مفهوم آینده در تاریخ و تئولوژی مسیحی ریشه در بینش پیامبران یهود داشته و تفسیر مسیحی از تاریخ که حاصل ترکیب تفکر یونانی و یهودیت است، بر پایهی فهم زمان خطی استوار شده است. با گشودگی حلقهی بستهی زمان در معنای زمان اسطورهای و بازگشت به زمان ازلی، در سایهی مفهوم غایت و هدف که دارای سویههای تئولوژیک است تلقی تازهای از مفهوم تاریخ ایجاد شد. تاریخ در آگاهی یونانی با دانش هممعناست، آنچنانکه تاریخ صرفا امری بود متعلق به گذشته. اما در مقابل بینش یونانی که رو به سوی گذشته داشته، جهتگیری به سوی آینده قرار دارد و این ویژگی پیامبران بوده است. پیامبر پیشگوست، و پیشگو بیننده است. پیامبران ایدهآلیستهای تاریخ هستند و از این رو، مفهومی از تاریخ بهمثابهی هستی آینده ایجاد کردهاند. اما برای تغییر نگرش نسبت به جهان یونانی و پیدایش مفهوم آینده در تاریخ و زمان تاریخی باید تغییر نگرش در خود مفهوم زمان پی گرفته شود.
تأمل مقدماتی
غالباً هنگامیکه بحث «غایتاندیشی تاریخی» به میان میآید اذهان متوجه آنگونه تلقیِ از تاریخ میشود که برای کلیت جریان تاریخ هدفی قائل میشود. غایتاندیشی بهعنوان یکی از اصلیترین محورهای «فلسفه نظری تاریخ» در دو وجه دینی و شبه دینی ظهور و بروز یافته است. منظور از وجه دینی همهی اشارات و تصریحاتی است که در متون ادیان توحیدی(کتاب مقدس و قرآن) در باب غایت تاریخ میتوان یافت و نیز نظریاتی که بر پایهی «ایمان» به این متون عرضه شدهاند و منظور از وجه شبه دینی همهی فلسفهها و طرحوارههایی هستند که هرچند برای تبیین غایت تاریخ به منابع و متون دینی(کتاب مقدس و یا قرآن ) استناد نمیکنند اما به واسطه این که تصریحاً و یا تلویحاً ادعای جانشینی نظریات دینی را دارند «به ناگزیر» رنگ و لعاب دینی مییابند[i].
1
پرسشها همیشه پیشفرضها را احضار میکنند. هیچ پرسشی بیپیشفرض نیست. بیموضع نیست. خنثی نیست. پرسشها، برای پرسیدهشدن باید بتوانند روی زمینی سخت بایستند. آنها مستلزم نوعی مکانیابیاند. نوعی قرارگرفتن. هر پرسش برای رسیدن به پاسخ، پای خود را روی نقطهای خاص از زمینی خاص قرار میدهد؛ روی زمینی که گمانهی خود را در آن حفر میکند، برای یافتن پاسخ یا مساحیاش میکند برای تعیین حدود پرسش. پرسشها اموری مربوط به استقرارند. به قرارگرفتن و قراردادن. پرسشها پاسخ خود را در زمینی که پیشفرض گرفتهاند، مییابند. زمینی که برای یافتن پاسخ باید در آن قدم زد. پرسشی پرسیده نمیشود مگر جهتی بیابد و منظرهای را بنمایاند. منظرهی زمین. منظرهی پیشفرضها. آن زمان که پرسشی پرسیده میشود میتوان ـو باید ـ دست نگاه داشت و از پیشفرضهایش نیز پرسید. میتوان ـ و باید ـگامی به عقب برداشت تا به جای یافتن پاسخ، منظره را دریافت. میتوان ـ و باید ـ در زمین پرسش به جستجو پرداخت، جستجویی نه در عمق و برای یافتن پاسخ، که در سطح و برای یافتن زمینها و زمینههایی تازه.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.