...از اینها که بگذریم، از من خواسته اید که دربارهی سبک زندگی چیزی بنویسم. از یک جهت سبک و شیوهی زندگی در دوران جهانی شدن مصرف، از جمله مهمترین مسائل در علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی است اما غلبه و شیوه و سبک زندگی مصرفی کنونی صرف یک مسئلهی قابل بحث و تحقیق در مراکز علمی ـ فرهنگی نیست؛
بلکه خطر بزرگی برای آیندهی فرهنگ ها و سست شدن بنیاد وجود بشر و سرایت آشوب در همه یچز و همه جا و حتی در شیوه زندگی گسترش پاینده و گسترشیافتهی کنونی است. از جهت دیگر مسئله و مطلب جزئی و بسیار بی اهمیتی است؛ یعنی وقتی شیوهی زندگی را بدون باطن آن در نظر آورم در حقیقت یک مسئلهی خطیر جهانی سهل انگاشته می پندارند که با بعضی دستورالعمل های ساده می توان از گسترش سبک زندگی جهانی جلوگیری کرد. این سبک و شیوهی مصرف جهانی با هیچ ملاک اخلاقی و دینی و عقلی نمی سازد اما اگر بگوییم بسیار خوب ما آن را نمی پذیریم یا اصلاحش می کنیم و بجای آن سبک و شیوهی دیگری وضع می کنیم دچار پندار شده ایم.
این پندار کمتر از شیوهی مصرفی خطرناک نیست و شاید خطرناکتر باشد. زیرا ممکن است گمان کنند که مشکل یا بعضی تغییرات جزئی در شیوه زندگی شخص حل شده است و خطر استیلای حرص مصرف، دیگر وجود ندارد. کاش می دانستم شما با کدام وجههی نظر به شیوهی زندگی مینگرید و مسئلهی شما یچست. آیا راضی می شوید که در پاسخ شما همین کلیات را بگویم؟ مشکل من اینست که نمی دانم مرادتان از سبک زندگی یچست، ولی اگر صرف معنای عملی از سبک زندگی مراد کرده اید من گمان نمی کنم این یک مسئلهی مهم برای ما و جهان کنونی باشد. اگر منظورتان روگرداندن از سبک زندگی غربی است، حق دارید که آن را نپسندید، اما این سبک زندگی از لوازم تجدد و جلوهی جهان جدید، بلکه عین آن است. و اگر بخواهید مستقیماً به مقابلهی با آن بروید، حداقل زیانش این است که زحمت بی نتیجه می کشید و از عهدهی کار بر نمی آیید، و اگر بر آیید، مقصود شما با آن حاصل نمی شود.
سبک زندگی غربی، ظاهر جهان متجدد است. آیا می خواهید ظاهر را بیتوجه به باطن تغییر دهید؟ یا آن را به جای باطن بگذارید؟ و می پندارید که با تغییر ظاهر، آن هم سطحی ترین تغییرها، می توان به جنگ باطن رفت و بر آن غلبه پیدا کرد؟ حفظ ظاهر واجب است اما ظاهر را با پیروی باطن می توان حفظ کرد.
اکنون شیوهی زندگی در همه جا شیوهی غربی است و شما حق دارید که شیوهی موجود را نپسندید و نپذیرید اما اگر جهانی بودن این معنی را نمی پذیرید، می گویم اکنون همه جا شهر الکترونیک است و مگر نیست؟! با پوشیدن پیراهن بدون یقه، و لباس بدقواره، و دم پایی به جای کفش، و به صرف رجوع به بعضی مراسم و آداب، خللی در اساس شیوهی زندگی غربی وارد نمی شود.
ساده زیستی که در عالم دینی و در اخلاق جایگاه رفیع دارد، در شهری که قوانین تکنیک و الکترونیک بر آن حاکم است عملی نمی شود. در این وضع می توان گفت که چه فایده دارد که آدم لباس ساده بپوشد و غذای ساده بخورد اما ناگزیر و به ضرورت، آخرین دستاوردهای تکنولوژی را مصرف کند و... وقتی از سادهزیستی می گوییم باید بیندیشیم که چرا سادهزیستی از یاد رفته است و موانع آن یچست و چگونه می توانیم به آن بازگردیم بدون این تذکر اگر در مورد آن غلو شود چه بسا که کار به اشتباههای بزرگ بینجامد.
عادات و سبک زندگی مردم امر مهمی است. من هم از شیوهی زندگی غربی دفاع نمی کنم. آراستگی به فضائل و زندگی پرهیزکارانه نیز در نظر همهکس شرط کمال و صورتی از آن است. پس مشکل در مقایسه و انتخاب میان دو صورت و شیوهی زندگی نیست؛ بلکه در شرایط امکان تحقق آنهاست.
شیوهی زندگی غربی در پناه قدرت تکنیک پدید آمده و در سراسر روی زمین بسط یافته است. حکمرانی این قدرت اقتضای شیوهی زندگی خاص دارد و بسیار بعید به نظر می آید که معنای اخلاقی و دینی فضیلت و پارسایی بتواند در پناه آن دوام بیاورد.
پارسایی به عالمی تعلق دارد و در عالمی می شکفد که اسماء حق در حجابهای غلیظ و ضخیم پوشیده نشده باشد. پس باید به فکر آن حجابها بود. شیوهی زندگی کنونی وقتی از هم می پاشد و راهش بسته می شود که سرچشمهی پدید آمدنش پیدا آید. فنای هر یچزی عین بازگشت به اصل و مرجع آن است. پس به فکر باطن این شیوهی زندگی باشیم و اصل و فرع و ظاهر و باطن را باهم در نیامیزیم.
شیوهی زندگی ظاهر است و هر باطنی ظاهری دارد و قدر مسلم این است که شیوهی پارسایی، شیوهی غالب و ظاهر عالم متجدد نمی تواند باشد. البته اگر جوانانی نجیب و صدیق چون شما به حکم وظیفه شناسی همت خود را صرف ترویج فضائل و مقابله با فساد و رذیلت کنند، سعیشان مشکور است، اما باید دانست که اولا آداب و عادات دیگران همواره و ضرورتا از سنخ رذایل نیست، ثانیا جهان را با تغییر ظواهر آداب و عادات دگرگون نمی توان کرد. پیامبران هم قبل از تعلیم شریعت، جان مردمان را مهذب و آمادهی قبول دستور کردند.
برای اینکه جهان کنونی و شیوهی زندگیش دگرگون شود، باید به فکر عالمی دیگر و آدمی دیگر بود؛ یعنی باید جهانی دیگر با انسانی دیگر در افق درک اهل نظر ظاهر شود. با توجه و تعرض به آن افق است که شاید شیوهی زندگی مردمان بتدریج بی تکلف و بدون زحمت تغییر کند.
خلاصه کنیم، در جهانی که اکنون دائر است، شرایط پارسایی فراهم نیست و کسانی که همهی آن شرایط در وجودشان جمع باشد، اگر باشند، تعدادشان بسیار اندک است. پس به جای اینکه نگران طرز خور و خواب مردمان باشیم، نگران فکر و فرهنگ در این جهان باشیم و بدانیم که شیوهی کنونی زندگی در همهجا شیوهی زندگی غربی است.
اگر بتوانیم به باطن تاریخ غربی رسوخ کنیم شرط مهم و عمده آزادی برایمان فراهم می شود، در این صورت می توان فارغ از سودای من و ما، شیوهی تازه ای پیش گرفت که در آن صفا بر کدورت، و راستی بر دروغ، و اعتماد بر سوء ظن، و مهر و معرفت بر کین توزی، و رعایت انصاف بر تعدی و اجحاف، و همدلی و همزبانی بر تحکم، و ادای وظیفه بر رفع تکلیف، و... مقدم باشد، اکنون عصر دگرگونی آغاز شده است. این دگرگونی باید از جایی که داعی دگرگونی در آن به سر می برد و از وجود او آغاز شود.
* این متن با عنوان " عالمی دیگر، آدمی دیگر" در شماره 48و49 مجله سوره اندیشه به چاپ رسیده است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.