آیا تاریخ تحت تأثیر پستمدرنیسم دچار اضمحلال و فروپاشی شده است؟
آیا از آنجا که واقعیتْ تنها، ساختهی ذهنی (سوبژکتیو) مورخ است، نگارش تاریخ تلاشی بیهوده خواهد بود؟
پستمدرنیسم به عنوان پدیدهای فرهنگی که متضمن بازبینی و بازنگری انتقادی گذشته است،
تأثیری عمیق بر تاریخ و تاریخنگاری داشته است. پستمدرنیسم روششناسیهای2 سنتی، ماهیت پژوهشهای آرشیوی و دانش تاریخی را به چالش کشیده و پرسشهایی بنیادین دربارهی تاریخ به عنوان یک رشتهی دانشگاهی طرح کرده است.
تاریخنگاری سنتی و روششناسیها
نقش مورخ چیست؟ لورنس اِستون3، یکی از طرفداران «تاریخ چنانکه میشناسیمش»، معتقد است مأموریت مورخ آن است که «یک حقیقت ثبتشده را دوباره به چنگ آورد». بدین شکل او قادر خواهد بود از طریق انجام پژوهشهای آرشیوی-که معمولا یک کار اَسنادی و آرشیوی ملالآور است- «واقعیت» را از میان اسناد موجود در بایگانیهای تاریخی کشف کند و آشکار سازد. مورخ،
اعتبار اسناد تاریخی ثبتشده را مورد بررسی و مداقه قرار میدهد؛
قصد و نیت نویسندهی اسناد را بررسی میکند؛
بستر و زمینهی سیاسی و اجتماعیای را که اسناد تاریخی در آن پدید آمدهاند، مطالعه میکند؛ و
حقیقت را (حداقل تا حدی) دربارهی گذشته کشف میکند یا آشکار میسازد.
تاریخنگاری سنتی و روششناسیهای آن معتقدند ارتباط مستقیمی میان مفاهیم ذهنی و نشانههای کلامی وجود دارد و بر این اساس زبان و به تبع آن متن، یا اسناد، واقعیت را بازمینمایاند. و این وظیفهی مورخ است که با پژوهش پرزحمت آرشیوی واقعیت گذشته را کشف کند و روایتی از گذشته ارائه کند، که گرچه ممکن است تمایلات و گرایشهای مورخ به آن شکل داده باشد، اما حتیالمقدور و با تقریبی خوب بیانگر «گذشته آنگونه که بوده» است.
با همهی تفاوتهایی که در رویکردهای مختلف تاریخنگاری سنتی (که رویکرد مدرن هم جزئی از آن است) دیده میشود، شاید بتوان سه اصل اساسی را زیربنا و بنیان همهی این رویکردها دانست:
۱) آنان به نظریهی تشابه واقعیت معتقدند. بر اساس این نظریه تاریخْ افرادی را به تصویر میکشد که واقعا وجود داشتهاند و اعمالی را توصیف میکند که واقعا انجام شدهاند.
۲) پیشفرض آنان چنین است که افعال و اعمال انسان مقاصد و نیتهای او را بازمینمایاند و این وظیفهی مورخ است که این مقاصد را با هدف ساخت یک داستان تاریخی منسجم دریابد.
۳) آنان با مفهومی یکبُعدی از زمان کار میکنند4. در نظر آنان رویدادها در یک ترتیب و توالی منسجم، از رویدادهای پیش از خود پیروی میکنند.
این مفروضات دربارهی واقعیت، قصدمندی و توالی زمانی تعیینکنندهی ساختار تاریخنگاری از هرودوت و توسیدید5 تا رِنکه6 و از رنکه تا قرن بیستم است. و دقیقا همین پیشفرضها هستند که در تفکر تاریخی معاصر مورد پرسش قرار میگیرند.
پستمدرنیسم، تاریخنگاری، زبان
آگاهی دربارهی گذشته از طریق متون، یعنی از طریق زبان، به دست میآید. مورخان پستمدرن، مانند گابریل اشپیگل7، معتقدند «گذشته تنها به شکلی غیر مستقیم و با واسطه نمایانده میشود؛ شکلی که به وسیلهی زبان برای ما حفظ و نگهداری شده است». اما آنچنان که پستمدرنیسم و باصطلاح «گردش زبانی8» توانایی زبان را برای بازتاب «واقعیت» به چالش میکشد، روششناسیهای تاریخ سنتی نیز زیر سوال خواهند رفت. به علاوه «مفهوم واقعی و دقیق گذشته به عنوان یک موضوع بازیافتنی و قابل دسترس برای مطالعه» مورد چالش و پرسش قرار میگیرد.
اگر چنانکه لورنس استون در دفاع از تاریخ سنتی مینویسد «واقعیت تنها به وسیلهی زبان تعریف میشود... . و هیچ چیز بیرون از متن وجود ندارد»، «آنگاه تاریخ آنچنان که ما آن را شناختهایم، فرو میپاشد و تشخیص واقعیت9 از داستان10 ممکن نخواهد بود». در واقع برخی متفکران پستمدرن معتقدند «متن و زمینه به یک فهم منفرد از فرهنگ تبدیل میشود (فرومیپاشد)». زبان واقعیت را توصیف نمیکند، بلکه واقعیت را میسازد.
کارول اسمیترُزنبرگ11 مینویسد «خود زبان تنها درون ترتیبات و نظامهای اجتماعی و تاریخی معنا و اعتبار مییابد». اما، پژوهش آرشیوی و تاریخنگاری چگونه به وسیلهی پستمدرنیسم تحت تأثیر قرار گرفته است؟
برای پاسخ به این سؤال طرح گابریل اشپیگل دربارهی ماهیتِ گذشته پراهمیت است: «گذشته چیست جز یک وجود مادی در گذشته که اکنون خاموش شده؛ تنها، نشانهای است که معنایش وابسته به سلسلهی متعارض تأویلها است؛ معلق میان حضور و غیاب است؛ برای تملک یادها و یادگارها تلاش میکند و در تکاپو است تا ردّی از معنا بر پیکرهای بیجان نقش زند».
پی نوشت:
* Lito Apostolakou
2- Methodologies
3- Lawrence Stone
4- شاید استفاده از واژهی diachronic(در مقابل synchronic) برای توضیح این جمله بتواند این مفهوم را روشنتر کند. diachronicبه معنای توجه به شیوه و روندی است که چیزها، و بهویژه زبان، طی آن رشد و توسعه یافتهاند.
5- Herodotusو Thucydidesهر دو از تاریخنگاران یونان
باستان هستند.
6- (۱۷۹۵-۱۸۸۶) Leopold von Ranke، مورخ آلمانی، پدر مطالعات تاریخی مدرن و از پایهگذاران شیوهی مدرن نگارش تاریخ بر مبنای منابع است.
7- Gabrielle Spiegel
8- Linguistic turn
9- Fact
10- Fiction
11- Carroll Smith-Rosenberg
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.