X

تفکر؛ نظریه‌پرداز یا نظر‌باز!؟

 
تاملی در باب نسبت تفکر و نظریه

1- هیدگر و بصیرتی جدید در رویکرد ما به تئوریا

پس از آن‌که هیدگر تفسیر جدیدی از نگاه ارسطو در تفکیک تئوری از پراکسیس ارائه کرد، ما متوجه شدیم که تئوری، آن‌چنان‌که می‌پنداشتیم، صرف آگاه بودن یا نظر داشتن نیست، بلکه تئوری نحوه‌ای آگاهی مولود تاریخ و متافیزیک است. در نحوه‌ی آگاهی ماقبل نظریِ ما، چیزها با ما بدون واسطه تئوریک ارتباط دارند. مانند ارتباطی که نجار با چکش دارد؛ بدون آن که بداند چکش چیست و چه ماهیتی دارد. ما معمولاً زمانی به سراغ آگاهی تئوریک از چیزهای می‌رویم که اختلالی در این نحوه‌ی آگاهی عملی رخ دهد و به‌عبارت بهتر اصلاً این آگاهی نظری مبتنی بر آگاهی عملی است و نه بر عکس.

چه زمانی ممکن می‌شود تا آگاهی نظری بر آگاهی عملی سبقت یابد و به‌عبارت بهتر، چیزها خود را نه براساس وجودی که مستقیماً با آن مرتبطیم(وجود بی‌واسطه‌ی مفهوم)، بلکه براساس آگاهی مفهومی متعین نشان دهند؟ هیدگر معتقد است زمانی این امر ممکن می‌شود که ما پیشاپیش در برابر پرسش از وجود، پاسخی آماده داشته باشیم. این پاسخ آماده، همان موجودانگاری است که فکر ارسطو و سنت متافیزیک بر آن استوار است. وجود موکول می‌شود به تعینی خاص. مثلاً ماده-صورت ارسطویی، که طبق این تعین خاص می‌توان هر آن چه هست را تعریف کرد. بنابراین اگرچه برای شما امکان نقد ماده-صورت یا جوهر-عرض فراهم است، اما با این حال همواره می‌توان پرسید که چیستی شیء به چیست و در مقام پاسخ به دنبال امری متعین، جوهر، مثال، ذات و... بود.

در هر صورت در این سنت فکری که تقدیر امروز ما نیز هست، خصلت متغیر چیزها انکار می‌شود تا خصلتی جوهری و متعین برای آن‌ها فرض شود و بدین ترتیب معرفت عملی که مبتلای به تغیر و تنوع است، طفیلی معرفت نظری تلقی می‌شود تا دیدگاه ماهیت‌انگار یا موجود‌انگار ما دچار خدشه نشود. البته انسان در آن زمان، آن‌چنان از وجود فاصله نگرفته است که ارتباط نظر و عمل بسیار سخت شود و بنابراین گفته می‌شود که معرفت عملی بر معرفت نظری مبتنی است.

آیا هیدگر تفکر را معرفت عملی می‌داند؟ بله و خیر. تفکر از نظر هیدگر هم متقدم و هم متأخر نحوه‌ای دریافت حضوری است که البته به زبان در می‌آید و می‌تواند خود را در رشته‌های مختلف نشان دهد. اما تفکر حضوری، به معنای ارسطویی کلمه، معرفت عملی نیست. تفکر امری است که هر‌چند به‌صورت شیئیت‌یافته نمی‌توان آن را دید یا لمس کرد، اما نتایج آن را در معرفت‌ها و مواجهه‌های نظری و عملی ما‌(هر دو) می‌توان دید.

