل موثر بر آن در روزگار قبل از تشکیل این دولت و در روزگار دولت صفویان، نادرست است. اصولا عوامل موثر در گرایش به تشیع قبل از تشکیل دولت صفوی مسئلهای عموما داخلی و متاثر از شرایط حاکم بر مسائل داخلی بود در حالی که در گرایش به شیعه اعتقادی و فقاهتی، علاوه بر گذشت زمان و زمینههای داخلی، مسائل خارجی و سیاسی نیز موثر بوده است. این تفکیک حتی با وجود گزارشهایی مبنی بر رواج بسیار زیاد تشیع در بین تمام اقوام ترک زبان آسیای صغیر قبل از تشکیل دولت صفویه است.21 بدیهیترین استدلال علاوه بر مسائل خارجی ناشی از هم مرزی دولت صفوی با دو قطب مستحکم جهان سنت در شرق و غرب خود به موضوع مهاجرت علمای شیعی به منظور بهرهمندی از شرایط امنیتی موجود در قلمرو صفویه و استفاده از آن برای ترویج عقاید خود و نهادینهکردن تشیع در ایران باز میگردد. اگر روزگاری نهضت صوفیانهی صفویان تنها سایهای از گرایشهای شیعی برخود داشت، در شرایط جدید تمام همّ و تلاش دولت صفوی، مصروف به قوام و دوام مذهب تشیع شد. اگر رمز پایداری و زندهماندن نهضت صفویان بعد از مرگ جنید و حیدر در تزاید قدرت طریقت صوفیگری دیده میشد،22 در روزگار بعد، این قدرت نیروی مذهبی بود که در دستگاه اداری دولت صفوی نفوذ بیشتری پیدا کرد تا جایی که شاه تهماسب ضمن اظهار اطاعت از محقق کرکی، در مورد او متعقد بود که «او نائب حضرت ولی عصر (عج) بوده و سلطنت حقهی حق او میباشد».23 این جایگاه مستحکم کرکی تا جایی پیش رفت که حتی پس از مرگش نیز موجب شد تا در نزد شاه صفوی از جایگاه اجتهادی بالاتر برخوردار باشد و مجتهد جبل عاملی را ترجیح دهد،24 بر خلاف آنکه علمای شیعی دیگری نیز همچون قطیفی از سایر بلاد هم حضور داشتند. اعلام عنوان «مجتهد الزمانی» برای شیخ عبدالعالی بن علی کرکی از سوی شاه اسماعیل دوم و بیان این مطلب که این عالم شیعی، صاحب برحق امر سلطنت است25را باید نقطهی عطفی در حرکت جامعه و دولت صفوی به سوی آموزههای شیعه دوازده امامی دانست، امری که در روزگار شاهان بعدی صفوی سرعت بیشتری به خود گرفت. ناگفته نماند که از زمان شاه عباس اول به بعد، اندک اندک زمینههای غلبه تشیع فقاهتی بر تشیع سیاسی فراهم شد و البته در روزگار جانشینان او، قدرتمندی جایگاه و موقعیت علما و مسائل داخلی، تاثیر مهمتری در این مسئله داشت تا نقش مسائل خارجی. سیاست مذهبی شاه عباس اول که حالت متعادلتری نسبت به پیشنیان خود داشت و تعصّب کمتری در این حوزه نشان میداد، ضمن آنکه علاقه کافی نیز به ترویج و تقویت مذهب تشیع داشت، از عوامل مهم و موثر این موضوع بود.26 همچنین وجود علما و فقها و فلاسفهی بزرگ جهان تشیع در این مقطع نیز بر تحکیم و قوت جریان رو به رشد حرکت به سمت تشیع فقاهتی موثر بود. شیخ بهایی، میرداماد، ملاعبدالله شوشتری اصفهانی، ملامحمد تقی مجلسی و فرزندش ملامحمدباقر، ملامحسنفیضکاشانی و دهها عالم و متفکر شیعی این دوره توانستند حرکتی را که محقق کرکی، غیاث الدین منصور دشتکی، شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی و دیگرانی از علمای بزرگ شیعه در اولین سده عمر سیاسی صفویان بنیان گذاشته و تبیین نموده بودند، با قوّت و استحکام ادامه دهند. این عده در این راه اگرچه متهم به همراهی و همکاری با حکام جائر و فاسق نیز شدند، اما نباید فراموش کرد که این امر تنها به منظور تکمیل و پیمودن راه نیم رفته بود و برای تحکیم هرچه بیشتر قدرت تنها مرکزیت شیعی در آن هنگام بود. در اصل، ضرورت دفاع از مذهب حق و مصلحتی بزرگتر، آنان را موقتا به چنین موضعی کشانیده بود و در غیر این صورت، اصول سیاسی ایدئولوژی شیعی به گونهای نیست که مشروعیت حاکم و نظام حاکمی را که قدرت را از راههای نامشروع به دست آورده و به شیوههای مغایر با ضوابط شرعی عمل میکند، بپذیرد.27 بنابر همین ضرورت مقطعی است که سازگاری نهاد مذهب با نهاد حکومت و سلطنت صفوی در طول دوره حکومت آنها همواره بر یک مسیر ثابت نبود و در برخی مواقع حتی با مخالفت آشکار و نهانی از سوی علمای طراز اول شیعه و گاه بدبینی دستگاه حاکمیت نسبت به نهاد دینی و روحانیت روبرو هستیم.28
