درآمد، مفهومی بدیهی تصور میشود و مردم در شناخت آن هیچ مشکلی احساس نمیکنند. انسانها متناسب با موقعیتهای فکری، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تصورات مختلفی از درآمد دارند و در صورتی که از هرکدام از آنها بخواهیم درآمد را تعریف کند، متناسب با موقعیتهای فوق، تعریفی متفاوت ارائه میکند.
مفهوم سبک زندگی (life style) در روزگار ما از سوی پژوهشگران جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی به کار گرفته شده، و کم و بیش مورد پذیرش رهبران و مدیران اجتماعی نیز قرار گرفته است.
تدبیر بیحاصل مکن
برای اصلاح امر اقتصاد که درآمد بخشی از آن است، اصول اولیهی عالم هستی را باید بشناسیم، عالم هستی هم دارای سه مرتبهی ملک، ملکوت و جبروت است که البته این سه از هم جدا نیستند. درخت تلاش ما در هر یک از این مراتب میوهای میدهد. بنابراین اگر دین و عمل ما نتواند دنیای ما را آباد کند، قطعا آخرت ما را آباد نمیکند.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.