سبک زندگی کنونی را کثیری میپسندند و مطلوب میدانند و قلیلی از تعارض بنیادین آن با دین رنج میبرند. دستهی نخست اقتضائات جدید را مطلوب و رو به پیشرفت میدانند و گروه دوم عموما نظر مساعدی نسبت به آن ندارند.
در جامعه نیز ملاحظه میکنیم که سبک زندگی متدینین از افراد بیتعهد نسبت به احکام و اخلاق اسلامی متفاوت است. در مصاحبهای که با دکتر سید امامی در شمارهی نخست از دور جدید سوره چاپ شد، ایشان به مذهب به عنوان عاملی مهم بر نوع سبک زندگی در ایران و آمریکا اشاره داشتند. و نمونههایی همچون تفاوت در نوع پوشش و تفاوت در تفریحات و... را برشمردند. اما آیا این تفاوت واقعی است؟
سوال اندکی بیوجه است؛ چرا که این تفاوت واقعا هست. اما سخن در نفی این تفاوتها نیست؛ بلکه سخن در این است که این تفاوتها تفاوت در چه چیزی است؟ به نظر، این تفاوتها تفاوت در اصل سبک زندگی نباشد. همه به یک سو می روند، همانطور که انا لله و انا الیه راجعون برای همه هست با این تفاوت که برخی طوعا و برخی کرها به سمت آن میروند، برخی نهایتا در این مقصد عذاب میشوند و برخی نهایتا در این مقصد در نعمتند. حزبالهیها هم، همان سبک زندگی رایج را نهایتا میپذیرند، اما با بعضی اصلاحات ذهنی، توجیحات انتزاعی، تأخیر زمانی مضحک و نیز با اکراهی آزاردهنده برای خود و دیگران.
زمانی گمان میکردیم تمدنها اقتضای یک فرهنگ خاص را دارند. اما اکنون مییابیم که چنین نیست. آنچه هست اقتضا نیست؛ بلکه نوعی اجبار است؛ نفی اختیارِ تکوینی نیست. همواره میتوان خلاف جریان شنا کرد، اما رفتهرفته معادلات تمدنی به اندازهای هزینهی خلاف جهت حرکت کردن را بالا میبرد که تقریبا هرکسی با هر سطحی از مقاومت را خرد خواهد کرد. کسانی ممکن است یافت شوند که بر اساس احکام الهی و با قدرت ایمان مقاومت کنند اما آنان نیز سرانجام با حکم اضطرار و نجات از مفسدههایی که بزرگتر از اصل هستند تسلیم خواهند شد. و از اختیار تنها بعد تکوینی مختار بودن انسان باقی میماند. شرایطی را تصور کنید که فقه مملو از احکام ثانوی باشد. آیا جز این است که جامعهی جهانی هر روز جامعهی اسلامی را در اضطرار جدیدی قرار میدهد؟
شما در حال رانندگی ناچارید به عابر بدحجاب نگاه کنید در غیراین صورت باید با او تصادف کنید و جان او را بگیرید. شما در مورد انواع مطالبات افراد پیرامون، بین آزردن شدید اطرافیان، نه یکبار و نه دوبار و نه سه بار، که مکرر در طول یک روز و یا با تن دادن به خواستهی آنان باید پیش بروید. خواسته به خودی خود اگر دینی نیست اما حرام هم نیست، اما لوازم آن چطور؟ شما یا باید جمع کثیری را بیازارید و یا باید جشن عروسی بگیرید. گرفتن جشن عروسی در بهترین شرایط در اختیار شما نخواهد بود. شما نسبت به اینکه افراد با چه ظاهر و کیفیتی در جلسه حاضر میشوند و نیز نسبت به اینکه غذایشان را چطور بخورند که اسراف نشود، اختیاری ندارید. اما میدانید اینکه مراسم شب عروسی چطور باشد در زندگی آینده و بهخصوص در فرزندان شما تأثیر تکوینی دارد؛ خواه شما مقصر باشید و خواه نباشید.
شما به رفت و آمد در همین بازار و معامله در آن و سایر مناسبات آن مجبورید و محال است وارد آن بشوید بدون اینکه حرامی مرتکب شوید. رفتهرفته بین شنیدن و گوش کردن، دیدن و نگاه کردن فرق میگذارید و توجیه میکنید. توجیه هم شاید البته درست باشد. اما در بهترین حالت حکم فقهی ثانوی است. چاره چیست؟ مقاومت رفتهرفته میشکند. مقاومتی در مقابل مصادیق، نه در مقابل اصل. برای همین همیشه مقاومت کنندگان در حال مقاومت هستند اما بینتیجه و البته نه بیهوده.
همه به سمت یک مقصد میروند. برخی تند و سریع و شادمانه و با لذت، برخی آهسته آهسته و با تردید، برخی نیز با اکراه و پشت کرده و کشان کشان، اما مقصد یکی است. زندگیها را ببینید: زندگی متدینین بسیار متفاوت است! پس چرا میگوییم مقصد یکی است؟ مقاطع مختلف را مقایسه کنید؛ سبک زندگی دیروز بیدینان، سبک کنونی متدینین است. فقه فردی هم اندک اندک رخت خواهد بست. حتی حرامهای بیّن و صریح هم خود را تحمیل خواهد کرد. شما مجبورید از بانک وام بگیرید. مجبورید به اینترنت سر بزنید. مجبورید در اینترنت جستجو کنید. مجبورید برای کودکتان بازی کامپپوتری تهیه کنید، امروز مجبور نباشید فردا مجبور خواهید شد. شما میتوانید مانع شوید دخترتان با حجاب در اجتماع ظاهر شود اما به قیمت این احتمال که ممکن است شب دیگر در خانه نبینیدش. بین افسد و فاسد، البته، دین به شما میگوید کدام را انتخاب کنید.
ممکن است گفته شود که این سخن نادرستی است؛ چون شما میتوانید بچهی خود را درست تربیت کنید، در پاسخ باید گفت بله البته میتوانید فرزند خود را درست تربیت کنید به شرط آن که میتوانستید جلوی هرگناهی را در عروسی خود بگیرید. البته میتوانید اگر میتوانستید وام نگیرید، البته میتوانید اگر میتوانستید چشمتان را روزی که شبش نطفهی دخترتان بسته شد بر عابر بدحجابی که در مقابل خودرو شما بود، ببندید. البته میتوانید اگر میتوانستید طهارت نانوا را از حدث اکبر احراز کنید. البته میتوانستید اگر دخترتان به هنگام شیرخوارگی از آلودگیهای صوتی اطراف و اکناف در امان میماند. از صوت ماشین در حال لایی کشیدن یا در حال عبور از کنار خانه.
من زمانی در گوش دادن به برخی موسیقیهای صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز احتیاط میکردم و اکنون کمتر اتفاق میافتد که پنجرههای خانهی استیجاریمان در طول روز چند بار با صدای دوبس دوبس ماشینها نلرزد. البته میتوانم محله و خانه را تغییر دهم اما این خانه بعد از ما بی سکنه نخواهد ماند. و سخن اکنون نه در مورد اشخاص که دربارهی اجتماع است. هیچ یک از اینها اجبار نخواهد آورد، اختیار از انسان سلب نمیشود اما با همان توضیحی که گذشت؛ یعنی شیبی ایجاد میشود که بالا رفتن از آن بسیار دشوار است.
تمدن به سمتی میرود که اگر امروز هم بتوانید فردا نخواهید توانست. سرپیچی از احکام تمدن جدید هر روز هزینهی بالاتری را بر شما تحمیل خواهد کرد. شما هم به همان سمتی میروید که دیگران، اما شما کشانکشان و دیگران برخی خرامان خرامان و برخی دوان دوان. انا لله و انا الیه راجعون، اما برخی طوعا و برخی کرها و بد به حال آنان که پشت کرده و کشان کشان میآیند. شما البته هیچگاه فاقد اختیار نخواهید شد و میتوانید در امان بمانید. اطرافیان شما هم دارای اختیارند اما مشخص نیست که چند نفرشان بتوانند... آنها هم البته میتوانند، اما فرزندان شما و آنها ر ا نمیدانیم...
چقدر ناامیدانه! آری. اما بزرگی میگفت امید واهی همان ناامیدی است. این سرنوشت محتوم ما نیست، اما سرنوشت راهی است که اکنون در پیش گرفتهایم. همهی این تلاشها برای آن است که میتوان و باید راهی دیگر در پیش گرفت، اما نه با غفلت از سرانجام راهی که اکنون در پیش گرفتهایم. اگر سبکی نو در زندگی درنیاندازیم در همان درهای خواهیم افتاد که غرب افتاده است. و البته طرحی نو در سبک زندگی در دل تمدنی نو معنی دارد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.