1- توجه به هدف تغذیه
در طب سنتی مفهومی به نام حفظ صحت یا اصول صحیح زندگی برای حفظ سلامتی وجود دارد. یکی از اصول ششگانهی حفظ صحت تغذیه است. حکما هدف غایی از حفظ صحت بدن را طاعت حق میدانستند. بهعبارتی هدف نهایی از تغذیهی صحیح، مهیا شدن بستر لازم برای طاعت و عبادت است. چنانچه در کتاب «حفظ الصحه» آمده است:
«اما انتفاع نفس از حفظ الصحه آن است که نفس، ممکن نیست استکمال او مگر بعد از سلامتی بدن، زیرا مبتلا به امراض و علل، فارغ نیست از جهت تکمیل معارف و اخلاق حسنه و تحصیل علوم و اتیان به وظایف اعمال از طاعات و عبادات. بالجمله کل این اعمال موقوف بر صحت بدن و سلامت حواس و مدارک و قوا است و صحت اینها موقوف به رعایت قوانین و تدبیرات حفظ صحت است در حالت صحت و در صورت انحراف از صحت، موقوف به معالجه است.» 1
میدانیم که در سیستم تغذیهی هند و پاکستان، فلفل و برخی ادویههای دیگر، جایگاه ویژهای دارند. این امر باعث شده که سبکی از تغذیه، با عنوان سبک تغذیهی هندی نامگذاری شود. در چین نیز سبک تغذیهی خاصی وجود دارد، و غذاهایی با عنوان غذای چینی شناخته میشوند. گاه در داخل یک کشور نیز سبکهای تغذیهای متفاوتی قابل شناسائیاند؛ مثلاً در کشور خودمان میبینیم که سبک تغذیهی مناطق شمالی با سبک تغذیهی مناطق جنوبی متفاوت است. با اینکه در هر دو منطقه، ماهی به وفور یافت میشود، اما این امر باعث نشده که سبک تغذیهی این دو منطقه، شبیه همدیگر باشند.
اکنون بر بسیاری روشن شده است که انبوهی از مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، به سبک و شیوه زندگی برمیگردد. و تغذیه در این میان نقشی محوری دارد. مصداق بارز و حداقلی این ارتباط در مشکلات پزشکی عیان است. گسترش بیماری و همهی تبعات اجتماعی و اقتصادی آن، بیتردید یک ریشهی عمیق در سبک زندگی و بهطور خاص در تغذیه دارد. از اینرو میتوان بخش بزرگی از الزامات گسترش بیماری همچون نیاز به صرف هزینههای فراوان برای واردات دارو و تجهیزات پزشکی تا ساخت بیمارستان و... را به تغذیه نسبت داد.
سالها نزد اساتید مختلف درس خوانده بود و اکنون در سن کهولت هوای معلمی جدید در سر داشت. پیش معلم جدید آمد، اما معلم از پذیرش او سرباز زد؛ گفت من غیر از مشغلهی فراوان خودم، تحت تعقیب و نظارت سرویسهای امنیتی هستم. شخص آبرومندی را واسطهی میان خود و معلم قرار داد تا بالأخره معلم راضی شد. در همان درس نخست به او گفت که اگر بهدنبال علم هستی، از خوردن آنچه میلش را نداری خودداری کن. مجموعه نکات همان یک جلسه ثبت شد و در تیراژ بسیار بالایی منتشر گشت و به نام حدیث عنوان بصری از امام صادقعلیهالسلام شهرت یافت.
این شوخی رایج را همه شنیدهاید که از کسی پرسیدند غذایی که میخوری حرام است؛ پاسخ داد من به این مسائل کاری ندارم، برای خواصش آن را میخورم! خنده از روی تعجب است، چه چیزی در این شوخی وجود دارد که اغراق در حقیقت محسوب میشود؟ آیا اغراق در این نیست که فردِ رندی سعی میکند دو حیطه را کاملاً از همدیگر تفکیک کند؟ در حالی که غذا خوردن یک فعل است؟ آیا دو تلقی مختلف از غذا خوردن این قدر ایراد دارد که باعث خندهی ما بشود؟ مگرنه این است که امروز در سرتاسر عالم، تلقی ما از غذا خوردن، مشابه این امر است؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.