با توجه به مسائل پیش گفته، گرایش شیوخ و طرفداران طریقت صفوی به آموزههای شیعی، اولا یک حرکت تدریجی و آرام آرام بود که تحت شرایط خاص جامعهی ایران در قرون منتهی به اقدام اسماعیل در 907 ه.ق و اعلام رسمی مذهب تشیع شکل گرفته بود. بر این اساس، یک منطق علمی و درست در تبیین چرایی اعلام رسمیت مذهب تشیع ازسوی او؛ به سراغ خواب و رویاها نمیرود و هیچگاه پای استدلال خود را چوبین بر نمیگزیند. شناخت دقیق شرایط زمانه، آن هم به واسطه حضور در صحنههای مختلف و نیز به دلیل وجود مشاورین و مربیان که اهل اختصاص نامیده شدهاند29 و تجزیه و تحلیل این اوضاع، موجب شد تا او با این کار خود، ایدئولوژی نوین و پر انرژی را برای تثبیت حاکمیت خود بکار ببرد. از سوی دیگر، آنچه اتفاق افتاد، یک حرکت دور از ذهنی نبود، حرکتی با زمینههای طولانی و قابل پیشبینی؛ لذا گفته شده که صفویه و آنچه انجام دادند، خود معلول بودند، معلول نهضت تشیع ایرانیان و نه اینکه تشیع ایرانی معلول نهضت صفویه باشد.30 ثانیا این اقدام آنها یعنی رسمیت مذهب تشیع، پایان راه نبود، ابتدای مسیر محسوب میشد. مسیری که به رغم طولانی و پر مخاطره بودنش، مقصد روشنی را پیش روی خود داشت. این مسیر، پس از فراز و فرود فراوان به منزلی رسید که به رغم تمام گرفتاریها و مشکلاتش، نوید ساختار جدید مذهبی و هویّتی را برای ایران و ایرانی داشت. رسیدن به این نقطه موفقیت و اعتبار با حمایت دولتمردان صفوی و البته با تلاش و همت حکما و دانشمندان شیعی مذهب بود که در این دوران، خوش درخشیدند. در واقع شاهان صفوی در این زمینه، خود فاقد نظر و دیدگاه و اندیشه بودند. آنها با آماده کردن شرایط و دفاع از مذهب تشیع، بستر مناسبی را فراهم کردند که موجب رشد دوباره و اوجگیری اندیشههای تمدنساز شیعی، به مدد علما و حکمای این دوره شد. این عده در اصل همان نقش اهل اختصاصی را داشتند که اسماعیل را مطرح و بر کرسی پادشاهی نشانده بودند، با این تفاوت که در دوران بعد، این گروه در جهت تحکیم مبانی تشیع فقاهتی و تجلی آن در تمام امور اجتماع تلاش نمودند. حاصل این مجاهدتها بود که صفویه را در تاریخ تشیع، پر اهمیت نمود.
این ساختار جدید اگرچه در ابتدا با انگیزههای سیاسی شکل گرفت، اما در ادامه، مسیر اعتقادی را برگزید، لذا پایداری مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور حتی با فرو پاشیدن دولت صفوی از بین نرفت و به عنوان ایدئولوژی حاکمیت در سلسلههای بعد از صفویه وجود داشت. با این وجود و فراتر از این دو نتیجه ارزشمند، اهمیت و نقش دولت صفوی در تاریخ تشیع از چنان شرایطی برخوردار است که بررسی تاریخ ایران و تاریخ تشیع بدون پرداختن به آنها کاری ناقص خواهد بود.
اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع
مذهب تشیع به عنوان ایدئولوژی حاکم در جهان اسلام از اوایل تشکیل دولت اسلامی و بعد از رحلت پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) جز در مقاطع کوتاهی و آن هم کم اثر، هیچگاه نتوانسته بود به جایگاه خود دست یابد. این تاکید، نفی گسترش گرایش به تشیع را در طول دوران حاکمیت ایدئولوژی منشعب از تسنن نمینماید. با این وجود، دولت صفویه برای اولین بار موفق شد تا این جایگاه را برای مذهب تشیع بازیابی نماید. بر این اساس، پرداختن به موضوع اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع، موضوعی کلیدی و اساسی میباشد. رهبر انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانیهای خود در تبیین این اهمیت می فرمایند:«اینجانب برخلاف کسانی که صفویه را در چشمها ضد ارزش کردند، تاکید میکنم که صفویه بزرگترین حق را به دانش فقاهت و کلام شیعی دارند، زیرا آنها بودند که راه را باز کردند و علمای شیعه را در این سطح پرورش دادند».31 همچنین ایران به عنوان تنها جغرافیای سیاسی دارای فرهنگ غالب تشیع در جهان امروز، پایههایش بر همان اصول و شرایطی که از زمان صفویه بنیان گذاشته شده، قرار دارد.32 بر همین اساس، نگاه به دولت صفویه را نباید همچون نگاه به یکی از سلسلههای پادشاهی پیش از آن در ایران محدود کرد. در بعد سیاسی، ثبات و دوام و قوام استقلال سیاسی ایران در چهار قرن گذشته، وامدار دولت صفویه است. تثبیت مرزهای سیاسی، ارائهی هویت سیاسی مستقل، تامین امنیت و ثبات معین ارضی، دفاع از کشور در برابر دشمنان خارج و به ویژه رهانیدن ایران از دست همسایگان طمعکار و دهها کارکرد مهم سیاسی دیگر، تصویری از اهمیت این دولت را در تاریخ سیاسی ایران به نمایش می گذارد؛ لذا در مورد این دسته از دلایل اهمیت دولت صفوی گفته شده «اهمیت این سلسله به تاریخ ملی ایران محدود نمیشود، بلکه صفویان بودند که ایران را مجددا به صحنهی تاریخ جهانی آورد.»33 با وجود تمام اهمیت و اعتباری که این دسته از کارکردهای دولت صفوی در تاریخ بلندمدت ایران زمین دارد، ولی در اینجا تنها به اهمیت و نقش کارکرد دولت صفوی در تاریخ تشیع پرداخته میشود.
