X

آگاهی با آزادی

آگاهی با آزادی -
امتياز: 3.8 از 5 - رای دهندگان: 11 نفر
 
فریدون حاجی‌پور
دولت، آزادی و آگاهی در دیدگاه هگل
اشــــاره کوژو که برخی او را آخرین هگلی راستین می‌دانند، بعد از تفسیر «پدیدارشناسی روح» -که قریب شش سال به طول انجامید- نتیجه گرفت که تاریخ می‌بایست در 1806 یعنی سال تألیف پدیدارشناسی روح در پایان خود باشد. این «پایان» می‌تواند نقطه‌ی ثقل توجه به رابطه‌ی فلسفه و جامعه باشد، چراکه در فلسفه‌ی اوست که وحدت حیات جمعی و فردی محقق می‌شود و صورت عقل، تحقق خارجی می‌یابد و این یعنی پایان تاریخ به معنای هگلی‌اش. با این توضیح نمی‌توان از رابطه‌ی نظم اجتماعی و فلسفه پرسید و توجهی به فلسفه‌ی هگل نکرد.

مقدمه

یکی از اهداف اصلی فلسفه‌ی اجتماعی هگل، آشتی‌دادن معاصرانش با جهان اجتماعی مدرن می‌باشد.

هگل به دنبال آن است تا انسان‌های قرن نوزدهم را توانا کند تا بر بیگانگی با نهادهای اصلی اجتماعی همچون: خانواده، جامعه‌ی مدنی و دولت، فائق آیند و دوباره به «خانه» بازگردند. از سوی دیگر در جهان مدرن، تقابل اراده‌ی عام و اراده‌ی خاص، اراده‌ی عینی و اراده‌ی ذهنی، برآیندی است که در واقعیت بیرونی باید از آن عبور کرد و آشتی (versöhnung) را میان آن‌ها برقرار کرد. این کاری است که دولت‌ها باید انجام دهند. دولت‌ها باید با آزادگذاشتن افراد از اعمالی که به اراده‌ی خود انجام می‌دهند، برای تحقق ذات خویش بهره بگیرند. درواقع از نظر هگل، دولت، گوهر فرد است. اراده‌ی عام باید همراه با پس‌وپیش‌رفتن‌های اراده‌های فردی و همراه با الزام‌های نوعی از آزادی که در اصل خود نامتناهی است، تحقق یابد و با همه‌ی این‌ها به آشتی برسد. (هگل، 1378) تنها پس از این آشتی و تحقق آزادی است که آگاهیِ حقیقی مجال رشد در جامعه را می‌یابد.

فلسفه‌ی اجتماعی هگل، بخشی از نظام فلسفی بسیار بزرگ‌تری است که در آن، یگانگی افراد با یکدیگر و سازگاری افراد با دولت، دارای اساس متافیزیکی است. پس برای آشنایی با فلسفه‌ی اجتماعی هگل و آرای او در مورد رابطه‌ی دوطرفه‌ی میان دولت و فرد، همچنین رابطه‌ی دولت و آگاهی، لازم است آن را در ارتباط با  فلسفه‌ی تاریخ و تاریخ فلسفه‌اش بفهمیم.

از نظر هگل، غایت «تاریخ جهان، هیچ‌چیز نیست مگر پیشرفت آگاهی از آزادی». عصاره‌ی کل فلسفه‌ی هگل در این جمله گنجانده شده است. برای فهم این فلسفه، در ابتدا باید دانست که فرایند پیشرفت آگاهی از آزادی، در چه بستری صورت می‌گیرد. در پس کل مظاهر هستی و تاریخ جهانی که هگل از آن بحث می‌کند، گوهری قرار دارد که آن را geistمی‌نامد. این واژه را در فارسی به روح، ذهن و جان ترجمه کرده‌اند، اما برای فهم معنای آن می‌بایست در بستر فلسفه‌ی هگل دایره‌ی معنایی آن را فهمید، چراکه هیچ‌کدام از این واژه‌ها به تنهایی معنایی را که هگل مرادش را دارد، به صورت کامل نمی‌رساند. اما به طور مختصر می‌توان گفت که geistهگل، نه روح و نه ذهن، بلکه عصاره‌ای از این دو مفهوم را در بر دارد. نگارنده در اینجا از واژه‌ی روح برای اشاره به geistهگل استفاده خواهد کرد.

هگل در ابتدای تعریفش از روح تأکید می‌کند که «روح، ذاتی که تفسیری از آن صورت گرفته باشد، یا مفهومی انتزاعی که انسان آن را ساخته باشد نیست بلکه برعکس، ذاتی است کاملاً متعین و کوشنده و زنده. روح آگاهی است و در عین حال موضوع خودش نیز هست. پس روح، اندیشنده است و اندیشه‌اش، ماهیت خودش است که وجود دارد و در این باره که وجود دارد و چگونه وجود دارد می‌اندیشد. روح، دانایی است ولی دانایی به معنای آگاهی از امری عقلی، وانگهی روح تا جایی آگاه است که از خودآگاه باشد». (هگل،1379: 57)

فلسفه‌ی اجتماعی هگل، بخشی از نظام فلسفی بسیار بزرگ‌تری است که در آن، یگانگی افراد با یکدیگر و سازگاری افراد با دولت، دارای اساس متافیزیکی  است

هگل کل تاریخ جهانی را سیر عقلانی و ضروری روح جهانی می‌داند. «روح، گوهر تاریخ است و طبع آن همیشه یگانه و یکسان است و این طبع را در هستی جهان عیان می‌کند.» (همان: 60) پس هستی، فرایند خودنمایان‌گری روح است. روح، تمامی واقعیت یعنی کل عالم است. روح در ابتدا بی‌کران و ناشناختنی است، ولی هدف و غایتی دارد: رسیدن به خودآگاهی از خودش. هگل می‌گوید خودآگاهی برای روح همان آگاهی از آزادی خویش است. در واقع «آزادی، گوهر روح است» (همان: 58) و روح درصدد آگاهی‌یافتن از آزادی خویش است. پس تمامی فرآیند تاریخ جهان، فرآیند رسیدن به آزادی است. «آگاهی روح از آزادی خود و در نتیجه از واقعیت آزادی خود، دلیل وجودی روح و بدین جهت، غایت جهان معنوی است و چون جهان معنوی، جهان گوهری و اساسی است و جهان مادی تابع آن است و نیز چون به بیان اهل نظر، جهان مادی در برابر جهان معنوی هیچ‌گونه حقیقتی ندارد، آگاهی روح از آزادی و واقعیت آزادی خود، غایت جهان به نحو عام است.» (همان:67) اما فرایند خودآگاهی روح تنها از رهگذر عقل انسانی قابل شناخت است. همچنین روح، تنها از طریق عقل انسانی می‌تواند به خودآگاهی از خویش برسد. برای رسیدن به این هدف، روح که در ابتدا به صورت ایده است، نیاز دارد که خود را در طبیعت جلوه‌گر کند، چراکه وجود طبیعت پیش‌شرط آگاهی بشری به‌طور کلی است: طبیعت فراهم آورنده‌ی سپهر عینی است که بدون آن، سپهر مطلق نمی‌تواند وجود داشته باشد. اما هر دو ساحت‌هایی در زندگانی روح هستند. در طبیعت، روح به سپهر روح عینی و در آگاهی انسانی روح به سپهر روح مطلق گام می‌نهد. از طریق آگاهی انسانی است که روح به خود می‌اندیشد و باریک‌اندیشی‌های انسانی (همچون هنر، دین و فلسفه) درواقع داناشدن روح از خویش است. به عبارت دیگر، تاریخ فلسفه آن فرآیندی است که روح از طریق آن به خود می‌اندیشد و به خودآگاهی می‌رسد. اما اندیشه‌های فلسفی انسان، یکپارچه به نظر نمی‌رسند و در میان مکاتب فلسفی، تضادهای اساسی دیده می‌شود؛ پس چگونه است که هگل همه‌ی اندیشه‌های فلسفی انسانی را فرآیندی یکپارچه و غایت‌مند می‌داند؟ از نظر هگل تضاد و نفی، موتور حرکت دیالکتیک است که هگل آن را «یگانه روش حقیقی» می‌داند. (هگل، 1378) در فلسفه‌ی نظری، ذهن باید خود را از ساحت فهم به معنای محدود به ساحت عقل (ساحت اندیشه‌ی دیالکتیکی) برکشد تا بتواند بر صلبیت مفهوم‌های فهم چیره شود و ببیند که چگونه هر مفهومی هم زاینده‌ی ضد خویش است و هم در آمیزنده با ضد خویش. پس فرایندی سه پایه‌ای متشکل از تز، آنتی‌تز و سنتز، هم در هستی و هم در اندیشه، در جریان است که تنها با شناخت آن، می‌توان به باطن هستی نفوذ کرد و شناختی از روح به دست آورد.

 

  دولت و آزادی

پس از این توصیف مختصر از فلسفه‌ی هگل می‌توانیم به جایگاه دولت و فرد در فلسفه‌ی هگل بپردازیم. فلسفه‌ی اجتماعی هگل به ساحت روح عینی مربوط است که در آن روح در حال گسترش خویش به بیرون است. یعنی در حال عینیت‌بخشیدن به خویش در نهادهای اجتماعی و بالاتر از همه در دولت است و از طریق این عینیت‌بخشی به خویش در صدد رسیدن به هدف اصلی خود، یعنی تحقق آزادی است.

دولت از نظر هگل سنتز میان خانواده و جامعه‌ی مدنی است. «خانواده نماینده‌ی ساحت کلیت در معنای یگانگی یکپارچگی است. جامعه‌ی مدنی نماینده‌ی ساحت جزئیت است. دولت، نماینده‌ی یگانگی کلی و جزئی است. در دولت به جای یگانگی یکپارچه، یگانگی در ناهم‌گونی و به جای جزئیت محض، یگانگی خواست کلی و جزیی را می‌یابیم.» (کاپلستون، 1367 :212) به عبارت دیگر، دولت یک وجود انتزاعی نیست که رویاروی اعضای خود ایستاده باشد، بلکه در آن‌ها و از راه آن‌ها است که وجود دارد. در عین حال اعضا با شرکت در زندگانی دولت از جزئیت محض خویش بیرون می‌آیند و به فراز ساحت دولت کشیده می‌شوند.

از سوی دیگر هگل دولت را «فعلیت مثال آزادی» می‌داند. (هگل، 1378) آزادی یکی از مفاهیم اساسی در فلسفه‌ی هگل است که در هیچ‌جا به تعریف کامل آن نمی‌پردازد. چراکه آزادی غایتی است که در فرجام هستی می‌توان به صورت کامل از آن آگاهی یافت. بر این اساس، هگل در جای‌جای فلسفه‌اش توصیفاتی از آن ارائه می‌دهد. هگل، آزادی را گوهر روح می‌داند و هر تجلی بیرونی روح را تلاشی برای تحقق آزادی توصیف می‌کند: «آزادی چیزی نیست مگر دانستن و خواستن امور کلی و گوهری، همچون حق و عدالت و آفریدن واقعیتی مطابق آن‌ها، یعنی کشور و دولت.» ( هگل، 13798: 95) از نظر هگل دولت باید تمامیتی یگانه از خواست‌ها و اندیشه‌های افراد آن جامعه باشد و بتواند اصل آزادی فردی را در جامعه محقق کند. درواقع از نظر هگل خواست واقعی فردی با خواست همگانی دولت باید در یک راستا باشند و این تنها از طریق سیستم متافیزیکی هگل ممکن می‌گردد. یعنی از آنجا که خواست و آگاهی فردی مظهر خواست و آگاهی روح است و در عین حال، خواست و آگاهی دولت نیز تجلی‌ای از روح عینی است، در صورتی که هم فرد و هم دولت در مسیر تکامل روح قرار داشته باشند، به هیچ‌وجه تضاد و ناهماهنگی میان خواست‌هایشان به وجود نمی‌آید. از اینجا می‌توان به مراد هگل از آزادی نزدیک شد. درواقع از نظر هگل، آزادی فردی در جامعه به این معنی است که فرد بدون اجبار دیگران، یا بدون انگیزه‌های طبیعی و یا بدون فشار شرایط اجتماعی بتواند دست به انتخاب بزند. به عقیده‌ی هگل، اینگونه آزادی فقط هنگامی ممکن است وجود داشته باشد که انتخابمان عاقلانه باشد و انتخابمان تنها وقتی عاقلانه است که بر وفق اصول کلی اقدام به انتخاب کنیم و این اصول کلی، همچنین باید در جامعه‌هایی که به طور عقلانی سازمان یافته‌اند تجسم یابد. تنها در چنین جامعه‌هایی است که منافع فرد و منافع جمع با یکدیگر هماهنگ‌اند.

