انگلستان، قرن هفدهم. جنگ داخلی اروپا را فرا گرفته است، جنگهایی به خاطر تعصبات مذهبی. شرارت و سبعیت در اوجاند. فرقههای مذهبی جان تازه یافته است. اندیشمندان و افراد آگاه نگرانند که مبادا بیخردان و متعصبین، قدرت را به دست بگیرند. در این هیاهو کسی هست که دغدغهاش «صلح» است
الف) زمینه ظهور
1- زمینه اجتماعی (1632 - 1677)
بندیکت (باروخ) اسپینوزا در زمانه اکتشافات علمی و شقاق دینی و دگرگونی عمیق سیاسی پا به عرصه فلسفه گذاشت. اجداد اسپینوزا یهودیانی بودند ساکن مرزهای میان اسپانیا و پرتغال و شاغل در تجارت.
از آنجا که میخواهیم سؤالاتی را دربارهی تأثیرات فرهنگی اجتماعی تفکرات فلسفی قرون هفده و هجده مطرح کنیم، لطفا در ابتدا به تحولات اساسیای که منجر به ظهور عصر جدید در این دورهی تاریخی شد، اشاره بفرمایید.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.