شما اینجا هستید: صفحه اصلی آرشیو سوره (62-63) شماره نهم سبک زندگی مقولات اختلاف در منطق، تفاوت در تقسیم
قبل از پرداختن به موضوع سبک زندگی و تقسیمات آن، این سئوال مطرح است که آیا اساساً تقسیمبندی آنقدر اهمیت دارد که در پرداختن به هر موضوع، لازم باشد ابتدا در خصوص تقسیمبندی آن تحقیق کنیم؟
ممکن است برخی تصور کنند که دستهبندی به شکلهای مختلف تنها بر اساس کاربرد انجام میشود و تفاوت بنیادینی میان تقسیمبندیهای مختلف وجود ندارد. برخلاف این تصور باید گفت که هر تقسیمبندی یا خود یک منطق است و یا بر اساس یک منطق انجام شده است؛ در نتیجه تفاوت در دستهبندیها به تفاوت در منطق باز میگردد.
وقتی یک تقسیمبندی انجام میگیرد، اشیاء، امور، مفاهیم، یا هرچیز دیگری که در دستههای مختلف تقسیم میشود، در چند دستهی کلی قرار داده میشود. وقتی چیزهایی را در یک دسته قرار میدهیم، به این معنی است که علیرغم همهی تفاوتها میان آن اشیاء، ما آنها را یک چیز دیدهایم. و همچنین وقتی دو چیز را در دو دستهی متفاوت قرار میدهیم، به این معنی است که علیرغم همهی اشتراکات و شباهتها میان آندو چیز، ما آندو را کاملاً متمایز و متفاوت دیدهایم. بنابراین تقسیمبندی به یک تعبیر عبارت است از صرفنظر از تفاوتها و یکسان انگاشتن چیزها (با قرار دادن چیزها در یک دسته) و نیز صرفنظر از اشتراکات و شباهتها و متمایز انگاشتن چیزها (با قرار دادن آنها در دستههای مختلف) اینکه اختلافات و اشتراکات را در چه چیزی بدانیم مبتنی بر منطق است. البته این بهمعنای بیپایه بودن و یا دلبخواهی بودن دستهبندیها و قراردادی بودن اشتراکات و اختلافات نیست. دستهبندیهای گوناگون عموماً بر اساس یک خصوصیت واقعی در اشیاء انجام میشود، اما مبتنی بودن تقسیمبندی بر واقعیات موجب نمیشود که تصور کنیم تنها یک نوع دستهبندی ممکن است. خصوصیات واقعی موضوعات متعدد هستند، از اینرو تقسیمبندیهای مختلفی ممکن است بر اساس خصوصیات واقعی موضوعات انجام شود. بنابراین هرتقسیمبندی بر اساس منطق و مبنای خاصی انجام میشود. همچنین هرتقسیمبندی نتایج و لوازم خاص خود را دارد.
بهعنوان مثال وقتی با یک مجموعه کتاب مواجه میشویم، ممکن است بر اساس قطع ظاهری کتابها آنها را دستهبندی کنیم، ممکن است بر اساس موضوع کتابهای فلسفی را در یک قفسه و کتابهای مربوط به حقوق را در طبقهی دیگر قرار دهیم. کسی دیگر ممکن است ابتدا کتابها را به کتابهای مفید دینی و کتابهای گمراهکننده تقسیم کند. همهی این تقسیمبندیها بر اساس خصوصیات واقعی انجام میشود. هریک از این تقسیمبندیها نظم جدیدی ایجاد میکند. در آن نوع تقسیمبندی که کتابهای فلسفی در کنار هم قرار میگیرند، کتابی که از توحید دفاع میکند در کنار کتابی قرار میگیرد که علیه توحید است. هرنظمی بهنوبهی خود کارآمدی ویژهای ایجاد میکند و سهولت و صعوبت خاصی را موجب میشود.
آیا تقسیمبندی فهم و درک ما از موضوع را نیز تحت تأثیر قرار میدهد؟
با دقت بیشتر روشن میشود که تقسیمبندیهای مختلف در واقع بهمعنای تعریفهای مختلف از موضوعات است. یعنی بر اساس هر نوع تقسیمبندی، تعریف شیء تغییر میکند. پس بر این اساس تقسیمبندی نوعی تعریف موضوعات است.
پس بهطور خلاصه اولاً هر تقسیمبندی مبنای خاصی دارد، ثانیاً تعریف خاصی از موضوعات ارائه میدهد و ثالثاً کارآمدی ویژهای دارد.
