شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (50-51) شماره سوم نظام اجتماعی غرب پستسکولاریسم و امکان گذار از سکولاریسم
برخلاف نظر رایج، باید میان سكولاریسم و لائیسیته تاحدودی تفاوت قائل شویم. پستسكولاریسم تعدیل لائیسیته است، یعنی سكولاریسم تغییر نكرده است و وجود دارد و همچنان امتداد دارد. سكولاریسم ذاتی تمدن مدرن است است و تعدیل نمیشود و روندهای آن هم تا زمانی كه مدرنیته پابرجاست، متوقف نمیشود.
البته به میزانی كه عالم مدرن تضعیف میشود، که به اعتقاد من روند انحطاط آن از 100سال پیش آغاز شده است، خود به خود همه اركان مدرنیته و از جمله سكولاریسم تضعیف میشوند. اما اگر ما به این تصور برسیم كه عدهای با طرح پستسكولاریسم، در حال گذار از سكولاریسم هستند، این تصور درستی نیست؛ در واقع این گروه به دنبال نوعی لائیسیته تعدیل شده یا لائیسیته حداقلی هستند. لائیسیته ممكن است حداكثری یا حداقلی طرح شود. زمانی لائیسیتهی مهاجم یا حداكثری را مطرح میكنند كه آشكارا سر از الحاد برمیآورد و زمانی دیگر لائیسیته تعدیلشده مطرح میشود، که حدودی را با دین تنظیم میكند و احساس میكند بهتر است حوزههای کمخطرتر و قلمروهایی را به دین واگذار كند. پس این به معنای عقبنشینی و دست برداشتن از سكولاریسم نیست، بلکه به معنای یك نوع تغییر آرایش لائیسیته است.
سكولاریسم ریشه در سوبژکتیویسم دارد و اینكه سوژه اساسا سكولار است. سكولار بودن حوزه فراگیری دارد كه شامل ارزشها، اقتصاد، اخلاقیات، ادبیات، حقوق و سبک زندگی میشود و همهی این حوزهها را در برمیگیرد. سکولاریسم کلیتی است كه بر تمام موجودیت تمدنی مدرنیته حاكم است و تا زمانی كه این موجودیت باقی است، سکولاریسم هم پابرجاست. البته ممكن است به تبع آن تضعیف تدریجی مدرنیته، سکولاریسم هم تضعیف شود. لائیسیته بروز حقوقی و تا حدی سیاسی بعضی شئون سكولاریسم، در تنظیم نسبت دولت و برخی وجوه دینی مثل اخلاق دینی، خود مذهب و آداب مذهبی است، که در كشوری با كشور دیگر متفاوت است. دولت فرانسه بعد از سال 1905 رسما خود را دولت لائیك نامید. باید توجه کرد که اگر تلقی ما از سکولاریسم چنان که شرح دادم نباشد، آنگاه باید دولت فرانسه قبل از 1905 را غیرسكولار بدانیم که البته چنین نیست. سكولاریسم از قرن هفدهم، و حتی زودتر از آن، در فرانسه حاكم شده بود؛ اما لائیسیته از 1905در آنجا صورت رسمی پیدا کرد. لائیسیتهی فرانسه و لائیسیتهی امریکا با هم متفاوت است و این به بافت اقلیمی و فرهنگی، پیشینه فرهنگی-اجتماعی و تاریخی، تنوعهای قومی و فكری و تنوعهای روانشناختی این کشورها بازمیگردد؛ گرچه اصول و مؤلفههای ثابتی هم در لائیسته وجود دارد.
آنچه که برخی مثل هابرماس تحت عنوان پستسکولاریسم مطرح میكنند یك نوع لائیسیته حداقلی یا به تعبیری یک تنظیم و تألیف جدیدی از لائیسیته است كه این تألیف ممكن است به تبع زمان متغیر باشد؛ یعنی ممكن است امروز یك لائیسیته افراطی و الحادی باشد و فردا یك لائیسیتهی ملایم مطرح شود كه برای حدود و ارزشهای دینی و سبک زندگی و حتی مدارس و آموزش و پرورش دینی احترام ظاهری قائل باشد و در یک روز دیگر طور سومی طرح شود. با وجود همهی این تغییرات، هیچکدام از اینها به معنای تغییر در ذات سکولاریسم نیست. البته این بدان معنا نیست كه سكولاریسم همان موضع تهاجمی نیرومند خودش را دارد، بلکه همچنان تاکید میکنم به میزانی كه مدرنیسم تضعیف میشود، سکولاریسم هم تضعیف میشود؛ ولی نباید لائیسیته را با سکولاریسم یکی گرفت. بنابراین من قائل به این نیستم كه پستسكولارها حرف و اتفاق تازهای را رقم زدهاند. همچنان که به اعتقاد بنده، چیزی از سكولاریسم تركیه كم نشده است ولی ممكن است بگوییم در لائیسیتهی آنجا، در طی یک دههی اخیر، اندك تغییراتی رخ داده است. این هم ممكن است از تاكتیكهای دولتهای غربی باشد؛ شما مشابه چنین ساز و کاری را در اقتصاد کشورهای غربی میبینید. مثلا در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم همه اقتصاد همهی كشورهای غربی، حتی آمریكا که لیبرالترین است، تاحدودی به سوی اقتصادهای سوسیال دموکراتیک حرکت میکنند که البته این پدیده در کشورهای گوناگون درجات و اشكال مختلفی دارد. آیا این به معنای کنار گذاشتن مدرنیته و سرمایهداری است؟ خیر! اتفاقا دوباره میبینید كه در دهه 80 دوباره به اشکال افراطی و به سوی سرمایهداری آشکار و اقتصاد بازار، بازمیگردند.
سكولاریسم مثل نیهیلیسم است؛ یعنی جزء ذاتیات مدرنیته است. نمیتوان مدرنیته غیرسكولار داشت. مگر اینكه تعریف دیگری از سكولاریسم ارائه شود! من سكولاریسم را با سوبژکتیویته یكی فرض میکنم. نیستانگاری چیست؟ نیستانگاری، نیستانگاشتن عهد امانت و ولایت الهی است؛ در یك نگاه كلی و در صورت مثالی ماجرا، انسانها و اقوام به دو دسته تقسیم میشوند یا نسبت به ولایت الهی تذكر پیدا میکنند و یا نسبت به آن دچار نسیان میشوند. به لحاظ مثالی شرق و غرب چیست؟ غرب عالمی است كه در مقابل عهد الست به جای تذكر نسیان بورزد و امتداد پیدا میكند و شرق عالمی است كه متذكر میشود. البته منظور شرق عینیتیافته متحقق تاریخی در هیئت بودائیسم، هندوئیسم وزرتشتیگری نیست، مقصود عین ثابت شرق است، البته اگر عین ثابتی برای شرق قائل باشیم. در عین ثابت غرب، سكولاریسم نهفته است؛ وقتی غرب شُدید و نسیان را به جای تذكر قرار دادید، در واقع نیستانگاری را منشأ و مبدأ قرار دادهاید. از لوازم ذاتی این نیستانگاری، سكولاریسم است و نمیتواند از آن جدا شود؛ حال چه سكولاریسم یونانی ـ رومی، یا حتی سكولاریسم قرون وسطایی و یا سكولاریسم مدرن، که آشكارا اومانیستی و سوبژکتیویستی است، باشد. بنابراین همچنان كه تمام تاریخ غرب در معنای متحقق تاریخیاش، به میزانی که به آن عین ثابت غرب رجوع دارد، تاریخ نیستانگاری است، تاریخ سكولاریسم هم هست. اما تمام این تاریخ، تاریخ لائیسیته نیست؛ مثلا لائیسیته تا قبل از انقلاب فرانسه ظهور و بروزی نداشت و با آمدن ناپلئون کمی تعدیل شد و کش و قوس بر سر آن ادامه داشت تا در 1905 دوباره دولت لائیک رسمیت یافت. اما سكولاریسم همیشه در طول تاریخ غرب حضور داشته و از لوازم ذاتی آن تاریخ بوده است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.