1
پرسشی که در متن حاضر پیش رو داریم پرسش از ماهیت بیان هنری است. به عبارت دیگر، مسئله آن است که هنرمند در عامترین سطح، از مجرای کنش هنری چه چیزی را بیان میکند، چه چیزی را بازتاب میبخشد، یا در چه چیزی مشارکت میکند؟ شکل دیگر طرح این مطلب آن است که بپرسیم دامنه یا آماج کنش هنری چیست؛ و بیان یک هنرمند یا اثر هنری «در حکم» چیست یا چگونه باید آن را تلقی کرد؟ و نهایتاً اینکه، بر مبنای پرسشهای طرحشده، به این پرسش نهایی میرسیم که هنرمند و کار او را تا چه اندازه میتوان «جدی گرفت» ـبه این معنا که آیا کار هنری نهایتاً امری فرعی و از جنس تزیینات، تسهیلات، و به اصطلاح روانکنندههای زندگی است، یا میتوان آن را مدعی ارتباطی با مسائل جدی بشری تلقی کرد؟
مقدمه
منظور از بیان چیست؟ وقتی تمام آثار هنری را نوعی بیان در نظر میگیریم در واقع چه کار میکنیم؟ در وهلهی اول اینکه آثار هنری اشکالی از بیان باشند به این معنا است که ما آنچه را مربوط به تجربههای پیشینی هنرمند یا حالات و احوالات خاص و ایدئولوژی و افکاری است که پیش از شکل گرفتن اثر هنری وجود دارد بین الهلالین قرار میدهیم. پس بیان دانستنِ متن در وهلهی نخست یک ایدهی منفی و سلبی است. از طریق این ایده مسائل انتزاعی را از نقد ادبی و نقد هنری بیرون میگذاریم و در عین حال دو محور اصلی برای نقد ادبی مشخص میکنیم؛ نخست شکل تولید اثر در مقام محصولی که دیگری را فرا میخوانَد و دوم سازوکارهایی که اثر در مقام یک شکل تکمیلیافته به وسیلهی آنها دیگری را به خود فرا میخوانَد. در محور نخست مؤلف زنده است و در محور دوم مؤلف نیمهجان است. پس در هر صورت بیان دانستن اثر هنری به معنای زنده بودن مؤلف است.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.