می‌توان تفکر داشت بدون آن‌که دربند پذیرش تئوریای ارسطویی بود. چنان تفکری اگر تحقق یابد، می‌تواند فراتر از تفکیک تئوری و پراکسیس باشد و البته قوام‌بخش به نظرورزی و عمل کردن. چنان تفکری می‌تواند دغدغه‌ی اصلی خود را نه نظریه‌پردازی، بلکه قوت یافتن در حکمت(فرانسیس) بنا کند

پس می‌توان تفکر داشت بدون آن‌که دربند پذیرش تئوریای ارسطویی بود. چنان تفکری اگر تحقق یابد، می‌تواند فراتر از تفکیک تئوری و پراکسیس باشد و البته قوام‌بخش به نظرورزی و عمل کردن. چنان تفکری می‌تواند دغدغه‌ی اصلی خود را نه نظریه‌پردازی، بلکه قوت یافتن در حکمت(فرانسیس) بنا کند. حکیم، در عین این‌که از چیزها جدا نیست و ارتباط حضوری خود را با آن‌ها حفظ کرده است، اما به‌دنبال تحمیل هیچ شیئیت متعینی بر وجود نیست؛ بلکه در جست‌وجوی باز کردن راهی است تا امور همواره و همه جا، آن‌چنان که هستند، باشند و در این باشندگی، انسان نیز قوام عملی مناسب خود را بیابد. برای این‌که چنین اتفاقی رخ دهد، حکیم سعی دارد همواره از خود فراتر رود و از تحمیل دانسته‌های خود بر عالم اجتناب ورزد. بنابراین است که حکمت همواره خصلتی تنزیهی دارد و نوعی سلوک بی‌پایان را تداعی می‌کند.                                    

  2- ارتباط نظریه و نگاه دکارتی

نظریه‌سازی در تفکر مدرن که آن را تفکر دکارتی می‌نامیم، معنای جدیدی یافت. در این تفکر چنین مفروض شد که باید نظریه را چیزی به‌مثابه معادله‌ی ریاضی یا شکل هندسی دانست. نگاه هندسی به معرفت یا نگاه سیستمی به تفکر، بیش از هر چیز وامدار تفکر ریاضی دکارتی است. در این تفکر، ارتباط حضوری و مستقیم انسان با عالم و وجود زیر سؤال می‌رود و انسان جز به شأن سوبژکتیو خویش نمی‌تواند یقین داشته باشد.

بنابراین تفکر است که یقین به اشیاء موکول است به یقین برای سوژه. اشیاء زمانی وجود دارند که برای سوژه متیقن شده باشند و به‌عبارت بهتر، وجود اشیاء با وجود سوژه معرفی می‌گردد. چون قرار است هر چیزی صرفاً بر مدار یقین سوبژکتیو قرار بگیرد، پس باید راهی متعین و مشخص برای حصول این یقین فراهم گردد. چه راهی بهتر از ریاضیات و یقین ریاضی؟ در ریاضیات است که می‌توان هر چیزی را با وضوح و تمایز تمام دید و بنابراین باید چنین به وجود نگاه کرد. البته اگر قرار باشد هر چیزی عین وضوح و تمایز دیده شود، یعنی این‌که عالم شهادت نیز باید تبدیل به مشهودترین وجه خود یعنی کمیت گردد تا یقین ریاضی‌گونه حاصل شود.

اما ریاضی‌اندیشی به عالم شهادت متوقف نمی‌ماند. ریاضی‌اندیشی کل وجود را در بر می‌گیرد و از این پس هر چیزی باید در برابر ما به‌وضوح و تمایز تام فهمیدنی باشد و اگر قرار است مجموعه‌ای از معارف به این منهاج ارزیابی گردد، پس نیاز به هندسه‌ای از معارف داریم که معرفت را تبدیل به یک چیز یا یک نشانه کند و سپس بین این نشانه‌ها، ارتباطی خطی و قطعی قائل گردد. در این صورت نظریه‌ای منسجم و قابل دفاع خواهیم داشت. این معنا از نگاه ریاضی ارتباطی به بدنه‌ی فلسفه دکارت ندارد و در عالم مدرن همه بدان گرفتار هستند. مگر نه این که هگل ایدئالیست هم سعی دارد همه چیز را دقیق و منسجم در یک دستگاه عظیم نظری توجیه کند؟

 

  3- ارتباط نظریه و تفکر

آیا اقتضای هر تفکری نظریه‌سازی است؟ آیا تفکر بدون نظریه عقیم نیست؟ آیا نظریه بدون تفکر پا در هوا نمی‌ماند؟

