شعر، در فردیترین شکلش، از آنجا که نیاز به خواندهشدن دارد، کنشی است اجتماعی. برای این ادعا میتوان برهان هم آورد. در هر حال، شعر یک هنر کلامی است؛ یعنی ابتنائش بر زبان است. زبان را نیز انسان برای مفاهمه در زندگی اجتماعیاش ساخته. بنابراین هر شعری، رفتاری اجتماعی است. آیا با این استدلال میتوان گفت که هر شعری شعر اجتماعی است؟
پیداست که پاسخ منفی است. تعبیر «شعر اجتماعی» برساختهای است ناظر بر تحدیدِ دستهای از شعرها که ویژگیهای مشترکی دارند. این تعبیر از جنس تعریف است و از دو سو حیثیتی انتقادی دارد. یکی اینکه نقد ادبی موجدِ دستهبندی متون است و «شعر اجتماعی» دستهای از شعرها را تعریف و تبیین میکند؛ دیگر اینکه «شعر اجتماعی» نگاهی انتقادی به سوژهاش، یعنی جامعه دارد. حیثیت انتقادی شعر اجتماعی، لزوماً ایرادگیرانه نیست بلکه میتواند پیشنهاددهنده باشد. شاعر، در اجتماع، ناظری است قضاوتگر. خاصیت آيینگی شعر اجتماعی از همین نظارگی و داوری بر میآید.
***
انقلابها یک شوک اجتماعی هستند که به بازتعریف ارزشهای اجتماعی منجر میشوند. انقلاب اسلامی ایران با داعیهی اصلاح فرهنگی بهوقوع پیوست و در نتیجه ارزشهای فرهنگی خود را بیان نمود. صبغهی دینی قوانین اجتماعی، احترام به آزادیهای انسانی، مبارزه با استکبار، عدالت اجتماعی، دفاع و حمایت از ستمدیدگان، ارتقاء سواد سیاسی/ اجتماعی، استقلال و جمهوریت، از جملهی این ارزشها هستند. شاعران انقلاب اسلامی با بیان (تبیین) این ارزشها به ارائهی شعر اجتماعی تازهای پرداختند. سید حسن حسینی یکی از این شاعران است. او را میتوان شمایل این پدیدهی ادبی دانست. آثار ادبی او (از شعر و ناشعر) نمونههای کاملی برای ادبیات انقلابی و ادبیات دینی (اسلامی) است. کتابهای همصدا با حلق اسماعیل، گنجشک و جبرئیل، برادهها و نوشداروی طرح ژنریک در تعریف «ادبیات انقلاب اسلامی» نقش موثری ایفا میکنند. لحن اعتراض که میتواند یکی از ویژگیهای این ادبیات باشد یکی از ممیزههای شعر اوست و مثنوی «فصلی از منظومهی مردابها و آب ها»ی او نمونهای درخشان در کاربرد این لحن.
«ماجرا این است کمکم کمیت بالا گرفت/ جای ارزشهای ما را عرضهی کالا گرفت»
«فصلی از منظومهی مردابها و آبها» با این بیت شروع می شود. یک شروع حسابشده و کوبنده. خواننده بیهیچ زمینهسازی، با حرف اصلی شاعر مواجه میشود. واژهی «ماجرا» سابقهای را در خود پنهان دارد؛ سابقهای که بیان انتقادی و حسرتخوارانهی شاعر قصد یادآوری آن را کرده است. او از ارزشهایی سخن میگوید که به تاراج اهالی تجارت رفته است. شخصیت «تاجر» که در «نوشداروی طرح ژنریک» در کنار «زاهد» چهرهی مقابل شخصیت «شاعر» معرفی شده بود در این شعر کاراییاش را نشان میدهد. او عرضهی کالا را جایگزین ارزشهای انقلاب کرده است. بیت دوم، صبغهي دینی ارزشهای فراموششده را به یاد میآورد:
«احترام "یا علی" در ذهن بازوها شکست/ دست مردی خسته شد، پای ترازوها شکست»
شاعر هشدار میدهد که ارزشهای انقلاب و دین در معرض مسخشدگی هستند. این مثنوی که نزدیک به هشتاد بیت دارد، با پیرنگ «روایت نادیدهگرفتن ارزشهای انقلاب و تمسک شاعر به باورهای دینیاش برای یافتن راهی برای رهایی»؛ از سبک شاعر که بهرهگیری از آرایههای بیانی و طنز درونی است، پردازش شده است. صداقت مشفقانهی شاعر و تصاویر تاثیرگذار این شعر، «فصلی از منظومهی مردابها و آبها» را به یکی از مهمترین شعرهای ادبیات انقلاب اسلامی بدل ساخته است. این مثنوی را سید حسن حسینی در انتهای کتاب گزیدهی شعر جنگ و دفاع مقدس خود آورده است. این شعر، برای اولین بار در سال 1374 در نشریهی کیهان فرهنگی منتشر شد. بازخوردهای آن حیرتآور بود. خود آقای حسینی شمهای از بازخوردها را در مؤخرهای که برای این شعر در کتاب گزیدهی شعر جنگ و دفاع مقدس آورده چنین نوشته: «... وقتی برای اولین و آخرین بار در سال 1374 به چاپ رسید با سکوت عاقلانهی معاشاندیشان و هیاهوی چند تن پیاده از لشکر عوام روبرو گردید. اینان را مغرض نمیتوان نامید چون مایه و پایهای نداشتند تا عقلشان به "غرض" کفاف دهد! در یکی از روزنامههای عصر به قول بیهقی "مشتی رند" را "سیم" دادند که سنگ بزنید و اینان زدند و زدنی خندهآور! و...»
اکنون و بعد از گذشتن سالها از انتشار این شعر، میتوان درک کرد که چنان بازخوردی نشان از حقانیت صدای سید حسن حسینی داشته است. این شعر هنوز نیز خواندنی است و ارزشهای ادبی و اجتماعیاش را به رخ میکشد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.