طرح مسئله
در روند تاریخ ایران در دوران اسلامی، پیدایش دولت صفوی منشأ تغییرات عمدهای در حیات اجتماعی شد و از لحاظ سیاسی و فرهنگی، تحولات عمیقی را در جامعه ایرانی ایجاد کرد.
به همین دلیل این دوره از تاریخ ایران دارای اهمیت بسیاری است و زمینهی پر رونقی برای تحقیقات صفوی ایجاد کرده است. واقعیت این است که صفویهشناسی بیشتر در بیرون از مرزهای ایران شکل گرفته است. اما پژوهشهای صفوی آنگونه که باید و شاید هنوز مورد یک بررسی جامع واقع نشدهاند. در این مقاله سعی شده است تا با بررسی تاریخچهی مطالعات صفوی در غرب به شناخت منابع مهم دورهی صفویه که از سوی غربیان انجام گرفته، نائل شویم.
مقدمه
با ظهور ایران صفوی به عنوان قدرتی جدید در دنیای اسلامی و درگیری سیاسی و عقیدتی آن با دولت عثمانی، ایران مورد توجه اروپاییان قرار گرفت. رسیدن ایرانیان به مرزهای طبیعی خود، و در بعضی زمانها به ویژه در دوره ی پادشاهی شاه عباس بزرگ و نادر به مرزهای دوران ساسانیان، به ایران شکوه و جلال پیشین را باز داد که این مسئله برای اروپاییان که به گونهای سخت در معرض خطر دولت عثمانی بودند، بسیار گرانبها و ارزشمند شمرده میشد؛ به گونهای که دوراندیشان مردم در آن دیار، دولت صفوی را مایه نگهداری خویش و نعمتی برای خود میپنداشتند. اهمیت تاسیس دولت صفوی در ایران سبب پیدایش دیدگاههای گوناگونی دربارهی آن شده و زمینه را برای تحقیقات صفوی ایجاد کرد.
پژوهشهای صفوی جدای از مطالعات ایرانشناسی نیستند. از همان سالهای آغازین فرمانروایی صفویان، به دلیل تحولات چشمگیر در حوزهی اروپایی و نیز به دلیل ورود ایران به عرصه مناسبتهای منطقهای و جهانی، ایران عصر صفوی یکی از مهمترین کانونهای توجه غربیان شده بود. حجم آثار فراوانی که دربارهی ایران عصر صفوی نوشته شده، مؤید این مطلب است. طی این دوران، اروپاییان افزون بر نشان دادن گرایش تدریجی به ایرانشناسی، به شناخت جامعه صفوی نیز توجه کردند. شاید بتوان گفت نخستین صفویهشناسان اروپایی، همان جهانگردان و سیاحانی بودند که مشاهدات و مطالعات خویش را دربارهی ایران عصر صفوی تألیف کردند. مهمترین ویژگی آثار اروپایی مربوط به صفویان، افزایش دانش آنان دربارهی تشیع و روند تحولات آن بود. صفویهشناسی اروپایی از روند یکسانی پیروی نکرده است. از آنجا که کشورهای مختلف اروپایی با انگیزههای متفاوت به تحقیقات ایرانی میپرداختند، تحولات داخلی این کشورها و مناسبتهای بینالمللی آنها بر تحقیقات اروپاییان تأثیر میگذاشت. سده بیستم میلادی دوران شکلگیری جریانهای مختلف صفویهشناسی در اروپا و سپس گسترش آن به سایر مناطق غربی به خصوص ایالات متحدهی آمریکا بود. در نیمهی اول سده بیستم میلادی، دستکم میتوان دو حوزهی عمده تحقیقات صفویهشناسی اروپا را در انگلستان و آلمان سراغ گرفت. انگلستان تحت تاثیر عقبنشینی خود از مستعمرات و استقلال هندوستان، انگیزهی قوی ایرانشناسی خود را از دست داد؛ البته مطالعات ایرانی و صفوی در دانشگاه کمبریج و دانشگاه هلند تحت تاثیر براون و مینورسکی انجام میشد. در همین دوران، محققانی در آلمان، فرانسه و ایتالیا نیز به تحقیقات صفوی اشتغال داشتند.1 کارهای دیگری نیز علاوه بر این مطالعات در زمینهی صفویهشناسی صورت گرفته است، از جمله دایرهالمعارف ایرانیکا که شماری از متخصصان ایران عصر صفوی آثار خویش را در آن منتشر کرده و میکنند و همچنین برپایی کنفرانسهای صفویهشناسی است.
