X

حضیض اعتبار

حضیض اعتبار -
امتياز: 5.0 از 5 - رای دهندگان: 2 نفر
 
دکتر یاسر قزوینی حائری
نگاهی به موانع عبرت‌پژوهی تاریخی
اشــــاره در سنت دینی ما وقتی پرسیده شود که مطالعه‌ی تاریخ به چه درد می‌خورد، قریب به اتفاق مردم پاسخ خواهند داد که از تاریخ باید عبرت گرفت. اما پرسش این است که چگونه می‌توان از تاریخ عبرت گرفت؟ آیا صرف مطالعه‌ی تاریخ عبرت‌آموز است؟ آیا تاریخ باید به نحو خاصی نگاشته شود تا عبرت‌آموز باشد؟ با وجود تأکید بر عبرت گرفتن از تاریخ، چرا در تاریخ‌نگاری کم‌تر به آن توجه کرده‌ایم؟ چرایی، جایگاه و موانع عبرت‌پژوهی تاریخی، موضوعی است که در این یادداشت مورد توجه قرار گرفته است.

مراد از عبرت‌پژوهی تاریخی

عبرت مفهومی است مهم در گفتمان دینی ما؛ اما در این مجال قصد آن نیست تا جایگاه این مفهوم را به مثابه یکی از «دال»‌های گفتمان دینی ارزیابی کنیم.

در این بین، بسیاری از استعمالات واژه‌ی «عبرت» در گفتمان دینی و سنتی ما در کنار واژه‌ی «تاریخ» با عنوان «عبرت تاریخی» هستند، همچنین قصد آن نداریم تا اضافه‌ی عبرت به تاریخ و تبعات آن را نیز شرح دهیم؛ پرسش اساسی ما در این سطور این است که با وجود جایگاه عبرت‌گیری یا حتی درس‌گیری از تاریخ برای حل مشکلات حال و آینده، که نه تنها مورد تأکید گفتمان دینی بلکه به اذعان بسیاری، مورد تأکید عقل سلیم نیز هستند چرا تا کنون دست‌کم در دوران معاصر آنچنان که باید و شاید به این امر پرداخته نشده است؟
پیش از هر چیز، می‌بایست تکلیف خود را با مفهوم عبرت‌پژوهی تاریخی معین سازیم. در این بین دست‌کم دو تعریف می‌توان از عبرت‌پژوهی تاریخی به دست داد:
1) اینکه بر مبنای قواعد تمثیل منطقی یا قیاس فقهی یا حرکت از جزئی به جزئی یا سیر از یک متباین به متباین دیگر که در آن با توجه به رسم ناقص و مشترک بین دو پدیده، آن دو پدیده از جهت یا جهاتی به یکدیگر تشبیه شوند. در واقع این روش با اینکه جزم به همراه نمی‌آورد و تنها ظن‌آور است ؛ اما برای ارائه‌ی راهبرد، مفید است. به تعبیر دیگر در این روش، با توجه به مسائل و مشکلات روز به تاریخ رجوع می‌شود تا شاید مسئله‌ای شبیه به آنچه امروز نیز برای ما مسئله است، یافت شود. در مرحله‌ی بعد باید دید که گذشتگان در رویارویی با مسئله‌ی شبیه به مسئله‌ی امروز ما چه واکنشی نشان داده‌اند و این واکنش آن‌ها چه نتیجه‌ای داشته است. اگر رویارویی آن‌ها با مسئله موفقیت‌آمیز بوده، پس می‌توان با توجه به برخی عناصر این رویارویی، راهبردهایی را برای مسئله‌ی امروز خود ارائه دهیم؛ اگر هم رویارویی گذشتگان با مسئله موفقیت‌آمیز نبوده باشد، راهبرد امروزین ما این خواهد بود که از واکنشی شبیه به واکنش گذشتگان اجتناب کنیم.
2) اما تعریف دیگری که از عبرت‌پژوهی تاریخی وجود دارد، عرصه‌ای را بالاتر از آنچه در تعریف نخست گفته شد، هدف می‌گیرد و بر آن است که تمثیل عبرت‌آموز ما باید بر مبنای یک کبرای کلی صادق صورت گیرد تا صورت برهانی به خود بگیرد، یا دست کم پس از یک استقرای تام به دست آید تا دست‌کم، استمرار را نشان دهد، هرچند استقراء نیز چه ناقص و چه تام، نسبت به ضرورت یقین‌آور نیست ، اما به هر حال می‌تواند ما را به آنچه در گفتمان دینی ما از آن با عنوان سنن تاریخی یاد می‌شود، نزدیک سازد. در واقع این تعریف دوم، رسیدن به سنن کلی تاریخی را هدف قرار می‌دهد و می‌توان گفت در مقابل روش اول که از جزئی به جزئی بود، از جزئی به کلی سیر می‌کند.
در هر صورت مراد ما در این نوشته، عبرت‌پژوهی با تعریف نخست است، هرچند تعریف دوم عرصه‌ای فراتر را هدف قرار می‌دهد، اما به لحاظ یقینی نبودن استقراء و همچنین صعوبت رسیدن به یک تمثیل یقینی از رهگذر یک کبرای صادق و کلی، ما به تعریف نخست بسنده می‌کنیم که ادعایی کلی نیز ندارد؛ هرچند دانش تاریخ نیز ادعای برهانی بودن را ندارد.

