معناي بازي
معنای بازی چیست و چگونه به دست ميآید؟ این پرسشی است سخت آزاردهنده برای علاقهمندان فلسفهي معاصر، چرا که چندی از مشاهیر فلسفهي معاصر، از جمله گادامر و ویتگنشتاین، از استعارهي بازی بهره ميبرند تا نشان دهند چگونه معانی را نميتوان انتزاعی دریافت و لابد به طریق اولی باید سودای فهم بازی را به سبک و سیاق معمول از سر خارج کرد.
اما آیا در زمان مشارکت در بازی، هر بار معنای دیگری را ميیابیم تا جایی که نتوان قدر متعینی بین بازیها دریافت؟ (مگر بودریار نميگوید بازیهای رایانهای غایت ندارند؟) اما بعید است بتوان گفت انسان در هر بازی، معنای دیگری را تجربه ميکند، آنچنان که دیگر نتوان از امر مشترکی در بین آنها سخن راند. بازی نیز مانند هر امر دیگری، تعین دارد و نزدیک شدن به حدود هر امر متعینی، غیرممکن نیست، هر چند ادعای فراچنگ آوردن آن نيز چندان که گمان ميرفت، آسان نیست.
بازی کودکان
بازی کودکان، تخیلی است پایانناپذیر، کودک تا توان دارد بازی ميکند و مآلی برای او جز بازی وجود ندارد. به تدریج است که درميیابد باید چیزی به نام بازی را از بقیهي ساحات زندگی مانند غذاخوردن، مدرسهرفتن و... تفکیک کند. کمکم در ميیابد، بازی طفیلی آن ساحات است و اصل نیست، بلکه فرع و سایهای است که فقط تا حدی ميتواند خواستههای او را برآورده کند. حالا با ورود به دنیای بزرگسالان، بازی باید به مواقع خاص محدود شود.
بازی بزرگان
در گذشته تفاوت بازی بزرگان از کودکان جز آن نبود که بزرگان به زمان و مکان محدود اکتفا ميکردند. بازیها در مراسمات و جشنها برگزار ميشد. برگزارکنندگان از خود مردم بودند و به نوبت تعویض ميشدند. شبیه رقص زنان. رقاصهای وجود ندارد، بلکه رقص، مشارکتی بود که بین خود زنان دست به دست ميچرخید. در اغلب زبانها از «بازی»، هم فعل ساخته ميشود و هم اسم و این خود بيشتر خصلت اجرایی بازیهای اولیه را نشان ميدهد.[1]
بازيهاي مدرن
بازیهای یونان باستان، نخستین گامها برای بازی مدرن بود. هرچند آنجا هم در نمایشهای اولیه جای تماشاگر از بازیگر چندان تفکیک نشده بود. گویی بازیگران نحوهای نمایندگی از کل را بر عهده گرفتهاند. اما با این حال برای اولین بار، نمایان شدن دیدگاهها و آموزهها و تاریخ و اسطوره در پیش چشمان انسانها باب ميشود.
بازیهای مدرن، بسط اومانیستی بازیهای عصر یونان و روم است. اینبار تماشاگری و تماشاکردن، نقش مهمی دارد. اصلاً بازی انجام ميشود تا تماشایی صورت پذیرد. صرفنظر از اولویت یافتن تماشا ـکه از آثار آن موضوعیتیافتن ظاهر بازیگر و بازیکن و نه تمثلیافتگی آنان استـ دیگر اسطوره و معنای فرابشری نمایش داده نميشود. این مطلب اگرچه در عصر کلاسیک پنهان است، چرا که فرهنگ هنوز از گذشتهي خود ارتزاق ميکند، اما در دورهي معاصر عیان ميشود و این زمانی است که ميتوان فهمید نمایشِ امر قدسی، از همان آغاز نيز، اول نمایش بوده است و بعد هم جز بهندرت، تقدسی به مشاهده درنیامده است.
بازی رایانهای
کسانی که مانند نگارنده در دوران کودکی خود، هجوم ناگهانی بازیهای رایانهای و تحولات پیدرپی سختافزاری آن را تجربه کردند و بعدها در دوران جوانی تحولات نرمافزاری بازیهای سه بعدی را؛ تجربهي ذیقیمتی برای فهم معنای بازی رایانهای یافتهاند. در هنگام ورود اولین کنسولهای بازی، کودکان حاضر بودند هر امتیازی بدهند تا امتیاز بهرهبردن از این بازی جدید را به دست آورند، اما این بازی، یک بازی جدید نبود، یک بازی دیگربود. این بازی، چیزی بود که ميشد تا ابد با آن مشغول بود و حتی پای آن جان داد.
