شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (52-53) شماره چهارم نظام اجتماعی غرب توسعه در دو راهی آزادی و اخلاق
نگاهی به مباحث مطالعات توسعه نشان میدهد که مفهوم توسعه و شاخصهای آن در گذر تاریخ دچار تحولات چشمگیری شده است (رک به: استوار 1377، هانت 1376، لومفرت 1376، همبرگ 1375، گریفن 1375، متوسلی 1382، خلیلیان 1386 ). تاکید اولیه اقتصاددانان بر رشد اقتصادی، زمینه ساز مطرح شدن رشد تولید ناخالص داخلی به عنوان شاخص پیشرفت بوده است.
این ایده در دهههای 1940 تا 1960 در قالب مکتب نوسازی ظهور و بروز پیدا کرد. در سالهای 1970 تا 1980 به تدریج رویکردهای انسانگرایانه به توسعه شکل گرفت و مفاهیمی چون «توسعهی یکپارچه» ، و «نیازهای اساسی» در ادبیات توسعه وارد شدند. این تحول فکری زمینهساز شکلگیری مکاتب ساختارگرا در توسعه بود که بر مسائل رفع فقر و توزیع عادلانهی درآمد، در جریان توسعه تاکید میکردند (رک: عیسوی 1379، توکلی 1390).
دههی 1990 شاهد تحولی اساسی در زمینه تدوین شاخصهای توسعه، بر اساس رویکرد انسانگرایانه بود. گروهی از محققان اقتصادی به سرپرستی محب الحق، اندیشههای «آمارتیا سن» در زمینه توسعه را در قالب شاخص توسعه انسانی فرمول بندی کردند. در این رویکرد جدید، پیشرفت دستخوش نوعی تحول مفهومی شد و از معنای رشد کمّی منابع جامعه به رشد کیفی فعالان اقتصادی (نیروی انسانی ) تغییر معنا یافت ( رک : Sen1999, 282-98 ).
شاخص توسعه انسانی از سال 2001 به صورت سالانه توسط سازمان ملل متحد برای بیشتر کشورهای دنیا محاسبه و منتشر میشود. در کنار این شاخص یکپارچه، بانک جهانی نیز هر ساله 420 2 نماگر پیشرفت را در زمینههای مختلف برای حدود 209 کشور جهان منتشر میکند. این نماگرها گسترهی وسیعی از معیارهای توسعه از جمله توسعه روستایی، توسعه شهری، توسعه اجتماعی ، و توسعه زیربنایی را شامل میشوند (رک: توکلی 1390).
توجه به تغییرات چشمگیر در نماگرها و شاخصهای توسعه در چند دهه اخیر، محققان اقتصادی را با این سوال مواجه میکند که دلیل این تغییرات شدید در نماگرها وشاخصهای توسعه چیست؟ چرا اقتصاددانان توسعه، ابتدا بر شاخصهایی چون تولید ناخالص داخلی به عنوان معیار توسعه تکیه میکردند و سپس در چرخشی 180 درجهای، به سمت شاخصهای انسانی توسعه روی آوردند. عدول اقتصاددانان توسعه از شاخصهای صرفا اقتصادی و توجه به شاخصهای ترکیبی (مشتمل بر شاخصهای اجتماعی و فرهنگی) نیز بر جنبههای ابهام ماجرا میافزاید. بهراستی ریشهی این تحولات اساسی در تعریف و استخراج شاخصهای توسعه، چیست؟
از رویکردهای توسعه تا شاخصهای پیشرفت
حرکت از شاخص فیزیکی توسعه به سمت شاخصهای کیفی و انسانی و همچنین عدول از شاخصهای تکی و طراحی شاخصهای ترکیبی، به طور عمده معلول تغییر در نظریهها و جهت گیریها در تعریف توسعه است. این تغییر رویکرد از طرفی مرتبط با تغییر در رویکردهای فلسفی مرتبط با توسعه است و از طرف دیگر، مشکلات پیش آمده در مسیر پیشرفت کشورهای توسعهیافته و کمتر توسعهیافته نیز به تغییر نگرشها کمک کرده است. برآیند آن، تعریف توسعه بر اساس ابعاد مختلف اجتماعی آن و به تبع، شکلگیری شاخصهای اجتماعی ترکیبی بوده است.
الف) ریشههای فلسفی تحول در شاخصهای پیشرفت
به منظور ردگیری تاثیر رویکردهای فلسفی در تعریف توسعه و استخراج شاخصهای آن، تمایز میان دو رویکرد پیامدگرا و انسانگرا در توسعه ضروری است. در رویکرد پیامدگرا، توسعه و توسعهیافتگی جوامع را باید با توجه به آثار و نتایج آن سنجید. بر این اساس، جامعهای توسعه یافته است که در آن کالاها و خدمات بیشتری تولید شود و مردم از آن بهرهمند شوند. این نگاه به توسعه، ریشه در مبانی فلسفه اخلاقی مکاتب مطلوبیتگرا3 و پیامدگرا4 دارد.
در مقابل، طرفداران رویکرد انسانگرا، جامعهای را توسعه یافته میدانند که افراد آن توانمندتر و برخوردارتر شده باشند. رویکرد انسانگرا به توسعه، از طرفی ناشی از تضعیف مکاتب مطلوبیتگرایی و پیامدگرایی و از طرف دیگر تقویت رویکردهای وظیفهگرایی کانتی و به خصوص فضیلتگرایی ارسطویی در ادبیات فلسفه اخلاق غرب میباشد. به طور نمونه ، آمارتیا سن در آثار خود ضمن نقد شدید رویکرد مطلوبیتگرایی و لذتگرایی در اقتصاد متعارف، به گسترش رویکرد وظیفهگرایی کانت در ادبیات اقتصادی روی میآورد. ثمرهی این رویکرد، از طرفی احیای دغدغههای اخلاقی در نظریات اقتصادی سن است که در قالب تحلیل مفاهیمی چون تعهد5، نمود یافته است. از سوی دیگر، این رویکرد فلسفی سن، زمینه ساز ارائه رویکرد قابلیت6، در ادبیات توسعه میباشد. در مقابل، متفکرانی چون مارتا نازبام7(1993) و مکلاسکی8 ، سعی در گسترش ایدهی اخلاق فضیلت به جای رویکردهای مطلوبیتگرایانه و پیامدگرایانه داشتهاند.
با توجه به تمایز میان رویکردهای پیامدگرا و انسانگرا به توسعه، سه دیدگاه اساسی در تعریف توسعه و تبیین شاخصهای آن قابل تفکیکاند:
الف) رویکرد توسعه به مثابه رشد9: در این رویکرد توسعهیافتگی جوامع بر مبنای میزان تولید کالاها و خدمات تعریف میشود. این معیار توسط نماگر محصول ناخالص ملی اندازهگیری میشود. با توجه به تک بعدی بودن معیار توسعه، شاخص یکپارچه پیشرفت نیز چیزی جز میزان و یا نرخ رشد محصول ناخالص ملی نیست.
ب) رویکرد توسعه به مثابه توانمندی10: در دهه 80 و 90 میلادی اقتصاددانانی چون آمارتیا سن، به نقد مفهوم فیزیکی و پیامدگرایانه توسعه پرداختند. در نظر آنها نباید توسعهیافتگی را بر اساس محصولات تولیدی ارزیابی کرد، بلکه توسعهیافتگی با قابلیتهای انسانی مرتبط است. بر اساس این رویکرد انسانگرایانه، جامعهای توسعه یافته است که شهروندان آن در زمینههای علمی، درآمدی، و بهداشتی از توانمندی بالایی برخوردار باشند.
ج) رویکرد توسعه به مثابه آزادی11: در سالهای اخیر برخی از متفکران غربی تلاش کردهاند که توسعه را بر اساس مبانی لیبرالیستی فرهنگ غرب باز تعریف کنند. آمارتیا سن در کتاب خود با عنوان «توسعه به مثابه آزادی»، ضمن بسط و گسترش رویکرد قابلیت12، اولین گامها را در زمینه تعریف توسعه بر اساس آزادی برداشته است. او مفهوم قابلیت13 را با توجه به دو مولفه «کارکردها» و «آزادی» تفسیر میکند. در نظر او، کارکردها، موقعیتها، تواناییها و امکاناتی است که انسان از داشتن آنها، رضایتِ خاطر کسب میکند. سن با تفکیک آزادی منفی (نبودن منع قانونی) و آزادی مثبت (امکان استفاده از آزادی)، آزادی را به صورت توامان، هدف و ابزار توسعه تلقی میکند (رک: Sen1999)14. در این چارچوب فکری جامعهای توسعهیافته است که مردمان آن احساس آزادی بیشتری کنند. گرچه سن با تفکیک میان آزادی مثبت و منفی، تلاش میکند تا میان ایده توانمندسازی و آزادی ارتباط برقرار کند؛ روح حاکم بر بحث سن تعریف توسعه در چارچوب نظام لیبرالیستی است. آمارتیا سن تلاشهای مقدماتی را برای تدوین این شاخص توسعه برداشته است؛ ولی این تلاش مقدماتی هنوز به مرحله تدوین شاخص جامع توسعه نرسیده است. در این زمینه، سن رهیافتهایی در زمینههایی چون تبعیض میان زن و مرد ، قومیتها و پیروان مذاهب در فصلهای هشتم و دهم کتاب خود آورده است.
بعید نیست که در دهههای پیش رو، فرمولبندی جدید سن از توسعه بر مبنای آزادی، به صورت شاخصهای عینی از توسعه نمایان شود. اگر توسعه به مفهوم برخورداری بیشتر از آزادی (آزادی مثبت) تعریف شود، این تفسیر ممکن است بریدگی از بسیاری از سنتهای اجتماعی، فرهنگی و مذهبی را نیز در قالب مفهوم توسعه به مثابه آزادی، فرمولبندی کند. در این چارچوب دور از ذهن نیست که بسیاری از جلوههای آزادی، به مفهوم غربی آن، به عنوان بخشی از مشخصههای علمی توسعه و پیشرفت در دنیای پستمدرن معرفی شوند.
ب) ریشههای اقتصادی تحول در شاخصهای پیشرفت
تغییر جهتگیری در تدوین شاخصهای توسعه، از تحولات و تجارب توسعهای کشورهای پیشرفته و در حال توسعه نیز متاثر بوده است. در مراحل اولیهی صنعتی شدن کشورهای توسعهیافته، عمدهی توجهات به بازسازی خرابیهای ناشی از جنگهای جهانی و افزایش سطح محصولات بود. با افزایش سطح رفاه افراد در جوامع توسعهیافته و اشباع بازارهای مصرف داخلی، آنان رو به بازارهای برون مرزی آوردند. با توجه به توان پایین کشورهای هدف صادرات برای خریداری کالاهای مازاد کشورهای توسعه یافته، توجهات به فقر جهانی و مشکلات کشورهای کمتر توسعهیافته جلب شد (رک: متوسلی 1382). این مساله در شاخصهای توسعه، با تعدیل شاخص توانمندی درآمدی با ابزارهایی چون ضریب جینی نمود پیدا کرده است. بانک جهانی نیز در شاخصهای توسعهای خود، نماگر فقر15را به عنوان یکی از شاخصهای توسعه مطرح کرده است.
در دهه 1980 ، ظاهر شدن آسیبهای زیست محیطی در کشورهای صنعتی ، بحث از توسعه پایدار16 را بر سر زبانها انداخت. این رویکرد جدید به توسعه، موجب شکل گیری تلاشهایی برای تدوین شاخصهای توسعه پایدار شد (رک: الیوت 1388).
نماگرها و شاخص توسعه در آینده به کدام سو میروند؟
اکنون این پرسش مطرح است که آیا محققان توسعه در آینده در سطح مفاهیمی چون قابلیت و آزادی باقی میمانند و یا تاریخ توسعه میتواند زمینه ساز طرح ایدههای نو در تعریف توسعه و تدوین شاخصهای آن باشد.
محققان اقتصادی ممکن است با توجه به علایق و سلایق خود آینده مورد نظر خود را به عنوان آنچه در آینده اتفاق میافتد، تصویر کنند. به نظر میرسد که میتوان با نگاهی به تحولات فکری و اجتماعی در دنیای معاصر این انتظار را داشت که فیلسوفان توسعه اقتصادی در ادامه روند نظریهپردازیهای خود، به رویکردهای انسانگرایانهدر توسعه، ابعاد جدیدی ببخشند. یکی از زمینههای قابل توجه مساله اخلاق توسعه17 و همچنین رابطه اخلاق و توسعه18 است.
ظهور و بروز مشکلات اخلاقی در فرایند توسعه در دنیای معاصر و همچنین احیای ادبیات اخلاق و اقتصاد در مطالعات اقتصادی میتواند ما را به این جمع بندی برساند که محققان اقتصادی، در سیر تحول اندیشههای خود، اخلاق را نیز به عنوان عنصری اساسی در تعریف توسعه و تدوین شاخصهای آن وارد میکنند. این ادعا که در کنار توانمندیهای آموزشی، بهداشتی و درآمدی، میتوان از توانمندی اخلاقی به عنوان محور چهارم توسعه و پیشرفت سخن به میان آورد، چندان بی دلیل نیست. امروزه ادبیات اخلاق و اقتصاد شواهد بسیاری در زمینه رابطه مثبت اخلاق و پیشرفت نمایان کرده است. در این چارچوب، اخلاق میتواند موجب تسهیل روابط اجتماعی و کاستن از تنشهای اجتماعی شود و بدین وسیله روند پیشرفت را سرعت ببخشد.
اگر اخلاق به عنوان بعد چهارم توانمندی در ادبیات توسعه اقتصادی وارد شود، معیارها، نماگرها و بالاخره شاخصهای توسعه نیز دستخوش تحول میشود. این تحول از طرفی با معرفی، نماگر توانمندی اخلاقی بروز و ظهور میکند و از طرف دیگر نماگرهای درآمد، بهداشت و سواد را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. توانمندی آموزشی زمانی میتواند افراد جامعه را در مسیر پیشرفت قرار دهد که تقویت کنند توانمندی اخلاقی نیز باشد. همین نکته را میتوان در مورد توانمندیهای بهداشتی و درآمدی نیز بیان کرد.
نتیجه گیری
نگاهی موشکافانه به مقوله شاخصهای توسعه و پیشرفت، این حقیقت را روشن میکند که نماگرها و شاخصهای توسعه دارای بارِ مفهومی و فرهنگیاند. هنگامی که در ادبیات غربی از نرخ رشد تولید ناخالص ملی به عنوان شاخص توسعه سخن به میان آمد، نگاهها عمدتا به پیامدهای پیشرفت بود. در این راستا جامعهای پیشرفته تلقی میشد که میتوانست گندم، آهن و اتومبیل بیشتری تولید کند.
با بروز آفتهای توسعه در دوران مدرن، از جمله تشدید فقر جهانی و پردامنه شدن مشکلات زیست محیطی، محور توسعه از محصول به سمت انسان به عنوان هدف توسعه متمایل شد. در این چارچوب فکری جدید، برنامههای توسعه هنگامی موفق عمل میکنند که انسانها را از جهت دانشی، بهداشتی و درآمدی توانمندتر کنند. نتیجهی این رویکرد، تعریف شاخص توسعه انسانی به عنوان شاخصی ترکیبی و مشتمل بر نماگرهای بهداشت، سواد و درآمد در ادبیات توسعه شد.
نشانههایی از بروز جهتگیری جدید در تدوین شاخصهای توسعه در دوران پست مدرن به چشم میخورد. این چرخش فکری حولِ مفهوم آزادی، به عنوان محوریترین اندیشهی نظام لیبرال دموکراسی، شکل گرفته است. آمارتیا سن به عنوان نمایندهی فکری این جریان تلاش گستردهای، برای باز تعریف توسعه بر اساس مفهوم آزادی نموده است. این مفهوم سازی ممکن است طلیعه ساز تبدیل شاخصهای فکری نظام لیبرالی به شاخصهای توسعه باشد.
این ادعا که میتوان با احیای گفتمان معنویت و اخلاق در هزاره سوم میلادی، شاخصهای توسعه و پیشرفت را تکامل ببخشد، سخنی گزافه نیست. اگر توسعه با مقوله اخلاق به عنوان هدف و ابزار توسعه پیوند برقرار کند، آنگاه جهانی را میتوان پیشرفته تلقی کرد، که در آن شاخص پیشرفت متعالی، مشتمل بر توانمندی اخلاقی، آموزشی، بهداشتی و درآمدی، باشد. این شاخص نه تنها پیشرفت پایدار و توام با عدالت جهانی را هدفگذاری میکند، بلکه مفهوم کیفی توسعه را برجستهتر میکند. شاید زمانی متفکران توسعه به این نتیجه برسند که جوامع پیشرفته زمانی از جلوههای پیشرفت کسب رضایت میکنند که فرآیند رو به جلو رفتن جوامع بشری، بشر را در مسیر معنویت و اخلاق قرار دهد، مسیری که حتی به بهرهمندی مادی او هم معنا میبخشد و روح سرگردان او را آرام میکند.
پی نوشت:
* عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
2- در این نوشتار نماگر معادل واژه indicatorو شاخص به عنوان معادل Indexبه کار رفته است. این تغییر در تعبیر منعکس کننده اختلافی نظری میان اقتصاددانان توسعه در زمینه ارائه معیارهای پراکنده و یا یکپارچه اندازه گیری میزان توسعه یافتگی جوامع است. رک: توکلی 1390 و Sharp 1999
3- Utilitarianism
4- Consequentialism
5- Commitment
6- Capability approch
7- Martha Nussbaum
8- McCloskey
9- Development as growth
10- Development as Capability
11- Development as Freedom
12- Capability approach
13- Capability
14- سن درمباحث خود میان 5 نوع آزادی ابزاری تفکیک می کند. آنها عبارتند از فرصتهای اقتصادی، آزادیهای سیاسی، تسهیلات اجتماعی، شفافیت فعالیتها و حمایتهای تامینی. رک: Sen 1999.
15- Poverty
16- Sustainable Development
17- Development Ethics
18- Morality and development
منابع:
استوا، گوستاو 1377. توسعه، در کتاب نگاهی نو به مفاهیم توسعه، ویراسته فرانس ولفگانگ ، ترجمه فریده فرهی و وحید بزرگی ، تهران:نشر مرکز.
اِلیوت، جنیفر ای. 1388. مقدمهای بر توسعه پایدار، ترجمه: منصور ابراهیمی، قم، آیین احمد(ص).
توکلی ، محمد جواد 1390. درآمدی بر روش شناسی تدوین شاخص توسعه و پیشرفت بر اساس گفتمان قرآنی، ارائه شده در همایش ملی شاخصهای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت،قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
توکلی، محمد جواد 1389. امکان پذیری الگوی متمایز اسلامی ایرانی پیشرفت، ارائه شده در اولین همایش ملی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، تهران، سالن همایشهای صدا و سیما (در حال انتشار).
خلیلیان اشکذری، محمد جمال 1386.شاخصهای توسعه انسان محور در جامعه مطلوب و آرمانی اسلام، ش 28، ص 87-61.
عیسوی، محمود 1379. مقایسه مبانی نظری و اهداف توسعه اقتصادی در اسلام و غرب، پایان نامه کارشناسی ارشد، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
گریفن ، کنت 1375. راهبردهای توسعه اقتصادی، ترجمه حسین زاغفر و محمد حسین هاشمی ، چاپ اول، تهران: نشر نی
لومفرت ، ریچارد 1376.راههای گوناگون توسعه، ترجمه احمد مجتهد، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
متوسلی ، عباس 1382. توسعه اقتصادی ، مفاهیم ، مبانی نظری، رویکرد نهادگرایی و روش شناسی، تهران، انتشارات سمت.
مصباح یزدی، محمد تقی 1372. جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، چ 2، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
مصباحی مقدم، غلامرضا 1376. مفهوم توسعه در قران و حدیث، مجله دانشگاه اسلامی، ش2،ص. 8-3.
هانت، دایانا 1376. نظریههای اقتصاد توسعه، تحلیلی از الگوهای رقیب، ترجمه غلام رضا آزاد ارمکی، چاپ اول، تهران: نشر نی.
همبرگ ، دانیل1375. الگوهای رشد اقتصادی، ترجمه مهدی تقوی ، چاپ اول، تهران: شکرت انتشارات علمی و فرهنگی.
Sharp, Andrew, A Survey of Indicators of Economic and Social Well-being , Paper prepared for Canadian Policy Research Networks, July 22, 1999.
Sen, Amartya Kumar 1999. Development as Freedom. New York, Anchor Books.
Nussbaum, Martha C. 1993. Non-Relative Virtues: An Aristotelian Approach, in M. Nussbaum and A. Sen, eds, The Quality of Life, PP. 242-69, New York: Oxford Clarendon Press.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.