1- اختصاص یک جغرافیای سیاسی مشخص برای مذهب تشیع
جغرافیا به عنوان بستر حوادث تاریخی نقش مهمی در پیدایش و تحول تاریخ برعهده دارد. رسمیت مذهب تشیع در دورهی صفویه و در آغاز توسط شاه اسماعیل اول، مذهب تشیع را دارای جغرافیایی نمود که به پشتوانهی قدرت سیاسی حاکم بر این جغرافیا، توانست در میان دیگر مذاهب اسلامی برای خود، موقعیت مهمی بدست آورد. اگرچه پیش از این و در زمان خاندانهای حکومتگر دیگری در ایران و خارج از آن، مذهب تشیع به عنوان گرایش مذهبی آنها دیده میشود، اما هیچکدام از آنها نتوانستند یک جغرافیای ثابت و مستحکم و جاودانهای را برای این مذهب فراهم نمایند. همچنین در نمونههای پیشین، مذهب تشیع امامیه، جایگاه سیاسی مستحکمی نداشت، لذا سایر گرایشهای مذهبی تشیع را در برمیگرفت. این جغرافیای جدید که به تدریج و در طول سالیان متمادی و به انواع روشها و منشها برای مذهب تشیع فراهم شد، به رغم آنکه در میانه دو سنگ آسیاب تسنن یعنی جغرافیای سیاسی عثمانی و ازبکان قرار داشت، به دلیل موجودیت مستقلی که پیدا نموده بود، توانست در برابر تمام ناملایمات ناشی از این همجواری مقاومت نماید و به عنوان پایگاهی مستحکم برای مذهب تشیع تا زمان حاضر باقی بماند.
2- مکانیابی مذهب تشیع در پیدایش و تکوین هویت جدید ایران
هویت به عنوان یک مفهوم نسبی، مرز ما و دیگران را تشکیل میدهد.34 این مفهوم نسبی به عوامل متعددی وابسته است که در شکلگیریاش دارای نقش هستند. بیگمان، دین و گرایشهای معنوی، یکی از شاخصههای اصلی در معرفی هویت است. در تاریخ ایران، سلسلههای متعددی را میتوان برشمرد که از شاخصههای دینی ویژهای برخوردار بودهاند که به استناد به آن، هویت جامعه را تعیین نمودهاند. از این میان، اکثریت قریب به اتفاق آنها نتوانستند پایدار باقی بمانند. اما اعلام رسمیت مذهب تشیع توسط شاه اسماعیل ضمن توجه دوباره به عنصر دین و مذهب به عنوان رکن هویت بخش جامعه و بازگرداندن مذهب به ارکان هویت بخش و اختصاص مکانی برای آن در میان عوامل موثر، هویت جدیدی را برای جامعه ایران تعریف نمود که شاخص آن، همین نوع مذهب بود. این اقدام به هر دلیلی که بوده باشد، مذهب تشیع را در جایگاه ایجادی برای هویت قرار داد و لذا به همین دلیل گفته شده اسماعیل اول در کنار به اطاعت در آوردن مناطق و ایالات داخلی، در سایهی سعی و تلاش و تهدید و تشویق، مذهب تشیع را هم به همراه خود از یک نیروی اجتماعی به یک نهاد مستقر هویت بخش تبدیل نمود.35 هویت جدید ایرانیان به گونهای بود که حتی در نامیدن آنها نیز از اصطلاح تشیع استفاده شد و از عنوان «مسلمان شیعه ایرانی فارسی زبان»برای معرفی آنان استفاده میشود.36 این اقدام صفویان همان ویژگی پیش گفته است که براساس آن، هویّت سیاسی و فرهنگی امروز ایران نیز در قالب آن تعریف میشود.
3- توجه به علم و دانشهای شیعی
دورهی صفویه به عنوان آخرین دورهی شکوفایی تمدن اسلامی در ایران شناخته میشود. یک نکتهی مهم در این دوره که کلید فهم مدنیت ایرانی محسوب میشود این است که کارکرد مذهب تشیع به عنوان گرایش مذهبی حاکم بر این مرحله، چه عملکردی داشته است؟ به عبارت دیگر، تمدن اسلامی در قرون چهارم و پنجم و در اوج اعتلای خود به میزبانی و رهبری گرایش مذهبی تسنن و تشیع خوش درخشید اما در این مرحله، مذهب تشیع و آموزههای آن را در برگ برگ اوراق زرین تمدن اسلامی میتوان دید. اهمیت این بعد از نقش صفویه در تاریخ تشیع از زاویه دیگری نیز قابل بررسی است. رسمیت مذهب تشیع در این دوره و توجهی که به علوم و دانشها شد، نشان داد که مذهب تشیع با نگاهی سرچشمه گرفته از حکمت متعالیه، در حوزههای مختلف علمی نیز برای پیروان خود، برنامه و دستورالعمل دارد. مذهبی نوگرا و منطبق بر خواستههای روحی است که علائق علمی و ذوق هنری بشریت را نیز در نظر میگیرد. توجه به علوم و فنون مختلف، هنرها و صنایع گوناگون و ادبیات در دوره صفویه، یکی از شاخصهای تمدنی این دوره محسوب میشود. شاهان صفوی به همان میزانی که در ترویج تشیع تلاش میکردند، در ایجاد مدارس و بسترهای مناسب برای آموزش دانشهای مذهبی نیز میکوشیدند.37 این توجه وِیژه موجب رشد و گسترش علوم و دانشها شد تا جایی که در بیشتر این رشتهها با پدیدهای به نام «مکتب»روبرو هستیم. رشد چشمگیر مدارس در داخل شهر اصفهان به عنوان پایتخت دولت شیعی صفوی که شاردن- سیاح فرانسوی- تعداد آنها را در محلات مختلف درون حصار شهر 48 باب مینویسد،38 موجب شد تا مکتب فلسفه اصفهان، مکتب- سبک- ادبی اصفهان و مکتب معماری اصفهان شکل گیرد و در سایر علوم و دانشها نیز ملاکهای شاخصی از آنها در این شهر دیده شود. تجلی شعائر شیعی در منابع و متون ادبی و علمی، شهر اصفهان را به عنوان پایتخت فرهنگ و تمدن شیعی صفوی تبدیل نمود به گونهای که بررسی تاریخ تمدن شیعه بدون در نظر گرفتن صفویه و شهر اصفهان امکان پذیر نخواهد بود.
4- اعتلای هنرهای مبتنی بر آموزههای تشیع
آموزههای متعالی تشیع در حوزه مسائل هنری نیز با تشکیل و تثبیت دولت شیعی صفوی فرصت تجلی و اعتلا یافتند. در واقع، حمایت دولتمردان صفوی از هنرمندان و تشویق آنها موجب شد تا هنر شیعی نیز به دست هنرمندان به سرعت مسیر تعالی و تکامل را پیموده، به عنوان مکتب و سبک خاص، مورد استفاده در دورهها و مکانهای دیگر قرار گیرد. در این رشد، شاخههای مختلف هنری مورد توجه بود. هنر نمایش با استقبالی که از برپایی تعزیه و نمایشهای محلی در سوگواری امام حسین (علیهالسلام) و یاران ایشان در این دوره شد، به درجهای از رشد رسید که حتی به عنوان الگویی مورد استفاده غربیان نیز قرار گرفته است.39 تجلی شعائر شیعی در آثار معماری این دوره پا را از این فراتر گذاشت و عصر طلایی معماری اسلامی با رویکرد شیعی و به وِیژه در تزئینات به نمایش درآمد، اگر چه سازههای آن نیز از این ویژگی که به عنوان سرمشق و الگو مورد استفاده قرار گیرند، برخوردار هستند. اوج این تعالی را در طراحی شهری و معماری شهر اصفهان میتوان دید که به طور حتم، کلکسیون معماری و تزئینات هنری شیعی است. تجلی هنر شیعی را حتی در قالیبافی و نساجی، سفالگری و فلزکاری این دوره میتوان دید. اما در میان، رشد هنر نقاشی و به ویژه خوشنویسی با رویکردی مبتنی برآموزههای شیعی ازجلوههای بیشتری برخوردار است. به ستثنای نقاشیهای کاخها و بناهای سلطنتی که نمایش نامطلوبی از هنر نقاشی غیر دینی و نفسانی و شهوانی و همچنین تاثیر پذیرفته از نقاشی غیر ایرانی- چینی و اروپایی –را عرضه میکند، تمامی آثار دوره صفوی، اوج تجلی هنر نقاشی و خوشنویسی شیعی را نشان میدهند. عالیترین نمونههای خوشنویسی در کتیبههای مساجد و منارهها و آثار با محتوایی مبتنی بر عقاید شیعه و به زیباترین نمایش ممکن همراه با طرح و نقشهای برگرفته از حکمت متعالیه هنر شیعی در آثار این دوره، نشانگر این واقعیت مهم هستند که هنرهای مبتنی بر انگارههای شیعی نیز پس از دوران طولانی صبر و انتظار، تنها از دورهی صفویه توانستند جایگاه خود را در تمدن اسلامی بازیابند و برای سایر مسلمانان و دیگر جوامع بشری به عنوان الگو مورد استفاده قرار گیرند.
5- حمایت از علمای شیعه و فراهم کردن زمینه رشد دانشهای شیعی
تاریخ تشیع سرشار از مجاهدتها و تلاشهای علمی و فرهنگی عالمان و فرهیختگان بزرگواری است که عمر خود را صرف اعتلای فرهنگی تشیع نمودهاند. دولت صفویه با اعلام رسمیت مذهب تشیع و پایبندی به این مذهب، پشتوانه محکمی برای این دسته از دانشمندان فراهم کرد. دعوت از علمای شیعه سایر مناطق جهان اسلام و استقبال از آنها و توجه و حمایت وِیژه از این عده در کنار حمایت از علمای ایرانی و واگذاری برخی مشاغل و امور مهم، علمای شیعه را به محور و ستون حرکت فرهنگی شیعی دوره صفویه تبدیل نمود. نهضت فرهنگی شیعی دوره صفویه به واسطه وجود این بزرگان جهان تشیع که به طور جدی مورد حمایت و توجه دولت صفوی بودند، ممکن شد. ناگفته نماند که همراهی علما با دولت صفوی، یک نیاز ضروری برای دفاع از تشیع بود، لذا این عده با حضور در حیطه قدرت قزلباشها، از راه گسترش اندیشههای شیعی و عمق بخشیدن به آن، نقش اساسی را در کنترل قدرت موجود و پیشگیری از انحرافات بیشتری که خطر آنها وجود داشت، ایفا کردند.40 علاوه بر این، علمای شیعه با در نظر گرفتن وظیفه اصلی خویش، به گونهای حرکت نمودند که نتیجه آن، تبدیل گرایشهای شیعی سیاسی به گرایشهای شیعی اعتقادی و فقاهتی بود. در واقع، مهندسی فرهنگی شیعه که مبین برنامهریزی و مدیریت جامعه بود، به تدریج در اختیار علما قرار گرفت. علاوه بر موارد فوق، دولتمردان صفوی با حمایت از دانشمندان شیعی صاحب تخصص در گرایشهای مختلف علمی و مشاوره با آنان و عمل به رهنمونهای آنان، فرصت و امکانات لازم را برای درخشش آنها در جهان اسلام فراهم نمودند. از این رو بود که افرادی همچون شیخ بهایی، ملاصدرا، میرفندرسکی و علامه مجلسی در صدر متخصصین و صاحبنظران علوم مختلف زمان خود قرار گرفته و خود و آثارشان در جهان علم و دانش شناخته شدهاند. این حکما و دانشمندان که هر کدام چهرهی واقعی حکیم مسلمان و جامع علوم گوناگون بودند، با استفاده از مقامات رسمی که در اختیار گرفتند، طراحی یک برنامه جامع تمدنساز را نمودند که در نتیجه، علوم گوناگون مبتنی بر معارف معنوی تشیع گسترش یافت، آنگونه که مدنیت صفوی با راهبرد مهندسی فرهنگی شیعی به اوج شکوفایی رسید و بار دیگر تجدید حیات علمی ایران در دوره صفویه به ثبوت رسید و حکما و معماران و مهندسان شهرساز، مدارس و مساجد و پلها و قصرها و محلات و کاروانسراهای گوناگون را که برپا داشتند همه حکایت از آن طرح جامع تمدنساز صفوی بر مبنای مهندسی فرهنگی مبتنی بر عقلانیت شیعی دارد. برای نمونه در این مورد، طراحیهای شهری شیخ بهایی در چشمانداز معنویت اسلامی استوار بود و دروازهای میان جهان محسوس و جهان معقول محسوب میشد. ریاضیات در این معماری به عنوان جوانب وجودی وحدت و تصویری از کثرت به سوی وحدت بود، آن گونه که این مهندسی از معارف باطنی تشیع حکایت دارد و کثرتها، جوانب وجودی وحدت هستند. هنر معماری شیعی صفوی، طرح جهانشناسی قرآن در آیهی نور را بازنمایی میکند، آنگونه که در طرح گنبد صفوی به عنوان نماد کهکشان، دو صفت الهی اول و آخر و اشراق نورالهی نمایش داده میشود که مستلزم آن است که جهان از لحاظ زمانی، متکی بر مبدا الهی دیده شود و خدا، اول است و عالم از او آغاز شده و خدا، آخر است و عالم به او باز میگردد و نور او روشنایی بخش همهی تاریکیهاست و همه چیز از اوست و بازگشت همه به سوی اوست.
