
هر روز و شبِ اواخر بهمن و اوایل اسفندماه، شبِ عید است؛ از ترافیک میگویی و پاسخ میشنوی که «شبِ عید است»؛ پاسخِ دلیل شلوغی و گرانی نیز همین است: «شبِ عید است»؛ مجری خبر تلویزیون در روزهای آغازین اسفندماه با این مقدمه شروع میکند: شبِ عید است و... . و البته همه اینها یعنی اینکه مردم دنبال «خریدِ شبِ عید» هستند. «شبِ عید» در این بازه نسبتا طولانی معنای «ایام خرید» دارد. یعنی جنبوجوشها و آمدوشدها و شلوغیها همه تبعات تلاش مردم جهت امر مهم «خرید» است.
گویا عید و خرید به هم نزدیک شدهاند؛ و عید با خرید تعریفشدنی شده است؛ تا جایی که «خرید کردن» به لحاظ اهمیت واقعی جای اهمیت ذاتی عید را گرفته است و عید فینفسه حائز اهمیتی چندانی نیست. خرید کردن به چه اعتباری برای مبارک بودن عید اهمیت یافته است؟ و چه چیزی «خرید کردن» را بهمثابه مقوم عید بودن ممکن ساخته است؟ بهعبارتی تحت چه شرایط فکری عید با خرید کردن همتافت معنایی پیدا کرده است؟
البته اگرچه خرید کردن در جای خود مهم است، اما به نظر میرسد، امر جدیتری آن را در برگرفته است. خرید کردن در بسیاری موارد ذیل «مصرف» و «مصرف کردن» معنیدار است. بر این اساس شاید بتوان گفت عید و خرید شبِ عید بیش از هر چیزی با مصرف عجین شده است. چگونه است که عید بودن یا عید گرفتن با مصرف کردن چنین قرابت معنایی یافته است؟ چرا برای بسیاری از افراد، عید بدون شبِ عید بیمعناست؟
آیا خرید معنای جدیدی پیدا کرده است؟ این معنای جدی چه نسبتی با تفریح دارد؟ در واقع آیا خرید برای ما حکم تفریح را دارد؟ و شأنی فرحبخش در زندگی ما دارد؟
تلاش ما برای خرید کردن را تا چه اندازه میتوان تلاش در جهت کسب و حفظ هویتمان دانست؟ آیا بدون خرید کردن هویت اجتماعی ما به مخاطره خواهد افتاد؟ چه چیزی «خرید کردن» و حراست از هویت را به هم پیوند میدهد؟
ارتباط با ما:
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.