فلسفه‌ی اجتماعی هگل به ساحت روح عینی مربوط است که در آن روح در حال گسترش خویش به بیرون است. یعنی در حال عینیت‌بخشیدن به خویش در نهادهای اجتماعی و بالاتر از همه در دولت -که سنتز میان خانواده و جامعه‌ی مدنی می‌باشد- است و از طریق این عینیت‌بخشی به خویش در صدد رسیدن به هدف اصلی خود، یعنی تحقق آزادی است

هگل تحقق چنین آشتی‌ای (میان فرد و دولت) را منوط به تحقق جامعه‌ی اندام‌وار می‌داند. از نظر هگل در جامعه‌ی اندام‌وار رابطه‌ی دولت با اعضایش رابطه‌ای کاملاً دوجانبه است. همانطور که اعضا، منافع دولت را به منافع خود ترجیح می‌دهند، در عین حال دولت نیز منافع اعضایش را نادیده نمی‌گیرد. در همین راستا، هگل در مقدمه‌ی فلسفه‌ی تاریخ می‌گوید: «هر نظام سیاسی به تکامل اوضاع معقول، یعنی اوضاع سیاسی درون خویش و آزادشدن عناصر مفهوم کشور وابسته است. قوای خاص هر کشور از هم متمایز می‌شوند و در حد خود به کمال می‌رسند، ولی در عین حال آزادانه با یکدیگر در راه تحقق مقصود یگانه‌ای که مایه‌ی هستی همه‌ی آن‌هاست، همکاری می‌کنند و بدین ترتیب همگی، کلیت تن‌مانندی را تشکیل می‌دهند. پس ماهیت کشور، آزادی معقولی است که خویشتن را به طور معقول می‌شناسد و برای خود وجود دارد. زیرا آزادی تنها هنگامی وجود عینی می‌یابد که عناصرش نه به طور اعتباری، بلکه به طور واقعی موجودیتی از آن خویش یابند و بر خود واقعیت مطلقاً مؤثر باشند و در نتیجه، تمامیت و جان و یگانگی فردی شوند.» (همان: 153) از نظر هگل تنها چنین جامعه و دولتی را می‌توان عقلانی نامید و تنها چنین دولتی است که می‌تواند روح قومی افراد آن جامعه را در مسیر تکامل و پیشرفت روح قرار دهد. از نظر هگل دولت عقلانی، به طور کلی از اتحاد و نفوذ دوجانبه‌ی کلیت و فردیت تشکیل می‌گردد: «از اتحاد آزادی عینی (یعنی آزادی اراده‌ی گوهری کلی) و آزادی ذهنی (یعنی آزادی معرفت فردی و آزادی اراده در پیگیری هدف‌های ویژه از سوی آن)» ( هگل، 1378: 294) بر این اساس است که هگل تنها دولت عقلانی را واقعیت بالفعل آزادی واقعی می‌داند. دولتی که در آن اندیشه این امکان را می‌یابد تا ساختار عقلانی حاکم بر هستی را به روشنی دریابد.

 

  آزادی و آگاهی

هگل تاریخ جهان را فرایندی می‌داند که از راه آن روح به خویش در مقام آزادی آگاهی می‌یابد. البته این آگاهی تنها از راه ذهن انسان و درون آن است که به دست می‌آید. و روح آنجا که در تاریخ از راه آگاهی بشری نمایان می‌شود جان جهان است. بنابراین، تاریخ آن فرایندی است که از راه آن جان جهان، به خویش در مقام آزادی به آگاهی آشکار می‌رسد. پس هگل در طول تاریخ بشر آزادی و آگاهی را لازم و ملزوم یکدیگر می‌داند و معتقد است که تنها در بستر جامعه‌ی آزاد است که آگاهی مجال رشد می‌یابد. به این دلیل است که در فلسفه‌ی تاریخ خود، فرایند رشد آگاهی بشری را صرفاً در ملت‌ها و کشورهایی پیگیری می‌کند که به نوعی آزادی در آن جوامع وجود دارد. هگل درکتاب فلسفه‌ی تاریخ خویش، ابتدا به بررسی پادشاهی باستانی ایران می‌پردازد و معتقد است که تاریخ با شاهنشاهی ایران آغاز می‌شود، چراکه ایران اولین کشوری است که نوعی از آزادی در آن وجود دارد؛ اما در این حکومت شاهنشاهی ایرانی، تنها یک تن یعنی فرمانروا آزاد است و دیگران همگی از آزادی محرومند و به علت چنین فقدانی است که آگاهی مجال رشد در ایران را نمی‌یابد. هگل سپس به یونان و روم باستان می‌پردازد. او نیروی جان‌بخش جهان یونانی را فردیت آزاد می‌داند، اما در عین حال بر این نظر است که آزادی فرد هنوز در این مرحله از تاریخ به شکوفایی کامل نرسیده است. هگل در پایان به بررسی آنچه که او جهان ژرمنی می‌نامد می‌پردازد. به نظر او مردمان ژرمنی زیر نفوذ مسیحیت پروتستانی به این هوشیاری رسیدند که انسان در مقام انسان آزاد است و در جهان ژرمنی است که به دلیل وجود آزادی کافی آگاهی، مجال رشد مناسب را یافته است. هگل مباحث خود در مورد دنیای مدرن و رابطه‌ی دولت و فرد را در بستر جهان ژرمنی شرح و بسط می‌دهد و معتقد است که در جهان معاصر، تنها در جوامعی که دولت و فرد در آن به آشتی رسیده باشند و آزادی در آن محقق شده باشد، افراد می‌توانند به شناخت و آگاهی لازم از ماهیت جهان هستی و حقیقت حاکم بر جهان دست یابند.

پس در اندیشه‌ی هگل، آزادی و آگاهی دو روی یک سکه‌اند. از نظر هگل، انسان‌ها تنها در جامعه‌ای می‌توانند به آگاهی از حقیقت هستی دست یابند که به آن‌ها اجازه داده شده باشد آزادانه دست به انتخاب بزنند و بتوانند اندیشه‌ی خود را بر طبق عقل جهانی سامان دهند. در چنین جامعه‌ای است که افراد می‌توانند دولتی ایجاد نمایند که در عین استقلال و جدایی از تک‌تک افراد، به نوعی یگانگی با اعضایش دست یابد. بنابراین جامعه‌ای می‌تواند، بستری برای فرایند رسیدن روح به خودآگاهی شود که بتواند آزادی را در خود محقق کند و از این طریق زمینه‌ی رشد آگاهی را فراهم سازد. هگل معتقد است چنین جامعه‌ای است که می‌تواند در دنیای معاصر به عنوان تجلی‌گاه جان جهان محسوب شود.

 

 

 

منابع

-  کاپلستون، فردریک. (1367). تاریخ فلسفه جلد هفتم. مترجم، داریوش آشوری. تهران: انتشارات علمی فرهنگی

-  هگل، ویلهلم فردریش. (1379). عقل در تاریخ. مترجم، حمید عنایت. تهران: انتشارات شفیعی

-  هگل، ویلهلم فردریش. (1378). عناصر فلسفه‌ی حق. مترجم، مهبد ایرانی‌طلب. تهران: انتشارات پروین

-  هیپولیت، ژان. (1365). مقدمه بر فلسفه‌ی تاریخ هگل. مترجم، باقر پرهام. تهران: آگاه

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی