برای پرداختن به سبكزندگی مردم آمریكا به چه نكاتی باید توجه داشت؟
اهتمام یك رسانه باید انعكاس واقعیت باشد. بنابراین قضاوتهای یكطرفه و سیاهنمایی نگاه مخاطب را نسبت به انصاف رسانه مخدوش میكند.
به عنوان نمونه، ما همواره تصاویری از كشورهای غربی نمایش میدهیم كه پلیس به زد و خورد با مردم معترض میپردازد. در حالی كه تجمعات فراوان اعتراضی بدون مزاحمت پلیس در آنجا فراوان است. همانطور كه به نكات منفی توجه میكنیم، باید به نكات مثبت هم توجه كنیم. نگرشی ارزشمند است كه بر اساس واقعیات شكل گرفته باشد. با نگاه بلند مدت درمییابیم كه رعایت انصاف تاثیرگذاری بیشتری نیز دارد.
در یک دستهبندی کلی مردم آمریکا را از نظر نحوه زندگی روزانه به چند دسته میتوان تقسیم کرد؟
دستهبندی افراد در جامعه از این نظر و به طور کلی این سنخ دستهبندیها به سهولت امکان پذیر نیست. حتی افراد در جوامع ساده و بسیط را به سهولت نمیتوان دستهبندی کرد. به خصوص اینکه آمریکا دارای جمعیت فراوان و متنوعی است. اما میتوان از عواملی که در نحوهی زندگی روزانه مردم در آمریکا موثر است سخن گفت و بعد بر اساس این عوامل به یک دستهبندی علمی رسید. بنابراین به برخی از این عوامل اشاره میکنیم. یکی از عوامل بسیار مهم و تاثیرگذار در سبک زندگی در آمریکا، مانند بیشتر جوامع دیگر، طبقه و درآمد است. طبیعتا سبک زندگی یک خانواده از طبقه بالا و با درآمد بالا تفاوتهای جدی با سبک زندگی یک آمریکایی در حاشیه شهر با درآمد پایین دارد. عامل دیگر زندگی در محیط شهری و غیرشهری است. در آمریکا مناطق روستایی به معنای قدیمی آن وجود ندارد؛ بلکه مناطقی وجود دارد که بر حسب نیاز، جمعیت اندکی در یک محیط غیر شهری گرد آمدهاند و در آنجا کشاورزی یا کارهای دیگر میکنند. بین سبک زندگی شهری و غیرشهری تفاوت فراوانی وجود دارد. بر همین سیاق، میتوان کل جغرافیای آمریکا را به چهار قسمت تقسیم کرد که زندگی در این مناطق با هم تفاوتهای دارد: ساحل شرقی، ساحل غربی، مرکز آمریکا که بزرگترین بخش را شامل میشود و مناطق جنوبی. در ساحل شرق فرهنگهای فاخرتر و عالیتری وجود دارد که میتواند به علت قدمت مهاجران و نیز نوع اقوامی که به آنجا مهاجرت کردهاند باشد. تجمع بهترین و قدیمیترین دانشگاههای آمریکا در این مناطق نیز میتواند علت دیگر باشد. مردم غرب میانه عمدتا زندگی کشاورزی دارند و در سبک زندگی تفاوتهای مهمی با جایی مثل نیویورک دارد. عامل دیگر که در سبک زندگی مردم آمریکا موثر است, میزان تحصیلات خانواده است. هرچه تحصیلات پدر و مادر در یک خانواده بالاتر باشد محصولات فرهنگی مورد استفاده سطح بالاتری خواهد داشت. مصرف فرهنگی عمومی تلویزیون است، اما در سبد مصرف فرهنگی خانوادههای تحصیل کرده، تماشای تئاتر، بازدید از موزه و نمایشگاهها نیز وجود دارد.
