شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (74-75) شماره پانزدهم سبک زندگی مصادیق از جمع سالم تا جمع مکسر
1- ما در جهانی زندگی میکنیم که تکثر از ذاتیات آن است. وابستگی امر حیات و اخلاق به سوژه که اکنون در اروپا ترک خورده اما در آمریکا صورت جدید خود را تجربه میکند و سوژهای جوان است، حیات و اخلاق را در معرض نسبیت قرار داده است و امور اصیل را دود کرده و به هوا برده و سخن گفتن از امکان زیست واحد و اخلاق مطلق را به امتناع نزدیک کرده است. اکنون نسبت سبک زندگی ما با امر اخلاقی و تکثر مدرن چیست و در این میانه جای آزادی و ارادهی آدمیان کجا است؟
2- صورتهای حیات اخلاقی و وحیانی در اصالتهای خود هماره با نوعی وحدتانگاری و اطلاق و غیرتاریخیت مناسبت داشتهاند، ارجاع مدام و مؤکدانهی دین به امر سنت بهمثابه امری مطلق و غیرِتاریخی که از وجه الگو بودن دائمی حکایت دارد و سخن گفتن از «امر اول» و ارجاع به اسلام به عنوان امر متعال و ثابت، صورت و ظاهر زندگی را در پرتو «سیره» که معنایی غیرِتاریخی و ثابت دارد معنا میدهد. هر مسلمانی الگوی باطنی و ظاهری حیات خود را در تقرب به یک «اسوه» مییابد، این اسوه که معصوم و امام است از وجهی غیرِنسبی و اصیل برخوردار است و تطور ازمنه و تفاوت امکنه و تحول ادوار در ماهیت و صورت این حیات بیتأثیر است. این مسئله نگاه به علم و قدرت، نحوهی حیات ظاهری و باطنی و... امام معصوم را در طول تفکر دینی و شیعی بهروشنی، ثابت و غیرِمتغیر و غیرِتاریخی فهم میکند و یک سیره (همانی که اکنون با تسامح سبک زندگی میگوییم) و یک الگو را در تمامی زمانها و مکانها به تصویر میکشد. این زندگی واحد که حیاتی طیبه و مؤمنانه است با آزادی و اختیار مؤمن در تضاد نیست، زیرا او خود این بساطت و وحدت را انتخاب نموده و اتفاقاً رشد و تعالی خود را در ضمن و ذیل این وحدت جستوجو میکند، وحدتی که او را از ملال و کثرت ظاهر به گشودگی و وحدت ظاهر و باطن میرساند و او را در درن و بیرون شبیه و شیعهی امام، الگو، اسوه و معصوم میکند. وحدت و تشبه به واحد در این نگاه حسن است، این انتخاب مؤمن است.
3- صورتهای حیات اینجهانی و مدرن در اصالتهای انسانی خود هماره با نوعی کثرتانگاری و نسبیت و تاریخیت مناسبت داشتهاند، ارجاع مدام و مؤکدانهی جهان جدید به امر مدرن و دائماً نوشونده بهمثابه امری دائمالتغییر و تاریخی که از وجه متکثر و بیثبات حکایت دارد و سخن گفتن از «امر نو» و ارجاع به تنوع و تکثر به عنوان امر متغیر و دنیوی، صورت و ظاهر زندگی را در پرتو «lifestyle» که معنایی تاریخی و نسبی دارد معنا میدهد. هر سوژهای الگوی درونی و بیرونی زندگی خود را در نزدیک شدن به یک «مد» مییابد، شخصیت و تمایز سوژه، انتخابی است که او در تکثر و تنوع مدرن و نوشونده و بیثبات مییابد و این است که انسان مدرن مدام از «جدید»ها سخن میگوید و تمنای امر جدید دارد تا هویت اصیل انسانی خویش را بیشتر به دست نسیان و قحطی تفکر بسپارد و با گوش فرادادن به امر جدید، عهد دیرینه را از یاد ببرد و دمی از آسمان بیاساید و به زمین خو کند؛ این احوال کافر است. سبکزندگی مدرن از آن رو متکثر است که هویت و ذات انسان مدرن، تکثر و پردهاندازی است، امر آسمانی و اصیل خود را در صورتهای مختلف به رخ انسان مدرن میکشد و بر او پدید میآید و او مجبور است برای ندیدن آن دائماً پردهاندازی کند و در دامن تکثر و صورتهای نوبهنو صور ثابتات و اصالتها را به فراموشی بسپرد و به خود مجال دهد تا فکر نکند و با حقیقت تماسی نیابد و گوش خود را فروبسته نگاه دارد. پردهدری که با تفکر نسبت دارد حوالت و زمانهی انسان مدرن نیست، بلکه او پردهانداز و پوشاننده و در یک کلام کافر است و برای این کفر به تکثر و تنوع نیاز دارد، امری که ذاتی شهوت و دنیا است. این پردهاندازی و فرورفتن با آزادی، تقوی و عقل در تخالف است و با بندگی و بستگی به امر سکولار و غیرِقدسی نسبت دارد. لذاست که انسان مدرن و نوشونده محتاج صورتهای متنوع از حیات است، غافل از اینکه این همه کثرت نیز در حاق واقع خود از یک وحدت ابلیسی رنج میبرد که فرمودهاند «الکفر کلمة واحدة». این است که «lifestyle» صورت واحد ندارد اما سیرتی واحد و شیطانی دارد و صورتی لیبرال اما سیرتی بندگیمحورانه و عبودیتی دارد، عبودیت طاغوت.
4- ما ایرانیان در صورت حیات معاصر خود که با غرب معاصریت زمانی و با اسلام مقارنت باطنی و معاصریت تاریخی غیرِتقویمی دارد در دوگانهی ظاهر و باطن گرفتار آمدهایم و باطن دینی که مقتضی «سیرهای» واحد و متحد است را با ظاهر متجدد که برآمده از ارادهی به پردهپوشی و کفر است در هم تنیدهایم و قصد آن کردهایم که ظاهر و باطنی را با هم جمع کنیم که ذاتاً بیتناسب و بینسبتاند. ظاهر کفر را با باطن وحدانیت کاری نیست و ما در تاریخ افتادهایم که سیره را برای زیست ناکافی پنداشتهایم و زرقوبرق جهان مغربی هوش از دلهایمان و ایمان از عقلهایمان ربوده است و آنان را قبله و ملاک و شاخص گمان کردهایم و حکم به عقبماندگی و واماندگی تاریخی خود دادهایم و گمان کردهایم ما را در آن عالم راهی است و این شده است که از «اینجا مانده و از آنجا راندهایم». ما باید بپذیریم که باطن زندگی دینی مقتضی «سیره» بهمثابه امری ثابت و غیرِمتحول است و «lifestyle» مقتضی یک باطن نوشونده و مدرن و متجدد و این دو با هم جمع نمیشوند و ما تا قصد این «جمع» داریم جز تفریق حاصلی نداریم. باید قصد جمع از نوعی دیگر کرد، جمع بین ظاهر و باطن یک امر، و نه جمع بین ظاهر امری با باطن امری به کلی دیگرذات و متغایر؛ باید جمع سالم کرد و نه جمع مکسر. آیا این جمع سالم در زمانهی عسرتانگیز و مغشوش و پردهانداز کنونی میسر است؟
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.