از یک منظر سبک زندگی درون نظام اجتماعی قرار میگیرد و از نگاه دیگر سبک زندگی موجودیتی مستقل دارد. بهبیان دیگر، طیفی وجود دارد که یکسر آن، تنها یک سبک زندگی را درون نظام اجتماعی خاص ممکن میداند و سر دیگر طیف، هر نوع زندگی در هر نظام اجتماعی را ممکن میانگارد.
میتوان نظر دوم، یعنی امکان جمع هر سبک زندگی با هر نظام اجتماعی را، بهمعنای منتفیدانستن نظام اجتماعی گرفت؛ بهعبارت دیگر اگر هر سبکی از زندگی را در هر نوع از نظامهای اجتماعی ممکن بدانیم؛ درواقع وجود چیزی بهنام نظام اجتماعی را انکار کردهایم. ممکن است امکان تحقق هر سبکی از زندگی در نظام اجتماعی، پیش از دوران مدرن قابل قبول بهنظر برسد، اما برای دوران مدرن بههیج وجه موجه نمینماید. البته در خصوص دوران پیش از مدرن نیز هر سبکی ممکن نبود؛ بلکه حداکثر این بود که سبک زندگی مورد دلخواه میتوانست محقق شود؛ اما توجه داریم که در دوران پیش از مدرن سبکهای خاصی خواهان داشت و هرسبکی نمیتوانست سبک دلخواه باشد. مسلماً افراد یا جوامع قبل از دوران مدرن، طلب زندگی مدرن را نداشتند و بر فرض که چنین آرزویی در سر میپروراندند، تحقق سبک زندگی مدرن در دوران قبل از مدرن و ذیل نظامهای اجتماعی قبل از دوران مدرن ممکن نبود. سبک زندگی مدرن فقط در شرایط حاکمیت نظامهای اجتماعی مدرن قابل تحقق است. با همهی این اوصاف اما قائلشدن به اینکه در هر نظام اجتماعی منحصراً یک سبک زندگی قابل تحقق است، محل تأمل است. ممکن است کسی بگوید ما میبینیم که در جامعهی کنونی خودمان افراد مختلف با سبکهای زندگی مختلف به حیات خود ادامه میدهند؛ در حالی که نظامهای اجتماعی حاکم بر این جامعه یکسان است. پس ذیل یک نظام اجتماعی خاص، سبکهای زندگی گوناگونی امکان تحقق دارند، هرچند هر سبکی امکان تحقق ندارد. در پاسخ چنین سخنی میتوان گفت که همهی گونههای مختلفی که بهعنوان سبکهای مختلف زندگی یاد میشوند، علیرغم تفاوتهای ظاهری، جوهری واحد و عناصری مشترک دارند که نشان میدهد اینها همه اشکال مختلف یک سبک زندگی واحد هستند. سبک زندگی کنونی در همهجا سبک زندگی مدرن است و تفاوتها ظاهری است.
ابهام در تعریف سبک زندگی تا حدی مشکلساز است؛ زیرا با یک تعریف از آن، سبک زندگی اساساً ناظر به ظاهر است. اما بهنظر نمیرسد که اختلاف دو دیدگاه فوق صرفاً محدود به تفاوت در تعریف سبک زندگی باشد. بههرحال یک دیدگاه همهی گونههای مختلف زندگی دوران کنونی را سبک زندگی مدرن میداند؛ چنانکه قائل است ما در هر صورت در جوامعی مدرن زندگی میکنیم، هرچند این جوامع با هم تفاوتهایی دارند؛ برخی ساختار سوسیالیستی دارند و برخی ساختار لیبرال؛ در برخی ارزشهای دموکراتیک حاکم است و در برخی دیگر ساختار و ارزشهای اقتدارگرایی پررنگتر است؛ بعضی در نوک پیکان توسعه هستند و برخی لنگان لنگان در پی توسعه. با همهی این اوصاف اما این جوامع همگی دارای روحی مشترک هستند و ذیل عنوان جامعهی مدرن قرار میگیرند و اساساً نظامگونهشدن جامعه و نظامگونه دیدن آن خود امری است که در دورانهای دیگر طرح نشده است. صورتبندی جامعه با نظامهای اجتماعی خود امری ویژهی دورهی مدرن است، پس به معنای عام، یک نظام اجتماعی مدرن وجود دارد و بهمعنایی دیگر، نظامهای اجتماعی مختلف ذیل نظام اجتماعی مدرن قرار میگیرند. بنابراین نظام اجتماعی محصول مدرنیته است و سخنگفتن از نظام اجتماعی غیرمدرن خود محل سؤال است. بههمین ترتیب زندگیهای مختلف نیز علیرغم همهی تفاوتها، تنها یک سبک زندگی هستند و آن سبک زندگی مدرن است.
صرفنظر از حل مناقشهی فوق، سخنی که ممکن است در منحل کردن این مناقشه کمک کند این است که «سبک زندگی» خود موجودیتی مدرن دارد. یعنی امکان سخنگفتن از سبک زندگی در عالمی خارج از عالم مدرن محل تردید است. توضیح آنکه در هیچ دورانی از تاریخ، شکل زندگی و امور عادی روزمره جایگاه و نقشی اینچنین نداشته است. در دوران مدرن است که هر امر استعلایی و هر حقیقت فراتری کنار میرود و زندگی معمول و روزانهی انسانهای معمولی بهمثابه مهمترین امر، جای حقیقت را میگیرد و اساساً سخن گفتن از حقیقتی فراتر از آن بیوجه مینماید، فقط در دوران کنونی است که زندگی روزمره در قالب سبک زندگی صورتبندی میشود.
واضح است که در همهی دورانها انسانها زندگی میکردهاند و این زندگی صورتی ظاهری و بعدی روزمره و اموری شکلی و قالبهایی متجسم داشته و نیز همواره این جنبهی ظاهری و شکلی و روزمرهی زندگی با آداب و احکامی همراه بوده است. اما تبدیل شدن این سطح از حیات به مهمترین واقعیتی که انسان با آن مواجه است و همهچیز را در آن جستوجو میکند و نیز توجه به آن بهعنوان موضوع تفکر و مطالعه در دوران مدرن، اتفاق جدیدی است. وقتی جایگاه حیات ظاهری و روزمره تغییر میکند، در واقع ماهیت آن تغییر یافته است و نه صرف تلقی ما از آن. سبک زندگی متولد شدهی این شرایط جدید است که در آن زندگی روزمره جایگزین حقیقت میشود؛ آنهم زندگی روزمرهی انسانهای گرفتار در بند عادات و غرایز و مشهورات و نه انسانی متعالی. بنابراین هم واقعیت سبک زندگی و هم مفهوم آن در علوم اجتماعی یکی از محصولات مدرنیته است. با این توضیحات روشن میشود که سبک زندگی امری ذاتاً مدرن است و پرسش از سبکهای مختلف زندگی ذیل نظامهای اجتماعی مدرن اساساً پرسش بیمعنایی است.
میتوان از سبکهای مختلف زندگی ذیل نظام اجتماعی سخن گفت و میتوان میان سبکهای مختلف سبکی را انتخاب کرد، اما رهایی از خود سبک زندگی کاملاً محل تردید است و امری است که تحت سیطرهی نظام اجتماعی قرار دارد. اینکه ما ذیل نظامهای اجتماعی مدرن، خود را از این سبک زندگی برهانیم و به سبک زندگی دیگری روی بیاوریم اگرچه ساده نیست، ولی امکانپذیر است، اما اینکه بتوانیم خود را از سبک زندگی برهانیم و بهگونهای زندگی کنیم که از خود سبک زندگی رها باشیم، تقریباً غیرممکن بهنظر میرسد؛ چراکه ما ذیل نظام اجتماعی مدرن قرار داریم و نظام اجتماعی مدرن امکان انتخاب میان سبک زندگی و عدم سبک زندگی را در اختیار ما قرار نمیدهد. سؤال از انتخاب میان سبک زندگی و عدم سبک زندگی و تلاش برای تغییر آن ذیل یک نظام اجتماعی مدرن، در واقع همان پرسش امکان گذار از مدرنیته است.
پی نوشت:
* دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی دانشگاه تهران
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.