معروف است که میگویند گذشته چراغ راه آینده است اما شاید بتوان گفت گاه این آینده است که به گذشته روشنایی میبخشد و چراغی برای شناخت آن میشود.
روشنایی بخشی گذشته برای آینده مسئله خیلی پیچیدهای نیست. تاریخ و سرگشت پیشینیان میتواند موجب عبرت و تجربهآموزی ما شده و ما را در مسیر دستیابی به آینده مطلوب کمک کند. دانستن گذشته به آنچه در حال و آینده است ریشه میدهد و آنها را در زمین تاریخ غرس میکند و از تلاطمها و انحرافها مصون میدارد.
همانگونه که امیر مؤمنان (علیهالسلام) به فرزندشان امام حسن (علیهالسلام) میفرمایند عمر انسان به میزان مدتی از تاریخ که به نحو صحیح مورد مطالعه و مداقه قرار میگیرد، دراز و طولانی میشود. آنجا که میفرماید: پسرم! اگر چه عمر محدودی دارم و با امتهای گذشته نبودهام که از نزدیک وضع و حال آنها را مطالعه کرده باشم، اما در آثارشان سیر کردم و در اخبارشان فکر کردم تا آنجا که مانند یکی از خود آنها شدم، آنچنان شدهام که گویی با همهی آن جوامع از نزدیک زندگی کردهام. بلکه بالاتر، چون اگر کسی در جامعهای با مردمی زندگی کند فقط از احوال همان مردم آگاه میشود ولی من مثل آدمی هستم که از اول دنیا تا آخر دنیا با همهی جامعهها بوده و با همهی آنها زندگی کرده است، پس تاریخ را مطالعه کن، در اخبار ملتها و در تحولاتی که برای جامعهها پیش آمده فکر کن تا مانند چشمی باشی که از اول دنیا تا آخر دنیا را مطالعه و مشاهده کرده است.[1]
همچنین این امام همام در جای دیگر میفرمایند: «برای شما در تاریخ قرون گذشته درسهای عبرت فراوانی وجود دارد. کجایند عمالقه؟ کجایند فرزندان آنها؟ کجایند فرعونها و فرزندانشان؟»[2].
مطالعهی تاریخ انسان را مانند فرد مسنی میسازد که فراز و نشیب زیادی را در زندگی مشاهده کرده است. بهطور مثال نسل سوم انقلاب اسلامی عمدتاً کسانی هستند که دوران پیش از انقلاب و سالهای اول انقلاب را درک نکردهاند و بهتعبیری، سختی روزگار را نچیدهاند؛ قاعدتاً این نسل در مقابل سختیهای احتمالی که با آنها روبهرو میشوند، کمطاقت و کمصبرند؛ اما همین نسل سومیها اگر از کسانی باشند که به مطالعهی تاریخ پرداختهاند، بهطور طبیعی هم قدر نعمتهای کنونی را میدانند و هم در مقابل سختیها خود را نمیبازند. اینجاست که امام راحل و (ره) و مقام معظم رهبری به جوانان توصیه میکنند که نسل امروز باید از تاریخ کشورش اطلاع داشته باشد؛ بهخصوص از زمان مشروطیت به این طرف را بداند. شما در هر رشتهای که تحصیل میکنید، باید بدانید که کشور شما در چه موقعیتی قرار داشته و دارد. شما باید بهخصوص تاریخ رژیم گذشته را بدانید. نسل امروز ما درست نمیداند که انقلاب اسلامی چگونه این کشور را از چنگال آن رژیم خلاص کرده است[3].
اما طرف دیگر قضیه، یعنی روشنایی بخشی آینده و حال نسبت به گذشته، مسئلهای است که کمتر به آن توجه شده است. در واقع همانگونه که آینده نیاز به روشنگری دارد، گذشته و تاریخ نیز نیازمند این روشنگری است. این مسئله را از چند جهت میتوان مورد توجه قرار داد:
اول اینکه تاریخ در بسیاری از مواقع به نحو صحیح ثبت نشده است و همیشه زوایای پنهان زیادی دارد که با گذشت زمان آشکار میشوند و از ابهام درمیآیند. معمولاً گذشتگان در نظر آیندگان مورد ارزیابی و قضاوت قرار میگیرند. همان جملهی مشهور که آیندگان درباره ما قضاوت خواهند کرد. اسناد، خاطرات و غالب آنچه در زمان وقوع یک پدیده ثبت و نقل میشود به دست آیندگان مورد تفسیر و تحلیل و استفاده قرار میگیرد.
دوم اینکه گاه یک واقعه در آینده اتفاق میافتد و موجب احیای امری در گذشته میشود، یعنی آینده نسبت به گذشته جنبهی احیاگری پیدا میکند. وقایع تاریخی نسبت به یکدیگر تأثیر و تأثرات خاصی دارند. واقعهای در آینده ممکن است برخی وقایع گذشته را از نگاهها بیندازد و آنها را تبدیل به یک عنصر کهنه و مرده کند و برعکس، ممکن است وقایع آینده موجب احیا و بازیابی برخی وقایع گذشته شوند. بهطور مثال انقلاب اسلامی چیزهای زیادی را در تاریخ اسلام و ایران کنار زد و بیاعتبار کرد و چیزهای زیادی را زنده و احیا کرد. انقلاب اسلامی باطلکننده سقیفه، سلطنت، باستانگرایی، جدایی دین از سیاست و بیدینی و دنیاگرایی بود و در مقابل احیاگر اسلام، ایران اسلامی، جنبشهای بیداری[4]، تمدن ایرانیـاسلامی و حکومت دینی شد.
سوم اینکه گاه آینده و واقعهای که در آینده اتفاق میافتد، جهت تاریخ را عوض میکند. برخی وقایع، تاریخ را در مسیر سراشیبی میاندازند و سالها، بلکه قرنها وقایع بعد از خود را تحت تأثیر قرار میدهند و برخی وقایع تاریخ را در مسیر صعود قرار میدهند. سقیفه و واقعهی کربلا تاریخ اسلام را در مسیر سراشیبی انداخت، اما پدیدهای مانند انقلاب اسلامی تاریخ اسلام را در جهت صعود قرارداد.
به هر حال تاریخ یک واحد بههمپیوسته است و بخشهای سهگانهی آن، یعنی گذشته، حال و آینده میتوانند بر یکدیگر تأثیر و تأثر داشته باشند. هم گذشته میتوان چراغ آینده باشد و هم آینده میتواند چراغ گذشته باشد.
[1]- نهجالبلاغه، نامهي 31
[2]- نهجالبلاغه، خطبهي 181
[3]- بيانات در جلسهي پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه صنعتي اميركبير، 22/۱۲/1379
[4]- بهطور مثال دربارهي احياگري انقلاب اسلامي نسبت به نهضت مشروطيت، ر.ک:داود مهدويزادگان، تأثير انقلاب اسلامي بر تاريخنگاري مشروطيت، مجله ي حوزه، شمارهي 137، آذر و دي 1385.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.