6- توجه به آموزهها و شعائر مذهبی تشیع
آموزههای مذهبی و شعائر خاص یک مذهب به عنوان شاخصهای وحدتبخش و البته عنصر تمایز بخش بین گروههای مختلف مذهبی شناخته میشوند. یکی از مهمترین نقشها و اهمیتهای دولت صفوی در تاریخ تشیع این است که آنها پس از اعلام رسمیت این مذهب، تلاش زیادی در احیای آموزهها و شعائر مذهبی شیعه نمودند و حمایت پیوستهای از آنها داشتند. ضمن اعتراف به وجود برخی افراطها و خرافات و رفتارهای ناشایست از سوی بعضی از سلاطین صفوی و کارگزاران آنها به وِیژه در اواخر این دوره و هم زمان با تغییر محتوایی در نوع تشیع حاکم بر جامعه صفوی از سیاسی به فقاهتی و اعتقادی، شاهد رشد بیشتر و توجه دقیقتر آموزهها و شعائر مذهبی شیعه نیز در این دوره هستیم. این رشد و توسعه موجب شد تا متون فقهی و حدیثی متعددی نیز در راستای توجه بیشتر به آموزههای شیعی به رشتهی تحریر درآید که هدفی جز نهادینه کردن آموزههای شیعی نداشتند. این نقش مهم و کلیدی صفویه در بررسی تاریخ تشیع متاسفانه به دلیل همین انحرافها، مورد غفلت واقع شدهاند، در حالی که مباحث بسیار مهم و اساسی همچون وجوب و یا استحباب نماز جمعه و نمونههای دیگر در این دوره، سخت مورد توجه و اظهار نظر علما قرار گرفت. در واقع، دولت صفویه با توجه به این مسائل، نشانههای شاخص در اعمال و رفتار شیعیان را تثبیت و نهادینه کرد که در نقطه اوج این شاخصها، مراسم سوگواری و جشنهای مذهبی قرار داشت. همچنین توجه به سنت وقف با کارکردهای توسعه معارف شیعی و فرهنگ دینی حاکم بر جامعه در این دوره با نقشهای متفاوت صورت پذیرفت که حاصل آن، گرایش به سمت احیا و توسعه موقوفاتی بود که عمدهترین محل تامین مخارج ضروری برای توسعه مدارس دینی و معارف شیعی محسوب می شدند.
7- قرار دادن مذهب تشیع به عنوان رکن اساسی در نظامسیاسی و قضایی
یکی از مشکلات مذهب تشیع تا پیش از رسمیت آن در دوره صفویه این بود که هیچگاه - و حتی در دورههایی که مورد توجه و پذیرش حکومتها بود- به عنوان ملاک و معیاری برای نظامهای سیاسی و قضایی پذیرفته نشده بود. حتی با فرض رایج بودن قواعد و قوانین شیعی در برخی حکومتهای محلی و سلسلههای حکومتی پیش از صفویه، هیچگاه آنها نتوانستند از آموزههای مذهب تشیع در تثبیت حاکمیت خود و مشروعیتپذیری خویش و نیز اعمال قوانین قضایی استفاده نمایند. این مسئله حتی در دوران پس از سقوط بغداد و خلافت عباسی و رواج اسلام مردمی پیش گفته نیز ممکن نشد. دولت صفویه را از این نظر باید پیشرو دانست.آنها با استفاده از آموزههای شیعی، اولا در راه تثبیت حاکمیت خود و مشروع جلوه دادن خود برای حکومت استفاده کردند و ثانیا با در اختیار قرار دادن مقام قضاوت در دست مقام صدر که متولی آن از بین روحانیون دینی انتخاب میشد به همراه برخی دیگر از مشاغل و مناصب که در اختیار علمای دین بود، مذهب تشیع را از حالت یک مذهب ساده و صرفا در بعد عبادی، خارج و آن را به عنوان مذهبی پویا و فعال و صاحب نقش و اثر در زندگی سیاسی –اجتماعی جامعه عرضه نمودند. در این زمینه نیز با اذعان به برخی انحرافات و سودجوییهای صورت گرفته از مذهب تشیع برای منافع شخصی سلاطین و یا رفتارها و فرامین خلاف دستورات شرعی، برکشیدن مذهب تشیع را تا حد ملاکی برای پذیرش یا رد سلطان به عنوان تاثیر و اهمیت وِیژه صفویان در تاریخ تشیع میشناسیم. آنها با انتساب خود به اهل بیت (علیهم السلام) و ادعای نیابت امام زمان(عج)تلاش نمودند تا از نوعی مشروعیت دینی استفاده و خود را شایستهترین افراد برای حکومت معرفی نمایند. از سوی دیگر، رسیدگی به جرائم و صدور حکم بر مبنای آموزههای شیعی، مسئولیتی بود که در این دوره برعهدهی گروههای مذهبی و علما بود. این دو موضوع به عنوان رویکردی جدید و با ثبات در تاریخ تشیع در ایران، یادگار دورهی صفویه است.
علاوه بر موارد فوق، ایجاد امنیت و تمرکزگرایی و استفاده از آن برای انتشار مذهب تشیع درکل کشور، توجه به اماکن مذهبی شیعه به ویژه حرم امام رضا(علیه السلام)و عتبات عالیات، ساختوساز و گسترش اماکن دینی و مزین نمودن آنها به نمادها و شعائر شیعی و ...، نمونههای دیگری از اقدامات صفویان است که در بررسی اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع میتوان به آنها نیز توجه نمود. این اقدامات صفویان خواه مبتنی بر نیازهای سیاسی باشد و یا نشانگر اعتقاد راسخ آنها به تشیع فرصتهای جدیدی را برای مذهب تشیع فراهم کرد که پرداختن به آنها در تاریخ تشیع ضرورت دارد.
