X

خط مشی‌گذاری و پایان مدرنیته

خط مشی‌گذاری و پایان مدرنیته -
امتياز: 4.0 از 5 - رای دهندگان: 1 نفر
 
برنامه توسعه، برون رفت از معضل توقف سیر طبیعی پیشرفت مدرن
اشــــاره رشد سیاست‌گذاری در دهه‌های گذشته بسیار چشمگیر بوده است. از سویی با جهان توسعه‌نیافته، یعنی مجموعه‌ی‌کشورهایی که از طریق مدرنیزاسیون در جست‌وجوی مدرن شدن بوده‌اند و از سویی با جهان توسعه‌یافته که مدرنیته به صورتی درونزا در آن رشد پیدا کرده‌اند و مدرن شده‌اند. رشد سیاست‌گذاری در مجموعه‌ی اول را می‌توان به پروژه‌ی مدرنیزاسیون نسبت داد؛ اما چه مسئله‌ای موجب رشد سیاست‌گذاری در جهان توسعه‌یافته شده است و اکنون ما در چه وضعیت تاریخی قرار گرفته‌ایم که سخن از «پروژه‌ی مدرنیته» به میان آمده است؟ چه خللی در جهان مدرن پیدا شده است که نظم خودهماهنگ‌شونده‌ی مدرن نیاز به سیاست‌های کلان و خرد هماهنگ‌کننده پیدا کرده است؟

با آغاز رنسانس، تحولات درازمدت و عمیقی در عرصه‌های گوناگون فرهنگی، علمی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در اروپا رخ داد.

آنچه به طور خلاصه می‌توان از گذر قرن‌ها مشاهده کرد، شکل‌گیری نظم جدید در اجتماعات انسانی و حتی برآمدن تمدنی نوین بوده است. تمدنی که نسبت جدیدی از انسان را با پیرامون او و حتی با خود او نشان می‌دهد. انسانی که دیگر مقهور طبیعت نیست، در بند واسطه‌های دینی برای فهم دین و برقراری رابطه با خداوند نیست، انسانی که در سالیان بعد، جایگاه دین را در تفسیر انسان و جهان معتبر نمی‌داند و دستوراتش راه نفوذی در درون زیست اجتماعی او پیدا نمی‌کند. انسانی که بهشت موعود را در همین عالم ماده می‌جوید و انسانی که به آزادی بیش از هر ارزش دیگری بها می‌دهد و خود را حاکم بر سرنوشت خویش می‌داند.

اما میل بشر پس از مدرنیته، به ساختن جهانی آرمانی و مطلوب و زندگی دلخواه خود، محور نوشتار کنونی است. این میل مهم و تعیین‌کننده، به همراه خود مجموعه‌ی گسترده‌ای از تغییرات معرفتی و عینی را در جهان ایجاد کرد و به انسانی بدل شد که دغدغه‌ی آخرت و سرایی دیگر را ندارد و یا آن را به بهزیستی در این دنیا ترجمه کرده است. به بیان اشتراوس، انسانی که تمامی مفاهیم دینی را با بازتعریف دنیوی به کاربست جدیدی تبدیل کرده است. بهشتی که باید در همین عالم شکل گیرد، لذت بی نهایت و بی المی که جایش در همین نشئه‌ی مادی است، رفاه و آسایشی که در همین موطن شکل خواهد گرفت، اختیار و سلطه‌ی بی‌نهایتی که در زندگی دنیا به دست خواهد آمد.

ابزار دستیابی به این بهشت زمینی نیز چیزی جز عقل و تجربه‌ی بشری نیست. علم، این مفهوم بازتعریف شده و متناسب شده با دنیای جدید مدرن، خادم اصلی این میل انسان جدید است. علم هر جهانی متناسب با نظم آن جهان است و علوم اجتماعی مدرن علم عمارت دنیا است. در نسبت با این خواست جدید، جهت‌گیری دانش تغییر می‌کند، دانشگاه‌ها، که پیش از این ذیل کلیساها تعریف می‌شدند، استقلال خود را از نهادهای دینی پیدا می‌کنند، کم‌کم دولت مجبور می‌شود به دستاوردهای بی‌نظیر علم مدرن تعظیم کند. بشری که تدبیر امورش همگی در دست خود اوست می‌کوشد تا راه‌های بهینه‌ی انجام کارها را بیابد و این‌چنین چرخ تمدن جدید به گردش درمی‌آید و در سده‌ی 18 میلادی ثمرات رفاه و سلطه بر طبیعت و نیروهای طبیعی را به کام تشنه‌ی انسان مدرن می‌چشاند.

با تفسیر پست‌مدرن، غرب در عرصه‌ی تدبیر عمومی نیز باید همچون کشورهای توسعه‌نیافته، به سوی تدوین و اجرای برنامه‌هایی دست بزند تا لااقل این مرگ به تأخیر بیافتد. پس تدوین برنامه‌ها در کشورهای توسعه‌یافته، هر چند تا پیش از این به‌منظور حفظ وضع موجود و تغییرات آرام و طبیعی  و رو به رشد تفسیر می‌شد، امروز و با عینک پست‌مدرن‌ها تفسیری جز حفظ حیات و تأخیر نهایت مدرنیسم ندارد

نهادهای گوناگون جامعه با این جهت‌گیری و خودمختاری در تدبیر عالم، ساماندهی مجدد می‌شوند. دانشمندان منفرد کم‌‌کم راه خود را به دانشگاه‌ها می‌یابند و دانشگاه مأمن جامعه‌ی علمی جدید می‌شود که علم را همچون حرفه‌های دیگر می‌بینند. مفهوم مقدس علم جای خود را به مفهوم کارکردی آن می‌دهد. کارخانه‌های عظیم صنعتی با دستاوردهای علم مدرن پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارند و چهره‌ی زیست شهری و روستایی پیشین را تغیر می‌دهند. طبقات اجتماعی جدید کارگر و کارفرما و سرمایه‌دار معنای جدید می‌یابند.

علم اقتصاد برای بهره‌وری هر چه بیش‌تر سامان می‌یابد. علم سیاست با نطفه‌های ماکیاولی و فیزیک اجتماعی هابز، چهره‌ی علمی به خود می‌گیرد. علوم اجتماعی مدرن با تلاش‌های کنت وجهه‌ی ابزاری را، همچون علوم طبیعی، هدف خود قرار می‌دهند. سیاست و علم در یک همکاری پیشرفت کردند. درست است که عقل جدید این نظم را به وجود نیاورد، اما به آن قوام داد و مهم‌تر اینکه آن را مدرن کرد و قسمتی از این تدوین به‌صورت علوم انسانی و اجتماعی ظاهر شد. حجیت علم به‌عنوان معرفت مطلق و فصل‌الخطاب منازعات نظری و عملی پذیرفته می‌شود. آنچه در سنت حرف آخر را می‌زد، جای خود را به علم تجربی می‌دهد.

اما نکته‌ی مهم در همه‌ی این تحولات رشد همگون نهادهای مختلف است. دانشگاه از دل سنت پیشین خود با تحولاتی به کار دنیای مدرن می‌آید. به همین ترتیب تمامی نهادهای جامعه به یکی از سه شکل زیر تغییر وضع می‌دهند: یا حذف می‌شوند؛ یا از ابتدا ایجاد می‌شوند و بسیاری نیز متناسب با وضع جدید تغییرات کارکردی و محتوایی پیدا می‌کنند.

این نظم هارمونیک که قاعده‌ی شکل‌گیری هر تمدن و بلکه هر سامان و نظم جدید است، هر کسی را دل‌مشغول وظیفه‌ای می‌کند که به‌طور طبیعی بر دوش او قرار داده شده است. هر کسی بر اساس متغیرهای مختلفی مانند سن، جنسیت، استعداد، طبقه‌ی اجتماعی و ...، جایگاه خود را در جامعه می‌داند. افراد و گروه‌ها و نهادها حس بیگانگی با یکدیگر ندارند. البته این به معنای نفی منازعات حتی در نوع حاد و شدید آن نیست. همانطور که گفته شد برخی نهادها در میانه‌ی این منازعات بسیار تضعیف‌شده و نقششان حاشیه‌ای می‌شود و گاه نیز حذف می‌شوند. اما همین فرایند حذف و تغییر نیز می‌تواند در درون منازعات یک روند طبیعی تحلیل شود. همانند بسیاری از تحولاتی که در دنیای طبیعی حیوانات، بدون مداخلات انسانی رخ می‌دهد. اما خاصیت ممتاز تمدن مدرن، تمامیت‌طلبی آن است. چیزی که به‌روشنی در دوره‌های مختلف استعمار قابل پیگیری است.

دوره‌ی استعمار خشن، همراه با لشگرکشی به سرزمین‌های دیگر برای استفاده از نیروهای انسانی و طبیعی آن‌ها و اعمال سلطه بر آن‌ها، قرین مداخلات نظامی بوده است. دورانی که با نفی و کشتن و حذف بومیان هر منطقه، در صورت عدم همراهی، همراه بوده است. همچنین دوران بعدی استعمار که با پرورش نخبگان در درون کشورهای غربی و شکل‌دادن فضای فکری و نوع زندگی آن‌ها بر اساس آرمان شهر غرب، روی داده است. نخبگانی که با تصدی مسئولیت‌ها و پست‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نبض جریانات اجتماعی را به سوی منافع غرب رهنمایی می‌کردند. پس از آن نیز دوران استعماری که نهادهای بازتولیدکننده‌ی غرب در درون سرزمین‌های غربی تأسیس گشته و به شکل درونزا، نخبگان همسو با نگاه غربی را تربیت می‌کنند. همچون دانشگاه‌ها و مدرسه‌ها. فصل اخیر استعماری نیز با همراه کردن بدنه‌ی توده‌های مردم در کنار نخبگان غربی، رخ داده است. بدنه‌ای که همان آرمان‌شهر غرب و بهشت زمینی و فراغت از دین به عنوان عنصر تعیین کننده در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی در وجودش نهادینه شده است.

این تمامیت‌خواهی تمدن غرب، مستلزم نزدیک‌کردن فضای فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سایر کشورها به این تمدن است. برخلاف روند مدرن شدن که طی ده‌ها و بلکه صدها سال در اروپا و آمریکا رخ داد، این بار لازم بود که سایر کشورها در دورانی فشرده با تدبیری از سوی کشورهای پیشرو (توسعه یافته)، به کاروان مدرنیته بپیوندند. برنامه‌های توسعه نسخه‌ای بود که برای حل این معضل پیچیده شد. توسعه هرچه و هر جا باشد شبیه‌شدن  به جامعه‌ی جدید علمی-تکنیکی است.

علم تدبیر عالم اجتماع، که در بیان مدرن آن خط‌مشی‌گذاری عمومی خوانده می‌شود، از این آسیب‌ها در امان نمانده است. آن سیر طبیعی غرب اینک با موانعی سخت مواجه شده است. آن نظم هارمونیک نهادها و عناصر مختلف جامعه بر هم خورده است. اینک غرب به همان بلیه‌ای مبتلا شده که جهان غیرغربی در مواجهه با تمدن غرب با آن مواجه شده‌اند

امروزه شاهد انبوهی از خط‌‌مشی‌‌های عمومی درحوزه‌‌های مختلف حیات اجتماعی هستیم که تقریباً در سرتاسر جهان مشابهت زیادی به هم دارند؛ مثلاً، خط‌‌مشی‌‌های خصوصی‌‌سازی، تشویق بودجه‌ریزی عملیاتی، صنعتی شدن، برون‌‌سپاری، کوچک‌سازی دولت، توسعه‌ی دولت الکترونیک، استانداردهای ایزو، توسعه اقتصادی/پایدار/انسانی، توسعه نهادهای غیردولتی، انتقال فناوری، تشویق سرمایه‌گذاری خارجی،گسترش تأمین اجتماعی، مالیات برارزش افزوده، مدیریت مشارکتی، کنترل جمعیت، حمایت ورفع تبعیض ازحقوق زنان، و...، با مشابهتی روزافزون، در بسیاری از کشورهای جهان به چشم می‌خورند. این مشابهت، همه‌ی نظریه‌های مشهور فرایند خط‌مشی را به تشکیک می‌کشد. سؤال این است که چگونه ممکن است ده‌ها وصدها بازیگر وفعال اجتماعی، با تخصص‌های متفاوت، با قدرت شخصیتی و اجرایی مختلف، باسلیقه‌های ارزشی و سیاسی گوناگون، درطی روال‌هایی طولانی‌مدت و نسبتاً پیچیده، ازپایین‌ترین رده‌های کارشناسی تا بالاترین رده‌های سیاسی و منتخب مردم، در ده‌ها کمیسیون و شورا و مجلس، باهم تعامل کنند و باز در موارد بسیار زیادی، خط‌مشی‌‌های یکسانی با سایر یا برخی کشورها اتخاذکنند؟ دراین میان، چه بر سر ارزش‌ها، سلیقه‌ها و منافع اشخاص می‌آید؟

اما نکته‌ی مهم دیگر آن است که امروز وضع غرب در این سیر طبیعی به کجا انجامیده است؟  نظریات پست‌مدرن، از پایان برخی روندهای اصلی مدرنیته خبر می‌دهند. پایان روایت‌های کلان، علم و فرهنگ جهانی، نسخه‌های عمومی و همگانی و... . دورانی که تکثر در همه چیز به رسمیت شناخته می‌شود. به بیان بهتر، دورانی که هیچ چیز رسمی و برتر و بهتری وجود ندارد. با این نگاه، نه تنها تجویزهای عمومی برای بهترشدن و پیشرفت‌کردن برای یک کشور معنی ندارد، بلکه اصل معنای «بهتر»، «خوب»، «پیشرفت» و... بی‌معنا است و یا در بهترین حالت تفاسیر شخصی و یا محلی دارد.

آن زخم معرفتی که از دل تنقح‌های کانت از فلسفه‌ی کلاسیک ارسطویی بیرون آمده بود و به مدد تلاش‌های نوکانتی‌ها عمیق‌تر شد، دیگر حتی با رفوکردن‌های پوزیتیویسم پوشیده نمانده است. آن زخم سال‌ها است که سر باز کرده و شکاف معرفت فلسفی به سرعت در اندام علمی تمدن مدرن رخ نموده است.  وجهه‌ی مهم علم جدید که چهره‌ی قاطع و حلّال مشکلات به خود داشت و مستغنی از معرفت‌های فرابشری و وحیانی، خود را توانمند برای حل مشکلات رسیدن به بهشت زمینی می‌دانست، با باز شدن دمل معرفتی شکاکیت، مخدوش شده است. این خدشه هر چند در علوم طبیعی نیز به‌وضوح آشکار شده اما در علوم انسانی و اجتماعی می‌رود که همه دستاوردهای پیشین را به ویرانه‌ای تبدیل کند. علم تدبیر عالم اجتماع، که در بیان مدرن آن خط‌مشی‌گذاری عمومی خوانده می‌شود، از این آسیب‌ها در امان نمانده است. آن سیر طبیعی غرب اینک با موانعی سخت مواجه شده است. آن نظم هارمونیک نهادها و عناصر مختلف جامعه بر هم خورده است. اینک غرب به همان بلیه‌ای مبتلا شده که جهان غیرغربی در مواجهه با تمدن غرب با آن مواجه شده‌اند.

با پذیرش دیدگاه‌های پست‌مدرن، با همه‌ی اختلاف روایت‌های آن، ناچاریم بپذیریم که بنیان‌های استوار مدرنیته حتی در مهد آن به لرزه درآمده است. با این لرزه‌ها، نه تنها سیر طبیعی و منظم دچار مشکلاتی شده بلکه آسیب‌ها نیز از هر طرف رخ نموده است. آسیب‌های تمدن غرب، از فساد اخلاقی و ویرانی بنیان‌های خانواده، تا نابود کردن محیط زیست و فاصله‌های فقیر و غنی و جنگ‌های جهانی و محلی، اگر در چشم مدرنیست‌های متعصب، تنها به صورت مشکلاتی طبیعی و همچون بیماری‌هایی است که انسان سالم و رو به رشد با آن‌ها مواجه می‌شود، تفسیر می‌شد؛ اینک از منظر پست‌مدرنیسم، به‌سان علائم بیماری کسی است که رو به مرگ دارد و مسئله‌ها و علائمی از فرارسیدن زمان مرگ او هستند.

با این تفسیر پست‌مدرن، غرب نیز باید به مداوای خود بپردازد. در عرصه‌ی تدبیر عمومی نیز، غرب باید همچون کشورهای توسعه نیافته، به سوی تدوین و اجرای برنامه‌هایی دست بزند تا لااقل این مرگ به تأخیر بیافتد. پس تدوین برنامه‌ها در کشورها توسعه‌یافته، هر چند تا پیش از این به‌منظور حفظ وضع موجود و تغییرات آرام و طبیعی  و رو به رشد تفسیر می‌شد، امروز و با عینک پست‌مدرن‌ها تفسیری جز حفظ حیات و تأخیر نهایت مدرنیسم ندارد. 

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی