1
گفته میشود که فلسفه اسلامی چیزی بیش از فلسفه یونان ندارد و آنچه شالوده و بنیاد این فلسفه را تشکیل میدهد، برگرفته و برآمده از آموختهها و اندوختههای یونانیان است. تردیدی نیست که فلسفه در هر جا و در هر فرهنگی ظهور یابد، به یونان باز میگردد و نسبتی با آن دارد و در اینکه یونان، مهد تکوین و بروز فلسفه است، هیچ خردمندی شک ندارد. فلسفه در بستر فرهنگ یونانی، تحقق و رواج داشت و صرفاً صورت این فرهنگ نبود.
عرصهی آگاهی و خودآگاهی، بعنوان عرصه شکلدهندهی فرهنگ و تمدن انسانی، موضوع اصلی بحث بسیاری از فلاسفه از باستان تاکنون بوده است. برساخت این ساحت وجودی انسان گاهی ناشی از کیفیات برون ذهنی واقعیت خارجی انسان در نظر گرفته شده و گاهی نیز همچون کانت در قالب نسبتهای صوریای که ذهن فرا افکنده باشد، مورد کنکاش قرار گرفته است. اما این ساحت آگاهی و خودآگاهی در دستگاه فلسفی هگلی بهعنوان برساختهای تاریخی در روند تاریخ جهانی روح، در قالب مراحل مختلفی روند تکامل خود را از روح ذهنی، روح عینی و روح مطلق طی کرده است. ویلهلم دیلتای ضمن نقد این رویکردهای غالب، معتقد است که مقولات واقعی مقوم و بر ساخت آگاهی و خودآگاهی از تجربه زیستهی ما از حیات از آنچه در خودآگاهی دریافت شده، بر آمده است.
علم فرهنگ بهمثابه یک رشتهی دانشگاهی چندی است در فضای دانشگاهی و فکری ایران مطرح شده است. این علم از آنجا که تحت تأثیر دانشآموختگان یکی از دانشگاههای انگلیس بیشتر به ایران وارد شده، به نام مطالعات فرهنگی نامیده شده است. اما بهتدریج شاخههای مختلف نیز میکوشند، فرهنگ را در نسبت با دیگر مسائل فکری و اجتماعی و علمی مورد تأمل قرار دهند. اما اکنون که فرهنگ بهمثابه یک مقولهی جدی طرح شده است و نسبتهای آن با فلسفه، جامعهشناسی، تاریخ، تکنیک و دین مورد توجه قرار گرفته، توجه به مبانی بیش از هر چیز به یک ضرورت تبدیل شده است. چراکه عدم توجه به مبانی علوم و عدم توجه به تکوین آنها، چنان آشفتگی در فضای فکری ما فراهم آورده است که فرصتی فراهم نمیشود تا هیچگونه دانشی انباشت شود. از این رو در این مجال میکوشم تا بنیادهای منطق علم فرهنگ را مرور کنم.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.