جمعبندی
بررسی اهمیت و جایگاه دولت صفوی در تاریخ تشیع نشان میدهد که گرایش صفویان به تشیع و سپس اعلام رسمیت آن به عنوان مذهب حاکمیت و حاکم بر ایران، از انگیزههای سیاسی، آغاز و به بسترهای اعتقادی کشیده شد. این فرآیند، ناشی از حمایت دستگاه سیاسی دولت صفویه و مهمتر از آن، نفوذ گسترده علما و حکمای شیعه در مقامات اداری و دینی و در سمت مشاورت به عنوان اهل اختصاص بود. این عده توانستند با طراحی نقشه راه تمدنسازی بر مبنای مهندسی فرهنگی معارف عقلانی تشیع، یک مدنیت علوی را برپا دارند. این بررسی نشان میدهد در دورهی صفویه، تشیع توانست هم در زمینه سیاسی و هم در زمینههای علمی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی، از جایگاه مهم و تثبیت شده و موثری برخوردار شود. به عبارت دیگر، تشیع از یک مجموعه آموزههای عبادی و فقهی و البته در انزوا، خارج و به عنوان ایدئولوژی حاکم بر جامعه، پذیرفته شد و باقی ماند. بر این اساس، بررسی تاریخ تشیع بدون طرح و بررسی و عملکرد صفویان در حوزه مسائل مربوط به تشیع، بیگمان یک بررسی ناتمام و ناقصی خواهد بود.
پینوشت:
* دانشیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان.
** استادیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان .
1. اصغر منتظر القائم، تاریخ امامت، قم، نشر معارف، 1384،ص 157.
2. حسن بن محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، تصحیح سید جمال الدین طهرانی، تهران، توس، 1361، صفحات 260 و 263 و 278 و 290.
3. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به یاقوت حموی، معجم البلدان، الجزء الرابع، بیروت، دارصادر، بیتا، ص296. نیز زکریا قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه محمد مراد بن عبدالرحمان، تصحیح سید محمد شاه مرادی، تهران، دانشگاه تهران، 1371، صفحات 65 و 197. نیز حمدالله مستوفی، نزهه القلوب، تهران، دنیای کتاب، 1362، صفحات 63 و 68.
4. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، بی جا، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1369، ص12.
5. عزالدین ابوالحسن علی بن اثیر، الکامل فی التاریخ، الجزء الثامن، بیروت، دار صادر، 1385ق، صفحات 549 و 581.
6. جعفریان، همان، صفحات347 تا 394.
7. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، جلد دوم، قم، انصاریان، 1375، ص 725.
8. میشل مزاوی، پیدایش دولت صفوی، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر گستره، چاپ دوم ، 1368، ص 2 مقدمه مترجم.
9. همان، ص141.
10. برای نمونه و اطلاع بیشتر نگاه کنید به : سید محسن الامین، اعیان الشیعه، الجزء السابع، بیروت، مطبعه الانصاف، 1960م، صص 72-270.
11. مصطفی کامل الشیبی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ترجمه علی رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم، 1374، ص160.
12. نگاه کنید به: حسین میر جعفری، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، اصفهان ، دانشگاه اصفهان، 1375، ص68.
13. الشیبی، همان، صفحات 165- 159.
14. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به: عبدالحسین نوائی، شاه تهماسب صفوی (مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی)، تهران، ارغوان، 1368، ص32.
15. نگاه کنید به: ابن بزّار توکلی، صفوه الصفا، مصحح غلامرضا طباطبایی مجد، بیجا، زریاب ، چاپ دوم، 1376، فصل اول و دوم مقدمه.
16. حمید پارسانیا، حدیث پیمانه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376، ص86.
17. حسن بیک روملو، احسن التواریخ، تصحیح عبدالحسین نوائی، تهران، بابک، 1357، صص 87-86.
18. راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چاپ پنجم، 1376، صص 29-28.
19. همان، ص29.
20. حسین گودرزی، تکوین جامعهشناختی هویت ملی در ایران با تاکید بر دوره صفویه، تهران، تمدن ایرانی، 1387، فصل پنجم.
21. نگاه کنید به: منوچهر پارسا دوست، شاه اسماعیل اول پادشاهی با اثرهای دیر پای در ایران و ایرانی، تهران، انتشار، چاپ سوم، 1387، ص133.
22. مزاوی، همان، ص 161.
23. محمد علی مدرس تبریزی، ریحانه الادب در شرح احوال و آثار علما ، جلد چهارم، تهران، خیام، چاپ چهارم، 1374، ص 245.
24. عبدالله افندی الاصبهانی، ریاض العلما و حیاض الفضلاء، الجزء الثالث، قم، مطبعه الخیام، 1401ق، ص 90.
25 . محمود بن هدایت الله افوشتهای نطنزی، نقاوه الآثار فی ذکر الاخیار، به اهتمام احسان اشراقی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1373، ص41.
26.مریم میر احمدی، دین و دولت در عصر صفوی، تهران ، امیرکبیر، چاپ دوم، 1369، ص 56.
27. محمد مسجد جامعی، زمینههای تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، تهران، الهدی، 1369، ص 278.
28. گودرزی، همان، ص245.
29. سیوری، همان، ص 21.
30. علی شریعتی، بازشناسی هویت ایرانی- اسلامی، تهران، خوارزمی، چاپ پنجم، 1376، ص 73
31. روزنامه همشهری، شماره 998، پنجشنبه 31/3/1375.
32. انگلبرت کمپفر، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، 1363، ص 13 مقدمه.
33. هانس روبرت رویمر، ایران در راه عصر جدید (تاریخ ایران از 1350 تا 1750)، ترجمه آذر آهنچی، تهران، دانشگاه تهران،1380، ص252.
34. گودرزی، همان، ص 21.
35. همان، ص 244.
36. رسول جعفریان، صفویه د ر عرصهی دین فرهنگ و سیاست، جلد اول، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379،ص14.
37. علی اکبر ولایتی، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، جلد سوم، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه، چاپ چهارم، 1384، ص 344.
38. ژان شاردن، سفرنامه شاردن، جلد چهارم، ترجمه اقبال یغمایی ، تهران، توس، 1374، ص 1584.
39. عباس شادروان، تاریخ تئاتر به روایت ویل دورانت، تهران، علمی و فرهنگی، 1377، ص466.
40. پارسانیا، همان، ص88.
فهرست منابع:
1. ابن اثیرّ عزالدین ابوالحسن علی، الکامل فی التاریخ، الجزء الثامن، بیروت، دار صادر، 1385ق.
2 . افندی الاصبهانی،عبدالله، ریاض العلما و حیاض الفضلاء، الجزء الثالث، قم، مطبعه الخیام، 1401ق.
3.افوشتهای نطنزی، محمودابن هدایت الله، نقاوه الاثارفی ذکرالاخیار، به اهتمام احسان اشراقی،تهران،علمی وفرهنگی،چاپ دوم،.1373
4. الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ترجمه علی رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم ، 1374.
5. الامین، سید محسن، اعیان الشیعه، الجزء السابع، بیروت، مطبعه الانصاف، 1960م.
6. پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول پادشاهی با اثرهای دیر پای در ایران و ایرانی، تهران، انتشار، چاپ سوم، 1387.
7. پارسانیا، مید، حدیث پیمانه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376.
8. توکلی، ابن بزّار، صفوه الصفا، مصحح غلامرضا طباطبایی مجد، بیجا، زریاب، چاپ دوم، 1376
9. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، بیجا، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1369
10. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، جلد دوم، قم، انصاریان، 1375.
11. جعفریان، رسول، صفویه درعرصه دین فرهنگ و سیاست، جلد اول، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379.
12. روزنامه همشهری، شماره 998، پنجشنبه 31/3/1375.
13. روملو، حسن بیک، احسن التواریخ، تصحیح عبدالحسین نوائی، تهران، بابک، 1357.
14. رویمر،هانس روبرت، ایران در راه عصر جدید (تاریخ ایران از 1350 تا 1750)، ترجمه آذر آهنچی، تهران، دانشگاه تهران،1380.
15. سیوری، راجر، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چاپ پنجم، 1376.
16. شادروان، عباس،تاریخ تئاتر به روایت ویل دورانت، تهران، علمی و فرهنگی، 1377.
17. شاردن، ژان، سفرنامه شاردن، جلد چهارم، ترجمه اقبال یغمایی، تهران، توس، 1374.
18. شریعتی، علی، بازشناسی هویت ایرانی- اسلامی، تهران، خوارزمی، چاپ پنجم، 1376.
19. قزوینی، زکریا، آثارالبلاد واخبار العباد، ترجمه محمدمرادبن عبدالرحمان، تصحیح سیدمحمدشاه مرادی، تهران، دانشگاه تهران،1371.
20. قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، تصحیح سید جمال الدین طهرانی، تهران، توس، 1361
21. کمپفر، انگلبرت، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، 1363 .
22. گودرزی ، حسین، تکوین جامعهشناختی هویت ملی در ایران با تاکید بردوره صفویه، تهران، تمدن ایرانی، 1387.
23. مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب در شرح احوال و آثار علما، جلد چهارم، تهران، خیام، چاپ چهارم، 1374.
24. مزاوی، میشل، پیدایش دولت صفوی، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر گستره، چاپ دوم، 1368.
25. مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، تهران، دنیای کتاب،1362.
26. مسجد جامعی، محمد، زمینههای تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، تهران، الهدی، 1369.
27. منتظر القائم، اصغر، تاریخ امامت، قم، نشر معارف، 1384.
28. میر احمدی، مریم، دین و دولت در عصر صفوی، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، 1369.
29. میر جعفری، حسین، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان وترکمانان، اصفهان، دانشگاه اصفهان،1375.
30. نوائی، عبدالحسین، شاه تهماسب صفوی(مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی)، تهران، ارغوان، 1368، ص32.
31. ولایتی، علی اکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، جلد سوم،تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه، چاپ چهارم،1384.
32. یاقوت حموی، معجم البلدان، الجزءالرابع، بیروت، دارصادر، بی تا.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.