X

ارکستر ایستایی

ارکستر ایستایی -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 1 نفر
 
دکتر مهدی حجت
نسبت و سیر تطور تاریخی معماری و علوم مهندسی
اشــــاره مهندسان، در نقش معماران عالم جدید، نحوه‌ی زندگی ما را شکل می‌دهند. بخشی از این مهندسی، در رشته‌ی معماری با هدف شهرسازی و ساختمان‌سازی تبلور یافته است. اما معماران گذشته را شاید نتوان به معنای امروزی، تنها مهندس دانست. آن‌ها افرادی جامع‌الاطراف بودند و جنبه‌های انسانی و ایستایی را به خوبی در کنار یکدیگر قرار می‌دادند تا به هدف خود که ظهور استعدادهای انسان بود، برسند. معماری امروز از این وظیفه‌ی سنگین غافل شده و جدایی مهندسی از سایر ساحت‌های بشری و غلبه‌ی مهندسی بر نگاه معماری موجب شده تا امروز با مهندسی معماری روبه‌رو باشیم. در این متن، علل بروز این پدیده و سیر تطور تاریخی معماری به‌صورت اجمالی توسط دکتر حجت مطرح شده است.

آنچه امروز به عنوان گمشده‌ی معماران مورد توجه است، بیش‌تر جنبه‌های زیبایی‌شناسانه‌ی اثر معماریست؛ در حالی‌که معمار با اثر خود به رفتار و احساسات مخاطبین شکل می‌دهد.

در اصل در هرفضایی، مجموعه‌ی رفتار و احساسات انسان، تحت تأثیر شکل و داده‌های فضا تغییر کرده و تنظیم می‌شود. یعنی رفتار انسان به‌وسیله‌ی در و دیوار و ابعاد و رنگ و نور نیز شکل می‌گیرد، زیرا در حقیقت این ظرف مکان است که به شما می‌گوید که چطور حرکت کنید، از کجا بپیچید، از کجا نور بگیرید و در کجا غذا بخورید.
بنابراین وقتی یک معمار شروع به طراحی ساختمان می‌کند، در حقیقت تصمیم می‌گیرد که چگونه زندگی مطلوب را برای مخاطبش محقق گرداند.
به‌مرور در حوزه‌‌ی معماری، بیش‌تر چگونگی شکل ساختمان و زیبایی ظاهری آن بر نحوه‌ی زندگی انسان غلبه پیدا کرد و موضوع علم معماری بر اینکه شکل ساختمان و ترکیبات آن چگونه باشد، متمرکز گردید. این در حالی است که معماری حسب تعریف باید بتواند تمام ظرفیت‌های بالقوه‌ی انسان را به فعلیت درآورد و در تحقق کمال انسان یاری رساند.
باید توجه داشت که زیبایی، تنها یکی از مجموعه‌ی تمنیات روح انسان از یک اثر معماری است. افراد در اثر معماری به دنبال تعادل، امنیت، سکینه‌ی خاطر و... نیز هستند. چنین تلقی محدودی از معماری در اثر گرایشاتی بود که در دوره‌ی مدرن ایجاد شد و در نتیجه‌ی آن،‌ تعریف انسان از اساس تغییر کرده و آن وجود معنوی مورد خواست انسان که باید در اثر معماری تحقق پیدا می‌کرد، کم‌کم تنها به یک زیبایی ظاهری تقلیل یافت.
در حالی‌که زیبایی هم در فرهنگ ما و هم در فرهنگ سنتی مغرب زمین به معنی جمال یعنی تجلی کمال بود. اما امروزه آن‌چیزی زیباست که به چشم خوش بیاید، یعنی آن جمیع جهات کمالیه، صرفاً به یک نوع زیبایی و خوشایندی بصری تقلیل یافته است.
عَمَرَ به‌عنوان ریشه‌ی لغت معماری به معنای به‌‌منصه‌ی ظهوررساندن کلیه‌ی استعدادهای انسان و یا به‌یک معنا آبادانی اوست. آبادکردن نیز به معنای به فعلیت‌رساندن استعدادهای بالقوه است. بدین معنا معمار کسی است که می‌تواند استعدادهای انسان را به فعلیت درآورد.
Architecture در زبان لاتین نیز از حیث بازگشتن به بنیان‌های یک چیز، ما را متوجه این می‌کند که در حقیقت معمار باید آن جنبه‌های پنهان و بنیادین، را به‌منصه‌ی بروز برساند. اما Engineer در کلی‌ترین صورت خود با استخدام امکاناتی که در طبیعت وجود دارد، راه بهره‌برداری بیش‌تر انسان از آن‌ها را فراهم می‌کند. به‌صورت دقیق‌تر مهندس در کلام ما کسی است که اندازه و نسبت‌ میان عناصر را به‌‌درستی می‌شناسد.

معماری ترکیبی از خواست‌ها و نیازهای انسانی با ظرفیت‌های محیطی ایستایی بنا است، در حال حاضر این عدم ترکیب، فاصله‌ی بروز کرده میان حوزه‌ی مهندسی و معماری را به‌خوبی نشان می‌دهد

در گذشته، مهندسی و معماری همخانواده بوده‌اند ولی در ادامه از یکدیگر جدا شده‌اند؛ لذا در حال حاضر نیاز به آشتی مجدد میان جنبه‌های انسانی در معماری با جنبه‌های محیطی و مهندسی وجود دارد. در ادامه به بررسی اجمالی سیر تطور تاریخی این دو حوزه در دنیای مدرن و وضع آن‌ها در حال حاضر می‌پردازیم.

سیر تطور تاریخی معماری و مهندسی مدرن
پیش از انقلاب صنعتی، مهندسی و معماری قابل تفکیک نبودند. یعنی یک معمار هم به طرح بنا و هم به کیفیت ساخت و ایستایی آن فکر می‌کرد. لذا شواهد تاریخی و مکتوبات نشان می‌دهد که در گذشته معمارانی وجود داشتند که هم جنبه‌های ایستایی و هم جنبه‌های شکلی فضا را می‌فهمیدند.
اما به‌جهت پیچیده‌‌شدن این‌ جنبه‌ها و همچنین تخصصی‌شدن و جدایی علوم، بعد از انقلاب صنعتی، کم‌کم هرکدام از این‌ جنبه‌ها به یک حوزه‌ی تخصصی واگذار شده و از یکدیگر منفک شدند. به‌خصوص وقتی‌که علوم ساختمانی و عناصری که ساختمان را تشکیل می‌دادند، مثل فلز، حضور جدی‌تری پیدا کردند.
لذا با گسترش حوزه‌ی دانش دیگر این امکان وجود نداشت که یک نفر به تعبیر رایج هم معمار باشد و هم مهندس. در این شرایط مهندسان عملاً بیش‌تر می‌توانستند در حوزه‌‌ی معماری دخالت کنند و آن جنبه‌های معمارانه‌‌‌ی -کیفیت زندگی- را کنار بگذارند. چراکه پس از انقلاب صنعتی مهاجرت گسترده‌ای از روستاها به شهر صورت گرفت و این امر نیاز به احداث سریع و انبوه ساختمان‌های جدید را در پی داشت. بنابراین کم‌کم ساختمان حکم سرپناهی برای عموم مردم را پیدا کرد و دیگر جنبه‌های معماری آن مورد غفلت قرار گرفت. در این راستا مهندسین معمار به‌دنبال پاسخ به نیاز حداقلی عموم رفته و دیگر به جنبه‌های زیبایی‌شناسانه و انسانی توجه مناسبی نداشتند.
از سوی دیگر برخلاف جریان عمومی جامعه، صاحبان ثروت هنوز می‌توانستند به جنبه‌های ذوقی بنا نیز توجه داشته و خواهان ساختمان‌هایی با ویژگی‌های خاص باشند. بنابراین این قشر کم‌کم مشتری معماران شده و یک گروه منفک از خواست عمومی را شکل دادند. لذا معماران عموماً مشغول به طراحی کارهای ویژه و منحصر شدند. البته در این دوران مهندسینی نیز وجود دارند که علاوه بر توجه به جنبه‌های ایستایی یک بنا، آن امر را تا مرز هنر پیش می‌بردند.
در تداوم سیر تحول معماری در نسبت با علوم مهندسی، مکتب «بوزار» فرانسه ظهور می‌کند. بوزار، مکتب تلقی معماری با تکیه بر جنبه‌های هنری آن است و معماران در این روش طرح خود را عموماً به‌صورت تابلوی نقاشی تهیه می‌کنند، ولی تعداد زیادی از آثار آن‌ها اصلاً ساخته نمی‌شود. یعنی در حقیقت معمار آن زمان با فراهم کردن نقاشی معماری، ارضا می‌شود و تعلق زیادی به ساختن بنا احساس نمی‌کند، چراکه در زمانی که این مکتب در فرانسه حاکم است، عمده‌ی ساختمان‌ها را مهندسان به‌صورت انبوه برای توده‌ی مردم می‌سازند.
لذا تحصیل‌کنندگان دانشکده بوزار پاریس، به این سمت سوق پیدا می‌کنند که آنچه در ذهن و خیال خود دارند را به‌منصه‌ی ظهور برسانند و آرمان‌های شکلی مورد نظر خود را نقاشی کرده و عرضه کنند. در نتیجه برای ایشان صرفاً نوآوری و خلاقیت هنری اهمیت بیش‌تری می‌یابد.
بنابراین عامل دیگر در انزوای معماری، تلقی هنری صِرف‌ پیداکردن از آن بود. چراکه پس از گسترش مدام علوم و انفکاک روزافزون مهندسی و معماری، بالطبع معماران علاقه‌مند بودند وجه هنری کار خود را از دست ندهند؛ در نتیجه به‌مرور معماری تبدیل به یک نوع فعالیت هنری تفننیِ مناسب برای خواص شد.
اما در آلمان، نگاه دیگری به معماری ظهور می‌کند که جنبه‌های مهندسی آن بیش‌تر است. همین امر سبب شکل‌گیری مکتب «باوهاوس» می‌شود. گرایش باوهاوس و تمام آثاری که واضعان و پیروان این مکتب دارند، یک نوع گرایش به‌سمت معماری همراه با جنبه‌های مهندسی بسیار جدی است. حتی در بیانیه‌ی باوهاوس نوعی محکومیت برای نوع نگاه آن زمان به تاریخ، هنر و تبعیت از آن‌ها وجود دارد.
براساس نگاه مکتب باوهاوس، معماری با استفاده‌کردن از مواد و مصالح، برای پاسخ‌گفتن علمی، منطقی و درست به نیازهای انسان شکل می‌گیرد. لذا مواد و مصالح باید صرفِنظر از تاریخ، سبک و گرایش‌های هنری به‌صورت کاملاً معقول شناسایی شده و به‌طور کاملاً علمی به کار گرفته شوند.
همچنین هر ماده‌ای باید دقیقاً در جای اصولی خویش به کار رود. بدین جهت آثار معماری این مکتب، آثاری هستند که به‌صورت بسیار علمی و با محاسبات مهندسی بسیار خاصی ایجاد شده‌اند.
بنابراین به‌تسامح می‌توان گفت: باوهاوس یک مکتب مهندسی معماری و بوزار یک مکتب هنری معماری است. نکته قابل توجه آنکه بسیاری از آثار دوره‌ی باوهاوس همانند بوزار از جمله‌ی تولیدات انبوه نبودند، بلکه بیش‌تر حالت کار‌های خاص و مختص خواص را داشته‌اند.
بنیانگذاران باوهاوس و کسانی همچون موهولی‌ناگی و برخی دیگر از کسانی که در این مکتب تربیت می‌شوند، با همین فکر به آمریکا می‌روند و در آنجا مکتب شیکاگو را بنیان می‌گذارند.
در آمریکا سبک و نوع ساختمان‌هایی که بر اثر کار این مکتب از زمین می‌روید و شهر شیکاگو و سپس نیویورک و منهتن را به وجود می‌آورد، به‌گونه‌ای است که جنبه‌ی مهندسی و به‌عبارت بهتر صنعتی آن، بسیار بر جنبه‌ی معماری غالب است.
البته پیشرفت علوم ساختمانی نیز در این رویداد بی‌تأثیر نبوده و به‌واسطه‌ی متنوع‌گشتن مواد و مصالح و تکنولوژی‌های ساخت و همچنین جدی‌شدن مسئله‌ی مهندسی، خودبه‌خود معماری به ‌معنای هنری کلمه مضمحل گشته و در نتیجه این مهندسی که ایستاییِ بنا را تأمین می‌کند، محور اصلی کارها را تشکیل می‌دهد.
کیفیت توزیع فضاهای داخلی نیز بعد از «لوکوربوزیه» که پلان آزاد را بنیانگذاری می‌کند، متحول می‌شود و اساس ساختمان به صورت تعدادی ستون و تعدادی صفحه افقی که آن‌ها را قطع می‌‌کند در می‌آید. بدین‌ترتیب یک ساختمان متشکل می‌شود از تعدادی ستون عمودی و تعدادی صفحه افقی و لفافی به دور آن و مقداری تقسیمات داخلی مستقل از سازه و کاملاً آزاد. اجرای چنین طرحی، تنها نیازمند یک مهندس محاسب است.

پس از انقلاب صنعتی مهاجرت گسترده‌ای از روستاها به شهر صورت گرفت و این امر نیاز به احداث سریع و انبوه ساختمان‌های جدید را در پی داشت. بنابراین کم‌کم ساختمان حکم سرپناهی برای عموم مردم را پیدا کرد و دیگر جنبه‌های معماری آن مورد غفلت قرار گرفت. در این راستا مهندسین معمار به‌دنبال پاسخ به نیاز حداقلی عموم رفته و دیگر به جنبه‌های زیبایی‌شناسانه و انسانی توجه مناسبی نداشتند

بنابراین با هجوم و گسترش علم ساختمان‌سازی، کم‌کم معماری و جنبه‌های انسانی آن رو به تنزل می‌گذارد، یعنی با اینکه علی‌القاعده باید ایده‌ی اصلی و معمارانه‌ی بنا یا شکل آن را معمار فراهم ‌کند و چگونگی ایستایی آن به مهندس محاسب واگذار شود، دیگر نیاز جدی به ایده‌‌ی معمار وجود ندارد و کیفیت ایستایی بنا، بر ارزش‌های معمارانه آن سبقت می‌گیرد. در این زمان است که عده‌ای تبعیت فرم و عملکرد بنا را از سازه آن واجب می‌انگارند.
مطابق سیر تاریخی که ذکر شد، نگاه علمی و مهندسی به حوزه‌‌ی معماری به‌طور مداوم قوی‌تر شده است؛ چنانکه اکنون سخن از «معماری هایتک» مطرح می‌گردد. در چنین حالتی است که معماری تبدیل به‌نوعی ترکیب از دانش مهندسی به معنای آشنایی با مواد و مصالح و نحوه ایستایی و ایده‌هایی برای ساخت می‌شود.
در حال حاضر معمار به‌جهت تخصصی‌شدن حوزه‌های تأسیسات، ایستایی، نوع تقسیمات داخلی، مسائل نورپردازی، مسائل امنیت و مسائل فراوان دیگر با انواع حوزه‌های تخصصی مواجه است.
بنابراین معمار ناچار خواهد بود به‌عنوان یک «رهبرِ ارکستر»، تنها به هماهنگی بین این داده‌ها بپردازد و توجه ویژه به نقش انسانی خود را تقلیل دهد. در حالی‌که در حقیقت باید تصمیم‌گیری در باب شکل کلی اثر و چگونگی روابط اساسی درونی آن بر عهده‌ی معمار بوده، و چگونگی تحقق‌یافتن آن به یاری تعداد زیادی از شاخه‌های مختلف مهندسی صورت پذیرد. لذا نیاز به یک رفت‌وبرگشت مستمر میان معمار و مهندس وجود دارد تا به یک توافق نهایی برسند.
در تداوم سیر فوق، اکنون با ظهور گرایش‌های پست‌‌مدرنیستی در معماری، مسئله‌ی تخریب طبیعت و همچنین نحوه‌ی استفاده از انرژی و اتلاف آن در ساختمان‌های کنونی مورد توجه جدی قرار گرفته است.
در این راستا لزوم تجدیدنظر در معماری و هماهنگی آن با طبیعت و همچنین ضرورت گرایش به معماری پایدار طرح گردیده است. از سوی دیگر این رویداد، موضوع معماری را به‌سوی توجه بیش‌تر به خواست‌ها و نیازهای انسانی می‌برد.
در این زمینه نیز تعدادی از معماران مطالبی عرضه کرده و بحث از آشتی با محیط یا مفاهیمی همچون «حس مکان»، رفتارشناسی محیطی و امثال آن را طرح نموده‌اند. بدین معنا اگر مکانی طراحی می‌شود، باید «انسانی» بوده و انسان در آن مکان احساس «تعلق» نماید. چنین رویکردی برخلاف رویکرد دوره مدرن است که در آن سخن از سبک بین‌الملل یعنی وجود یک معماری جهانی به میان می‌آمد.
در کل به‌نظر می‌رسد، زمانی آثار شایسته‌ پدیدار خواهد شد که میان وجوه اصلی معماری یعنی فهم خواست‌ها و نیازهای انسانی که می‌توان آن را «بینش معمارانه» نامید و همچنین فهم ظرفیت‌های محیط که به‌عبارتی همان «دانش معماری» است، ترکیبی وحدت‌یافته فراهم شود. زیرا معماری محل ازدواج میان خواست‌ها و نیازهای انسانی و ظرفیت‌های محیطی است.
در حال حاضر این عدم ترکیب، خسارات بسیاری را در حوزه‌ی مهندسی و معماری باعث شده است. بنابراین اگر توجه شود که کار معماری یک کار چندوجهی است و در آن به‌طور لاینفک، باید جنبه‌های ساختمانی و انسانی در کنار همدیگر قرار بگیرند، آن وقت می‌توان به‌سمت یک معماری مطلوب حرکت نمود.

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی