در بحث از نسبت میان سبک زندگی و نظریات اجتماعی، ممکن است ما حالتهای مختلفی برای جامعه در نظر بگیریم. مثلاً جامعه را کاملاً متأثر از نظریات اجتماعی بدانیم، یا سبک زندگی جامعه را بر نظریات مؤثر بدانیم و... ، صرفنظر از اینکه ما چه نوع نسبتی را میان سبک زندگی و نظریات اجتماعی میپذیریم، باید به این نکتهی بسیار مهم توجه کرد که
، اصل قائلشدن به یک نسبت واحد بین سبک زندگی و نظریات اجتماعی برای جامعه، نگرش نادرستی است. ما نمیتوانیم در مورد یک جامعه یک حکم برای نسبت سبک زندگی و نظریات اجتماعی بیان کنیم. اشکال مهمی که اینگونه نگریستن دارد، آن است که نگاه درستی به جامعه نداشتهایم. وقتی جامعه را نگاه میکنیم میبینیم که سه عنصر اصلی در جامعه به چشم میخورد. اولین عنصر یا گروه در اجتماع، اخص خواص، عنصر یا گروه دوم خواص و عنصر یا گروه سوم عموم یا عوام هستند.
اخص خواص کسانی هستند که منشأ تولید قدرت در جامعه هستند. افرادی که در مناسبات قدرت نقشآفرین هستند. افرادی که بر معادلات سیاسی اثر میگذارند و معادلات سیاسی را رقم میزنند. این افراد لزوماً نقش آشکاری ندارند، لزوماً یک چهرهی سیاسی شناختهشده نیستند، اما نقش واقعی مهمی دارند. این دسته اخص خواص جامعه هستند و میتوان آنها را مهمترین عنصر در جامعه دانست که معمولاً از نظر تعداد بسیار اندکاند. اما نقش تعیینکننده و محوری در جامعه دارند. فضاهای گفتمانی و جو فرهنگی را این گروه شکل میدهند.
خواص که تعدادشان عموماً بیشتر است، منشأ تولید اندیشه در جامعه هستند؛ اندیشهورزان جامعه که در میانهی عوام و اخص خواص قرار دارند و عوام را به لایهی قدرت متصل میکنند؛ کسانی که در ساحت نظریات قرار دارند و فعالیت میکنند؛ تولید تفکر و اطلاعات در جامعه برعهدهی این لایه است. این گروه میکوشند که رفتار خود را مطابق اندیشههایی که صحیح میدانند شکل دهند. رفتار آنان تابعی است از عقلانیت آنان.
عوام بهرهوری اقتصادی ایجاد میکنند و منشأ تولید ثروت در جامعه هستند؛ معمولاً از نظر تعداد بیشترین افراد جامعه را شکل میدهند و همت اصلیشان مصروف تولید ثروت است. رفتار و عمل آنان تحت تأثیر محیط و جو است. آنگونه رفتار میکنند که برای آنان فضاسازی میشود. مطابق مقتضیات محیطی عمل میکنند.
روشن است که یک فرد میتواند در هر سه لایه حضور داشته باشد. یعنی فردی که در لایهی اخص خواص است، اندیشهورزی نیز میکند و تولید ثروت نیز دارد. اما نقطهی تأثیر اصلی او در ساحت قدرت است. کسی که در لایهی خواص است سهم تأثیرش در تولید اطلاعات بیشتر از سهم تأثیر او در تولید ثروت است. همچنین ملاکهای تشخیص عوام، خواص و اخصخواص را باید مطابق همین بحث بهدست آورد و نمیتوان مطابق ملاکهای رایج این دستهبندی را به کار برد. ممکن است کسی که در ظاهر جزء رجال سیاسی است، در زمرهی عوام باشد و بسیاری از مردمِ بهظاهر عادی جزء اخص خواص قرار داشته باشند.
حال از زاویهی سبک زندگی میتوان گفت عوام کسانی هستند که زندگیشان تحت تأثیر محیط شکل میگیرد، آنگونه که فضا برایشان ساخته میشود زندگی میکنند. امکانهای مادی و فضای فرهنگی شکلدهندهی زندگی عوام است. سبک زندگی عوام کمتر تابع مستقیم نظریات اجتماعی است بلکه بیشتر با واسطهی نظامهای اجتماعی از نظریات تأثیر میپذیرند. ساختارها و ابزارها و امکانها سبک زندگی آنان را رقم میزند.تغییر نظریات اجتماعی مستقیماً سبک زندگی عوام را تغییر نمیدهد، بلکه ساختارها، فضا، معماری و فضاهای جدید و جو جدید است که سبک زندگی آنان را تغییر میدهد.
سبک زندگی نوع سلایق خاص در عینیترین و دمدستیترین امور زندگی است. در لایهی عوام اینکه من چه غذایی میخورم، چه نوع لباسی میپوشم، چه وسیلهای برای حملونقل استفاده میکنم، چگونه تشکیل خانواده میدهم، چگونه مهمانی میروم، چگونه محبت میورزم و ابراز عشق میکنم و... در عین اینکه کاملاً تحت تأثیر نظریات اجتماعی هستند اما مستقیماً از نظریات اثر نمیپذیرند؛ بلکه این نظامها و ساختارهای اجتماعی است که سلایق این افراد را در این امور عینی و دمدستی شکل میدهد. از اینرو افراد بههنگام خواستگاری و انتخاب همسر، اگر در خصوص اندیشهها و امور انتزاعی صحبت کنند و آن را ملاک انتخاب قرار دهند، مسیر درستی را در پیش نگرفتهاند. عموم افراد باید هنگام خواستگاری دربارهی سلایق در امور دمدستی با هم صحبت کنند، اینکه شما کدام تقریر از وحدت وجود ملاصدرا را قبول دارید، یا نظر شما دربارهی حرکت جوهری چیست، اهمیتش پایینتر از این است که اگر بخواهید بیرون غذا بخورید پیتزا را تریجح میدهید یا دیزی را؟ زیرا نظریات برای عموم تا تبدیل به ساختارها و نظامهای اجتماعی نشود و از این طریق سلیقه را ایجاد نکند، در زندگی عینیت نمییابد. این ساختارها و نظامهای اجتماعی است که زیباییشناسی را شکل میدهد. ساختارها و نظامهای اجتماعی اموری را شریف و اموری را شریر و اموری را زشت و اموری را زیبا میسازد. از همینرو است که در زندگی بیش از آنکه اختلاف نظر دربارهی حرکت جوهری مشکلساز باشد، اختلافنظر دربارهی پیتزا و دیزی است که نفسگیر خواهد شد.
خواص، کسانی هستند که با اندیشه اقدام میکنند. آنگونه زندگی میکنند که در اندیشه درست میدانند. لایهی دوم تلاش میکنند که زندگی خود را هماهنگ با عقلانیت شکل دهند. تغییر اطلاعات و نظریات سریعاً منجر به تغییر سبک زندگی خواص میشود. آنگونه که عقلانیتشان اقتضا دارد سبک زندگیشان را شکل میدهند.
اخص خواص افرادی هستند که براساس اعتقاد یا ایمان، خواه ایمان به خدا، خواه ایمان به امری باطل یا لذات مادی و یا هر ایمان دیگری اقدام میکنند. این افراد تابع نظریات اجتماعی نیستند؛ بلکه مولد اندیشههای اجتماعی هستند. به اقتضای شرایط اجتماعی از نظریات اجتماعی بهره میبرند، اما متغیر تعیینکنندهای در زندگی آنان نیست. نظریات اجتماعی را تولید میکنند و به کار میگیرند، اما سبک زندگی خودشان متأثر از نظریات اجتماعی نیست. اعتقادات و تعلقات اخص خواص مبدأ نظریات اجتماعی است و سبک زندگیشان از نظریات اجتماعی تبعیت نمیکند.
بدین ترتیب سبک زندگی خواص اندیشهورز بهصورت مستقیم تحت تأثیر نظریات اجتماعی است، سبک زندگی عوام با واسطهی نظامها و ساختارها از نظریات تأثیر میپذیرد و سبک زندگی اخص خواص تحت تأثیر نظریات اجتماعی نیست؛ بلکه خود اخص خواص و تعلقات و ارادهی آنها و از جمله سبک زندگی آنها بر نظریات اجتماعی مؤثر است. ممکن است در اینجا گفته شود که اخص خواص از کدام ابزارها و امکانات موجود برای تحقق سبک زندگی خود بهره میبرند که میتوانند سبک زندگی خود را نه تابعی از شرایط و ساختارها، و نه تابعی از نظریات اجتماعی قرار دهند؛ بلکه مطابق اعتقادشان سبک زندگی را شکل میدهند. بالأخره هر فردی که اخص خواص باشد ناچار است از همین غذاها بخورد و همین لباسها را بپوشد و... در چنین شرایطی چگونه میتواند مطابق اعتقادش زندگی کند؟
در صورت تلائم میان سبک زندگی عمومی و اعتقادات اخص خواص پاسخ روشن است، اما در صورت تعارض میان این دو، سهم اراده و اعتقادات اخص خواص در استفاده از ابزارها و ساختارها و نظامها، با سایرین متفاوت است. آنها با قواعدی متفاوت و در نظمی متفاوت از محیط بهره میگیرند. امام خمینی (سلاماللهعلیه) وزیر امور خارجهی اتحاد جماهیر شوروی را با عرقچین و لباس غیررسمی ملاقات میکند. با تفکر، گزینش و تصرف در محیط از آن بهره میگیرد؛ تابع قواعد رایج نیست.
با این توضیحات روشن میشود که اهمیت سبک زندگی در این است که رشد عوام جامعه به آن وابسته است؛ یعنی طریق و ابزاری که برای رشد خواص و اخص خواص به کار گرفته میشود برای عوام کارآمد نیست. رشد افرادی مانند مقدس اردبیلی و ملاهادی سبزواری از طریقی مباحث عقلانی و عرفانی و اخلاقی ممکن است، اما عوام در ساحت سبک زندگی به سر میبرند. همهی مردم را نمیتوان از طریق اخلاق و عرفان و تعقل رشد داد. عموم در عینیت به سر میبرند. برای اخص خواص، اعتقاد است که عینیت را میسازد. برای خواص عقلانیت، عینیتساز است، اما برای عوام، عینیت است که اندیشه و اعتقاد را شکل میدهد. اخص خواص از طریق عقلانیت خواص اعتقاد خود را تبدیل به عینیت میکند. عقلانیت کارشناسی در حوزهی زندگی اجتماعی است که تعلقات اخص خواص را در جامعه جاری میکند.
از سوی دیگر انسان در شأن عموم، از الگوها تبعیت میکند. الگوها قبل از تبعیتشدن، مقبول میافتند و سپس مورد تبعیت قرار میگیرند. مقبولیت برگرفته از یک معقولیت است و معقولیت ناشی از مشروعیت است. برای اخص خواص، مشروعیت (همسویی با اعتقادات و تعلقات) موضوعیت دارد، از جانب آنان مشروعیت از طریق معقولیت به مقبولیت عمومی میرسد؛ یعنی تبعیت عمومی. معقولیت و مقبولیت برای اخص خواص ریشه در مشروعیت دارد. اما برای عامه آنچه مقبول افتد، معقول خواهد بود و بعد مشروع. مقبولیت از نظر عامه یعنی کارآمدی در عینیت. بنابراین معقول و مشروع آنچیزی است که در عینیت کارآمدتر باشد. من گرسنهام چه چیزی بهتر مرا سیر میکند و خوشمزهتر است. برای اخص خواص مقبولیت یعنی کارآمدی در جهت؛ کارآمدی خاصی که ناشی از یک جهت اعتقادی است؛ یعنی هم مرا سیر میکند و هم در راستای اعتقادات من قرار دارد. برای خواص معقولیت، مشروعیتزا و بعد از آن مقبولیتآور است. مقبولیت، برای خواص کارآمدی در جهت عقلانیت است. با این توضیحات نیز روشن میشود که آنچه مقبول عوام است، مقبولیت خود را بیش از آنکه از اعتقادات و نظریات اخذ کند، از کارآمدی در عینیت اخذ میکند. آنچه کارآمدتر است معقولتر بهنظر میرسد و تبدیل به اعتقاد میشود. بنابراین میتوان گفت برای عوام سبک زندگی اعتقادساز است.
* کارشناس ارشد سازمان مدیریت صنعتی کشور
** این متن با عنوان " سه نسبت نظریه با سبک زندگی" در شماره 64و65 مجله سوره اندیشه به چاپ رسیده است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.