«عبرة [ت]» از مادهی «عبر» (مثلث) با معنای «حرکت»، «جریان» و «انتقال» و صورت «فِعلة» که اشاره به «نوع» و «هیأت»ی ویژه دارد، را حرکت (پی بردن) از ظاهر به باطن (فراست)، انتقال از معلول به علت یا علتها (برهان انی)، قیاس (تقدیر) اکنون به (با) گذشته (عبور از گذشته به اکنون)، قیاس گذشته به اکنون (قیاس و عبور معکوس برای «تمحیص» اخبار تاریخی آنچنان که «ابن خلدون» میگوید) و... گفتهاند.
اما میتوان «عبرت» را همانند «فِکرت» دانست. «فکر» به اجمال بنا بر برخی تعریفها (ی شاید «تمثیلی») مجموعهی حرکت از «مجهول» (مسئله) به «معلومات» (ذاهبة)، حرکت در «معلومات» (دائرة) و حرکت از «معلومات» به «مجهول» (راجعة) است. اساس فکر، «حدس» و وجدان «حد وسط» (متوسط میان دو حد مجهول) است. در فکر «تصورات» یا «تصدیقات» مناسب و مسانخ (همسنخ) مجهول در میان معلومات، «گزینش» و «مرتب» (ترتیب الأمور المعلومة لتحصیل الأمر المجهول) میشود.
در «عبرت تاریخی» (در برابر «عبرت آیی») نیز «مورخ» و حتی «تاریخخوان» با «مجهول»ی (مسئلهای) از «امروز» یا «آینده» (به طور کلی «ناگذشته») «مواجه» میشود و برای حل آن «مسئله» به «معلومات» (محفوظات) «گذشته» (حافظهی تاریخ یا تاریخی!) رجوع میکند و در میان آنها «مناسب» و «مسانخ» مجهول را مییابد و «مرتب» میکند. در «عبرت تاریخی» گذشته و «احکام» آن به مثابهی معلومات و «مقدمات» در فکرند و «کدامی» و «چگونگی» عمل در «امروز» و «آینده» به مثابهی «مجهول» و «مسئله» که باید «معلوم» شوند.
فرق عبرت «مورخ» (متخصص) و «تاریخخوان» (عامی!) همان فرق «تمثیل» و قیاس با مواد «مجرب» (مجربات) است زیرا مورخ را توانایی و وظیفهی استقرای امور گذشته و استنباط احکامی نسبتاً «کلی» و «ظنی» متراکم (قوانین و «سنن» تاریخی) است. از سوی دیگر «گذشته» (آنچه گذشت) «تعلیل» (ثبوتاً) و «توجیه» (اثباتاً) «امروز» و «مادهی ثانیه»ی امروز در حرکت متعالی (حرکت در حکمت متعالیه) «جهان انسانی» به مثابهی «لبس بعد از لبس» است. از این رو تاریخ، تاریخ امروز است نه تاریخ گذشته! «مورخ» فیلسوفی («قابله»ای!) است که از «دیروزِ» حاملهی نوزاد «امروز» را در «علم» و ذهن «متولد» میکند.
«تاریخنگاری» آنگونه که «عبرتدهنده» باشد، در گرو «مواجهه» با «مجهول»ها و «مسئله»های «امروز» و «آینده» است. میتوان گفت که تاریخ «عبرتمدار» (عبرتمحور) «معطوف» به آینده است و وظیفهی مورخ «استنطاق» (و شاید «انطاق»!) گذشته در نسبت امروز و آینده است.
اما آیا باید تاریخ را «روایت» کرد!؟ گویند: «روایتِ کسی از چیزی»! و «روایتهای گوناگون از چیزی»! میتوان گفت «روایت» را دو رکن «موضوع» (چیزی ـقابل روایت) و «راوی» (کسی ـفاعل روایت) است. چرا باید راوی رکن روایت باشد؟ از آن رو که روایت «برداشت»ِ (که با «گزینش» همراه است) راوی از موضوع «روایت» است! اندیشهها و انگیزههای مورخ در مواجهه و «تعامل» با موضوع که یا واقعهای تاریخی یا روایتی از آن است، «روایت» را میسازد.
مورخ در فرایند روایت «فعال» است نه منفعل! مورخ چون «هنرمند» هم «بازنمایی» (محاکات: mimesis) و هم «نوآوری» (ابداع: poesis) مینماید. کار او «بازآفرینی» گذشته و «بازشناسی» (حتی شناخت!) امروز است. اینجا و اکنون تنها میتوان گفت آنکس که دارای اندیشه و انگیزهی عبرت از تاریخ (گذشته) است، آن را «عبرتمندانه» روایت میکند زیرا مورخ «آگاهانه» یا «ناآگاهانه» تاریخ را «اولاً و بالذات» برای «خود» مینویسد! اگر خود به ویژه به مثابهی عضوی از جامعه از آنچه نوشت توانست «عبرت» گیرد، آن تاریخ «عبرتدارانه» است.
اما آیا میتوان از «روششناسی» روایت «اعتبارانه»ی گذشته سخن گفت!؟ یا به تعبیری دیگر آیا «کلانتکروش»ی هست در مواجههی «امروزانه»ی «دیروز» که شرط لازم و حتی کافی روایت «عِبَری» (عِبَر (جمع عبرة) + یای نسبت) است؟ اینجا و اکنون تنها میتوان گفت که روایت «اعتباری» تاریخ، «قصهگویی» (قصه کردن) در اصل معنای لغوی «قصه» نزد فقهاللغویها یعنی «تبعیت» یا «تتبع» (ابن فارس) است. «قصه»، «تبعیت» (و تقلید) از «واقع» (مطابقت نسبی با واقع- حکایت) از یک سو و «تبعیت» هر جزء آن از دیگر جزء در بستر «زمان» یعنی با «ترتیب» (سبق و لحوق زمانی) و «توالی» (تتالی) به عنوان «علیت اعدادی» اجزا از سوی دیگر است از این رو امروزیها «روایت» را «توالی از پیشانگاشتهشدهی رخدادهایی که به طور غیرتصادفی به هم اتصال یافتهاند» (رولان بارت) و مانند آن تعریف کرده و از «زمان و حکایت» (چه زمان تاریخی و چه اسطوری- پل ریکور) سخن گفتهاند. اگر چه سخن از «ترتیب» و «توالی» زمانی در قصهی «گذشته» رفت اما مورخ با لحاظ تأخر «غایت» و تقدم «علت غایی» در هر «فعل اختیاری» و توجه به فرق آن دو، باید «تبعیت»ها را بهدرستی «تشخیص» دهد و به «نمایش» آنها بپردازد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.