خوب و بد سرشت انسان امروزه به قوت خود و به مثابه‌ی سوخت وسیله‌ی نقلیه‌ای که ساینس و تکنولوژی برای ما درست کرده‌اند، عمل می‌کنند. نخستین درسی که از تاریخ گرفته‌ایم این است که از تاریخ، درسی نگرفته‌ایم

در این بین مهم‌ترین امر خودآگاهی عبرت‌پژوه به این امر است که در نهایت، راهبردی که از گذشته برای آینده یا امروز استخراج می‌کند، به‌ندرت می‌تواند راهبردی برهانی باشد؛ از همین روست که در پژوهش‌های آینده‌پژوهی مبتنی بر روندپژوهی، سناریوهای متعددی با توجه به روند‌های تاریخی تعریف می‌شوند و به هر یک از سناریوها، ضریبی از احتمال وقوع داده می‌شود. پس به نظر می‌رسد نکته‌ی اصلی در نگاه عبرت‌پژوهانه به تاریخ، بیش از آنکه رسیدن به عرصه‌ی دست‌نیافتنی یا به‌ندرت دست‌یافتنی یقینی، به‌ویژه در عرصه‌ی تاریخ و دیگر علوم اجتماعی باشد، باید خودآگاه بودن به احتمالی و نه حتمی بودن راهبردها باشد.

راویان عبرت ضد عبرت
با توجه به همان تعریف نخست عبرت‌پژوهی تاریخی، چرا در روزگار ما به این امر توجهی نشده است؟ موضوع این است که گاهی راویان تاریخ، و کسانی که خود متخصص این حیطه هستند نیز در مرحله‌ی درس گرفتن از تاریخ مانده‌اند.
امیر مؤمنان (علیه‌السلام) چه زیبا از این امر، نهی می‌کنند که کسی عبرت را توصیف کند اما خود عبرت‌گیرنده نباشد در آنجا که می‌فرمایند: «یصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لاَیعْتَبرُ، و َیبَالِغُ فِی الْمَوْعِظَةِ وَ لاَیتَّعِظُ، فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ. وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ» (نتایج عبرت را به‌خوبـﯽ توصیف مـﯽکند، ولـﯽ خود از عبرت‌گیری بـﯽبهره است. در پند دادن به مردم زیاده‌روی مـﯽکند، ولـﯽ خود پندی را نمـﯽپذیرد. او در گفتار، بسیارگو و در عمل، اندﮎکردار است) . البته در اینجا عبرت‌گیری در معنای وسیع کلمه است که عبرت گرفتن از گذشتگان را نیز در بر می‌گیرد.
یک مورخ آمریکایی با نام جی. رفوس فیرز که مشخصاً، دغدغه‌ی درس گرفتن از تاریخ را داشت و به‌عنوان نویسنده‌ی درس‌هایی از تاریخ (lessons of history) مشهور بود از عدم درس گرفتن از تاریخ شکایت می‌کند. وی با اشاره به نمونه‌هایی از جمله جنگ جهانی اول و دوم می‌گوید با اینکه بیش‌تر رهبران جهان غرب در آن دوره آشنا به تاریخ بودند اما از تاریخ نزدیک خود یعنی جنگ جهانی اول درس نگرفته و جنگ جهانی دیگری را آغاز کردند ـ‌شاید بتوان او را مصداقی نازل از توصیف‌گران عبرت که خود عبرت نمی‌گیرند در نظر گرفت که بیش‌تر، از تاریخ به جهت مشروعیت‌سازی و هویت‌سازی و ذهنیت‌سازی برای حاکمیت‌های سیاسی و یا جوامع و اقوام گوناگون بهره می‌بردند .
ما در پی آنیم که این شکایت فیر در مورد عصر حاضر و چه بسا در کشور ما، محصول چیست؟ چرا جریان روشنفکری امروز ما، نه تنها با مفهوم عبرت بیگانه است، بلکه آن را تخطئه می‌کند و گاهی نیز به سخره می‌گیرد؟
فیرز در مقاله‌ای تحت عنوان «چرا ما درس گرفتن از تاریخ را سرباز می‌زنیم؟» در پاسخ به این پرسش که چرا ارتش آمریکا در افغانستان و عراق شکست خورد و از تاریخ عبرت نگرفت، به نکته‌ای ساده اما مهم اشاره می‌کند. وی می‌گوید: امروزه ما خود را با توجه به علم جدید و تکنولوژی، بی‌نیاز از قوانین تاریخی تلقی می‌کنیم؛ این در حالی است که تاریخ درس‌های خود را برای ما دارد چرا که سرشت آدمی هرگز تغییر نکرده است. عواطف و احساسات مردم امروز تفاوتی با عواطف و احساسات مصر دوره‌ی فراعنه یا چین عصر کنفسیوس ندارد. عشق و نفرت و جاه‌طلبی همچنان قدرتمندند، بخشندگی و سخاوت نیز همچون وحشی‌گری، به قوت خود باقی است. به‌طور ساده می‌توان گفت که خوب و بد سرشت انسان امروزه به قوت خود و به مثابه‌ی سوخت وسیله‌ی نقلیه‌ای که ساینس و تکنولوژی برای ما درست کرده‌اند، عمل می‌کنند. وی در نهایت می‌گوید نخستین درسی که از تاریخ گرفته‌ایم این است که از تاریخ، درسی نگرفته‌ایم .

عبرت‌پژوهی و فلسفه‌های تاریخ
فیرز دست‌کم به دو نکته‌ی مهم اشاره می‌کند: نخست، نسبی نبودن سرشت انسان و دیگری نقش عمده‌ی ساینس و تکنولوژی در چالشی که از آن سخن می‌گوید و بر تفکر تاریخی انسان جدید سایه افکنده است.
به جز نسبی‌گرایی که بحثی جدا لازم دارد، دیگر نکته‌ی آسیب‌شناسانه یعنی ساینس‌زدگی و تکنولوژی‌زدگی را می‌توان همبسته‌ی عرصه‌ای فلسفه‌ی تاریخی تلقی کرد و گفت که تکنولوژی و ساینس، تاریخ انسان را از منظر فلسفه‌ی تاریخی، به فلسفه‌ی تاریخ خطی فرو کاست.
فرض ما این است که در نهایت هر کسی، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه به گونه‌ای جهان‌بینی تاریخی یا فلسفه‌های تاریخی اعتقاد دارد که به‌طور ساده می‌توان گفت آغاز و روال و فرجام حرکت انسان و جوامع را در طول تاریخ، مدنظر دارد. فلسفه‌های تاریخ را به‌طور کلی و البته مسامحتاً به دو گروه عمده تقسیم می‌کنند: فلسفه‌های تاریخ خطی و فلسفه‌های تاریخ ادواری.
از منظر طرفداران فلسفه‌ی خطی، در جهان مدرن، زمان بالنده جای زمان چرخنده را گرفته است . فلسفه‌ی تاریخ خطی (صعودی) در جمله‌ای ساده اعتقاد به این است که تاریخ در حرکتی صعودی قرار دارد و هرچه به طرف جلو می‌رود بشر رشد می‌یابد و یا به تعبیری دیگر، حقیقت نزدیک‌تر می‌شود . اما فلسفه‌ی ادواری تاریخ در یک جمله، قائل به سیر غیرِخطی و با فراز و فرود و یا صعود و نزول تاریخ است؛ یعنی اینکه تاریخ در سیر حرکت خود، گاهی رو به بالاست و گاهی هم رو به پایین، که چه به لحاظ نقاط عطف و چه به لحاظ چگونگی، با توجه به مکانیزم و یا قوانین و قواعد و سننی که فلسفه‌های مختلف ادواری تعریف می‌کنند، متفاوت است. در این بین شاید بتوان از گونه‌ای فلسفه‌ی تاریخ دیگر نیز یاد کرد و آن فلسفه‌ی تاریخ پست‌مدرن است که در واقع فلسفه‌ی تاریخ گسست‌ها و عدم قطعیت‌هاست.
به اختصار باید گفت که تاریخ‌های ادواری در تمام انواع خود، چه آن‌ها که از گفتمان دینی ما بر می‌آیند و بر دوره‌های غفلت و یقظه تأکید دارند و چه آن‌ها که در بدنه‌ی جهان اسلام شکل گرفته‌اند، همچون فلسفه‌ی تاریخ ابن‌خلدون که صعود و نزول تاریخ را بر اساس علم عمران تعریف می‌کند و چه انواع دیگری از تاریخ ادواری که از سوی کسانی مانند اشپنگلر و توین‌بی مطرح می‌شوند و انتقاد جدی به فلسفه‌های تاریخ خطی دارند ، و حتی بارقه‌هایی از فلسفه‌ی تاریخ مطرح‌شده توسط هایدگر که در مفهوم دور هرمنوتیکی به تفسیر وی نمایان می‌شود ، همه‌وهمه، قرابت زیادی به مفهوم عبرت‌پژوهی تاریخی دارند که بحث از آن‌ها را باید به مجال دیگری سپرد.
در میانه‌ی فلسفه‌های خطی و ادواری و حتی پست‌مدرن، قصد ما در اینجا فقط واکاوی مناسبات عبرت‌پژوهی تاریخی با فلسفه‌ی خطی تاریخ است، حال آنکه سخن از مناسبات عبرت‌پژوهی با فلسفه‌های ادواری و حتی مناسبات عبرت‌پژوهی تاریخی با فلسفه‌ی تاریخ پست‌مدرن ـ‌البته اگر بتوان چنین نامی را اطلاق کرد‌ـ بحثی دیگر می‌طلبد. فلسفه‌ی تاریخ خطی از آن رو انتخاب شده است که به نظر می‌رسد یکی از عمده‌ترین عوامل مغفول ماندن عبرت‌پژوهی تاریخی دست‌کم در دوران جدید است. به نظر می‌رسد باور خودآگاه و چه بسا گاهی ناخودآگاه به فلسفه‌ی خطی تاریخ عبرت‌پژوهی تاریخی را از افق دید تاریخ‌پژوه و روشنفکر کنار می‌گذارد.

عبرت‌پژوهی تاریخی و میراث تاریخ‌نویسی ما
میراث تاریخ‌نویسی ما به‌ویژه در طول تاریخ ایران نیز چندان عبرت‌پژوهانه نبوده است، و به این دلیل که بیش‌تر به مشروعیت‌سازی پرداخته به تاریخ ضد عبرت تبدیل شده تا تاریخ عبرت‌آموز. در میراث تاریخ‌نویسی ما، مفهوم عبرت در قالب ترکیباتی مانند «دار عبرت»، «دار اعتبار»، «عبرت دیگران شدن» بیش‌تر در معنی درس گرفتن از مجازات دیگران به کار برده شده است. به نظر می‌رسد مفهومی که ادبیات تاریخ‌نویسی ما از مسئله عبرت به دست می‌دهد، تمام آنچه واژه‌ی «عبرت» می‌تواند برای ما داشته باشد نیست، و به نظر می‌رسد مفهومی تنگ از این واژه است که امروزه نیز بر اذهان بسیاری و از جمله برخی از تاریخ‌پژوهان، سایه افکنده است.