آیا در تقسیمبندی همیشه با دیدن مصادیق و دستهبندی آنها، دستههای مختلف را بهدست میآوریم؟
گاه ما در تقسیمبندی از مصادیق شروع میکنیم و در میان مصادیق جستوجو و رفت و آمد میکنیم تا خصوصیات مشترکی را در میان آنها مییابیم و بر اساس آن تقسیمبندی خود را انجام میدهیم. این تقسیمبندی از پایین به بالا یا همان تقسیمبندی استقرائی است. اما تقسیمبندی صحیحتر این است که بر اساس مبانی آغاز کنیم و به تقسیمبندی موردنظر برسیم و آنگاه مصادیق را بر آن اساس دستهبندی کنیم. این تقسیمبندی از بالا به پایین است. اینکه در تقسیمبندی بالا به پایین، مبانی را از کجا اخذ میکنیم و بر اساس چه منطقی موضوعات را دستهبندی میکنیم بحث بسیار مهم و مفصلی است. در یک نظام فکری منسجم، همهی تقسیمبندیها از همان منطق اولیه و مبنایی اخذ میشود، در غیر اینصورت نظام فکری متشتت خواهد بود.
تقسیمبندیهای مختلفی دربارهی هر موضوع قابل طرح است، چگونه میتوان تقسیمبندیهای مختلف را ارزیابی کرد؟
بر اساس مبانی دینی، تقسیمبندی در موضوعات مختلف در صورتی بر منطقی صحیح استوار است که از منطق وحی اخذ شده باشد. بهعنوان مثال، دورههای زندگی یک فرد از دوران جنینی تا مرگ و پس از آن به روشهای مختلفی تقسیمبندی شده است. از جمله در معارف دینی نیز با یک تقسیمبندی از این دورهها مواجه هستیم، اسلام مقاطعی را منشأ تقسیم قرار میدهد و کودک ممیز و غیرممیز را از هم جدا می کند، انسان بالغ و غیربالغ، رشید و غیررشید، و چهل سال کمتر و بیشتر را تمایز مینهد. انسانها را به آریایی و غیرآریایی تقسیم نمیکند. بلکه به کافر و مؤمن تقسیم میکند. کافر را یکی از اقسام نجاسات قرار میدهد. براساس اعتقاد به دین، تقسیمبندی دینی صحیح است. بنابراین در مواردی که ما بتوانیم تقسیمبندی خود را از وحی اخذ یا با آن هماهنگ کنیم، دقیقترین و صحیحترین تقسیمبندی را به دست آوردهایم.
مگر دین، تقسیمبندی همهی موضوعات را مشخص ساخته است؟
در یک دستگاه فکری منسجم سه دستهبندی از یک مبنای واحد بهدست میآیند. یکی از اقسام تقسیمبندی، تقسیمبندی ارزشی است که در موارد فراوان با آن مواجه هستیم. اجناس را به گران و ارزان تقسیم میکنیم. افراد را به باتقوا و بیتقوا، و... اساساً هرکس برنامهریزی میکند، مبتنی بر یک ارزش گذاری عمل میکند؛ زیرا برنامهریزی همواره برای دستیابی به موقعیت برتر عمل میشود.
تقسیمبندی دیگر، تقسیمبندی توصیفی امور است که بر اساس توصیف موضوعات انجام میشود. و دستهبندی سوم، دستهبندی تکلیفی موضوعات و امور است که در آن از حیث باید و نباید موضوعات تقسیم میشود.
این سه دسته از همدیگر جدا نیستند. وقتی توصیفی صورت میگیرد، این توصیف مبتنی بر ارزشگذاری خاصی است و وقتی ارزشگذاری صورت میگیرد مبتنی بر توصیف خاصی انجام میشود و تعیین بایدها و نبایدها کاملا همپیوند با این دو است. با توجه به این پیوستگی است که ما نمیتوانیم توصیف یا ارزشگذری را از منطق و مبنای دیگری اخذ کنیم و تکلیف را از دین بگیریم.
تقسیمبندی تکلیفی در معارف دینی شکل خاصی دارد و فقط شامل مجاز و ممنوع نیست؛ بلکه حدهای دیگری نیز در آن بیان شده است؛یعنی بر اساس مبانی دینی،امور تکلیفی را به پنج دستهی حرام، مکروه، مباح، مستحب و واجب تقسیم میکنیم و با استناد به دین، مصادیق هر یک را مییابیم. هرگاه بخواهیم عملی را در یکی از این دستهها قرار بدهیم، نمیتوانیم براساس حدس، علوم تجربی، یا بحثهای عقلی صرف این کار را انجام دهیم؛ بلکه باید حکم را با روشی مشخص، مستند به دین به دست آوریم. بنابراین، هم اصل تقسیمبندی احکام به این پنج دسته به دین باز می گردد و هم قرار دادن مصادیق ذیل آنها مستند به دین انجام میشود.
