مقدمه:
داریوش آشوری در دانشنامهی سیاسی در تعریف حکومت مشروطه (Constitutional government) چنین بیان داشته که هر رژیم سیاسی یا حکومتـی که دامنهی کاربرد قدرت آن محدود به حدود قانونی باشد از آن به حکومت مشروطه یاد میکنند.
حکومت مشروطه در بیشتر موارد در تقابل با حکومت استبدادی بکار رفته است و از آن به حکومت قانون نیز نام برده میشود. آنچه در حکومت مشروطه از اهمیت بسزایی برخوردار است، محدودشدن قدرت حکومت به قانون میباشد، قانونی که از سویی حدود رفتار و کردار افراد و گروهها و از سوی دیگر حدود کاربرد قدرت را تعریف و مرزبندی میکند، و نیز وظیفه متقابل آنها را بیان میدارد. این قوانین میتواند قانون طبیعی و در عالیترین شکل، قانون اساسی باشد. وجود پارلمان و تفکیک قوا از دیگر شرایط، مشروطیت میباشد.
حکومت مشروطه بر دو نوع میباشد، که با توجه به سیر تاریخی مشروطیت عبارتند از:
1- سلطنت مشروطه
2- جمهوری مشروطه1
در فرهنگ معین مشروطه چنین تعریف شده است: «نوعی حکومت که در آن وضع قوانین به عهدهی مجلس یا مجلسین (شوری و سنا) باشد و دولت مجری آن قوانین محسوب میگردد».2
بنابراین مشروطیت برمبنای مشروط بودن قدرت چه در نظام سلطنتی و چه در نظام جمهوری، در چارچوب یک قانون اساسی مدون، به عنوان یک قرارداد یا میثاق اجتماعی میباشد. در سدههای اخیر، نظریه مشروطیت نیرومندترین و پرنفوذترین نظریه در اندیشه سیاسی جهان مطرح گردیده است.
ریشهشناسی واژهی مشروطه:
در برخی از موارد واژه مشروطه به لحاظ نقش پراهمیت پارلمان در این نوع حکومت، ترجمه Parliamentarismبه معنای پارلمانداری و یا Parliamentary governmentحکومت پارلمانـی دانسته شده است. اما به واقع واژهی دولت مشروطـه برگرفته از Constitutionalismاست. این لغت برای اولین بار در سال 1832 بکار رفت.3 Constitutionalismبرگرفته از فعل to constitueبه معنای تشکیل دادن و بنیانگذاشتن میباشد.4 حالت قیدی این واژه (Constitutional) به معنای قانون اساسی میباشد.
لازم بذکر است که واژهی Constitutionalismدر طول تاریخ به لحاظ معنایی دارای سیر تطور بوده است. از اواسط سده 14 میلادی این واژه به معنای قانون مقررات و حکم بود، که از واژه فرانسوی Constituctionفرانسوی به معنای ایجاد گرفته شده بود. خود این واژه دارای ریشه لاتینی Constitutioبه معنای «اقدام برای ایجاد و برقراری» میباشد.
در دههی 1580م. این واژه در معنای «راهی که یک چیز تشکیل میگردد» بکار گرفته میشد. از سال 1600 م. به معنای «حالتی ارگانیک و سازمانی از دولت» و از دهه 1730 معنای «نظامی از قوانین و اصول که یک جامعه با آن اداره میشود» از آن مستفاد میگردید. به طور ویژه از اواخر سده 18 میلادی قانون اساسی مکتوب ابتدا در آمریکا و سپس در فرانسه نوشته شد و این واژه به معنایی که امروزه در علوم سیاسی از آن استفاده میگردد نزدیکتر شد.
در مورد واژهی مشروطه و نحوه ورود و کاربرد آن در ایران نظریههای مختلفی وجود دارد. دهخدا در لغتنامه خود و در ذیل واژه مشروطیت ابتدا اشاره میکند که ساختار کلمه همانند دیگر مصدرهایی که پسوند (ئیت) دارند، عربی میباشد و چنان به نظر میرسد که از مشروطه اِ مفعول+ئیت ساخته شده است.
بیشتر محققان –از جمله دکتر محمد معین، عباس امانت، تقیزاده و رضازاده شفق- بر این باورند که این واژه از طریق عثمانی وارد ایران شده است. عباس امانت بر این اعتقاد است که «نامق کمال» این واژه را برای اولین بار در عثمانی بکار برد و بعدها از سوی «مدحت پاشا» و در سال 1876م. برای ترجمه واژهی فرانسوی Contitiononelleبکار گرفته شده است.5
حسن حضرتی نیز در تحقیق خود بر روی مشروطه عثمانی اشاره میکند: «مدحت پاشا در نوشتهها و گفتارهای مختلفی که از خود به جا گذاشته، از ضرورت تغییر حکومت عثمانی به «مشروطه» سخن به میان آورده است».6
تقیزاده و رضازاده شفق هرچند اعتقاد دارند که این واژه از عثمانی وارد ایران شده است اما آن را برگرفته از واژه فرانسوی لاشارت (la charte) به معنای فرمان، منشور و قانون میدانند. بههر حال این واژه از حدود سال 1897م./1315هـ.ق در ایران بکار میرفت، اما بطور رسمی در سال 1907م./1324هـ.ق تحت فشار آزادیخواهان، محمدعلی شاه در فرمان رسمی خود از این واژه استفاده نمود.7
ویژگیهای اصلی نظریهی دولت مشروطه عبارتند از:
1) اساسیترین اندیشه در نظریهی حکومت مشروطه، محدودکردن قدرت حکمرانان میباشد. ایجاد محدودیت برای دولت مطلقه –استبدادی- از دغدغههای اصلی نظریهپردازان دولت مشروطیت بوده است.
2) قانون اساسـی از مهمترین ابزاری بوده است که فیلسوفان سیاسـی و نظریهپردازان دولت مشروطه به آن پرداختهاند. در واقع این قانون اساسی میباشد که نهادهای سیاسی یک حکومت را به عنوان نگهدار اصول و نظم موجود در دولت، مشروطه میکند.8
قانون اساسی در نظریه دولت مشروطه از چنان اهمیتی برخوردار است که در زبانهای اروپایی مشروطیت (Constitutionalism) و قانون اساسی (Contitution) معادل هم میباشند.
3) اصل تفکیک قوا، که براساس آن برای پرهیز از استبداد، قدرت از طریق چند قوه یا دستگاه حکومتی که نهادهایـی جدا از هم میباشند اعمال میگردد. جان لاک متفکر سده هفدهم میلادی انگلستان بنیانگذار این نظریه میباشد، اما مونتسکیو متفکر سیاسی فرانسوی در سده هجدهم میلادی نظریه جان لاک را گسترش داد. وی در کتاب روحالقوانین خود به سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه اشاره نموده است که این اصل برای نخستین بار در قانون اساسی ایالات متحده امریکا استفاده گردید. لازم بذکر است الگوی فرانسوی اصل تفکیک قوا در مشروطیت ایران نیز بکار گرفته شد.9
تأثیرات اندیشههای غربی در روشنفکران ایرانی:
فریدون آدمیت در باب تأثیر اندیشههای غربیان بر روشنفکران شرقی -بطور خاص ایرانی- چنین بیان میدارد:
«سیر تاریخ فکر در مشرق حکایت از این میکند که همهی هوشمندان و اندیشهگران اجتماعی اخیر آسیا درباره تمدن اروپایی سخن گفتهاند و آن مبحث بر همه موضوعهای دیگر سایه افکنده است.»10
وی علت توجه مشرق زمینیان به جوامع اروپایی را چنین عنوان میکند که:
«حقیقت دیگر اینکه باید معترف باشیم که در مرحله تصادم مغرب و مشرق، همه جامعههای آسیایی در جهات مادی و عقلی و مدنی در سطح خیلی پایینتری از مدنیت قرار داشتند.»11
در مورد ایران نیز گفتار فوق صادق است. در واقع ایران در سده نوزدهم میلادی از طریق نهادهای نوین آموزشی و نیز روابط دیپلماتیک با کشورهای اروپایی با افکار و ایدئولوژیهای حاکم در غرب آشنا گردید.12 در اواخر سلسله قاجار، بیشتر روشنفکران و نویسندگان اجتماعی ایران، هرچند به لحاظ دیدگاه، نظرات مختلفی داشتند، اما غالب توجه آنان به فرهنگ اروپایی و دستاوردهای آن به ویژه در سده نوزدهم میلادی بود. هرچند لازم به ذکر است که اکثر این روشنفکران شیفته و خودباخته در برابر غرب نبودند، بلکه پیشرفت صنعت و به ویژه مدنیت و نیز نوع حکومت در غرب توجه آنان را جلب نموده بود و آنان درصدد اجرای و تحقق این موارد در ایران بودند.
نفوذ افکـار و اندیشههای غربـی، به ویژه روشنگری فرانسوی، دیـدگـاه اندیشمنـدان و روشنفکـران ایرانـی را نسبت به تـاریخ، نـوع حکومت و جزماندیشیهای رایج نسبت به آن و بنیان اقتصادی و ایدئولوژیکی تغییر داد.13 به عنوان نمونه میرزا آقاخان کرمانی علیه سنتهای تاریخنگاری پیشین ایران شورید. وی موضوع تاریخ را از ذکر سرگذشت پادشاهان و جنگهای آنان به تحولات اجتماعی و جریانهای تاریخی معطوف گردانید. میرزا آقاخان کرمانی، نخستین فرد در ایران بود که از فلسفهی مدنیت و حکمت تاریخی سخن به میان آورد.14
روشنفکران ایرانی، سلطنت مطلقه حاکم بر این سرزمین را مانعی ذاتی برای آزادی، برابری و برادری (سه شعار مطرح شده در انقلاب فرانسه، liberté, égalité, fraternité) میدانستند. برای طبقهی روشنفکر ایرانی، مشروطیت، سکولاریسم و ناسیونالیسم سه عامل مهم برای رسیدن به جامعهای نوین با ساختارهای توسعه یافته بود.15
در این مجال به بررسی اندیشههای روشنفکران ایرانی در باب مشروطه و نیز تأثیرهای آرای غربیان در این نظریهها پرداخته میشود. آنگونه که از مطالب نگاشته شده پیش از مشروطیت برمیآید، روشنفکران ایرانـی، با اندیشهها و آثار ولتر، میرابو، روسو و به ویژه مونتسکیو آشنـا بودند. آنچه در نوشتههای این دوره تحت عنوان «سلطنت قونسی توتسی» ممالک اروپایی آمده است، در واقع اشاره به واژه فرانسوی «کنستی توسیون» دارد.16
میرزا صالح اولین کسی است که در کتاب خاطرات خود به سیستم سیاسی و دستگاه دادگستری در انگلستان اشاره کرده است. وی شرحی از چگونگی به تصویب رسیدن ماگنا کارتا (Magna Charta) (واژهای که به لاتین به معنای منشور کبیر میباشد و اشاره به قانونی داردکه در سال 1215م. و توسط جان پادشاه انگلستان به تصویب رسید. بر طبق این منشور یا فرمان، شاه انگلستان موظف به پذیرش حقوق مشخصی از سوی مردان آزاد تحت حکومتش و احترام به برخی از رویههای قانونی مشخص گردید. مهمتر آنکه قدرت پادشاه انگلستان توسط قانون محدود شد)17 و دیگر دستورها و فرامین آزادی برای مردم ارائه میدهد. وی از انگلستان به عنوان «ولایت آزادی» نام میبرد.
میرزا صالح همچنین از مجلس عوام انگلستان با نام «مشورتخانه» و از نمایندگان این مجلس تحت عنوان «وکیل الرعایا» یاد میکند. وی اشاره میدارد که نمایندگان مجلس توسط مردم انتخاب شده و قدرت دارند که هر فرمانی را که پادشاه و یا مجلس اشراف صادر نماید و به سود مردم آن سامان نباشد، معلق سازند. وی در ادامه از پادشاه انگلستان و دو مجلس عوام و اشراف به عنوان قوای سهگانه حکومت انگلستان یاد میکند.18
دیگر متفکر ایرانی که به حکومت مشروطه در انگلستان توجه داشته و در آثار خود به آن اشاره نموده است، ملکمخـان میباشد. ملکمخان نقش عمدهای در ترویج اندیشه مشروطیت و حکومت قانون در ایران داشته است، تا جایی که وی را بیدارکننده ایرانیان خواندهاند. رسالهی دفتر تنظیمات، انتشـار روزنامـهی قانون که در آن به حکومت مشروطهی پارلمانی میپرداخت و ... از فعالیتهای قابل توجه ملکمخان میباشد.19
ملکم به مدت شانزده سال به عنوان مأموریت در لندن سپری نمود. وی در این مدت به مطالعه آثار نویسندگان انگلیسی و به ویژه «جان استوارت میل» پرداخت. ملکم چنان شیفته اندیشههای جان استوارت میل قرار گرفت که حتی بخشهای مشهور او تحت عنوان «در آزادی» را به زبان فارسی ترجمه کرد.20 تأثیرپذیری وی از اندیشمندان انگلیسی به گونهای بود که آدمیت، او را نماینده جامعالشرایط فلسفه لیبرالیسم قرن 19 میلادی دانسته است.21
البته لازم بذکر است که ملکم با آثار اندیشمندان فرانسوی آشنا بود. ملکم در یک مدرسه کاتولیک فرانسوی در اصفهان به تحصیل پرداخته بود و جهت تحصیل در رشتهی مهندسی به فرانسه رفت. وی در پاریس با فراماسونری و فلسفه سیاسی معاصر آشنا گردید.22 اما گذشته از دو نفر اشاره شده، اکثر روشنفکران و متفکران ایرانی پیش از مشروطیت، منبع افکارشان آثار متفکران بزرگ فرانسه بود.23
تأثیر افکار متفکران فرانسوی بر ایرانیان از دو طریق حاصل گردید:
اول) انقلاب کبیر فرانسه
دوم) از طریق مصر، توضیح اینکه مصر در سال 1799م. توسط ناپلئون اشغال گردید و برطبق شرایط فرانسه، سیستم حکومت مصر دچار تغییر گشت از آن جمله میتوان به تأسیس «دیوان» در سال 1798م.، «مجلس الشوری» در سال 1829 و «مجلس النظار» در سال 1878 اشاره نمود.24
در مورد تأثیر انقلاب فرانسـه و افکار اندیشمندان این کشور، بر متفکـران ایرانـی، مهدی قلیخان هدایت چنین بیان میدارد:
«... هر کدام رسالهای از انقلاب فرانسه در بغل دارند و میخواهند، رل ربسپیر و دانتن را بازی کنند ...»25
لازم بذکر است که میرزا آقاخان کرمانی، میرزا فتحعلی آخوندزاده، طالبوف تبریزی و ملکم بعلت سفر به کشور فرانسه، از نزدیک با انقلاب فرانسه و اندیشههای متفکران آن سامان آشنا بودند.
ملکم در باب الگوبرداری از مشروطیت فرانسه چنین عنوان میکند:
«... میبایست که از علوم مذهبیه ما و قوانین فرانسه و غیره و وضع ترقی آنها استحضار کامل داشته باشند و ... بفهمند کدام قاعده فرانسه را باید اخذ نمود و کدام یک را بنا به اقتضای حالت اهل مملکت باید اصلاحی کرد.»26
میرزا فتحعلی آخوندزاده (1812-1878م.) در یک خانواده ایرانی مقیم شکی قفقاز به دنیا آمد. آخوندزاده به لحاظ فلسفهی سیاسی طرفدار اندیشه پارلمانی غربی در ایران بود. وی بر این اعتقاد بود که نباید از پادشاه خودکامه و ستمگر درخواست نمود تا از ستم دست بردارد، بلکه بایست همانند افرادی چون ولتر، روسو، مونتسکیو باید ستمدیده را تشویق کرد تا برخیزد و بنیان ستم را برکند. آخوندزاده معتقد بود که پادشاهی باید براساس قانون باشد، قانونی که توسط پارلمان ملی –که خود متشکل از دو مجلس شورا و سنا بود- وضع شده باشد. افکار و آرای آخوندزاده، به ویژه کتاب «مکتوبات» وی در زمان مشروطه مورد استفاده فراوان قرار گرفت.27
میرزا آقاخان کرمانی، دیگر روشنفکر پیش از مشروطه است که بیش از دیگر نویسندگان سیاسی پیش از مشروطیت در باب اساس فلسفه حکومت سخن گفته است. وی به لحاظ سیاسی دارای دیدگاه سوسیالیست بود و دیدگاه وی در پیدایش و چگونگی حکومت، قانون و ... از افکار روسو و مونتسکیو تأثیر پذیرفته است. نفوذ افکار روسو در اندیشههای سیاسی میرزا آقاخان بیشتر از هر متفکر دیگری است. هرچند وی از مکتبهای مادیگرا، سوسیالیسم، آنارشیسم و نهلیسم نیز تأثیر اندکی پذیرفته است. در واقع میتوان عنوان داشت اندیشه سیاسی میرزا آقاخان، تفکری التقاطی میباشد و آنچه وی در امید شکلگیری آن در ایران بود، حکومت سوسیالیسم پارلمانی است.28
مستشارالدوله تبریزی نیز در کتاب خود تحت عنوان «یک کلمه» به بررسی کود (code) فرانسه پرداخته و بیان نموده است که کود فرانسه دربردارندهی همه قوانین مورد عمل و دربردارندهی تمامی مسایل مربوط به این جهان میباشد. وی تا آنجا پیش رفته است که به مقایسه قانون فرانسه و قوانین اسلام پرداخته و تفاوت چندانی میان این دو قانون نمیبیند و در مواردی کتب شرعی مورد انتقاد قرار داده و کود فرانسه را برتر از آن دانسته است.29
طالبوف نیز در آثار خود از اندیشهگرانی چون روسو، ارنست رنان و ولتر نام برده است. - لازم بذکر است که طالبوف به تمجید از حکومت مشروطه انگلستان پرداخته است- هرچند به لحاظ فکری، اندیشههای متفکران فرانسوی و نیز شیوه حکومت انگلستان مورد توجه روشنفکران ایرانی قرار گرفت. اما به لحاظ ساختار اداری و آشنایی ایرانیان با حکومت مشروطه، دو کشور تأثیر به سزایی داشتند.
اول کشور عثمانی بود. روشنفکران ایرانی و نیز دیپلماتهای ایرانی مقیم در استانبول با مشروطه اول عثمانی (1871م.) و آرای مشروطهخواهانی چون مدحتپاشا، نامق کمال و ضیاءپاشا آشنا بودند. بیگمان یکـی از اصلیترین کسـانی که موجب انتقال اندیشـههای مدحتپاشا به ایران گردید، میرزاحسینخان سپهسالاری میباشد. در زمان سفارت سپهسالار در استانبول، 19 سال از صدور فرمان گلخانه و آغاز دوره تنظیمات گذشته بود. وی در مدت اقامت خود، روابط نزدیکی با اندیشمندان عثمانی همچون عالیپاشا، منیفپاشا و مدحتپاشا داشت و از نزدیک شاهد تلاش آنان برای برقراری حکومت مشروطه در عثمانی بود. میرزاحسینخان سپهسالاری در بازگشت به ایران، به تقلید از عثمانی اصلاحاتی را به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد و برخی از آنان را به منصه ظهور رسانید. فرد دیگری که با اندیشههای مدحتپاشا و مشروطهخواهان عثمانی آشنا بود، میرزا ملکمخان ناظمالدوله میباشد.30
انقلاب 1905م. روسیه نیز تأثیر عمیقی در ایران گذاشت و به عنوان نمونه و الگویی برای انقلاب مشروطیت ایران قرار گرفت. ایرانیان زیادی در منطقه قفقاز سکونت داشتند و یا برای کار به این منطقه میرفتند. در واقع پیوندهای فرهنگی و اقتصادی عمیقی میان ایران و روسیه وجود داشت. کارگران ایرانی منطقه قفقاز هنگامی که به وطن بازگشتند، با خود افکار و عقاید انقلابی را به ایران آوردند.
اسپرینگ رایس (Spring Rice) وزیرمختار وقت بریتانیا در تهران در باب تأثیر انقلاب 1905م. روسیه در انقلاب مشروطیت ایران چنین عنوان میکند:
«شما ملاحظه خواهید کرد که شباهت شدیدی میان جنبشهای اصلاحخواهانه روس و ایران وجود دارد.»31
به هر روی آنچه مشخص است به لحاظ نفوذ اندیشه و فلسفه سیاسی، روشنفکران مشروطهی ایران تحت تأثیر اندیشمندان فرانسوی بودند، اما عثمانی و روسیه دو کشور دیگری بودند که به لحاظ ارتباطهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در شکلگیری دولت مشروطه در ایران تأثیرگذار بودند.
پی نوشت:
1- آشوری، داریوش؛ دانشنامه سیاسی، انتشارات مروارید، چاپ نوزدهم، 1389، صص 142-143
2- معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، ذیل واژه مشروطه
3- برگرفته از سایت Online Etymology Dictionary
4- وینسنت، اندرو؛ نظریههای دولت، حسین بشیریه، نشر نی، چاپ هفتم، 1389، ص 123
5- عباس امانت و دیگران، انقلاب مشروطیت، امیرکبیر، چاپ اول، 1382، صص 45-48
6- حضرتی، حسن؛ مشروطه35- آدمیت، پیشین، ص 242
عثمانی، پژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول، 1389، ص 223
7- حائری، عبدالهادی؛ واژه مشروطه، فصلنامه اطلاعات سیاسی-اقتصادی، مرداد و شهریور و مهر و آبان 1385، شماره 227-230، ص 37
8- وینسنت، اندرو؛ پیشین، ص 126
9- آشوری، پیشین، ص 100؛ وینسنت، پیشین، صص 128-129؛ اسکروتن، راجر؛ تاریخ مختصر فلسفه جدید، اسماعیل سعادتی، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1382، صص 355-359
10- آدمیت، فریدون؛ اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، تهران، نشر پیام، چاپ دوم، 1357، ص 242
11- آدمیت، پیشین، ص 242
12- آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب، احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چاپ چهاردهم، 1387، صص 65-66
13- آبراهامیان، پیشین، ص 79
14- آدمیت، پیشین، ص 156
15- آبراهامیان، پیشین، ص 80
16- سایت مؤسسه تاریخ مطالعات معاصر ایران، مصاحبه با دکتر کریم مجتهدی؛ آجودانی، ماشاالله، مشروطه ایرانی، تهران، نشر اختران، چاپ نهم، 1387، صص 32-33
17- برگرفته از Encyclopedia Britannica Online
18- حائری، عبدالهادی؛ تشیع و مشروطیت در ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، 1387، ص 12
19- قاضی مرادی، حسن؛ ملکمخان (نظریهپرداز نوسازی سیاسی در صدر مشروطه)، تهران، نشر آمه، چاپ دوم، 1389، صص 8-9
20- قاضی مرادی، پیشین، ص 46
21- آدمیت، پیشین، ص 251
22- آبراهامیان، پیشین، صص 84-85
23- آدمیت، فریدون؛ ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران، انتشارات گسترده، چاپ اول، 1387، ص 206
24- حائری، پیشین، ص 16
25- هدایت، مهدی قلی؛ خاطرات و خطرات؛ تهران، نشر زوار، چاپ چهارم، 1375، ص 150
26- مجموعه آثار میرزا ملکمخان به نقل از مشروطهی ایرانی، ماشاالله آجودانی، پیشین، ص 33
27- حائری، پیشین، صص 26-29
28- آدمیت، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، پیشین، صص 250-253
29- حائری، پیشین، صص 33-34
30- حضرتی، پیشین، صص 283-287
31- حائری، پیشین، صص 20-21
منــابع:
1 - کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.