عقلانیت نقاد4، رویکردی متمایز در فلسفهی تحلیلی به شمار میآید. از دیدگاه این رویکرد، که با رویکردهای زبانی در سنت تحلیلی به کلی تفاوت دارد، هر چند تحلیل از اهمیت فراوان برخوردار است، اما هدف اصلی تکاپوی فلسفی صرفا تحلیل نیست5. هدف اصلی عقلانیت نقاد، رشد معرفت از رهگذر تکاپوی نقادانه است.6
در آغاز هر سال تحصیلی برای دانشجویانم کارگاهی برگزار میکنم با عنوان «طرح مدعا و حمایت از آن»7؛ این موضوع روزنهای است برای مطرح ساختن برخی توضیحات کلی دربارهی برخی جنبههای رویکرد موسوم به عقلانیت نقاد. این رویکرد در کشور ما، جز نزد شماری معدود، چندان شناخته نیست. در مغرب زمین نیز، غوغای رهیافتهای رقیب، چندان اجازه نمیدهد آموزههای این رویکرد به جویندگان معرفت، عرضه شود. نگارنده اما عزم آن دارد که به خواست خدا این رویکرد را هم به خوانندگان ایرانی و هم به شماری از مخاطبان در سطح بینالمللی بهتر بشناساند. کارگاهی که پیشتر اشاره شد، یکی از تعبیهها برای این منظور است. در این کارگاهها معمولا برای آنکه مطلب بهتر وجدانی شود، جلسه را با طرح چند پرسش آغاز میکنم. پرسشها، که به صورت گزینههای دوجوابی تنظیم شدهاند از جمله چنیناند:
- بهترین شیوه برای حمایت از یک مدعا/موجهسازی آن عبارت است از فراهم آوردن شمار هر چه بیشتری بینههای تأییدکننده8 دربارهی آن. درست غلط
- هر چه شمار بینههای حمایتگر/تأییدکننده9 بیشتر، درجهی صدق مدعا بالاتر. درست غلط
- در قلمرو تکاپوهای معرفتی، هدف اصلی از طرح یک مدعا یا ارائهی یک استدلال عبارت است از قانع ساختن/متقاعد کردن مخاطبان در خصوص موضوع مورد اشاره در مدعا/استدلال. درست غلط
- معرفت عبارت است از دعوی/باور موجهی که موجه و صادق است، یعنی یا بدیهی است و یا آنکه شمار زیادی بینه در حمایت/تأیید آن موجود است. درست غلط
آنچه در ذیل میآید توضیح صحیحی از فرایند کسب معرفت دربارهی یکی از جنبههای واقعیت است:
نخست: شخص شمار محدودی از امور واقع01 را مشاهده/وارسی میکند؛
سپس: شخص یک دعوی/فرضیهی کلی دربارهی امور مشاهدهشده/وارسیشده ارائه میکند؛
نهایتا: شخص دعوی/فرضیه پیشنهادشده را مورد آزمون قرار میدهد. اگر دعوی/فرضیه تأیید شد، به منزلهی بخشی از معرفت در مورد امور واقع مشاهدهشده پذیرفته میشود.
درست غلط
پس از طرح این پرسشها از دانشجویان سؤال میشود که چند نفر از آنان عمدتا گزینهی«درست» را در پاسخ به پرسشها برگزیدهاند. به آنان که چنین کردهاند باید «تسلیت» (!) گفت؛ زیرا پاسخ همهی پرسشهای فوق از منظر عقلانیت نقاد، گزینهی دوم یعنی «غلط» است!
در مرحلهی بعد از دانشجویان خواسته میشود تا مشخص سازند کدام یک از عبارات ذیل یک «دعوی» است:
- «چه هوای لطیفی!»؛
- «حواست را جمع کن!»؛
- «آیا اقتصاد متکی به بازار آزاد با عدالت اجتماعی سازگار است؟»
- «در تداوم آنچه که «بهار عربی» نام گرفته است احتمال زیادی وجود دارد که در آیندهای نزدیک مردمسالاری در کشورهای عرب رواج یابد، اما در عین حال نباید از نظر دور کرد که چون بسیاری از زیرساختهای ضروری برای تأسیس یک نظام مردمسالاری اصیل در این کشورها موجود نیست، این احتمال نیز کاملا وجود دارد که مردمسالاری تا سالهای سال در این کشورها ظهور نیابد.»؛
- «موفقیت در تحصیل در پرتو سختکوشی و نظم حاصل میشود.»
به دانشجویان توضیح داده میشود که دعاوی در قالب گزارهها11/قضایا21 یا استدلالها (که خود ترکیب خاصی از دعاویند) ارائه میشوند. همچنین دربارهی دعاوی تهی از محتوا، که «گردگویی»31 نامیده میشوند (هر چند که ظاهرا اطلاعبخش نمایند)، نظیر مطلبی که در بالا دربارهی «بهار عربی» ذکر شده است، و دعاوی اصیل، که «محتمل الصدق و الکذب» هستند، توضیح داده میشود.
آنگاه از دانشجویان سؤال میشود که مشخص سازند هدف از طرح دعاوی چیست؟ دو گزینه پیشنهاد میشود:
گزینهی 1- بیان یک امر واقع / اظهار یک خبر صادق / افزودن بر ذخیرهی معرفتی آدمیان
گزینهی 2 –قانع ساختن / متقاعد کردن / فریفتن / تحمیق مخاطبان
توضیح داده میشود که هر دو گزینه صحیح است. دعاوی هر دو کارکردی را که در گزینهها ذکر شده است واجدند. اما معمولا دو گروه متفاوت از این گزینهها بهره میگیرند. گزینهی نخست عمدتا به وسیلهی محققان و دانشمندان، فیلسوفان و جویندگان حقیقت مورد استفاده قرار میگیرد. در حالیکه گزینهی دوم بیشتر مورد استفادهی سیاستمداران، وکلا، برخی از اصحاب رسانه و ... است.
دعاوی در کارکرد نخست خود با واقعیت عینی سروکار دارند و در کارکرد دوم با جنبههای ذهنی و روانی مخاطبان.
سپس از دانشجویان سؤال میشود که دعاویای که به وسیلهی صاحبان بصیرتهای خاص نظیر پیامبران و یا اصلاحگران مطرح میشود واجد کدام یک از دو کارکرد بالاست؟
به دنبال توضیحاتی که دربارهی «مدعا» ذکر شد، دربارهی مفهوم «حمایت» نیز توضیح مختصری داده میشود و به این نکته اشاره میشود که نظری که هر کنشگر در قبال مفهوم «حمایت» و مفاهیم معادل آن نظیر «موجه ساختن»41، «تأیید کردن»51، «مشروعیت بخشیدن»61، «جواز دادن»71، «استوار و پابرجا کردن»81، «درجهی احتمال را افزایش دادن»91 و ... اتخاذ میکند با نظریهی معرفت وی ارتباط مستقیم دارد.
میتوان به یک اعتبار سه نظریهی کلی دربارهی معرفت را از هم تفکیک کرد: نظریههای متکی به موجهسازی02، خانوادهی نظریههای شکگرایانه21 و نظریهی عقلانیت نقاد22.
نظریههای شکگرایانه، منکر امکان کسب معرفتاند.
مقصود از موجهسازی (در اشکال متنوع و مختلفی که به خود میگیرد) آن است که یک مدعا به نحو قطعی و بیآنکه بتوان هیچ خدشهای بدان وارد آورد به کرسی نشسته و تثبیت شده است.
موجهسازی به شیوههای مختلف به انجام میرسد، از آنجمله با اتکا به قول حجت، یا با توسل به شهود، یا با استفاده از قضایای «بدیهی»، یا با انباشت بینهها و شواهد مثبت، یا با ارجاع به اجماع قوم و نظایر آن.
موجهسازی معمولا (بهخصوص در گذشته) اما نه لزوما (بهخصوص از میانهی قرن بیستم به اینسو) با قول به وجود مبانی و بنیادهای تردیدناپذیر و لایتغیر32 برای دعاوی معرفتی همراه بوده است.
موجهسازها عموما به رهیافت موسوم به «اصالت استقراء»42 گرایش دارند. بر اساس این رهیافت، میتوان به معرفت «موجه» از طریق بهرهگیری از شیوهی استدلال «استقرایی» دست یافت. این شیوهی استدلال در آخرین پرسش، از پرسشهای پنجگانهای که در ابتدای این بحث مطرح شده، نموده شده است.
موجهسازان عموما از بینههای مثبت یا حمایتکننده (که ارتباطی وثیق با شیوهی استدلال استقرایی دارد) برای تثبیت دعاوی خود بهره میگیرند: هزاران بار طلوع خورشید از مشرق موجهکنندهی این مدعاست که فردا نیز خورشید از مشرق سر بر میآورد.
عقلگرایان نقاد، هم با شکاکان افراطی و هم با موجهسازان (در همهی انواع آن) مخالفند. اینان توضیح میدهند که «موجهسازی» ناممکن است؛ موجهسازی به تسلسل منجر میشود: هر آنچه به عنوان وجه موجهکنندهی یک مدعا پیشنهاد شود خود نیاز به موجهشدن دارد. تکیه به بنیاد قطعی و یقینی نیز سخت «بیبنیاد» است. از یکسو هر «بنیاد» نیازمند «موجه شدن» است. اما این دومی خود گرفتار مشکل است. از سوی دیگر، «قطع و یقین» به قلمرو روانشناسی فردی تعلق دارند و مقولات معرفتشناسانه نیستند.
عقلگرایان نقاد همچنین توضیح میدهند که استقراء نیز صورت استدلالی معتبری به شمار نمیآید: جهش از شماری معدود از بینههای موجود، به شمار نامتناهی از آنها در همهی زمانها و مکانها و سرایت دادن حکم این گروه معدود به آن مجموعهی نامحدود از حیث شمار اعضا، جهشی غیرعقلانی است و از اینرو معرفتبخش نتواند بود.
عقلگرایی نقاد یک شیوهی زیست است که واجد وجوه معرفتی و اخلاقی برجستهای است. برخی از مهمترین آموزههای این شیوهی زیست و سلوک به اختصار هر چه تمامتر در ذیل آمده است52.
واقعیتی مستقل از برساختههای ذهنی و زبانی و قراردادهای میان آدمیان موجود است؛ شناخت این واقعیت، علیرغم نامتناهی بودن وجوه و جنبههای آن و محدود بودن تواناییهای ادراکی آدمیان، علیالاصول امکانپذیر است؛ معرفت دربارهی هر جنبه از واقعیت، امری عینی است و همواره در قالب گزارههایی که بیانگر حدس و گمانهای62 دربارهی جنبهی مورد نظر است، بیان میشود؛ هر گمانه، محصول مواجههی با «مسئلهای» در ارتباط با جنبه یا جنبههایی از واقعیت است؛ گمانههایی برای توضیح و تبیین و معنابخشی به واقعیت در ارتباط با مسئلهای که برای کنشگر مطرح ساخته است، برساخته میشوند؛ در تکاپو برای کسب معرفت دربارهی واقعیت، آنچه اهمیت دارد، «معرفت به خودی خود» نیست بلکه «رشد معرفت» است؛ معرفت از طریق انباشت بینههای مؤید یا مثبت یا حمایتکننده رشد نمیکند؛ رشد معرفت صرفا از رهگذر کوشش برای حذف خطا در گمانههای پیشنهادی است؛ گزارههایی که دربارهی واقعیت ارائه میشوند، میتوانند واجدشان متافیزیکی یا علمی باشند. در صورت نخست آزمودن (یعنی نقادی) آنها با استفاده از رویههای تحلیلی/نظری امکانپذیر است و در صورت دوم علاوه بر رویههای تحلیلی از رویههای تجربی نیز میتوان و باید در آزمودن (یعنی نقادی) این گزارهها و حذف خطاهایی که احیانا در آنها راه یافته است، بهره گرفت؛ الگوی ذیل، شیوهی پیشنهادی عقلگرایان نقاد برای کمک به رشد معرفت است:
راه حل پیشنهادی 1 راه حل پیشنهادی 21
راه حل پیشنهادی 2 راه حل پیشنهادی 22
مساله 1 ... حذف خطا ...
... ...
... ...
راه حل پیشنهادی n راه حل پیشنهادی n2
انباشت هزاران هزار بینهی مؤید، کمترین تغییری در موقعیت «گمانهای و حدسی بودن» راهحلهای پیشنهادی برای «مسائل» نمیدهد. هر چند احیانا بر میزان «اطمینان قلبی» کنشگر میافزاید. اما اطمینان قلبی، مقولهای روانی است نه معرفتی.
حذف خطا با استفاده از دو شیوهی استدلال امکانپذیر است: نفی تالی در قیاس اقترانی و برهان خلف.
عقلگرایان نقاد در نقد رویکرد شکاکان افراطی نیز توضیح میدهند که بر خلاف مدعای آنان، دستیابی به معرفت دربارهی واقعیت، غیرممکن نیست. این معرفت همچنان که همواره در قالب گزارههای بیانگر حدس و گمانهی ما دربارهی وجهی از وجوه واقعیت بازگو میشود، اما حذف خطا این امکان را پدید میآورد که بر خلاف شکاک افراطی، که اساسا هر نوع شناخت واقعیت را ناممکن تلقی میکند، بتوان گام به گام به شناخت واقعیت نزدیکتر شد. در این مسیر، چنانکه اشاره شد فراهم آوردن بینههای مثبت کمککار نیست. برای همهی گزارههای «گردگویانه» میتوان خروارهای بینهی مثبت فراهم کرد. اما اینگزارهها هیچ شناختی از واقعیت ارائه نمیدهند.
از دیدگاه عقلگرایی نقاد آن دسته از حدسها و گمانههایی که در معرض سختترین آزمونهای نظری (تحلیلی) و عملی (تجربی) قرار گرفتهاند اگر در برابر آزمونهای نقدکننده، از میدان به در نرفتند و از آن سربلند بیرون آمدند، گزارههای «تقویتشده» به شمار میآیند. گزارههای «تقویتشده» تا زمانیکه به جهت ارائهی گزارههایی بدیل و پرمحتواتر و یا نقدهایی ابطالگر از صحنه بیرون نرفتهاند، به صورت موقت در زمرهی ذخیرهی معرفتی آدمیان به شمار آورده میشوند.
پی نوشت:
1- عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور (ایران)؛ مدرسهی علوم اجتماعی، انسانی و زبانها، دانشگاه وستمینستر (انگلستان).
2- این توضیحات توسط رضا علیزاده ممقانی، دانشجوی دکتری فلسفهی علم، نوشته شده است.
3- این توضیحات توسط یکی از دانشجویان دکتری فلسفهی غرب دانشگاه تهران، نوشته شده است.
4- Critical Rationalism
5- این نکته در گفتوگویی مکتوب با پروفسور دیوید میلر که یکی از برجستهترین نماینگان عقلانیت نقاد به شمار میآید مطرح شد. گفتوگوهای مکتوب نگارنده با پروفسور میلر در سالهای اخیر حجم معتنابهی یافته است و صاحب این قلم امیدوار است بتواند در آینده نه چندان دور این گفتوگوها را برای استفادهی علاقهمندان بحثهای فلسفی منتشر سازد.
6- در ویراست جدید و بسطیافتهی مجلد نخست فلسفهی تحلیلی با عنوان «فلسفهی تحلیلی: مسائل و چشماندازها» و نیز مجلد دوم آن با عنوان «فلسفهی تحلیلی مسائل، چشماندازها و کارکردها» که هر دو به وسیلهی نشر طرح نو آمادهی چاپ شده است، در خصوص تحولات تازهی فلسفهی تحلیلی و جایگاه رویکرد عقلانیت نقاد در آن به تفصیل توضیح دادهام.
7- Making a claim and supporting it
8- Confirming/verifying evidence
9- Supporting/confirming evidence
10- Facts
11- Statements
12- Proposition
13- Truism
14- Justification
15- Confirmation/verification
16- Legitimation
17- Warrant
18- Substantiation
19- Increasing the degree of probability
20- Justificationism
21- Scepticism
22- Critical rationalism
23- Foundationalism
24- Inductivism
25- برای بحث تفصیلیتر دربارهی عقلگرایی نقاد بنگرید به دو مجلهی فلسفهی تحلیلی که در بالا ذکر شد و نیز دو کتاب ذیل از پروفسور میلر:
David Miller, Critical Rationalism: A Restatement and Defence, Open Court, 1994,.
David Miller, Out of Error, Ashgate, 2006
این هر دو مجلد به وسیلهی نگارنده و با موافقت پروفسور میلر در دست ترجمه به فارسی است و به خواست خدا به زودی در اختیار خوانندگان فارسیزبان قرار خواهد گرفت.
26- conjecture
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.