در تقسیمبندی توصیفی و نیز در تقسیمبندی ارزشی، علیرغم مطالب فراوانی که در معارف اسلامی وجود دارد، اما نظام منقح و جامعی استخراج نشده است که بتوان آنرا مستند به دین دانست؛ یعنی ما هم در ارزشگذاری امور و هم در توصیف موضوعات، فاقد یک نظام منسجم و جامع توصیفی و ارزشگذاری هستیم. از همینرو در توصیف و ارزشگذاری دچار التقاط می شویم و از مبانی مختلف استفاده میکنیم. اگر ما اکنون نظام منسجمی متخذ از دین برای توصیف موضوعات در دست داشتیم، میتوانستیم موضوعات سبک زندگی را بر اساس آن تقسیمبندی، تعریف و تحلیل کنیم. همانطور که در مورد تکالیف، چنین نظامی در دست داریم و موضوعات را از جهت تکلیفی در پنجدسته قرار میدهیم. اکنون به علت نداشتن یک دستهبندی مستند به دین برای ارزشگذاری و توصیف، وقتی با موضوعی مثل سبک زندگی مواجه میشویم، نمیدانیم که سبک زندگی را باید چگونه دستهبندی کنیم. البته این بهمعنای آن نیست که بهطور کلی از حرکت باز ایستیم، بلکه سعی میکنیم تا حدامکان بر اساس آنچه در دست داریم، دستهبندی خود را به نگاه دینی نزدیک کنیم، اما نمیتوانیم ادعا کنیم آنچه بهدست آوردهایم مستند به دین است. پس بهطور خلاصه هرسه دسته تقسیمبندی باید از دین و مبتنی بر مبانی دینی بهدست بیاید. در حالیکه توصیفات و ارزشگذاریهای فراوانی در معارف دینی وجود دارد،این کار هنوز در تقسیمبندی توصیفی و ارزشی انجام نشده است.
ابعاد مختلفی در خصوص کلیت تقسیمبندی بیان فرمودید، در خصوص سبک زندگی، تقسیمبندی موضوع ازنظر شمابه چه شکلی است؟
پیش از بیان تقسیمبندی سبک زندگی لازم است مقصود خود را از سبک زندگی روشن کنیم. سبک زندگی مجموعهای از ارتکازات (پذیرفتهشدههای اجتماعی) شامل ارزشها، دانشها و رفتارهای پذیرفتهشدهی اجتماعی است. البته در تعریفی که در علوم اجتماعی برای سبک زندگی بیان میشود، ارزشها و رفتارها بیشتر مورد توجه است و البته با تمرکز بر رفتارها. اما از نظر ما دانشهای پذیرفته شده نیز باید در تعریف سبک زندگی قرار داشته باشد. طبق این تعریف، سبک زندگی بسیار نزدیک به فرهنگ عمومی و آداب زندگی اجتماعی است.
درخصوص تقسیمبندی سبک زندگی، از دیدگاه ما، نخستین تقسیمبندی، سبک زندگی را به فردی، خانوادگی و سازمانی تقسیم میکند. مقصود از سبک زندگی فردی، امور مربوط به یک شخص خاص نیست؛ بلکه مقصود اموری از سبک زندگی است که محوریت آن فرد است. بعد از فرد، خانواده را بهعنوان یکی از محورها برای تقسیم، مهم میدانیم. در سطح کلانتر سبک زندگی مربوط به سازمانهاست که بزرگترین و شاملترین سازمان، جامعه است. بهعنوان مثال نوع روابط، انجام کار، گردش مالی و زندگی در سازمانهای مختلف که گاه به زندگی اداری تعبیر میشود شکل خاصی است و در سازمانی مثل جهادسازندگی که در ابتدای انقلاب شکل گرفته بود این سبک زندگی سازمانی متفاوت بود. حال هریک از این تقسیمها در ادامهی تقسیمبندی به شکل خاصی ادامه پیدا میکند. سبک زندگی فردی، به روحی، فکری و جسمی تقسیم میشود. مقصود از موضوعات روحی، امور مربوط به تعلقات و گرایشهاست. حب و بغضها، اقبال و ادبارها و یا تولی و تبری مربوط به امور روحی است. امور فکری شامل عقاید، اطلاعات و افکار و دانشها میشود. و بخش مربوط به جسم همان رفتارها هستند. در نگرش رایج به سبک زندگی بخش رفتارها پررنگتر دیده میشود.
سبک زندگی خانوادگی سه بعد فرهنگی، مدیریتی (سیاسی) و اقتصادی دارد. و سبک زندگی سازمانی نیز به همین شکل سه بعد فرهنگی، مدیریتی و اقتصادی دارد.
در ادامهی تقسیمبندیهای فوق، فرد را به زن و مرد تقسیم میکنیم، زیرا در نگاه ما نوع آموزش و تربیت زن و مرد تفاوتهای مهمی دارند و هریک اقتضائات خاص خود را دارد، از اینرو نمیتوانیم در بررسی موضوعات سبک زندگی، افراد را بدون درنظرداشتن جنسیت، مورد مطالعه قرار دهیم. در گام بعدی تقسیم، هریک از این دو مورد؛ یعنی زن و مرد، به صورت ذیل تقسیمبندی میشوند:
از تولد تا رسیدن به حد تمیز، از حدتمیز تا سن بلوغ، از بلوغ تا حد رشید، از رشید تا چهل سالگی و از چهل سالگی به بعد. همانطور که روشن است این تقسیمبندی تفاوتهای مهمی با تقسیمبندیهای رایج دارد و نیز روشن است که حد تقسیم ما در اینجا سنی نیست. این تقسیمبندی بر اساس تمایزی است که در معارف دینی و احکام اسلامی میان هریک از افراد در این دستهها دیده میشود. مطابق این تمایزها، بررسی موضوعات و مسائل سبک زندگی کودکانی که هنوز به سن تمیز نرسیدهاند باید متفاوت از کودکان بعد از سن تمیز باشد؛ همچنین سبک زندگی قبل و بعد از چهل سالگی واقعیتهای متفاوتی هستند و یکسان انگاشتن آن ما را از درک صحیح موضوع دور میکند. حال اگر این نگاه را با نوع تقسیمبندیها در سبک زندگی مقایسه کنیم میبینیم که اساساً توجهی به برخی از این مقاطع، مانند چهل سالگی وجود ندارد. حال این مواردی که گفته شد در تقسیم قبلی ضرب میشود: سبک زندگی فردی مربوط به افراد مذکر قبل از سن تمیز در بعد روحی، سبک زندگی مربوط به افراد مذکر قبل از سن تمیز در بعد فکری، سبک زندگی مربوط به افراد مذکر قبل از سن تمیز در بعد جسمی (رفتاری). و همین موارد برای بقیهی مقاطع مثل قبل و بعد از بلوغ تکرار میشود و نیز برای افراد مؤنث. برای ریزتر کردن تقسیم میتوان به تقسیمبندی ابعاد روحی، فکری و جسمی پرداخت.
در خصوص سبک زندگی خانواده؛ خانواده را به عشایری، روستایی، شهری و کلان شهری تقسیم میکنیم. سبک زندگی این دستهها با هم تفاوتهای مهمی دارند که در شناخت، آسیبشناسی و برنامهریزی باید متفاوت دیده شوند. سبک زندگی یک خانوادهی عشایری که در چادر زندگی میکند و موضوعات و مسائل سبک زندگی آن که کوچنشین است، با سبک زندگی یک خانوادهی ساکن شهری بزرگ مثل اصفهان تفاوتهای بسیار مهمی دارد و از اینرو لازم است که در دو دستهی متفاوت دیده شوند. دکوراسیون، نوع چیدمان داخلی مسکن و تزئینات مربوط به آن و وسایل هرکدام از این دو خانواده، دو موضوع ماهیتاً متفاوت هستند.
سازمان نیز در تقسیم اول به رسمی و غیررسمی تقسیم میشود. سازمان غیررسمی مانند قومیتها، ملیتها، اصناف و ادیان و سازمان های رسمی مانند سازمان های دولتی، عمومی و خصوصی.
آنچه بیان شد تقسیمبندی امور سبک زندگی بود. در مقابل امور دو دسته موضوعات دیگر قابل طرح است، فعالیتها و امکانات؛ فعالیتها مربوط به اقداماتی است که برای تغییر در سبک زندگی لازم است و امکانات، بیانگر امکاناتی است که برای انجام آن فعالیتها برای تغییر سبک زندگی نیاز است. همهی تقسیمبندیهایی که گذشت مربوط به امور بود و تقسیمبندی فعالیتها و امکانات بحث مجزائی میطلبد.
