1. ما ایرانیان تا صد و پنجاه سال پیش این الفاظ را نشنیده بودیم: «قانون»؛ «پارلمنت»؛ «تقنین» «شورای ملی»، «رأیگیری»، «انتخابات»، «مجلس شورای ملی»، «تفکیک قوا»، «نمایندهی مردم»، «اکثریت آرا». روشنفکرانی که تازه با این مفاهیم آشنا شده بودند، مخصوصاً برای پارلمان معادلهای جالبی پیشنهاد میدادند، مثلاً مجلس تنظیمات(شبیه هیئت دولت)، مجلس وکلا، پارلمان(ملکمخان)، هیئت اجتماع ملی که دو مجمع دارد: یکی وکلای رعایا و دیگری وکلای نجبا (آخوندزاده)، پارلمنت(طالبوف) و... .
پارلمان در اندیشهی سیاسی غربی جایگاه ویژهای دارد که وقتی تطورات آن را در تاریخ غرب بررسی میکنیم، شاهدیم که در پیشبرد سرمایهداری و آرمانهای آزادی، دموکراسی و... نقش درخشانی را ایفا کرده است. از سوی دیگر وضع قانون در نگاه جدیدی که در غرب شکل میگیرد، بدینصورت است که عقلای قوم مینشینند و بر اساس سازوکارهایی که شکل گرفته است و با اتکا بر فکر انسانها و آرای فیلسوفان و اندیشمندان سیاسی به وضع قانون میپردازند. ما در ایران موجودی به نام مجلس شورای اسلامی داریم که در اندیشهی سیاسی بنیادی جمهوری اسلامی ایران که مبتنی بر ولایت فقیه و امامت است، جایگاه و کارویژههایش مبهم است. مجلس چه موجودی است و آیا امکان دارد از درون نظام ولایت فقیه، مجلسی به این شکل موجود، متولد شود. در سنت فکری ما با وجود شرع و فقه، حق وضع قانون (به معنای مدرن آن) چه معنایی پیدا میکند؟
تصرفی که قانون اساسی را با ولایت فقیه و اصول دیگری مسلمان میکرد و با شورای نگهبان پارلمان را مجلس شورای اسلامی. نهادهای انقلابی را پدید میآورد و برخی اصول بوروکراسی را نقض میکرد و در عین حال کارامدی را از دست نمیداد و در عمل سازمان اسلامی میساخت. تصرف در ساختارها، مقدمهای برای تولد ساختارهایی جدید انقلاب است. و مگر ادامهی تصرف و در نهایت دادن طرح جدید، جز با نقد وضع موجود و گمانهزنی برای بدیلها امکانپذیر است؟ چه چیزی باعث میشود که وضع موجود را مطلوب بدانیم و مثلاً از نقد وضع ساختاری ناکارامد چون مجلس شورای اسلامی بهراسیم؟ و مگر ما مجلس بهتری نمیخواهیم؟ و یا اساساً نظام سیاسی کارامدتری برای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نمیخواهیم؟ و اگر چنین میخواهیم چه هراس که از اسطورهای چون مجلس هم بگذریم، تا حقیقت انقلاب بیشتر متجلی شود.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.