پاسخ درخوری نمی‌توان به این قبیل پرسش‌ها آن هم در چنین مجال مختصری داد. اما شاید لازم باشد تمهیدی برای چنین پرسش‌هایی هم فراهم شود. می‌توان تفکر را بازی آزاد انسان دانست؛ انسانی که در مواجهه با وجود یا عدم قرار می‌گیرد؛ یعنی شأنی که در آن سعی می‌کند از موجوداتی که ناگزیر با آن‌ها فکر می‌کند فراتر رود. در این شأن است که می‌توان انتظار داشت تفکر انسان را از اسارت زمان جاری برهاند و به آینده‌ی دیگری رهنمون شود. این سنخ از تفکر، هر چه باشد تفکری نیست که از دل آن نظریه بدان معنا که بیان شد، بیرون آید. اما در عین حال چنین تفکری است که با حاق نظریه‌ها سر و کار دارد. این تفکر آن‌چنان که خواجه‌ی شیراز می‌گوید اهل نظربازی است.1 یعنی تفکری که آزادانه به ساحات وجود می‌نگرد و سعی دارد از اسارت تعینات اکنون و این‌جا رهایی یابد.

می‌توان تفکر را بازی آزاد انسان دانست؛ انسانی که در مواجهه با وجود یا عدم قرار می گیرد؛ یعنی شأنی که در آن سعی می‌کند از موجوداتی که ناگزیر با آن‌ها فکر می‌کند فراتر رود. در این شأن است که می‌توان انتظار داشت تفکر انسان را از اسارت زمان جاری برهاند و به آینده‌ی دیگری رهنمون شود

حتی تفکر نظریه‌پرداز دکارتی نیز نمی‌تواند به آن‌چه آرزوی آن را دارد، نائل شود. بزرگان مدعی چنین دیدگاهی مانند دکارت و لایب نیتس و اسپینوزا، هم‌چنین دانشمندان نظریه‌پرداز عصر کلاسیک، هیچ‌گاه نتوانستند آرمان ریاضی‌گونه‌ی خود را محقق سازند و نظریه‌پرداز بعدی به‌راحتی و به‌سرعت مشکلات آن‌ها را برملا می‌کرد. امروزه کسی ادعای نظریه‌پردازی هندسی ندارد. فلسفه‌ی تحلیلی در سال‌های آغازین امیدوار بود در مقام نقد بتواند با اتکای بر منطق ریاضی و بعد تحلیلی اتمی گزاره‌های زبان، این کار را به‌صورت سلبی انجام دهد ولی به زودی مشخص شد که چنین آرمانی حتی به‌صورت سلبی و در مقام نقد نیز متکی بر باورهایی ایجابی است و بنابراین فلسفه‌ورزی و نظریه‌پردازی دقیق با الگوی ریاضی‌گونه برای همیشه جای خود را به شبه‌نظریه‌هایی داده است که از همان آغاز دیگر ادعای چنان انسجام و انضباطی ندارند؛ هر‌چند هم‌چنان از باورهای موجودانگارانه افلاطون تا نیچه خلاصی نیافته‌اند.

نظریه همواره وامدار نوعی تفکر است؛ ولی لازم نیست تا هر تفکری، نظریه‌پرداز باشد. البته واضح است که تفکر نمی‌تواند خود را از زبان برهاند و به هر حال متفکر در بستر زبان فکر می‌کند و نتیجه فکر او زبانی است و قابل درک. اما تفکری که بنا را بر نظریه‌پردازی قرار ندهد، می‌تواند هم به نظر و هم به عمل برسد و به قوام هر دو کمک کند. پرسش این‌جاست که چنین تفکری را چه‌طور می‌توان در اکنون عالم انتظار داشت؟

 

 

پینوشت:  

1-  هرچند اشاره به حافظ در این باب، بیش‌تر اشاره‌ای ذوقی بود، اما نگاه حافظ در ابیاتی این چنین می‌تواند تأمل برانگیز باشد:

در نظربازی ما بی‌خبران حیران‌اند

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند؛

یا: می‌خواره و سرگشته و رندیم و نظرباز

وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است؛

یا: از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر

ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد؛

یا: در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر

عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود؛

تکرار مضامینی مانند رندی، نظربازی و عاشقی در کنار هم در ابیات متعدد می‌تواند برای علاقه‌مندان به تفسیر کلام حافظ معنادار باشد.

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی