موضوعات اصلی سبک زندگی در رسانهها
یکی از مدخلهای صفحهی اصلی Yahooگزینهی shaineاست. معادل این مدخل را درYahooمکتوب با عنوان lifestyleمیتوان دید. در سایر موتورهای جستوجو و سایتهای عمومی و شبکههای اجتماعی نیز عموماً بخشی مهم به سبک زندگی اختصاص داده شده است. در یک نگاه کلی به سایتها و مجلاتی که مطالبی تحت عنوان سبک زندگی منتشر میکنند، میتوان بخشهایی زیر را ذیل این عنوان یافت:
تناسب و زیبایی، خانه و دکوراسیون، آشپزی، مد و لباس، موفقیت و شادکامی، روابط با دیگران، مسائل جنسی و عاشقانه، پول و کسبوکار، خرید، سرگرمی، طالعبینی.
لازم است توجه شود که همهی این عناوین با همدیگر در یک سایت یا مجله بهصورت مدخلهای اصلی سبک زندگی مورد استفاده قرار نمیگیرد؛ عموماً پنج یا شش مورد از این عناوین، موضوعات بخش سبک زندگی رسانهها را تشکیل میدهد که البته گاهی یک رسانه عنوانی جدید به ابتکار خود، به این موارد اضافه میکند. مثلاً یکی از بخشهای سبک زندگی Yahooدربارهی حیوانات خانگی است که امور مختلف آنان را چگونه انجام دهیم و چگونه با آنها تعامل کنیم.
آیا اینها موضوعات اصلی سبک زندگی هستند؟
سؤالی که در اینجا خودنمایی میکند آن است که از بین موضوعات و عناوین بسیار زیادی که همگی ذیل سبک زندگی میگنجند، چرا این موارد در صدر قرار گرفتهاند؟ و بهدنبال آن، این مسئله مطرح میشود که انتخاب این موارد در رسانه بهعنوان مدخلهای اصلی سبک زندگی، چه مبانی و زمینههایی دارد؛ چه لوازمی پیش میآورد؛ چه نتایجی از آن حاصل میشود، چه بدیلهایی برای آن قابل تصور است و چه دلالتها و اشارتهایی میتوان به آن نسبت داد.
سؤال بسیار مهم دیگر این است که آیا میتوان بهگونهای دیگر نگاه کرد و تشخیصی دیگر از اجزاء اصلی سبک زندگی داشت؟ یعنی ممکن است اجزاء اصلی همین زندگی کنونی، در نگاهی دیگر، متفاوت از موارد پیشگفته تشخیص داده شود. پس از بررسی این موضوع میتوان در اینباره اندیشید که در زندگی مطلوب، اجزاء اصلی زندگی را چه چیزهایی تشکیل میدهند.
ممکن است این سؤال مطرح شود که مگر پرداختن به موضوعات فوق در رسانهها، بهمعنای آن است که این موارد اجزاء اصلی زندگی را تشکیل میدهند؟ آیا رسانهها ابتدا توجه کردهاند کدام موضوعات بخشهای اصلی زندگی را تشکیل میدهند و بعد آنها را بهعنوان مدخلهای بحث سبک زندگی خود انتخاب کردهاند؟ برای پاسخ به این سؤال باید به این سؤال پاسخ دهیم که رسانه با چه هدفی این بخشها را ذیل سبک زندگی قرار میدهد و اصلاً چرا رسانهها از سبک زندگی سخن میگویند؟
صرفنظر از اینکه رسانه بخشهای اصلی سبک زندگی را بهعنوان محورهای سبک زندگی از جامعه اخذ میکند یا بر مبنای دیگری محورها را انتخاب میکند، این موضوع مسلم است که واقعیت سبک زندگی در جامعه بیش از هرچیز متأثر از رسانههاست. بنابراین مواردی که توسط رسانهها بهعنوان اجزاء اصلی سبک زندگی معرفی میشوند در سبک زندگی واقعی مردم نیز اجزاء اصلی سبک زندگی هستند، هرچند سبک زندگی مردم در واقعیت، تحت تأثیر خود رسانهها شکل گرفته باشد.
نتیجهی سخن فوق این است که بخشهای اصلی سبک زندگی در رسانه، این دلالت را دارد که این بخشها در زندگی واقعی نیز بیاهمیت نیستند. اما رسانهها میتوانند موارد مهمتری در زندگی مردم را نادیده بگیرند. و میتوانند بخشی با اهمیت معمول را بسیار مهمتر از اهمیت واقعی آن جلوه دهند. بنابراین بیوجه نیست اگر تردید کنیم که مدخلهای اصلی سبک زندگی در رسانهها متفاوت از بخشهای اصلی زندگی ما است. در عین اینکه اصلی بودن بخشی از زندگی در رسانه، القاگر اصلی بودن آن در زندگی واقعی است.
آیا اصلیترین بخشهای سبک زندگی کنونی ما (و نه حتی زندگی مطلوب ما) عبارتند از: تناسب و زیبایی، خانه و دکوراسیون، آشپزی، مد و لباس، موفقیت و شادکامی، روابط با دیگران، امور عاشقانه و جنسی، پول و کسب و کار، خرید، سرگرمی و طالعبینی؟
موضوعات اصلی کدام زندگی؟
روشن است که آشپزی در نوعی از زندگی بخش اصلی است که اولاً افراد در زندگی خود غذا بپزند و ثانیاً تمرکز برتلذذ و تنوع غذاها موضوعیت داشته باشد. هریک از این دو وجود نداشته باشد، طرح آشپزی بهعنوان موضوعی در سبک زندگی بیوجه میشود؛ چنانچه در زندگی سنتی ما بخش دوم وجود نداشته است و برای همین آشپزی امری معمول در زندگی بوده که بینیاز از طرح موضوع و بحث دربارهی آن بودهاند، مثل شستن دستوصورت که همه بهصورت معمول آن را انجام میدهند، اما نیازی به گفتوگو دربارهی آن نیست. در زندگی کنونی نیز رفتهرفته رکن اول از میان برداشته شده است و دیگر غذاپختن جای خود را به غذا خریدن داده است، برای همین بخش آشپزی نیز جای خود را به غذاها و نهایتاً پخت کیک و شیرینی میدهد، یعنی پختوپز یک امر تفننی است.
آیا اگر تقسیمبندی موضوعات اصلی سبک زندگی را به مردم هندوستان میسپردیم موضوعات به این شکل کنار هم قرار میگرفت؟
آیا اینها موضوعات اصلی زندگی ایرانیها است؟
در زندگی کنونی ما در شهرهای بزرگ ایران، یکی از مهمترین موضوعات روزانه رفتوآمد در شهر است؛ مثلاً در شهری مثل تهران، متوسط سه ساعت وقت هر نفر در طول روز فقط به رفتوآمد میگذرد، اما کمتر دیده شده است که در رسانههایی که به موضوع سبک زندگی میپردازند، رفتوآمد یکی از امور اصلی زندگی محسوب شود. غذا، تفریح و مسائل زناشویی بسیار مهم است، اما آیا این سه جایگاهشان در حدی است که حدود نیمی از مباحث سبک زندگی را به خود اختصاص دهند؟ روشن است که در اینجا دربارهی اصل طرح این موضوعات بهعنوان محورهای اصلی سبک زندگی سخن میگوییم و به محتوا نمیپردازیم[1] بلکه سخن این است که صرفنظر از محتوا، اساساً جایگاه این موضوعات و درجهی اهمیتشان و حجم آنها در زندگی بهگونهای نیست که نیمی از زندگی را پرکنند و نیم دیگرش کار، روابط اجتماعی، و طالعبینی باشد. آراستگی، زیبا پوشیدن و آرایشکردن امور بیاهمیتی در زندگی نیستند، اما فقط با نگاهی خاص میتوان این موارد را در زمرهی ده موضوع اصلی سبک زندگی قرار داد. در همین زندگی کنونی، مطالعه و پیگیری اخبار و اطلاعات امور مختلف موضوعی است بسیار بسیار مهم، اما هیچگاه ذیل سبک زندگی بخشی بهنام مطالعه یا اطلاعات یا اخبار مشاهده نمیکنیم که به مخاطب آموزش دهد چگونه باید با مطالعه مواجه شد، کی و چگونه و چقدر و چه چیزی باید مطالعه کرد، چگونه اخبار و اطلاعات کسب کنیم، اخبار و اطلاعات دریافت شده را چگونه پردازش کنیم و چگونه از آنها استفاده کنیم. حال آنکه موضوع اطلاعات موضوعی شامل است و همهی بخشهای دیگر سبک زندگی بهصورت مستقیم متأثر از آن هستند.
روابط روزانهی اجتماعی در مواجهه با فروشنده یا مشتری، مأمور دولت، رئیس و زیر دست در اداره بسیار مهم است، اما آیا در کشوری مثل ایران روابط با اقوام و خویشاوندان از اهمیت کمتری برخوردار است که در سبک زندگی عموماً بخشی به نام روابط اجتماعی دیده میشود که در آن، حجمِ پرداختن به رابطه با اقوام به صفر میل میکند؟
بنابر آنچه گذشت در مییابیم که حتی بدون وارد کردن نگاه دینی و هنجاری و صرفاً با تغییر دیدگاه و توجه به خصوصیات منطقهای، سرفصلهای اصلی سبک زندگی در جامعهای مثل ایران، تفاوتهای بسیار مهمی با سرفصلهای اصلی رایج در رسانههای غربی پیدا میکند که رسانههای داخلی ما بدون توجه صرفاً آن را تقلید میکنند.[2] در نتیجه اگر یکبار دیگر به امور معمول زندگی کنونی در کشور خود نگاه کنیم و موضوع را نیز صرفاً محدود به شهری مثل تهران نسازیم، موارد مهمتری از امور معمول زندگی را تشخیص میدهیم که میتوان بر اساس آن تقسیمبندی جدیدی در موضوعات سبک زندگی ارائه داد و بهعبارت دیگر موضوعات اصلی ذیل سبک زندگی را متفاوت از آنچه اکنون هست طرح کرد. مثلاً در کشور ما میزان توجه و تغییرات، و هزینهای که برای دکوراسیون داخلی منزل میشود، معمولاً در حدی است که شاید این مسئله جزء بیست موضوع اول سبک زندگی نیز قرار نگیرد. مسائل و روابط خانوادگی در ایران قطعاً یکی از موضوعات اصلی سبک زندگی است و بههیچ وجه نمیتوان آن را در مسائل عاطفی و جنسی خلاصه کرد. گرفتاریها و گرههای پیچیدهی اداری یک بخش بسیار مهم در زندگی کنونی هر فرد و خانوادهای است که وقت و توان بسیاری را خرج خود میکند. همسایگی در شهرهایی زیادی که هنوز تهرانزده نشدهاند مسئلهای قابل توجه در زندگی کنونی ایرانیان است که بعید است بتوان با تبلیغ قفل جای پارک! تمام مسائل مثبت و منفی آن را حل کرد. تحصیل فرزندان و تربیت آنان از نوزادی تا کنکور و سربازی برای مردم ما مسئلهای است که شاید بتوان آن را اصلیترین مسئلهی هر خانوادهای دانست، با این حال در رسانههای داخلی هنوز نسخهی قدیمی رسانههای خارجی استفاده میشود و بخش والدین و امور مربوط به فرزندان که در برخی رسانههای خارجی اضافه شده است، جای خود را بازنکرده است.
موضوعات اصلی زندگی از کدام منظر؟
بنابر آنچه گذشت، اگر شرایط بومی هر کشور و شهر و ممیزات زندگی در آن را لحاظ کنیم، محورهای اصلی سبک زندگی متناسب با هریک متفاوت از دیگری خواهد بود و ابداً منحصر به مواردی که در ابتدای نوشته به آن پرداختیم نخواهد بود. اما موضوع به خصوصیات بومی زندگی منحصر نیست. آنچه بسیار مهمتر و سرنوشتسازتر از خصوصیات بومی است، تفکری است که مبنای تقسیمبندی قرارگرفته است. هر تقسیمبندی از امور زندگی، مبتنی بر نگاه خاصی به هستی، تعریف خاصی از انسان، تلقی خاصی از زندگی، اعتقاد خاصی به مبدأ و معاد و نگرشهای بنیادین دیگری است که تقسیمبندی براساس آن انجام شده است. در نتیجه مبانی تفکر غربی را میتوان در تقسیمبندی محورهای اصلی سبک زندگی مشاهده کرد. جستوجوی زیرموضوعات اصلی سبک زندگی در بستر شکلگیری مفهوم سبک زندگی در این باره بسیار روشنکننده است.
موضوعات تنوعپذیر و مصرفی
کسانی که مطالعاتی دربارهی سبک زندگی داشتهاند مکرر به این جمله برخوردهاند که سبک زندگی مفهومی مربوط به جامعهی مصرفی است. همچنین مصرف یکی از مؤلفههای اصلی مفهوم سبک زندگی است. در اینجا لازم است که اولاً رابطهی مبانی تفکر غربی با نظام سرمایهداری و موضوع مصرف ـکه به تفصیل دربارهی آن سخن گفته شده استـ یادآوری شود و ثانیاً به نقش مؤلفهی مصرف در تعیین محورهای اصلی سبک زندگی دقت شود.
وقتی به مؤلفهی مصرف در کنار مؤلفههای دیگری مثل سلیقه، انتخاب، هویت و تمایز بهعنوان مفاهیم محوری توضیحدهندهی سبک زندگی دقت میکنیم، درمییابیم که مفهوم سبک زندگی ناظر به به ابعاد یا اجزائی از زندگی است که قابلیت تغییر و تنوع بسیار فراوان داشته باشد؛ یعنی هیچگاه نباید ظرفیت موضوع برای تکثر و تنوع پایان پذیرد.
انسانها همه میخوابند و از خواب برمیخیزند. گونهها و ساعات مختلفی نیز برای این خواب و بیداری قابل تصور است. اما خواب و بیداری ظرفیت تنوعی فزایندهای که به بینهایت میل کند، ندارد و ارتباط چندانی با مصرف پیدا نمیکند. بنابراین نمیتوان خواب و بیداری را یکی از مقولات اصلی سبک زندگی دانست. در مورد بسیاری دیگر از موضوعات مهم زندگی که بهعنوان مقولات اصلی سبک زندگی به آنها پرداخته نشده است نیز میتوان پایین بودن ظرفیت تنوع و تکثر و نیز ارتباط اندک با مصرف را مطرح ساخت. اگر در نوعی از زندگی مردم فقط یک نوع پنیر مصرف کنند، هیچگاه مصرف پنیر نمیتواند جزئی از سبک زندگی متمایزکنندهی من از دیگران باشد و برای هویتبخشی به من نقشی ایفا کند. اما میتوان با طعمها و کیفیات مختلف صد و اندی پنیر تولید کرد که افراد با امکان انتخاب، تمایز خود با دیگران را در مصرف پنیر نشان دهند؛ مطابق سلیقهی خود پنیر بخرند و بخورند، و در این نوع مصرف، هویتی را جستوجو نمایند. اما نکتهی کلیدی اینجاست که وقتی مصرف انواع مختلف پنیر برای همهی افراد جامعه به تکرار افتاد، پنیر این ظرفیت را دارد که بار دیگر جلوهای جدید از خود به نمایش بگذارد و باز هم برای مصرفکنندگان، سلسله مراتبی در هویت و شأن اجتماعی قائل شود تا چرخهی سبک زندگی دچار اخلال نشود.
بر همین سیاق میتوان گمانههایی مطرح کرد با این مضمون که چه اموری ناظر به زندگی با اهمیت تلقی میشده است که تقسیمبندی رایج در رسانهها از آن به دست آمده است:
مصرف حداکثری، تنوع در خوردن، و لذت حداکثری از خوردن، لذت از تغییر مدام محیط پیرامون، اهمیت لذت فردی، ضرورت فراموشی مرگ، اصرار بر مواجهنشدن انسان با خود، از بین بردن امکان هرگونه خلوت و ضرورت مشغولیت دائمی با چیزی. توجه به همهی دغدغههای انسانهای معمولی و اصیل بودن این دغدغهها، ساماندهی به دغدغهها و رفع و رجوع آن با کمترین چالش و درگیری عمیق، اولویت تغییرات سطحی و حداقلی در برابر تغییرات بنیادین و عمیق. حفظ وضع موجود و پوشش دادن همهی نیازها حتی نیازهای ناهمخوان با شرایط کنونی با کمترین هزینه و...
مقصود از ذکر این موارد آن نیست که کسانی با هدف تحقق این امور، تقسیمبندی کنونی از سبک زندگی را ارائه دادهاند، بلکه مقصود آن است که میتوان تناسبی میان این امور و موضوعات اصلی سبک زندگی در رسانهها، ملاحظه نمود.
با توجه به آنچه گذشت میتوان مدعی شد که اغلب موضوعاتی که بهعنوان محورهای اصلی سبک زندگی در رسانهها مطرح هستند، در این خصوصیت که تنوعپذیرند مشترکند. ظرفیت تنوعپذیری نباید پایانیافتنی باشد و از سوی دیگر این تنوع، با مصرف خدمات یا کالاهایی پیوند خورده است. هر محور سبک زندگی در تکثرپذیری بینهایت خود، با مصرفهایی جدید قرین است و از اینرو است که موضوعات فاقد این خصوصیات کمتر ذیل سبک زندگی مطرح شده و یا بهعنوان موضوعات حاشیهای طرح شدهاند. با حذف این دو خصوصیت بهراحتی میتوان موضوعات بسیار مهمی از زندگی را یافت که قابلیت بحث، آموزش، معناکاوی، آسیبشناسی، اصلاح، بهینهسازی را دارد.
موضوعات زندگی دینی
با توجه به آنچه گذشت، برای جامعهای مثل جامعهی ما که تحقق زندگی دینی را یکی از اهداف خود قرار داده است، صرف اصلاح محتوایی مقولات سبک زندگی نمیتواند نتیجهی مطلوبی داشته باشد، بلکه لازم است مقولات جدیدی برای سبک زندگی بازتعریف گردد. چرا که اگر نگاه دینی را اصل قرار دهیم، مصرف و تنوع رنگ میبازند. امور اصلی زندگی که نقش محوری دارند و همهی اجزاء زندگی با آن تنظیم میشود بسیار متفاوت از مقولاتی است که امروزه بهعنوان امور اصلی سبک زندگی به آن پرداخته میشود.
با توجه به برخی حداقلهای دینی میتوان دربارهی برخی خصوصیات، ابعاد و اجزاء یک زندگی دینی گمانههایی مطرح ساخت.
حرکت کلی زندگی:
زندگی دینی ذیل یک برنامهی کلان سلوکی قرار دارد که بر اساس آن همهی زندگی حرکتی برای نزدیک شدن به خداوند است. این برنامه البته برنامهی پویایی است و برای همین بهطور دائم نیازمند تنظیم است. از این رو تفکر در چندوچون این برنامه و تنظیم صورت کلی آن نیازمند پرداختن مستقیم است. بنابراین در اینجا ملاحظه میکنیم که علیرغم اینکه در مقولات سبک زندگی رایج، عنوانی دربارهی کلیت زندگی و حرکت آن مطرح نیست؛ در اینجا کلیت حرکت به سمت مقصد و تنظیم برنامهی پویای آن نیازمند صرف وقت و توجه است و لازم است فصلی در زندگی برای آن باز شود؛ مشارطه، مراقبه و محاسبه و صرف وقت برای دستیابی به خودآگاهی به حال و مقام خود را میتوان بخشی از این مقوله دانست که بهطور مستقیم به آن پرداخته میشود، هرچند که این کلیت بر سایر اجزاء و بخشها و ابعاد که در ادامه خواهد آمد، سیطره دارد.
اوقات:
حرکت کلی و برنامهی سلوکی، متناظر با اوقات است و توجه به خصوصیات اوقات در این میان اهمیت بسیار زیادی دارد. در واقع برنامهی روزانه، هفتگی، ماهانه و سالانهی زندگی دینی بر بستر زمانها با خصوصیات مخصوص به خود انجام میشود. هر ساعت از شبانه روز، هر روز در هفته و ماه، و هر ماه در سال و هر مقطع از سن انسان دارای خصوصیات ویژهای است و متناسب با بخشی از حرکت و فعالیت انسان است. مثلاً نمیتوان از برنامهی روزانهی زندگی سخن گفت و از سحر و بینالطلوعین سخنی به میان نیاورد. چرا که سحر و بینالطلوعین به نوعی تعیینکنندهی سرنوشت سایر ساعات انسان در طول روز است. با توجه به اموری از این دست است که میتوان مدعی شد اوقات خود یکی از مقولات اساسی در زندگی دینی است.
مناسک عبادی:
در زندگی مطلوب دینی همهی افعال و حالات میتواند عنوان عبادت به خود بگیرد، اما در این میان بخشی اساسیتر و بنیادینتر وجود دارد که بهعنوان مناسک عبادی مشخص شناخته شده است. اگر تمام زندگی مؤمن عبادت باشد این اجزاء ارکان این زندگی عبادی را تشکیل میدهند، از اینرو میتوان بهعنوان رکنی مستقل در زندگی از آن یاد کرد که در ردیف اصلیترین و مهمترین امور زندگی قرار دارند. نماز، روزه، حج، دعا، زیارت، مناجات، رفتن به مسجد و شرکت در روضه مصادیقی از مناسک عبادی است که فصل مهمی از زندگی را تشکیل میدهد.
صفات اخلاقی:
بخش بسیار مهمی از زندگی دینی که در برنامهی سلوکی به آن پرداخته میشود، توجه به اوصاف و خصوصیات اخلاقی خویش است. سطح ابتدایی آن توانمندی برای کنترل رفتارها بر اساس ضوابط است و سطح دیگر آن به ارزیابی و تغییر خصوصیات اخلاقی، روانی یا روحی اختصاص دارد. در واقع یکی از ارکان زندگی دینی این است که انسان بهصورت مداوم، با صرف وقت و توجه و توان فراوان تلاش میکند خصوصیاتی را در خود از بین ببرد و خصوصیاتی را در خود ایجاد کند. در جای خود از تقدم و تأخر این صفات از نظر وجودی و نیز از نظر اصلاحی بحث شده است. آنچه در اینجا محل بحث است این است که این موضوع نیز در زمرهی مهمترین امور زندگی دینی است که نمیتوان از مقولات اصلی زندگی سخن گفت و از آن سخنی به میان نیاورد. بسیاری از اموری که امروزه ذیل سبک زندگی قرار میگیرد میتواند بهعنوان بخش کوچکی از سطح اول این بخش مورد توجه قرار گیرد.
تفکر:
اگرچه باید تفکر در سراسر زندگی جریان داشته باشد اما لازم است، فصلی خاص در زندگی برای آن گشود و وقتی مشخص را به آن اختصاص داد. تفکر در خلقت، نعمتهای الهی، اوصاف الهی، قیامت، مرگ و... نیازمند گشودن فصلی در زندگی به نام تفکر بهعنوان یک عمل ارادی است. وقتی را باید به آن اختصاص داد و برنامهای باید برای آن داشت. در زندگی دینی مشخصاً تمرین و ممارست برای برخی «به یاد بودنها» موضوعیت دارد. معارفی در دین بیان شده است که تفکر و تعمق در آنها بخش مهمی از حیات انسان را تشکیل میدهد.
نقشآفرینی در نظام اجتماعی اسلامی
در زندگی دینی صرف زندگیکردن و توجه به امور دینی فردی ارزشمند نیست و ضروری است که برنامهی سلوکی در پرتو برنامهی اجتماعی دینی برای حرکت جامعه تنظیم شود. بهعبارت سادهتر در زندگی دینی انسانها پیش از هر نقشی به نسبت خود و خانواده، و پیش از هر برنامهای برای خود و خانواده، نقشی در یک برنامهی کلان دارند که توسط ولی دینی هدایت میشود. این نقش به خودی خود محقق نمیشود و نیازمند برنامه، فعالیت، صرف وقت، هزینه و... است. اگر برنامهی سلوکی را بهمعنای بسیار وسیع درنظر بگیریم این بخش را نیز در بر خواهد داشت و درغیر این صورت باید برنامهی سلوکی را ذیل این نقش اجتماعی دانست. از مصادیق مربوط به این مقوله میتوان به وقت و توان و توجهی که در زندگی صرف فهم و تحقق فرامین ولی دینی، مبارزه با ظلم، دستیابی به بصیرت اجتماعی و سیاسی میکند، اشاره نمود.
اشتغال، امرار معاش، بهرهمندی از لذتهای حلال و روابط با دیگران نیز جزء مقولات اصلی زندگی دینی محسوب میشوند که چون در الگوی رایج نیز پذیرفتهشده هستند در اینجا نیازی به طرح آنها نیست.
اشاره به موارد فوق برای بیان اهمیت و لزوم توجه به آنها نبود؛ بلکه طرح آنها از این زاویه بود که روشن شود وقتی از موضوعات اصلی ذیل زندگی دینی سخن میگوییم، قبل از آنکه تفریح، آشپزی، تناسب و زیبایی، خانه و دکوراسیون، مد و لباس، موفقیت و شادکامی، خرید و سرگرمی اجزاء یا ابعاد اصلی زندگی محسوب شوند، موارد دیگری باید مورد توجه قرار گیرند و پرداختن به سایر امور باید پس از تعیین مقولات اصلی و ذیل آنها صورت بگیرد؛ یعنی باید مشخص شود که هر مقوله و جزئی از زندگی، چه جایگاه و مرتبهای در زندگی دارد و ذیل کدام مقولهی اصلی باید به آن پرداخت.
[1]1- مثلاً اشکال ما در اينجا اين نيست که چرا در بحث روابط جنسي، موضوع بحث مطلق روابط است و مباحث هرگز ناظر به رابطهي خاص زن و شوهر نيست.
[2]1- جالب آن است که در سايتي مثل Yahoo، ميان نسخهاي که براي کشورهاي غربي منتشر ميشود و آنچه براي خاورميانه است تفاوتهايي از اين دست لحاظ شده است؛ مثلاً در صفحهي سبک زندگي مربوط به کشورهاي غربي يکي از بخشهاي اصلي بخش حيوانات است که در آن به چگونگي نگهداري و تعامل و تربيت حيوانات خانگي ميپردازند، مثل اينکه سگ يا گربهي خود را ببوسيم يا نبوسيم، اما اين بخش در صفحهي سبک زندگي مربوط به خاورميانه که همين سايت منتشر ميکند وجود ندارد.
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.