داشتن چنین تقسیمبندیهایی در هنگام پرداختن به سبک زندگی چه ثمراتی دارد؟ بهعبارت دیگر این تقسیمبندیها چه کمکی به ما میکند؟
بر اساس مبنایی که برای این تقسیمبندیها قرار داده شده است، هریک از این تقسیمات، مشخص میکند که اصل و فرع و تابع کدام است. تقسیمبندی امور، فعالیتها و امکانات این نگاه را به ما میدهد که چه چیزهایی در سبک زندگی اصل و چه چیزها و فعالیتهایی برای آن امور فرعی یا تبعی هستند. با این نگاه تقسیمبندی ساختار وزارت ارشاد دچار اشکال اساسی است. چرا در وزارت ارشاد معاونت سینمایی و مطبوعات جزء تقسیمبندیهای اصلی هستند؟سینما و مطبوعات ابزارهایی هستند، و نوشتن رمان و ساختن فیلم فعالیتهایی که باید به تبع اصل فرهنگ و سبک زندگی تعریف شود. اما اکنون معاونتهای اصلی سینما و مطبوعات است. در حالی که اگر قرار بود با این نگاه تقسیمبندی وجود داشته باشد، باید معاونت امور افراد، زنان، کودکان، جوانان. خانواده و سازمان معاونتهای وزرات ارشاد را تشکیل بدهد. این خلأ باعث شده است که ذیل آموزش پرورش سازمان پرورش فکری کودکان شکل بگیرد و یا در جای دیگر سازمان و تشکیلات زنان به وجود آید.
بر همین اساس شاخصهای ارزیابی نیز بهجای قرار گرفتن بر سنجش وضعیت خانواده، زنان کودکان و... بر روی سنجش سینما و مطبوعات قرار میگیرد، یعنی بهجای ارزیابی اصل، ابزارهای لازم برای دستیابی به آن امور سنجیده میشود برای آن برنامهریزی میشود و به اصل کمتر توجه می شود، شاخصی برای ارزیابی آن به وجود نمی آید و برنامهریزی ناظر به آن انجام نمیشود. در چنین حالتی برنامهریزی برای امور اصلی در انتهای چرخه قرار میگیرد و براساس گرایش و میل شخصی فیلمساز و رماننویس و... برای تغییر در فرهنگ و سبک زندگی افراد، خانوادهها و سازمانها تصمیمگیری میشود. در نتیجه در ارزیابی عملکرد مسئولی مانند وزیر ارشاد نیز شاخصها بر روی موضوعات تبعی و فرعی قرار دارد و ناظر به امور اصلی نیست. اینها همه مواردی است که درنتیجهی نوع تقسیمبندی حاصل میشود.
در مورد هر یک از موارد دیگر نیز همینطور است. در تقسیمبندی کلی نیز سازمان اهمیت بیشتری از خانواده دارد و خانواده مهمتر از فرد است. در یک سازمان نیز فرهنگ مربوط به سبک زندگی اهمیت اصلی را دارد، در رتبهی بعدی مدیریت قرار دارد و امور اقتصادی مربوط به سبک زندگی سازمان جایگاه تبعی را دارد. همچنین بر اساس هریک از این تقسیمبندیها، آسیبشناسی صورت میگیرد.
موضوع پوشش و آرایش که جزء مصادیق بارز سبک زندگی و مسئلهی جامعهی ماست، بهواسطهی دیده نشدن در چنین تقسیمبندی و نگاهی، بهصورت جامع دیده نمیشود. در نتیجه موضوعی که سطوح مختلف روحی، فکری و رفتاری و ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی دارد، صرفاً به بخش فردیـرفتاری آن توجه میشود؛ یعنی از نه قسمت مربوط به این موضوع فقط یک قسمت آن دیده میشود و آن هم قسمتی که ضریب حداقلی را دارد.
در رسانههایی که در خصوص سبک زندگی مطالبی منتشر میکنند، تقسیمبندی رایجی وجود دارد که نگاهی به برخی موارد آن میتواند در فهم موضوع به ما کمک کند. اگر ممکن است بفرمایید که این موارد هرکدام در کدام بخش از تقسیمبندی مفصلی که اکنون فرمودید قرار میگیرد.