عامل مهم دیگری که موثر بر سبک زندگی در جامعهی آمریکایی است, خرده فرهنگ خانواده با توجه به سابقه مهاجرتی است. صرفنظر از جمعیتی که از حدود دویست سال پیش به آمریکا مهاجرت کردهاند، درصد بالایی از مردم آمریکا کسانی هستند که از دو یا سه نسل پیش در جای دیگر زندگی میکردهاند و هویت فرهنگی قومی خود را هنوز حفظ کردهاند. بسیار مرسوم است که افرادی در آمریکا خود را آمریکایی سوریهای یا آمریکایی لبنانی یا آمریکایی اسپانیایی بدانند. و این خرده فرهنگها بر سبک زندگی بسیار تاثیر گذار است. عامل دیگر که اهمیتش شاید بالاتر باشد, عامل دینداری است. اینکه یک خانواده آمریکایی چه دین وآیینی دارد و به چه میزان پایبندی به آن دارد. درصد بالایی از مردم آمریکا دین را مهم میدانند. و البته درصدی دین را در نوع زندگی خود وارد نمیکنند اما خانوادههای فراوانی سبک زندگی متاثر از دین خود دارند.
برای درک بهتر, مقایسه با وضعیت ما در ایران کمک میکند. به نظر در ایران مذهب در سبک زندگی چندان موثر نباشد. در آمریکا میزان این تاثیر چقدر است؟
من این را قبول ندارم. در ایران نیز سبک زندگی بسیار متاثر از میزان و نوع دینداری است. البته چگونگی این تاثیر در جامعه ایران قبل و بعد از انقلاب متفاوت بوده است, اما به هر حال مذهب تعیین کننده نوع پوشش، نوع تفریح، و بسیاری موارد دیگر است. تفاوت جالبی که از این جهت میان ایران و آمریکا وجود دارد این است که طیف مذهبی در ایران همانندسازی با نظام حاکم دارد و در آمریکا بر عکس است. بیشتر گروههایی که دین را در زندگی خود اساسی تلقی میکنند تلاش دارند به نوعی بتوانند بر تصمیمات و تحولات سیاسی آمریکا موثر باشند. از همین روست که جامعه مذهبی در آمریکا نسبت به فضای سیاسی احساس فریب خوردگی میکند؛ چون تاکنون در چند دوره حزب جمهوریخواه با شعارهایی تلاش کرده است که طیف مذهبی را جذب کند و در این امر هم موفق بوده است. اما مذهبیها احساس میکنند جمهوریخواهان بعد از به قدرت رسیدن به خواستههای این طیف توجه نکردهاند.
این عوامل در کنار هم جدول پیچیدهای ایجاد میکند که سبک زندگی مردم آمریکا را بر اساس آن میتوان تقسیمبندی کرد و خارج از حوصله این بحث به نظر میرسد.
صرف نظر از یک تقسیمبندی علمی و اصولی، با تجربه مستقیمی که شما داشتهاید و سالها مردم آمریکا را از نزیک دیدهاید, اگر ممکن است یک تقسیمبندی عرفی که در ظاهر به نظر میرسد داشته باشید.
اینگونه تقسیمبندی کردن جنبه شخصی و سلیقهای خواهد داشت، به هر حال من وقتی جامعه آمریکایی را از نزدیک هم میدیدم نگاهم با یک فرد عادی فرق داشت و از منظر جامعهشناسی امور را میدیدم. بنابراین ترجیح میدهم از ابراز نظر برمبنای سلایق شخصی خودداری کنم.
شرح اجمالی یک روز زندگی یک فرد آمریکایی چگونه است؟ ساعت چند از خواب بر میخیزد؟ با چه ابزاری از خواب بیدار میشود؟ چه کارهایی انجام میدهد؟ چه موقع از خانه خارج میشود؟ و... یا اینکه چه موقع به خانه بر میگردد و شامش را کی؟ کجا و چه میخورد و کی میخوابد؟
اغلب ما ایرانیها برداشتمان از زندگی آمریکایی، صرف نظر از تبلیغات سیاسی و تصویری که از فرهنگ به تبع آن مطرح میشود، بهشدت متاثر از هالیوود است. در فیلمهای متعددی که از زندگی مردم آمریکا به نمایش گذاشته میشود، دو یا سه درصد فیلم در محیط کار و بقیه در تفریح و اوقات فراغت است. اتفاقات متعدد همه در این فضا میافتد. در نتیجه برای یک ناظر غیر آمریکایی ذهنیت غلطی ایجاد میشود که آمریکاییها آنقدر زندگی خوشی دارند که دائم در حال خوشگذرانی هستند و از اینجا به آنجا میروند؛ در صورتی که زندگی یک فرد عادی آمریکایی با کار پیوند خورده است. یک آمریکایی صبح که از خواب بلند میشود به سرعت آماده میشود و با هر وسیلهای- مترو، اتوبوس یا تاکسی - سر کار میرود و تا ساعت پنج یا بیشتر به شدت کار میکند.
میدانیم که هر فرد در هر فرهنگی نقشها و هویتهای متعددی دارد که برخی اصلی و برخی فرعی محسوب میشوند. در ایران هویت مسلمانی و ایرانی بودن اهمیت بالایی دارد. برای افراد روستایی و عشایری هویت طایفهای و قبیلهای نیز مهم است. در عرف جامعه ما فراوان دیده میشود که معمولا برای شناخت یک فرد از او پرسیده میشود که «بچه کجا هستی»؟ اما مهمترین نقش یک آمریکایی که هویت اصلی فرد را شکل میدهد, کارش است. یک آمریکایی در معرفی خود اولین سخنش این است که جوشکار، راننده اتوبوس، یا استاد دانشگاه است. در ایران هم ممکن است شغل اصل باشد اما فرد هنوز بر اساس پایگاههای اجتماعی دیگر خود را معرفی میکند. شاهپایگاه یک آمریکایی شغل اوست.
در آمریکا نظارت در محیط کار بسیار بالاست و با اهرم نظارت, اجازه بطالت به کارگر و کارمند داده نمیشود. علاوه بر آن توانستهاند ارزشهای کاری را درونی کنند. بنابراین، آمریکاییها وجدان کاری بالایی دارند. البته این از اموری است که در مجموع قابل تعمیم به نظر میرسد و به معنی این نیست که همه اینگونهاند اما در مقایسه با ایرانیها واقعا پرکارند. به عنوان نمونه ما که از دبیرستانهای ایران فارغالتحصیل شده بودیم, به علت سختگیری در مدارس وضعیت تحصیلی بسیار بهتری از آمریکاییها در ابتدای دورهی لیسانس در آنجا داشتیم و واقعا از نظر دروسی مثل ریاضی و فیزیک یک سر و گردن از آنها بالاتر بودیم و در مقایسه با آنها وضعیت تحصیلی مناسبی داشتیم، اما با گذشت زمان آنها بر اثر جدیت در کار از ما جلوتر میافتادند. ما ممتاز بودیم اما در سالهای آخر در فوق لیسانس و دکتری که باید کار مستقل انجام شود و دانشجو تلاش بیشتری داشته باشد, کاملا مشخص بود که تفاوت وجود دارد. اما این نحوه کار کردن در مجموع نتایجی در زندگی مردم آمریکا داشته است که لزوما مثبت نیست. کار سخت در کنار سایر ابعاد زندگی باید یک توازن برقرار کند اما در زندگی آمریکایی چنین توازنی وجود ندارد و انسان فقط به عنوان موجودی که کار میکند تعریف شده است. بر اساس تجربهی مستقیم و نیز مطالعات به برخی از پیامدهای کار پرفشار بدون توجه به سایر بخشهای لازم برای زندگی اشاره میکنم.
قبل از آن بفرمایید که ساعت کاری در آنجا از چند تا چند است؟
ساعت کاری نه تا پنج است. البته در بخش خصوصی بسیاری مواقع تا ده یازده شب سر کار میمانند. صرف نظر از ساعت کار، حجم کار بسیار زیاد است. ممکن است ساعت کاری برابر با جامعهای مثل ایران باشد اما حجم کاری که یک آمریکایی در همان میزان زمان انجام میدهد بسیار بیشتر است. اولین پیامد این نوع کار کردن بدون توجه به سایر ابعاد لازم برای انسان, در زندگی استرس است. یک آمریکایی به واسطه فشار کاری دائما تحت فشار روانی قرار میگیرد. از نتایج مستقیم استرس کماشتهایی، کاهش میل جنسی و انواع بیماریهاست. بیتوجهی به خانواده به واسطه مشغولیت بیش از حد به کار از دیگر خصوصیات زندگی آمریکایی است. درصد بالایی از طلاقها در آمریکا به این علت است که یکطرف که معمولا زنان هستند, احساس میکنند که طرف دیگر وقت با کیفیتی برای زندگی و خانواده اختصاص نمیدهد. این بیتوجهی در مورد فرزندان بسیار بدتر است؛ زیرا در آنجا به طور معمول هم زن و هم مرد کار میکنند. کودک را از همان ابتدا به مهد کودک میسپارند و شب هم با عجله به او چیزی میخورانند و بعد هم با فیلم و بازی کامپوتری به نوعی سر او را گرم میکنند و فردا روز از نو و روزی از نو. فرصت مناسب و وقت با کیفیتی برای تعامل با خانواده وجود ندارد.
تصور ما این است که اساسا خانواده به معنایی که ما در ذهن داریم در آمریکا وجود ندارد. آیا چنین تصوری درست است؟
این تصور درست نیست. البته تغییرات فراوانی در خانوادهی آمریکایی پدید آمده است، شکل سنتی خانواده دیگر وجود ندارد و خانواده گستردهای دیده نمیشود. شکل غالب خانواده هستهای است و البته خانوده هستهای نیز در معرض تغییر است. خانوادههای تک سرپرست در آمریکا فراوان است. اما به طور کلی از بین نرفته است.
از دیگر پیامدهای کار به سبک آمریکایی این است که در خانه حوصله فعالیت مفیدی وجود ندارد. آمریکاییها اوقات فراغت با کیفیتی ندارند. فرد پس از آن همه فشار کاری و استرس میخواهد از هفت دولت آزاد باشد و صرفا لذت ببرد و استراحت کند. برای همین یا با رفقا به کافه محل میرود و با مصرف مواد الکلی و سبکگویی و شوخی اوقات میگذراند، یا اوقاتش را در خانه و بهتنهایی مقابل تلویزیون میگذراند. البته دومی شایعتر است چون هزینه کمتری دارد. به زبان عامیانه، در مقابل تلویزیون روی صندلی تلپ میشود و با مصرف مواد الکلی و دیدن فیلمهای سبک و چرت و پرت وقت میگذراند. قابل توجه صدا و سیمای ایران که در عمل به سمت همین الگوی برنامههای عامهپسند پیش میرود. بنابراین اوقات غیر از کار, صرف فعالیت با کیفیت و مفیدی نمیشود. یک آمریکایی خسته در مقابل رسانه میافتد و در مقابل آن کاملا منفعل است. البته درصد پایینی از افراد هستند که فعالیتهای تفریحی مفید دارند.
از دیگر خصوصیات زندگی به سبک آمریکایی تغذیهی نامناسب است. در موارد بسیاری وعدهی صبحانه وجود ندارد. در بسیاری موارد وعدهی صبحانه حذف میشود و گاه به یک فنجان قهوه محدود میشود. وعده ظهر به طور معمول در فرصتی بسیار کوتاه و با یک فستفود یا ساندویچ میگذرد. به خلاف بسیاری از فرهنگها که اعضای خانواده غذا رادر کنار هم میخورند، یک زن و مرد آمریکایی حتی برای شام هم منتظر هم نمیمانند. هر کس هر موقع که به خانه رسید یک غذای منجمد شده را در اجاق ماکروویو به سرعت آماده میکند و میخورد. این نوع غذاها معمولا از کیفیت نامناسبی برخوردارند. متخصصان بهداشت و تغذیه در آمریکا نسبت به این مسئله هشدار جدی میدهند که تغذیه در آمریکا وضعیت بسیار نامناسبی دارد. چربیها، قندها، مواد مصنوعی و افزودنی فراوان تغذیه در آمریکا را بسیار ناسالم کرده است. البته همانطور که گفتیم این تغذیه نامناسب به نوع مصرف و فرصت نداشتن برای تغذیه مناسب باز میگردد، و نباید گمان کرد که تغذیه نامناسب در آمریکا به علت کمبود مواد غذایی است.
در ایران در محل کار به طور معمول نهار داده میشود و یا با هزینهی خود کارمندان به هر حال وعده نهار جایگاهی دارد. آیا نهار دادن ادارات و شرکتها در آمریکا مرسوم نیست؟
در آنجا اینجور نیست. نیم ساعت فرصت وجود دارد که باید بروند بیرون و با یک فست فود خود را سیر کنند. نهار دادن ادارات در محل کار هرچقدر هم هزینه داشته باشد سنت بسیار مثبتی است و بسیار مطلوب است. و همانطور که اشاره کردم جمع شدن اعضای خانواده در کنار سفره بسیار مهم است و تاثیر بسیار بالایی در تعاملات انسانی اعضای خانواده دارد.
مهمترین موضوعاتی که یک فرد آمریکایی در زندگی خود به آن مشغول است کدامند؟ دغدغههای اصلی ذهن یک آمریکایی چیست؟
گذران زندگی و معاش. با اینکه آمریکا درآمد سرانه ملی بسیار بالایی دارد، مهمترین دغدغه یک آمریکایی این است که معاش خود را چگونه بگذراند. یک دلیلش این است که آمریکاییها بسیار مصرفی هستند. وسوسه مصرف در آنجا بسیار بالاست. بنابراین بالا رفتن درآمد مشکلی را حل نمیکند. پابه پای بالا رفتن درآمد، مصرف به همان نسبت یا بیشتر بالا میرود. در کنار یک ماشین سواری، یک «اسیووی» یا ماشیندو محوره برای آخر هفته، و اگر پولدارتر باشند، یک اتومبیل کورسی به گاراژ خانه اضافه میشود. اگر باز هم درآمد بالاتر برود، یک ماشین آر وی که شبیه خانه میماند و بنزین زیادی مصرف میکند اضافه میشود. به همین ترتیب، یک قایق كوچك و بعد قایق بزرگی كه قابل حمل با ماشین نیست و باید در بندر پارك شود نیز به ناوگان خانگی افزوده میشود. خانه ییلاقی، خانهی ییلاقی دوم و به همین ترتیب با بالا رفتن درآمد مصرف هم به همان نسبت یا به طور فزایندهای بالاتر میرود.
بنابراین هر آمریكایی فارغ از میزان درآمدی كه دارد, همواره کلی بدهکار است و چگونگی پرداختن بدهیها همواره دغدغه و دلمشغولی اصلی اوست. آمریكاییها با پول نقد سر و كاری ندارند و حتی خرید معمول روزانهی خود را هم با كارتهای اعتباری انجام میدهند. هر آمریكایی به طور معمول در آن واحد به چند موسسهی اعتباری بدهكاری دارد و گاه برای پرداخت بدهی از موسسهی دیگری وامی با بهره بالاتر دریافت میكند تا بتواند بدهیهای گذشته را بپردازد. به ندرت كسی در آمریكا یافت میشود كه به یك یا چند موسسه اعتباری بدهكار نباشد. دغدغه اصلی مردم امریكا پرداخت بدهی است.
آنچه گفته شد البته تمام داستان نیست و اگر به همینجا ختم كنیم وضعیت معیشتی و فرهنگی در آمریكا را منصفانه توصیف نكردهایم. آمریكا كشور مرفهی است و توانسته است سطحی از رفاه را برای عموم مردم فراهم كند. اگرچه در آنجا دولت رفاه مانند كشورهای اروپایی هیچگاه پدید نیامد؛ چرا كه به دلایل تاریخی احزاب چپ و سوسیالیست هیچگاه قدرت را به دست نگرفتند تا نماینده طبقه ضعیف جامعه باشند, اما به هر حال رفاه نسبی در آمریكا وجود دارد. حال با توجه به این مطلب باید گفت برای افرادی كه به نوعی ثبات اقتصادی و معیشتی رسیدهاند و از نگرانی نسبت به وضعیت معیشتی و رفاهی در امان هستند, دغدغههای فراتری مطرح است. البته ظهور این سنخ دغدغهها به میزان تحصیلات نیز وابسته است. نگرانی نسبت به محیط زیست، آلودگی خاك و آب و هوا، گرم شدن كره زمین، گرسنگی یا فقر جهانی، مسائل مربوط به جنگ از جمله دغدغههای است كه میتوان برای این قشر از مردم آمریكا نام برد.
در بررسی دغدغهها و دلمشغولیها باید عامل سن را نیز در نظر داشت. دغدغه اصلی بسیاری از جوانان دختر یا پسر تا قبل از ورود به بازار كار، دوستیابی، محبوبیت در میان دوستان و همسالان و سكس است. در آمریكا كسانی كه ازدواج میكنند معمولا مدتی بدون ازدواج با هم زندگی میكنند و اگر تصمیم به ازدواج گرفتند در سن بالای سی سال با هم ازدواج میكنند.
به طور معمول در آمریكا هر خانواده چند فرزند دارد و نرخ باروری در آنجا چگونه است؟
تعداد فرزند نیز تابع عواملی است. در جامعهشناسی از اصطلاح نرخ باروری برای میانگین تعداد اولاد در خانواده استفاده میشود. نرخ باروری در سفیدپوستان امریكا كمتر است. اقلیتها منهای سیاهپوستان نرخ باروری بالاتری دارند. خانوادههای مذهبی و ساکنان مناطق غیرشهری نیز بیشتر از بقیه اولاد دارند. در مجموع نرخ باروری در آمریکا اندكی بیشتر از دو است؛ یعنی جمعیت رو به افزایش است. این بر خلاف اروپاست كه نرخ باروزی در آن كمتر از دو و جمعیت آن رو به كاهش است.
موضوعاتی که در ایران برای ما مطرح است و جزو مشغولیتهای عمومی و عمده ما محسوب میشود در آنجا چه شکلی دارد؟
باز هم باید بگویم كه به سادگی نمیتوان گفت كدام موضوع مشغله ذهنی ما در ایران است؛ چرا كه به نسبت دخالت عوامل مختلف در اقشار مختلف این مشغله متفاوت است. حتی از محیط یك دانشگاه به دانشگاه دیگر دغدغهها متفاوت است. در ایران گفتوگو در مورد طرحهای سیاسی, فرهنگی یا سیاست خارجی میان مردم رایج است, اما در كشوری مثل آمریكا پرداختن به این امور موضوعیتی ندارد. زمانی که مسابقات فوتبال آمریکایی (ان اف ال) در جریان است، به ویژه مسابقة فینال (سوپر بول)، اذهان اغلب آمریکاییها به آن مسابقات معطوف است.
البته با همه تفاوتی كه میان كشوری مثل آمریكا با كشور ما وجود دارد، برخی مسائل به واسطه ارتباطات گسترده و جهانی شدن، در هر دو کشور مشترکند و اذهان را به خود جلب میکنند مثل بحران اقتصادی سال گذشته.
در بحث تاثیر و تاثر فرهنگی بایداین را گفت که، با توجه به حجم بالا و جذابیت ظاهری محصولات فرهنگی آنها، ما بیش از آنكه تاثیرگذار باشیم تاثیر میپذیریم. البته نقاط مثبت جهت تاثیر پذیری وجود دارد اما ما اغلب از خصوصیات منفی متاثر میشویم. به عنوان نمونه پدیده اعتیاد به اینترنت در جامعهی ما نیز در حال گسترش است. این مشكل که از پیامدهای گسترش شبكه اطلاعرسانی در كشورهای غربی است, نخست در آن کشورها پدید آمد و سپس جهانی شد. در كشورهای غربی اعتیاد به اینترنت از اعتیاد به هروئین و سایر مواد مخدر فراوانتر است و درصد قابل توجهی از مراجعان به روانشناسان و مشاوران برای ترك اعتیاد به اینترنت است. زندگی بسیاری به واسطه اعتیاد به اینترنت مختل شده است. و حال ما نیز بدون توجه قدم در همان مسیر میگذاریم و از اشتباهات تجربه شده تقلید میكنیم.
*دکتر کاووس سید امامی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.