این اتفاقِ دیگر، وجهی دیگر از همان حقیقت تصویریشدن جهان است. تصویریشدن جهان، نگاه ریاضی و انتزاعی یافتن به جهان است. اما آیا مشارکت بيشتر بازیهای رایانهای در نسبت با رسانههای تصویری، این تصویریشدن را مخدوش نکرده است؟ پرسش صحیح این است: آیا این همان مشارکت سنتی در بازی است؟ یا نه، این مشارکت از نوع تصرف در هستی است؟
برای توضیح بهتر به چند مرحله از ریاضیگونه شدن فکر در عصر جدید توجه ميکنیم. نخست مرحلهای بود که با دکارت و نیوتون بنا گذاشته شد. در این مرحله انسان برای اولین بار مفهومی بدیهی را که امروزه ماده خطاب ميکنیم، ابداع کرد. در این تلقی جدید، با الهام از اطلاقات ریاضی، ماده یا طبیعت، امری افقی و تکلایهای ميشود که از ماورای خود خالیست و صرفاً باید آن را بر اساس حرکت و مسافت بین چیزها درک کرد. جهان مکانیکی عصر جدید، مخلوق این نگاه است.[2]مرحلهي دوم ریاضیشدن جهان، که با لایبنیتس سنگ بنای آن گذاشته شد و با فیزیک کوانتوم به اوج رسید، جهان را با الهام از نگاه پویای ریاضی و تداوم کمیشدن زمان، به صورت دینامیکی هم تفسیر ميکند. در این مرحله، امر کمی در تکاپو دیده ميشود. بالأخره مرحلهي سوم و امروزین را شاهدیم که با عصر دیجیتال و تبدیل شدن همه کیفیتهای نفسانی به صفر و یک تحقق ميپذیرد. در این مرحله، عالم آنچنان ریاضی شده است که واقعیت از بن تبدیل به مجاز ميشود و هر چیزی را بر اساس نظام ذهنی ریاضی ميفهمند. در واقع، ابژکتیویتهي ریاضیشده، جای خود را به سوبژکتیویتهي ریاضیشده ميدهد. این سوبژکتیویته که تا حد قابل توجهی با وضع پساهگلی فلسفه فهمیده ميشود، با کنارزدن هر امر استعلایی، به دنبال تصرف بینهایت انسان در هستی است، چرا که اصلاً هستی، عینیتی جز در سوبژکتیویتهي بشر نميیابد.
مشارکت متصرفانهي ما در عالم واقعی، محدودیتهای بیشتری دارد اما در دنیای مجازی، در رسانهها، در رایانه و اینترنت، انسان بدون جسم، انسان تحویلشده به ذهنیت محض، ذهنیت تفسیرشده به اعداد بینهایت و متوالی ریاضی، امکان ظهور درازدستانهای ميیابد. اینجاست که محدودیتها بيشتر در برابر ما خم ميشوند. پس مشارکتی در کار نیست، تصرفگری تصویرگرایانه است. از این روست که غایتهای بازیهای سنتی برداشته ميشود، هر بازی که بتواند تعینات غایی را کمتر کند موفقتر است، چون حس بینهایت بیشتری به مخاطب ميدهد. بازی استراتژیک «رم...»[3]و نسخههای متعدد پس از آن که مقاطع مختلف تاریخ گذشته را بازسازی کرده و به بازیگر اجازه ميدهد تا به مدیریت کشورها، حوادث و مدیریت مستقیم جنگها بپردازد، بیشک یکی از جذابترین بازیهای رایانهای تاریخ برای نوجوانان و بزرگسالان است. یکی از رموز موفقیت این بازی، گستردگی شگفت امکانات و انتخابات بازیگر است که در طی آن ميتواند هر بار به شکل دیگری بازی کند ـو البته هر دور آن نیز بسیار طولانی استـ و تا کاملاً از آن خسته شود، نسخه جدیدی از آن به بازار وارد شده است. حالا دیگر هیچ دلیل و غایت و معنای خاصی برای بودن نیاز نیست، باید رفت و رفت و رفت...
شایداز دلایل نامهربانی اسلام با اشتغال به بازی در بزرگسالان همین باشد.[4] در بازی مردان و رقص زنان، به مرور تمایل به تماشاگری و حظبردن غلبه پیدا ميکند. سلاطین بيشتر از مشاهدهي بازیها بهره ميبردند، و کمتر به مشارکت ميپرداختند. اگر قرار باشد یک نفر بتواند بقیه را انتزاع کند و دیگران در محضر او به نمایش درآیند، آن یک نفر سلطان است. مشکل آنجاست که این سلطان به کل تمدن بسط پیدا ميکند. آنجا باید همه بتوانند در مقام انتزاع قرار گیرند و چه بسا خود به تصرف در این امر انتزاعشده بپردازند.
جادوي بازي
جادوی زمانهي پست مدرن، شاید آخرین جادوی این زمان نباشد، ولی بیشک از سترگترین آنهاست. این جادو همه چیز را تبدیل به ابژههای بیپایان مصرف ميکند. این همان خصلت ریاضیگونه شدن وجود است. همچنان که تا بینهایت ميتوان انتزاع کرد و برش داد و یا شمارش کرد، وجود نیز تا بینهایت ميتواند انقسام یابد، پس چرا صورتهای خیالی و تمایلات خفتهي ما برای سیطرهیافتن چنین نشود؟ چنین است که جادوی این زمان، مجالی برای لحظهای از معنا باقی نميگذارد، اصلاً لحظهای باقی نميماند، وقتی زمان نیز زمان مصرفشدن بیپایان است. جهان مجازی، جهانی است برای ما، محیط بر ما و درون ما، جهانی است حاصل نسبت ما با وجود و به فعلیت رسیدن آخرین ظرفیتهای عالم ریاضی ما. سخن از هرگونه تغیر «محتوایی» در این عالم مقادیر افقی، بدون تسلیمشدن در برابر مقدرات آن، مقدور نیست.
[1]*- آهازآننرگسجادوكهچهبازيانگيخت/ آهازآنمستكهبامردمهشيارچهكرد
- در ترکی فعل «اویناماخ» هم به معنای بازیکردن است و هم رقصیدن. در عربی هم کلمه لعب و ملاعب از نظر معنایی چنان بسط دارد که رقص را در برگیرد، هر چند مطابقتی بین آنها نباشد.
[2]- برای فهم بهتر نگاه ریاضی به عالم به مقالهي «عصر تصویریشدن جهان» مارتین هیدگر مراجعه کنید که چند ترجمه فارسی از آن منتشر شده است.
[3]-Rome - Total war
[4]-سرگرمیهاوتفریحاتیکهبرایبزرگانتوصیهشدهاست،خصلتتصویریوانتزاعیندارند.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.