سفرنامهها
سفرنامهها یکی از منابع مهم و ارزشمند دربارهی گذشتهی هر جامعه محسوب میشوند که برای مورخان و جامعهشناسان و مردمشناسان جزو منابع دست اول به شمار میروند. در سفرنامهها برخلاف کتابهای تاریخ به کوچکترین مسائل توجه شده و چون نویسندگان آنها از اتباع حکومت محسوب نمیشوند، لذا مشاهدات خود را فارغ از ترس عقوبت از سوی حاکمان مینوشتند و عیبها و نقصها را بدون ترس بیان میکردند و این خصوصیتی است که در کتب تاریخی کمتر دیده میشود.2
کشورهای اروپایی که در ممانعت از توسعه قدرت عثمانی با ایرانیان همجهت بودند، مراودهی خود را با ایران توسعه بخشیدند و طبعا آمدوشد فرستادگان و نمایندگان اروپایی به ایران، موجب تسهیل روابط ایران با ممالک آن قاره شد. نخستین و مهمترین مسافران اروپایی که راهی ایران شدند، سفیران و نمایندگان دولتهای اروپایی بودند. این مسافران از سواد و تجربه و معلومات کافی برخوردار بودند که لازمهی انجام وظیفه مهم و خطیر سفارت است. مهمترین سفرنامههایی که در دوران صفویه نگاشته شده، سفرنامههای مأموران سیاسی و سفیران اروپایی است که با هشیاری و آگاهی و خردمندی عازم ایران و انجام مأموریت خود میشدند. بخش عمدهای از اطلاعاتی که ما از دورهی صفویه داریم، برگرفته از سفرنامههایی است که بیشتر به ویژگیهای اجتماعی پرداخته تا سیاسی؛ در این جا به توصیف اجمالی مشهورترین آنها خواهیم پرداخت. اما قبل از این کار باید روشن سازیم که اغراض این سفرنامهنویسها چه بوده است. سیبیلا شوستر والسر، این اغراض را به چهار قسم تقسیم نموده که عبارتند از:
1- فرستادگان رسمی مانند: اولئاریوس و کمپفر.
2- تجار مانند: شاردن.
3- نجبا و دانشمندان از جمله پیترو دلاواله و کرنلیس دوبروین.
4- هیئت مذهبی.3
این سیاحان که با اهداف و علایق گوناگون به ایران سفر می کردند، تابعیت ممالک مختلف را داشتند، از آن رو سفرنامههای آنان به زبانهای پرتغالی، اسپانیولی، هلندی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، روسی و ایتالیایی نوشته شده است که برخی از معروفترین آنها نیز به فارسی ترجمه شده است.
در اینجا فهرست سفرنامههایی را که از آغاز تاسیس حکومت صفویان به دست مسافران خارجی نوشته شده، ذکر میشود:
سفرنامهی جوزافا باربارو (1436م)، سفرنامهی آمبروسیوکنتارینی (1473م)، سفرنامهی کاترینو زنو (حدود 1475م)، سفرنامهی جووان ماریا آنجوللو(حدود 1500م)، سفرنامهی بازرگان ونیز در ایران (حدود 1510م)، سفرنامهی وینچنتو دالساندری(1520م)، سفرنامهی برادران شرلی (1958م)، ایترپرسیکوم (سفرنامهی ژرژ تکتاندر فن دریابل، 1605م.)، سفرنامهی دن گارسیا(1614م)، سفرنامهی پیترو دلاواله(1617م)،سفرنامهی کاتف(1623م)، سفرنامهی استودارت(1626م)، سفرنامهی یان اسمیت(1628م)، سفرنامهی تاورنیه(1632م)، سفرنامه آدام اولئاریوس(1634م)، سفرنامه کارری(1639)، سیاحتنامهی شاردن(1664 م)، زیباییهای ایران(سفرنامهی آندره دولیه دلند، 1664م)، سفرنامهی سانسون(1683م)، سفرنامهی کمپفر(1683م)، گزارش سفیر کشور پرتغال(1693)، سفیر زیبا(1706)، سفرنامهی کروسینسکی(1707م) و سفارتنامهی احمد دری(حدود 1713م).
به این نکته نیز باید اشاره کرد که حضور سفرای اروپایی در ایران، چند سالی پیش از شاه اسماعیل اول آغاز شد و از سفرنامههای مذکور، سه سفرنامهی نخستین مربوط به دوران اوزون حسن است. در طول سدهی هشتم و نهم ه.ق/14 و 15م.، نیز سیاحانی چون جوزافا باربارو4 ، آمبرو سیوکنتارینی5 ، کاترینو زنو6 و آنجوللو7 ، به ایران آمدند. سفرنامههای آنان بیشتر مبتنی بر احوال سیاسی و اقتصادی ایران میباشد.8
دربارهی سفرها و ماموریتهای برادران شرلی، از همان آغاز ماموریتشان، کتابها، رسالهها و یادداشتهایی توسط خودشان یا همراهان و معاصرانشان نوشته شده که بعضا در همان زمان انتشار یافتهاند.9 از سفرهای برادران شرلی گزارشهای فراوانی در دست است:
1- سفرنامهها و گزارشهای نوشته شده توسط برادران شرلی
2- سفرنامهها و گزارشهای نوشته شده توسط همراهان و همعصران برادران شرلی چون جرج مانورینگ10 ، ویلیام پری11 ، آبل پینسون12 و ...
3- پژوهشها و نوشتههای بعدی بر اساس منابع دست اول و دوم13. که متاسفانه آگاهی ما ایرانیان بیشتر بر اساس مواد این دسته شکل گرفته است.
برادران شرلی که در تاریخ ایران دورهی صفویه شهرت بسیار دارند، دو تن از نجیب زادگان انگلیسی بودند که مقارن حکومت شاه عباس اول به ایران سفر کردند. ایشان به پیشنهاد کنت اسکس، به ایران آمدند تا شاه عباس صفوی را به جنگ با دولت عثمانی و اتحاد با کشورهای عیسوی مذهب اروپا برانگیزند و کسب امتیاز برای بازرگانان انگلیسی از شاه ایران از دیگر وظایف آنها ذکر شده است14. و چه بسا توصیف سیاح ایتالیایی به نام آنجوللو، شرلی را در قبول پیشنهاد کنت اسکس تشویق کرده باشد15. با ورود این گروه به ایران اوضاع دگرگون میگردد، زیرا پس از سختیهایی که در خاک عثمانی متحمل شده بودند، اینک اوضاع را متفاوت مییابند: «همین که پا به خاک ایران نهادیم، دفعتا چنان تفاوتی هم در اهالی و هم در مملکت مشاهده کردیم که فورا منتهای سرور و خوشوقتی برای ما دست داد.»16 از نکات ارزندهی این سفرنامه شاید افزون بر مطالب سیاسی، نکات اجتماعی آن باشد17. خوشبختانه خاطرات سه نفر از آنها، یعنی جرج مانورینگ، ویلیام پری و آبل پینسون، مباشر فرانسوی شرلی، باقیمانده است که اینک در مجموعهای به نام سفرنامهی برادران شرلی در زمان شاهعباس کبیر به چاپ رسیده است و جز در پارهای موارد و به ویژه دربارهی ارقام با یکدیگر اختلافی ندارند. مولف، دربارهی وضع لباسهای اعضای هیئت در مناسبتهای مختلف، جشنها و هدایای رد و بدل شده بین هیئت و ایرانیان و نحوه مجازاتهای رایج در آن دوره بحث میکند18. یکی از ویژگیهای مهم این سفرنامه، تشریح نکاتی از اوضاع اجتماعی و فرهنگی آن دوره است.
پینوشت و منابع:
* دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی
1- منصور صفت گل، فراز و فرود صفویان، صص16-17.
2- علیرضا اسماعیلی، «جامعه و فرهنگ ایران عصر صفوی در آیینه سفرنامهها» ، ص 42؛ بهرام نژاد، محسن، «سفرنامهاروپاییان در عصر صفویان(907-1148ه.ق.)»، ص 34.
3- مجتبی خلیفه،« نقد ایران صفوی از دیدگاه سفرنامه های اروپاییان اثر سیبیلا شوستر والسر و ترجمه غلامرضا ورهرام» ،ص129؛ حمید حاجیان، « سفرنامهها و ادبیات سفرنامهای اروپاییان عصر صفوی: پیترو دلاواله» ، ص33؛ سر راجر استیونز، «دیدارکنندگان اروپایی از ایران عصر صفوی» ،ص38؛ بهرام نژاد، همان،صص34-35.
4- G.Barbaro.
5- A.Contarini.
6- C.Zeno.
7- Angiolello.
8- بهرام نژاد،همان،ص33.
9- جعفری مذهب، محسن، «سفرها و سفرنامههای برادران شرلی» ، ص 26.
10-George Manwaring.
11-William Parry.
12-Abel Pincon.
13- جعفری مذهب، همان، ص29.
14- فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج4/ص 243.
15- سفرنامه برادران شرلی در زمان شاه عباس کبیر، صص9-11
16- سفرنامه برادران شرلی در زمان شاه عباس کبیر، صص52.
17- همان، صص 28،32،38.
18- همان، صص87-95.
19-Pietro Della Valle.
20- دربارهی شرح حال دلاواله ر ک: فلسفی، روابط خارجی ایران با اروپا در دوران صفویه،ص86 تا 89؛شعاع الدین شفا، مقدمه او بر ترجمه سفرنامه پیترو دلاواله،ص 11-23؛ حاجیان، همان، ص 42؛ استیونز،همان،ص 39؛ غروی، محمد، «یادی از جهانگردان بنام خارجی و سفرنامه های ایشان تا اوایلقرن 18م.» ،ص325.
21- استیونز،همان،ص 39.
22- Mario Schipano.
23- حاجیان، همان، ص46.
24- برای توضیحات بیشتر رجوع شود به: دلاواله، مقدمه مترجم بر سفرنامه پیترو دلاواله و حاجیان،همان، ص 45 تا 47.
25- غروی، همان،ص330.
26- برای توضیحات بیشتر رجوع شود به: سفرنامه تاورنیه اثر ژان بابتست تاورنیه.
27- غروی، همان،ص331.
28-Voyages.
29- استیونز، همان، ص 40.
30-Adam Olearius.
31- شفقی،سیروس،روشن ضمیر،مهدی،«سیاحان آلمانی که در عصر صفویه از ایران دیدن نموده اند» ،ص17.
32- استیونز،همان،ص40.
33- Sir John Ghardin.
34- استیونز، همان، ص40.
35- استیونز، همان،ص 40؛ غروی، همان، ص332.
36- رونالد فریر،«گزارشی از سفرنامه شاردن» ،ص665.
37- برای اطلاعات بیشتر درباره شاردن ن.ک. به :
John Emerson , “Sir John Ghardin”, in Encyclopedia Iranica, vol.5, P.P.369-377.
38- فریر،همان، صص666-667.
39- غروی،همان، صص333-334.
40- Engelbert Kaemper.
41- برای اطلاع بیشتر از شرح حال کمپفر ن.ک. به: مقدمه سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری؛ سیروس شفقی، مهدی روشن ضمیر،«سیاحان آلمانی که در عصر صفویه از ایران دیدن نموده اند» ، صص 16-20.
42- شفقی، روشن ضمیر ،همان، ص16.
43- کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ص 11.
44- محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، ج1/ص6-35.
45- کمپفر، همان، صص 14،19،27.
46- شفقی، روشن ضمیر ،همان، ص17-20.
47- شفقی، روشن ضمیر ،همان، ص19.
48- بهرام نژاد، همان،ص39.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.