آرایش و زیبایی و مد و پوشش که از رایجترین بخشهای سبک زندگی است، در دستهبندی فوق، جزء امور فردی رفتاری است. تفریح به معنای کسب نشاط و شادابی جزء امور فردی روحی است. البته اگر گردشگری در کنار آن قرار بگیرد متفاوت خواهد بود. سلامت و بهداشت نیز که یک بخش رایج است امری فردی و جسمی است. که آنهم اگر بهداشت اجتماعی مورد نظر باشد جایگاه دیگری دارد.
غذا و آشپزی جزء امور اقتصادی خانوادگی است. مسائل زناشویی جزء امور خانوادگی است. الگوی مسکن و دکوراسیون، به اقتصاد خانواده تعلق دارد.
نکتهای که باید توجه داشت این است که با توجه به تفاوت مبنای تقسیمبندی، هرکدام از بخشهای مختلف تقسیمبندی رایج، ممکن است در تقسیمبندی ما، خود به چند جزء تقسیم شود و هر جزء آن در جایی قرار بگیرد، یعنی اساساً وقتی موضوعی مانند مد و پوشش را در این تقسیمبندی قرار دهیم، خودش ابتدا بازسازی میشود و جنبههای مختلف آن دیده میشود و در نتیجه ممکن است بیش از یک جایگاه برای آن وجود داشته باشد. بخش از آن فردی و جسمی باشد و بخشی دیگر خانوادگی یا اجتماعی. بهعبارت دقیقتر؛ وقتی سبک زندگی را در این تقسیمبندی قرار دهیم، موضوعات آن نیز تفاوت خواهد داشت؛ زیرا همانطور که گفته شد، تقسیمبندی، تعریف موضوعات را نیز تعیین میکند.
میدانیم که یک مصداق واقعی و عینی را که در یک دسته قرار میدهیم، به میزانی میتواند مصداق دستههای دیگر نیز باشد. مثلاً آرایش را که یک امر فردی و جسمی میبینیم، میدانیم که ابعاد خانوادگی و اجتماعی و اقتصادی و روحی نیز دارد. با توجه به این نکته، چطور مشخص میشود که یک موضوع در کدام دسته قرار میگیرد؟
در تعیین اینکه هر موضوع ذیل کدام دسته قرار میگیرد، وجه غالب و ضریب اصلی درنظر گرفته میشود. بهعبارت دیگر؛ نسبت تأثیر اصلی به یک دسته مربوط میشود. مثلاً فیلم سازی یک فعالیت فرهنگی است اما در اقتصاد و سیاست نیز مؤثر است. اما نسبت تأثیر اصلی فرهنگی است.
نکتهی مهمتر این است که بهترین تقسیمبندی، تقسیمبندی اجزائی نیست؛ بلکه تقسیمبندی ابعادی است. در تقسیمبندی ابعادی ارتباط بین ابعاد مختلف دیده میشود، و هر موضوع دارای آن ابعاد دیده می شود و به عبارتی ابعاد در کلیه سطوح و موضوعات نظام جاری و ساری می شوند.
فردی |
روحی |
فکری |
جسمی |
|
|||||||
زن |
غیرِممیز |
|
|
|
|
||||||
|
|
ممیز |
|
|
|
||||||
|
بالغ |
|
|
|
|||||||
|
رشید |
|
|
|
|||||||
|
شیخ |
|
|
|
|||||||
مرد |
غیر ممیز |
|
|
|
|
||||||
|
|
ممیز |
|
|
|
||||||
|
بالغ |
|
|
|
|||||||
|
رشید |
|
|
|
|||||||
|
شیخ |
|
|
|
|||||||
خانوادگی |
فرهنگی |
مدیریتی |
اقتصادی |
|
|||||||
عشایری |
|
|
|
|
|||||||
روستایی |
|
|
|
|
|||||||
شهری |
|
|
|
|
|||||||
کلان شهری |
|
|
|
|
|||||||
اجتماعی (سازمانی) |
فرهنگی |
مدیریتی |
اقتصادی |
|
|||||||
رسمی |
سازمان های دولتی |
|
|
|
|
||||||
|
|
سازمانی عمومی |
|
|
|
||||||
|
سازمانهای خصوصی |
||||||||||
غیررسمی |
جمعیت های دینی |
|
|
|
|
||||||
|
|
جمعیت های قومی |
|
|
|
||||||
|
جمعیت های ملیتی |
||||||||||
|
جمعیت های صنفی |
||||||||||
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.