شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (52-53) شماره چهارم نظریه اجتماعی تامل همواره به انقلاب فکر میکنم
با سلام
از لطف جنابعالی متشکرم. کاش می توانستم و فرصت داشتم که به تفصیل در باب مطالبی که مطرح فرموده اید بحث کنیم، ولی متأسفانه فرصت نیست. پس به حکم رعایت ادب به اختصار عرض می کنم:
فرموده اید که چرا حوالت مدرن شدن را تقدیر محتوم بشر در دوران کنونی می خوانم. من کی و در کجا چنین سخنی گفته یا نوشته-ام. من می گویم راهی که سراغ داریم که آن هم روشن و هموار نیست، راه توسعه است. هزار راه دیگر هم ممکن است گشوده شود، ولی آیا ما از آنها چیزی می دانیم و مهیای گشودن آن راه ها هستیم. به نظر من جهان توسعهنیافته محکوم به توسعه نیست، بلکه در حسرت توسعه است و همت پیمودن راه دشوار آن را ندارد. من در حقیقت جهان توسعه نیافته را وصف کرده ام و چیزی از جبر و اختیار نگفته ام. برنامهریزی هم در زمان ما امر ضروری است؛ یعنی توسعه بدون برنامهریزی انجام نمی شود؛ اما برنامه ریزی کاری نیست که از عهدهی همه برآید و مگر ما تا کنون برنامه درست و دقیق داشته ایم. وقتی راهی جز توسعه پیدا نیست و می شنویم که از راه برنامه ریزی باید به توسعه رسید، ناگزیر باید برنامه ریزی کنیم، اما ضمانتی وجود ندارد که همه بتوانند برنامه درست تدوین کنند و امکانات و شرایط و همت اجرایش نیز فراهم باشد.
درست می فرمایید که من معتقدم تجدد با عقل تجدد متحقق می شود و این عقل رو به ضعف دارد. مع هذا هنوز عقل موثر و کارساز امور جهان همین عقل است. اینکه چگونه از عقل ضعیف تجدد می توان بهره مند شد، پرسش دشواری است. آنچه می توانم بگویم این است که آموزش های رسمی لازم است، اما کافی نیست.
دوباره تکرار می کنم که من مدرنیته را چندان خوار و ضعیف نمی دانم که آن را مصیبت بدانم و آن را تا عقوبت و مجازات برای جهان قبل از توسعه پایین بیاورم. شاید جنابعالی بدانید که من رساله ای در باب انقلاب نوشته ام و همواره به انقلاب فکر می کنم. پس من مدافع تجدد نیستم؛ اما می گویم ببینیم چه راهی غیر از مدرنیته می توانیم بگشاییم. صرف مخالفت با مدرنیته ما را به جایی نمی رساند. تاریخ مجال قیل و قال نیست، بلکه راهی است که در آن باید با همت و تفکر سعی کرد. افتان و خیزان و چشم بسته در راه طی شده و تیره از تراکم گرد و غبار ناشی از سیر سریع تجدد لولیدن و خود را مخالف تجدد دانستن، هنری نیست. اگر مردمی می خواهند مدرن شوند، باید شرایط و لوازم آن را فراهم کنند و اگر مدرنیته را نمی خواهند، باید آیندهبینی تفکر و همتی را بجویند و آن را صرف یافت و شناخت راههای ممکن و گشودن مناسبترین راه کنند و بدانند که این راه از درون مدرنیته ـ و نه از کنار آن ـ می گذرد.
اگر تجدد بد است آیا من مسئول تن دادن به آثار و عوارض آن هستم و اگر شخص ناتوانی مثل من می تواند مردمان را به مدرنیته دعوت کند و آنها هم دعوت را می پذیرند. چرا اشخاص با نفوذ نه چندان موافق با تجدد تن دادن به این آثار و عوارض را منع نمی کنند. حرف من اینست که خود را به غفلت نزنیم؛ گمان نکنیم که آثار تسلیم بی چون و چرا در برابر جهانی شدن تکنولوژی و مصرف و شیوهی زندگی مدرن را با انکار قدرت تجدد و احیانا بدگویی به آن و پناه بردن به بعضی الفاظ و عبارات فلسفی می توان تدارک کرد.
جنابعالی که به توسعه فکر می کنید، خوبست تاریخ توسعه و برنامه های توسعه کشور و نحوه اجرای آنها را مطالعه بفرمایید و ببینید چه پیشرفت ها و شکست ها داشته ایم و تا کنون چه بهدست آورده ایم و چهها می توانیم به دست آوریم. از سنت هم که می گویید باید معلوم شود که این سنت در کار و بار ما چه جایی دارد. حرف و سخن خوب بهخصوص در کلمات بزرگان و اولیاء دین و تفکر ما بسیار است. اما باید دید که با این کلمات چگونه می توانیم فساد و دروغ و بیگانگی و سست همتی و کمبود و نامناسب بودن غذا و مسکن و بهداشت و آموزش و آشفتگی امور را از میان برد. به حرف و سخن خوب باید گوش داد؛ اما به آن اکتفا نباید کرد. ما محکوم به هیچ چیز و هیچ کار نیستیم شرط اینکه بکوشیم تا ببینیم و بدانیم که چه باید بکنیم و از عهده چه کارها بر می آئیم؟
* رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.