فلسفه‌ی تاریخ خطی، از علم‌زدگی (scientism) تا تکنوپولی
اینکه فلسفه‌ی تاریخ خطی از چه دوره‌ای و مشخصاً توسط چه کسانی آغاز شده، مورد منازعه متفکران و نویسندگان است. عبدالحسین زرین‌کوب در این باره می‌نویسد: آیا این تحرک همانست که اروپا در قرن هجدهم از آن تعبیر به ترقی می‌کرد و در پایان قرن نوزدهم آن را به نام تکامل تدریجی می‌خواند؟ در دوران روشنگری قرن هجدهم، فکر ترقی در حقیقت یگانه ایمان و امید اکثر اندیشه‌ورزان اروپا بود .
این اندیشه هیچ جا روشن‌تر از رساله‌ی کندورسه مجال بیان نیافت. در نظر کندورسه انسانیت شباهت به فردی دارد که به‌طور توالی مراحل کودکی، بلوغ و مردی را پشت سر نهاده است و اکنون به دوره‌ی کمال و پختگی رسیده است. طی این مراحل نیز عبارتست از ترقی مستمر در امتداد خط مستقیم که به موازات پیشرفت در علم [ساینس] است .
رویکردهای پوزیتیوستی بعدی آگوست کنت ـ‌بنیان‌گذار مکتب پوزیتیویسم و واضع واژه‌ی «جامعه‌شناسی»‌ـ نیز برگرفته از همین رویکرد کندورسه بود . آگوست کنت معتقد بود علوم و معارف بشری به‌طور خطی از سه مرحله گذر کرده است: (1) مرحله‌ی الهیات یا کلامی یا ربانی که در آن، تمام پدیده‌ها به مشیئت الهی تحویل داده می‌شود؛ (2) مرحله‌ی مابعدالطبیعی یا فلسفی که در آن، انسان‌ها در توجیه پدیده‌ها از اراده‌ی خدا یا خدایان دست برداشته و از راه علت و معلول و دیگر مفاهیم فلسفی به تبیین پدیده‌ها می‌پردازند؛ (3) مرحله‌ی علمی که در آن، هر وقت از علت رخداد پدیده‌ای سؤال می‌شود، جواب‌های علمی داده می‌شود که شش خاصیت دارند: واقعی، سودمند، دقیق، یقینی، نسبی و ارگانیک.
منظور کنت از واقعیت همان واقعیت حسی و پوزیتیویستی است . نسبی بودن مورد نظر کنت نیز با ترقی مرحله‌به‌مرحله تا رسیدن به حقیقت یعنی همان خطی بودن تاریخ همبسته است . نیل پستمن معتقد است که نظریات علم‌زده‌ی کنت، ریشه‌ی تکنوپولی دهه‌های بعد را تشکیل می‌دهد. در واقع آگوست کنت پایه‌گذار جامعه‌شناسی‌ای بود که از علوم طبیعی و فیزیکی تبعیت می‌کرد .
دریافتیم که فلسفه‌ی تاریخ خطی بر اساس باورمندی به پیشرفت علوم شکل گرفت و این امر را به ترقی انسان و جامعه نیز فروکاست و به‌گونه‌ای تغییر سرشت انسان (نسبی بودن سرشت انسان) را به ترقی علم و در پی آن ترقی انسان و جامعه مرتبط دانست. در این فضا است که با اصل قرار گرفتن تکنولوژی یا به تعبیر پستمن تکنوپولی درس گرفتن از تاریخ به حاشیه رانده می‌شود و یا فردی همچون هنری فورد، یکی از مؤثر‌ترین حامیان تکنولوژی در قرن بیستم که چنان تأثیری بر اقتصاد و جوامع قرن بیستم ایجاد کرد که آن را فوردیسم نامیدند، پیرامون تاریخ می‌گوید: «تاریخ چیزی بیش از یک خوابگاه نیست، تاریخ سنت است، ما دیگر سنت را نمی‌خواهیم. ما می‌خواهیم در حال حاضر زندگی کنیم. تاریخ فقط سدی است در برابر تاریخی که ما امروز می‌سازیم».

فلسفه‌ی تاریخ هگل و مارکس و برتری «نو» بر «کهنه»
جدای از فلسفه‌ی تاریخ خطی علم‌زده‌ای که از کندورسه آغاز و تا پوپر و پس از او نیز ادامه می‌یابد، فلسفه‌ی تاریخ هگل و به تبع آن، مارکس نیز با اینکه سرشت پیچیده‌ای دارد، به‌گونه‌ای، فلسفه‌ی تاریخ خطی به شمار می‌رود. هگل معتقد است که تاریخ با هبوط و از خود بیگانگی آغاز می‌شود و تاریخ در ادامه به سوی حقیقت پیش می‌رود. از منظر هگل از همان نقطه و لمحه‌ی اول، دوران بازگشت به اصل شروع می‌شود. پس می‌توان گفت که در کل تاریخ، هر چه نوتر است، بهتر است چون هرچه نوتر می‌شود به همان میزان از خودبیگانگی دور و به خدا نزدیک‌تر می‌شود. بعدها مارکس و انگلس تعبیر دیگری از همین معادله‌ی «نو=خوب» و «کهنه=بد» ارائه دادند که دو فرق عمده با نظر هگل دارد: نخست اینکه هگل دلیل این معادله را این می‌دانست که «نو»، نزدیک‌تر به خداست، ولی مارکسیست‌ها فقط مدعای هگل را قبول داشتند ولی دلیل او را نمی‌پذیرفتند. دوم اینکه هگل این معادله را درباره‌ی کل عالم طبیعت می‌گفت ولی مارکسیست‌ها درباره تاریخ بشری به چنین معادله‌ای قائل بودند. آن‌ها معتقد بودند که کل تاریخ بشری از پنج مرحله عبور می‌کند که در هر مرحله نسبت به مرحله‌ی قبل، یک نوع تکامل دارد. مثلاً مرحله‌ی سرمایه‌داری متکامل‌تر است از مرحله‌ی زمین‌داری.
لذا وقتی هر چیز نوتر، بهتر است، دیگر چه جایی برای عبرت‌پژوهی تاریخی می‌ماند؟ در واقع وقتی ما در هر زمان، به جبر تاریخی، برتر از مراحل گذشته هستیم، پس به طریق اولی، نمی‌توانیم درسی از دوره‌ای که در وضعیتی بدتر از ما بوده بیاموزیم. جمله‌ای را گاهی از هگل نقل می‌کنند گاهی هم از جورج برنارد شاو، نویسنده معروف به نقل از هگل، که «تنها چیزی که از تاریخ فرا می‌گیریم این است که هرگز نمی‌توان چیزی از تاریخ آموخت» .
برخی قائلند که این جمله، توصیفی است نه انشائی؛ یعنی وضعیت تاریخ را توصیف می‌کند نه اینکه واقعاً بخواهد بگوید که از تاریخ نمی‌توان درس گرفت ، اما با توجه به فلسفه‌ی تاریخ هگل می‌توان آن را یک جمله‌ی انشائی تلقی کرد. این را مقایسه کنید با جمله‌ای که از فیرز نقل کردیم که «نخستین درسی که از تاریخ می‌گیریم این است که از تاریخ درسی نگرفته‌ایم».

انسان‌شناسی و عبرت‌پژوهی تاریخی
در سخن فیرز دیدیم که نسبی‌گرایی در انسان‌شناسی به مثابه‌ی یکی از موانع عبرت‌گیری از تاریخ تلقی شد؛ بی‌گمان نسبی‌گرایی دامنه‌ای بس وسیع‌تر از فلسفه‌ی خطی تاریخ دارد، به‌ویژه اینکه پست‌مدرنیسم و رویکردهای هرمنوتیکی منتقد فلسفه‌ی تاریخ خطی چه بسا نسبی‌گرا‌تر نیز هستند. در مورد حقیقت انسان دو دیدگاه قابل طرح است؛ یکی اینکه گوهر آدمیان امر یگانه‌ای است و تفاوت‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی موجود بین آن‌ها به پوسته‌ها و عوارض مرتبط است؛ و دیگر اینکه، گوهر آدمی در زمان‌ها یا در بین اقوام و ملل گوناگون با یکدیگر مختلف است، چرا که گوهر زمانه از زمانی به زمان دیگر متفاوت است.
نظر اول را نحله‌های دینی و فرق عرفانی و شاخه‌های علم و غالب مکاتب فلسفی پذیرفته‌اند، هرچند در تفسیر این حقیقت یگانه، راه‌های گوناگون رفته و آرای مختلفی عرضه کرده‌اند. نظر دوم را گروهی از مکاتب فلسفی متأخر برگزیده‌اند و با ادعای این امر که حقیقت انسان یک هویت فرهنگی است، تفاوت فرهنگ‌ها را موجب تفاوت ذات آدمیان شمرده‌اند. برخی نیز با طرح واژگان انسان سنتی و انسان مدرن به این سو رفته‌اند که حقیقت انسان در اثر آنچه در روزگار رنسانس، اصلاح دینی و روشنگری رخ داد، دیگرگون شد و انسان سنتی به انسان مدرن تبدیل گردید ؛ چرا که گوهر انسان به تبع تغییر گوهر زمانه دیگرگون شده است. لازم به ذکر است که نزاع بین این دو دیدگاه با توجه به مطرح شدن نظریاتی همچون قبض و بسط شریعت در کشور ما بسیار پُردامنه دنبال شد .
تفاوت در انسان‌شناسی، ارتباط مستقیمی با عبرت‌پژوهی تاریخی دارد. در صورت نسبی بودن گوهر انسان در فرهنگ‌های مختلف، چنانکه پست‌مدرنیست‌ها و پلورالیست‌های فلسفی قائلند و یا نسبی بودن گوهر انسان در طول زمان چنانکه برخی از قائلان به فلسفه‌ی خطی تاریخ معتقدند، دیگر نمی‌توان از عبرت‌پژوهی تاریخی سخن گفت. چرا که با وجود ثابت نبودن گوهر انسان‌ها در طول و یا عرض تاریخ، راه‌حل‌های پیش روی هر یک از این انسان‌ها نیز متفاوت خواهد بود، و درس گرفتن از تجربه‌ی انسانی که گوهرش با ما متفاوت است، امری عبث خواهد بود. قرآن کریم نیز با توجه به ثابت بودن گوهر انسان و اشتراک سنن است که به عبرت‌گیری از تاریخ فرا می‌خواند .
سخن پایانی
با توجه بدانچه بیان شد، عدم شکل‌گیری یک نگاه عبرت‌پژوهانه به تاریخ، در سنت تاریخ‌نویسی ما با وجود تأکیدات درون‌دینی و برون‌دینی، همبسته با عواملی است که برخی از آن‌ها مرتبط با جهان‌بینی جهان جدید هستند. در این نوشته به اختصار بیان شد که خطی و رو به جلو دیدن تاریخ و همچنین نسبی دیدن سرشت انسان و بستگی این نگاه‌ها با یکدیگر و ظهور تکنولوژی به مثابه‌ی نشانه‌ی دوران جدید و تأثیر آن بر جهان‌بینی جدید، همه می‌توانند از علل عدم شکل‌گیری نگاه عبرت‌پژوهانه در تاریخ باشند؛ به‌ویژه اینکه نگاه تکنولوژیک و خطی رو به جلو در میان روشنفکران ما نگاهی شایع به نظر می‌رسد. در این بین برخی مفاهیم مانند خوب بودن امر نو و بد بودن امر قدیمی‌تر، نه تنها در میان روشنفکران، بلکه به مثابه‌ی یک فرض در ناخودآگاه جمعی ما ته‌نشین شده‌اند، امری که بررسی آن نیازمند مطالعه‌ای جداگانه است.

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی