بیشک یکی از ملزومات اولیهی شناخت غرب، برخورداری از برداشتی صحیح نسبت به رویکرد پروتستان میباشد. چراکه مسیحیت نه فقط در قالب قرون وسطی و در مقام تقابل با مدرنیته و تمدن غربی بلکه در مقام موازنه و تعامل با آن نیز ظاهر شده و به نام آنچه پروتستانیسم نامیده میشود، به تمام معنا در داد و ستد با این تمدن بوده است.
تمهیدات:
1- نظریههای گوناگونی پیدایی و بسط «تجدد» را توضیح دادهاند که میتوان آن ها را با توجه به نسبتی که میان دوران «مدرن» و ماقبل آن یعنی عصر «سنت» قایلاند به دو دسته تقسیم کرد:
لئواشتراوس (1973-1899) فیلسوف و محقق معاصر فلسفهی سیاسی، سلوک فکری خود را با نوکانتیهای ماربورگ، خاصه با هرمان کوهن آغاز کرد و سپس به مدد نقد او به تفکر نیچه و نقد عقل مدرن توجه نمود.
آنچه در پی میآید صرفا یادداشتگونهای دربارهی منظرهای «تبیین» وجود الاهیاتهای گوناگون در جهان امروز است و نه تبیین و تعلیل یا تحلیل مستوفای این پدیده (البته اگر چنین چیزی امکان داشته باشد).
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.